نقطه خاورمیانه پل ارتباطی این سه قاره، است. به همین دلیل این منطقه نقش بسیار مهمی در معادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان در طول سالیان طولانی ایفا کرده است.
این وضعیت ژئوپولتیک و حساس منطقه خاورمیانه تازگی ندارد چنانچه هر چه به عقب برگردیم نیز از این حساسیت کاسته نمیشود، بلکه در گذشتههای دور هم این منطقه، همین طور حساس و مهم بوده است.
نکته قابل توجه این است که این لولای قابل گفتوگو باعث و مهد و بانی و مجرای تمدنهای بسیار زیادی بوده است. یعنی تمدنهایی ماندگار و موثر از هزاران سال پیش تا به امروز در این منطقه به وجود آمدهاند.
شاید تمرکز این همه واقعه در طول تاریخ در این منطقه به دلیل وضعیت جغرافیایی، خاستگاه ویژه فرهنگی و اقلیمی، ویژگی اقوام و ملل ساکن در این منطقه و یا از همه مهمتر به علت عنایت خاص آسمانی باشد و از حقیقت آن تنها خداوند آگاه است.
وقتی ریشه ارتباطات معنوی انسان در میانه هستی را میخواهند بررسی کنند، باز به این منطقه میرسند. وقتی مهد سلحشوری و بروز مردانگی بزرگ در عرصه زمین را بررسی میکنند ـ که منجر به ظهور امپراتوریهای بزرگ شده ـ باز هم به منطقه خاورمیانه میرسند. چنان که در هزارههای قبل، امپراطوریهای بزرگی در این منطقه حاکم بودهاند. همانطور که تمامی ادیان در این منطقه ظهور پیدا کردند و همه انبیا نیز در این منطقه حاضر بودند.
ما سراغ نداریم، که از پیامبری بزرگ در منطقه دوردست سخن بگویند ـ چنان که نبودهاند ـ در حالی که محل تجمع انبیا و ظهور انبیای بزرگ الهی و دایره عملکرد آنها در این منطقه بوده. انزال کتب الهی نیز در این منطقه اتفاق افتاده. و کتب آسمانی نیز به زبان مردم همین منطقه نازل شده.
با ذکر این نکات قصد داریم حساسیت این منطقه را خاطرنشان کنیم و اعلام کنیم که این منطقه، محلّ ویژهای است.
آگاهی ساکنان خاورمیانه درباره اهمیت این منطقه نسبت به کسانی که در خارج از این منطقه زندگی میکنند بسیار اندک است. مخصوصاً در دویست سال گذشته منطقه خاورمیانه مورد مطالعه جدی مراکز امنیتی، اطلاعاتی و مطالعاتی غرب بوده؛ چه مراکز شرقشناسی و چه مراکزی که مطالعات مذهبی انجام دادهاند. به همین دلیل شاید بشود گفت که منطقه خاورمیانه پیش از آن که توسط مسلمانان شناسایی و معرفی بشود توسط غربیها شناسایی شده است. بخش عمدهای از مطالعات درباره ویژگیهای خاورمیانه هم قبل از این که توسط مسلمانان انجام بشود توسط آنها انجام شده است.
بد نیست که عرض کنم بنده با مسامحه از عنوان «خاورمیانه» نام میبرم. معادل دیگری ندارم. گاهی هم در نوشتههایم «شرق اسلامی» را به جای آن به کار بردهام. فکر میکنم مراکزی چون مرکز مطالعات وابسته به وزارت امور خارجه میبایست این موضوع را در دستور کار مطالعات خود بگذارند. شاید هم گذاشته باشند و بنده بیاطلاع باشم. فعلاً این موضوع برای ما مهم نیست.
این منطقه مرکزی، به سان چهارراهی، اروپا، آسیا، آفریقا و روسیه را از هم جدا میکند. از غرب منطقه بیابانی صحرا و دریای مدیترانه، از شمال دریای سیاه و کوههای قفقاز و رشتهکوههای البرز و هندوکش، از شرق به جلگههای هندوستان و از جنوب به اقیانوس هند محدود میشود.
نکته قابل توجه این است که اتفاق و اتحاد کاملی درباره محدوده جغرافیایی خاورمیانه وجود ندارد.
