آستانف بلند و دستف تهى ..

گفت وگو با جواد محقق


 
     موعود جوان : لطفاً ابتدا کمى در باره خود و آثارتان، به خصوص آثارى که براى جوانان و نوجوانان نوشته اید، صحبت کنید.
معلمى هستم در آستانه پنجاه سالگى. سالها در مدارس ابتدایى، راهنمایى، دبیرستان، هنرستان و مراکز تربیت معلم، دخترانه و پسرانه، در شهر و روستا و داخل و خارج کشور درس داده ام. سیزده سالى سردبیر ماهنامه رشد معلم بودم و یک سالى است که سردبیرى رشد نوجوان را بر عهده دارم. در ضمن با بیش از پنجاه روزنامه، هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه و سالنامه هم همکارى داشته و دارم. مجموع آثار چاپ شده ام در قالب کتاب به بیست جلد مى رسد که بخش اعظم آن در حوزه فرهنگ و ادب دینى است. از جمله مجموعه شعر به نامهاى اى آفریدگار، با آخرین رسول، آواز انتظار و … که محصول دوندگیهاى سالهاى جوانى و نوجوانى است براى گردآورى مجموعه شعرهاى مذهبى معاصر. این کتابها عموماً در فاصله سالهاى ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ به صورت موضوعى تهیه و تنظیم شدند که بعضى از آنها در همان ایام به ناشر سپرده شده و به تناوب در سالهاى بعد از پنجاه و هفت چاپ شد و بعضى دیگر محفوظ ماند تا امروز. چون دیگر نه حال و حوصله اش بود و نه ضرورتش را حس مى کردم. بعد از انقلاب هم چند مجموعه شعر چاپ کردم که بعضى هایش، اگرچه اثر دینى، به معناى خاص آن به حساب نمى آید؛ اما چون مربوط به وقایع و شخصیتهاى یک انقلاب دینى است، از همین نوع به شمار مى رود. از این گروه کتابهایم مى توانم به مجموعه شعرهاى اى فاتح همیشه تاریخ، پاسدار خورشید، مثلف من به انتظار، تاوان عشق، آن بهار  مهربان اشاره کنم که به ترتیب در باره حضرت امام، سبزپوشان دلاور دفاع مقدس، استاد شهید مطهرى، امام على و حضرت فاطمه (س) است. کتابى هم به نام علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان دارم که چاپ سوم آن اخیراً منتشر شده و جلدهاى بعدى هم دارد. این کتاب هم در شمار کتابهاى دینى من قرار مى گیرد. بقیه کتابهایم در حوزه شعر، گفت وگو و مصاحبه و خاطره براى سه گروه سنى کودک، نوجوان و بزرگسال هم اگرچه نام و نشان دینى ندارند، اما درنهایت تبلور همین ایمان و عقیده است.
 
   موعود جوان :   اولین و آخرین اثر مذهبى شما چه کتابهایى بوده است؟
در سالهاى تحصیل، بیشترین وقت من صرف دو کار شد. یکى مطالعه آثارى که مستشرقان اروپایى در باره ایران و اسلام نوشته بودند و دیگرى تهیه و تدوین شعرهاى مذهبى معاصر. اگر بگویم تمام توان جوانى ام صرف این دو کار شد، اغراق نکرده ام. محصول اولى چند مجموعه موضوعى درباره اسلام، قرآن، پیامبر و تمدن اسلامى شد که متأسفانه تا امروز موفق به تنظیم نهایى و چاپ آنها نشده ام. محصول دومى هم چند مجموعه شعر مذهبى بود با محوریت »خداوند«، »محمد و خدیجه«، »على و فاطمه«، »حسین و زینب«، »مهدى و انتظار«، »نماز و نیایش« که همان طورى که قبلاً گفتم، بعضى هایش را در همان سالها به ناشر سپردم و چاپ شد و بقیه هنوز هم منتشر نشده است، یکى دوتایش هم با دست به دست گشتن بین چند ناشر، سرنوشتى شنیدنى پیدا کرد که جاى نقلش اینجا نیست. آخرین کتاب مذهبى ام هم در سال ۱۳۸۰ به نام آن بهار مهربان چاپ شد که مجموعه اى از شعرهاى شاعران کودکان و نوجوانان در مدح و منقبت و رثاى امام على (ع) و همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) بود.
 
    موعود جوان :  کدام اثر مذهبى دیگران بیشترین تأثیر را در شما داشت؟
در سالهاى نوجوانى از مطالعه دو کتاب مذهبى در دریایى از لذت غوطه خوردم. یکى کتاب پیامبر نوشته مرحوم زین العابدین رهنما، نویسنده و سیاستمدار ایرانى در باره پیامبر اسلام (ص) بود و دیگرى کتابى باز به همین نام، از جبران خلیل جبران نویسنده مسیحى عرب که در باره حضرت عیسى (ع) نوشته است. در درجه اى پائین تر، دو کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن نوشته »جان دیون پورت« انگلیسى، با ترجمه زنده یاد غلامرضا سعیدى و کتاب مرحوم »سلیمان کتانى« نویسنده لبنانى در باره امام على (ع) نیز، که دو سه ترجمه از آن در بازار هست