فهرست سنتی وزارتخارجه آمریکا، کشورهای مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، اسرائیل (فلسطین اشغالی)، سوریه، لبنان، اردن، ایران، عراق، یمن، و کشورهای عضو شورای همکاری را در این محدوده جای میدهد.
نویسندگان کتاب جغرافیای استراتژیک خاورمیانه، به طور کلی، کلیه کشورهایی را که به طور مستقیم درگیر مناقشات مهم منطقه هستند یعنی مناقشه اعراب و اسرائیل، مناقشه خلیج فارس، حوزه دریای خزر و جنوب آسیا جزء خاورمیانه به حساب میآورند.
نویسندگان کتاب «جغرافیای استراتژیک خاورمیانه»، جفری کمپ و رابرت هارکاوی، ضمن بیان موقعیت خاورمیانه مینویسند:
به لحاظ تاریخی خاورمیانه چهارراه پیوند دهنده امپراتوریها، دودمانها، فرهنگها و ارتشها در زمان صلح و جنگ کسانی بوده است که راههای دسترسی به سرزمینهای حیاتی و راههای آبی تجاری را در اختیار داشته و این نیروی قدرتمند را به کار برده و فرصتهای چشمگیری را تصاحب میکردهاند، و این در حالی است که حدود ۷۰ درصد ذخائر ثابت شده جهانی نفت و بیش از ۴۰ درصد از منابع گاز طبیعی آن در داخل این منطقه محصور شده است.
اگرچه فهرست کشورهایی که در منطقه خاورمیانه جای داده شدهاند متفاوت است امّا، پوشیده نیست که تمامیکشورهای اسلامی در این منطقه مهم واقع شدهاند.
نویسنده کتابی که از آن نام بردم ضمن بیان حدّ و مرز این منطقه و ذکر اهمیت طبیعی هر یک از اضلاع شمالی و جنوبی و غربی و شرقی خاورمیانه مینویسد:
«بازرگانان، مسافران، جنگجویان و پادشاهان و تمامی آنهایی که در پیدستیابی قدرت و ثروت در خاورمیانه هستند به ناچار باید در جستجوی راههایی برای غلبه بر موانع بیمانند جغرافیایی منطقه باشند. وضع ظاهری خاورمیانه یک عامل مهم تأثیرگذار بر طرحهای دستیابی به قدرت است. حتی در عصر حاضر که عصر موشکها و جنگافزارهای جمعی است»
از نظر کسانی که خاورمیانه را مورد مطالعه استراتژیک قرار میدهند، این منطقه دارای مرزهای زمینی و دریایی مستحکمی است که راههای غلبه بر تمامی جغرافیای منطقه را سخت و مسدود میکند. منطقه «صحرا» با بزرگترین بیابانهای جهان ـ بیش از ۵/۳ میلیون کیلومتر مربع ـ از سوی غرب به همان اندازه راه دستیابی و تسلط کامل بر خاورمیانه را سخت کرده که موانع طبیعی ارتفاعات البرز در شمال. چنان که رشته کوههای هندوکش قرنها همچون سدی در برابر آسیای مرکزی عمل کرده است.
به جز موانع طبیعی مهمیکه منطقه خاورمیانه را در خود گرفته، راههای دریانوردی منطقه با دروازههای مهم و استراتژیک خود بر اهمیت آن افزوده است.
این تنگههای مهم عبارتند از:
• تنگه جبلالطارق که تمامی راههای دریایی بین اقیانوس اطلس تا مدیترانه غربی را در کنترل دارد.
• کانال سوئز و کل شبه جزیره سینا در شرق مدیترانه در کنار خلیج سوئز و عقبه که اهمیت بسیار جدی استراتژیک دارند و بخش عمدهای از آب های استراتژیک را در خود گرفتهاند. این کانال، دروازه اصلی اروپا و شبهقاره هند است.
• تنگه باب المندب، در محلّ تلاقی دریای سرخ و خلیج عدن واقع شده که باریکترین قسمت آن ۱۵ مایل طول دارد و از شاخ آفریقا تا بخش شبه جزیره عربستان امتداد دارد. با کنترل این تنگه میتوان راههای دسترسی به دریای سرخ و کانال سوئز را بست، این تنگه دومین دروازه بزرگ دریایی است.
• تنگه هرمز، ایران را از شبه جزیره عربستان جدا میکند. این تنگه معبر اصلی خروج نفت خلیج فارس و دسترسی آزاد به دریای آزاد است.
هر یک از مناطق و عوامل جغرافیایی نقش عمدهای را در تحولات سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقه ایفا میکند و و محل درگیریهای بزرگی در طول تاریخ بوده است.
اجازه میخواهم عرض کنم کمتر کسی در شرق اسلامی متوجه جایگاه و اهمیت این منطقه مهم در جغرافیای زمین است. و تا به طور کامل و همه جانبه این منطقه شناخته نشود نمیتوان درباره دیروز و امروز و فردای آن سخن گفت و راز بسیاری از حوادث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی را کشف کرد. فراموش نکنید که غرب به هیچ وجه مایل به افشا و عمومیکردن آگاهیها درباره این منطقه میان مسلمانان نیست. به همان سان که مایل نیست مسلمان متوجه قوانین و احکام جاری در میان شریعت محمد (ص) شوند.
از اوّلین سالهای ظهور اسلام و تشکیل دولت اسلامی تا استقرار امپراتوری اسلامییعنی طیّ ۱۲۰۰ سال، اسلام دین اصلی و تأثیرگذار خاورمیانه بوده است. و در حال حاضر نیز جمعیت حدّاکثری ساکنان این منطقه مسلمانند.
سایر فرهنگهای ملی و قومی نیز با رشد و گسترش اسلام تحت تأثیر حوزه فرهنگی و تمدنی آن قرار گرفتند. این حوزه فرهنگی چونان حریمی امن و محکم جغرافیای انسانی را در این منطقه حراست نموده است و با پیوندی که میان جغرافیای خاکی و فرهنگی به وجود آمده و از طریق فرهنگ مذهبی جاری و اماکن مذهبی و مساجد و زیارتگاههای مستقر در پهنه خاورمیانه، این دو مجموعه در هم تنیده شده و انفکاک ناپذیرند چنان که تعرّض به یکی، تعرض به دیگری به حساب آمده و عکسالعملهای عمومی را در بین مسلمانان بر خواهد انگیخت. چنان که امروز هر یک از وجوه و عناصر این دو گستره (فرهنگی و خاکی) توسط بیگانگان مورد تعرّض واقع شود، شوری کنترل ناشدنی را در میان مسلمانان باعث خواهد شد.
چه کسی میتواند اثرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی «حج» را که همه ساله چند میلیون مسلمان را مستقیم و غیر مستقیم به هم میپیوندد نادیده بگیرد؟
راز کنترل آهنین مراسم حج و جلوگیری از انتشار مباحث سیاسی میان حجّاج نیز به همین موضوع برمیگردد.
طیّ سالهای اخیر، جدا از سنتهای جاری میان مسلمانان و اعیاد و جشنها، مراسمی چون روز قدس در آخرین جمعه از ماه مبارک رمضان باعث بروز موضعگیریهای مشترک میان عموم مسلمانان درباره مسایل سیاسی و اجتماعی مبتلا به شده است. میزان تأثیرگذاری این موضعگیریهای مشترک را در برخورد مسلمانان منطقه خاورمیانه و فراتر از آن درباره اهانت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) میتوان دید.
بیگمان، چنان که مجموعه انگیزههای مذهبی در گذشته باعث شکلگیری دویست سال جنگ صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان شد، وقایعی از این نوع دیگر بار میتواند بزرگترین درگیری و چالش درازمدت را در خاورمیانه باعث شود. درگیری بزرگی که میتواند باعث اضمحلال و سقوط همه جانبه غرب در آستانه شرق اسلامیشود.
غرب از این امکان و قوه نهفته در خاورمیانه آگاهی دارد و بر آن است تا از سهلترین و کمهزینهترین طریق، ضمن کنترل شرایط، امکان تضعیف مسلمان و سرکوب نهضتهای اسلامی را پیدا کند.
برای سرزمینی که این همه اتفاقات مهم در آن حادث شده همیشه این احتمال وجود دارد که دوباره چنین وقایعی در آن اتفاق بیفتد. و این منطقه همیشه مستعد وقوع چنین وقایعی هست. گویی که حرکتهای بزرگ و حضور در میادین مهم، ذاتی این منطقه، خاک و مردم این منطقه است. یعنی اگر در شرایطی خاص- در اثر فشار سیاسی و نظامی- این توان و استعداد چون آتشی زیر خاکستر برود، باز هم در اوّلین فرصت سر بر میکند و خود را نشان میدهد و اتفاقات بعدی را باعث میشود. بنابراین بر اساس سیاست و آیین ملک داری و زیرکی و تدبیر، کسی که میخواهد قدرت برتر جهان باشد. باید این منطقه را زیر نظر داشته باشد. استعدادها این منطقه را بشناسد و به محض این که احساس کرد احتمال دارد استعدادها از قوه به فعلیت برسد، دربارهاش بیندیشد. حتی برای جلوگیری از وقوع ماجرا اقدام بازدارنده کند.
این اطلاعات کافی است تا بدانیم منطقه خاورمیانه به دلیل حساسیتهایش همواره مورد توجه و مطالعه غرب بوده است.
استقرار کشورهای اسلامیبا همه توش و توان فکری و مذهبی در این منطقه بر حساسیت موضوع میافزاید چه تجمع دو استعداد جغرافیایی و فرهنگی از هر بمبی کاراتر است.
آیا این امر کار کافی نیست تا بپذیریم غرب هیچگاه از این منطقه، مسلمانان و عملکرد آنها دست برنمیدارد؟
بخش عمده ذخایر نفتی جهان یا در واقع ثروت دنیا در این منطقه جاری است. به عبارتی، هم سابقه تاریخی و فرهنگی و هم ثروت و سرمایه کلان جهان در این منطقه مجتمع شده است.
سابقه تاریخی منطقه خاورمیانه خود را به رخ میکشد، در برابر غرب تمامقد میایستد و دائم خود را نشان میدهد. به عبارتی شرق اسلامی خود را مقابل جریانی استکباری و خودخواه به مقایسه میکشد.
علاوه بر سابقه تاریخی، سابقه فرهنگی منطقه نیز خود را مینماید. از نظر فرهنگی هم، شرق خود را به رخ غرب میکشد. علاوه بر این سوابق، امروزه صاحب بزرگترین منبع ثروت جهان نیز هست و غرب به این ثروت احتیاج دارد و فعلاً پیش بینی نمیشود که غرب چه زمانی از ثروت و منابع این منطقه بینیاز میشود. حدّاقل تا یکصد سال آینده غرب نمی تواند از منابع این منطقه بینیاز باشد. ضمن اینکه از عصر انقلاب صنعتی در انگلستان و پس از آن اروپا شدیداً به منابع این منطقه وابسته شده است. حال تصور کنید منطقهای که صنعت غرب را به خود وابسته کرده، غرب به آن بسته است، حامل بزرگترین پیام فرهنگی در قرن بیست و یکم نیز باشد.
شاید این عبارات «هانری برانژ» که در دسامبر ۱۹۱۹ میلادی ـ قبل از تشکیل کنفرانس صلح ـ به کلمانسو نوشته شده پرده از درجه اهمیت نفت و انرژی نهفته در لایههای زیرین خاورمیانه و خلیج فارس نزد غربیان بردارد. او متذکر میشود:
« مملکتی که نفت دارد امپراتوری را دارا خواهد بود. امپراتوری دریاها به وسیله مواد سنگین نفت، امپراطوری آسمانها به وسیله کسب مواد نفتی، امپراتوری خشکیها به وسیله بنزین و نفت، امپراتوری دنیا به وسیله قدرت مالی که به ماده حیاتی نفت بستگی دارد، به مراتب قیمتیتر و احاطه کنندهتر و مسلط کنندهتر از طلا در درون زمین است.
نباید فراموشکرد که تنها کمتر از ۵% از ذخایر نفت جهان متعلق به آمریکاست. در حالی که هر روز بر میزان احتیاج امریکا به نفت افزوده میشود. و وابستگیاش به نفت خاورمیانه نیز بیشتر.
حتی «دیک چنی، معاون رئیسجمهور آمریکا در گزارشی به جرج بوش هشدار داد که آمریکا هماکنون ۶۵%، در سال ۲۰۲۰ هشتاد درصد و در سال ۲۰۳۰ نود و پنج درصد به نفت خاورمیانه وابسته است».
وضع اروپای غربی بهتر از آمریکا نیست. واردات نفت اروپای غربی در سال ۱۹۶۹ ده میلیارد دلار بود که در سال ۱۹۷۴ به ۶۰ ـ ۵۰ میلیارد دلار بالغ شد.
در حالی که ذخایر نفت بسیاری از کشورهای جهان طیّ چند سال آینده تمام میشود پیشبینی میشود که عمر ذخایر نفتی خلیج فارس تا ۱۱۲ سال آینده ادامه خواهد داشت.
آمار زیر به خوبی اهمیت اقتصادی منطقه خلیج فارس را نشان میدهد.
نسبت ذخایر به تولید با در نظر گرفتن سالهای باقیمانده تا تخلیه مخازن زیرزمینی نفت و با توجه به میزان استخراج فعلی به قرار زیر است آمریکا و نروژ: ۱۰ سال، کانادا: ۸ ساال، ایران: ۵۳ سال، امارات: ۷۵ سال، عربستان: ۵۵ سال، کویت: ۱۱۶ سال و عراق: ۵۲۶ سال.
این اعداد نشان میدهد در حالی که طیّ ۱۰ سال آینده تمامی ذخایر نفتی آمریکا به اتمام میرسد، ذخایر منطقه خاورمیانه تا ۵۲۶ سال دوام میآورد.
متأسفانه میزان اطلاعات ما و جوانان از ذخایر و ثروتهای مادی و فرهنگی شرق اسلامیکم است و بر مبنای اطلاعات ناقص، به قضاوت مینشینیم و حوادث را تحلیل میکنیم.
ذخایر نفتی، جغرافیای خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس را به «جغرافیای استراتژیک» تبدیل کرده است. جغرافیای استراتژیک به کنترل و یا دسترسی به مناطقی چون سرزمین، آب، انرژی و فضا اشاره دارد که بر امنیت و پیشرفت اقتصادی ملتها تأثیر میگذارد.
در حال حاضر این «جغرافیای استراتژیک» در دست مسلمانان و در اختیار آنان است.
در عین حال، این منطقه استعدادهای شگرفی برای تمدن سازی دارد و تحولات این منطقه آسیا و اروپا و افریقا را نیز متأثر میکند، در چنین شرایطی طبیعی مینماید که غرب مدام این منطقه را زیر نظر داشته باشد و درصدد سلطه بر آن باشد.
در شرایطی که مهمترین «جغرافیای استراتژیک» جهان در اختیار مسلمانان است، موج بیداری مذهبی و گرایش به معنویت و به ویژه اسلام همه مرزها را در مینوردد چنانکه پیشبینی میشود طی دو دهه آینده جمعیت حداکثری اروپا را مسلمانان تشکیل خواهند داد. در این باره نیز غرب اطلاع کافی و جامع دارد. حال باید پرسید در چنین موقعیتی:
۱. غرب چه موضعی در برابر شرق اسلامی، مسلمانان و شیعیان خواهد داشت؟
۲. ساکنان این منطقه یعنی مسلمانان از کدام موضع باید به غرب و تشکیل دهندگان دلتای شوم (امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی) بنگرند؟
۳. برای مقابله با تهدیدها و ایجاد مصونیت فرهنگی و سیاسی و نظامی ساکنان کشورهای اسلامی چه باید کرد؟
۴. استراتژیهای حاکمان برای اداره سرزمینهای اسلامی از چه ویژگیهایی باید برخوردار باشد؟
۵. نسل جوان را چگونه میتوان برای آینده آموزش داد و تربیت نمود؟
۶. چگونه میتوان پاسخگوی نیازهای فرهنگی جمعیت بزرگی در جهان بود که به اسلام و معنویت گرایش پیدا میکنند؟
۷. با چه رویکردی میتوان فرهنگ و تمدن غرب را نگریست و دربارهاش پرسش کرد؟
۸. فرهنگ مهدوی از چه جایگاهی در میان عموم مناسبات و معاملات مادی و فرهنگی برخوردار است؟
و کلام آخر آن که چگونه میتوان از گفتوگوهای کلیشهای «روز جهانی مبارزه با استکبار» خلاصی حاصل کرد؟
والسلام
سردبیر
ماهنامه موعود شماره ۶۹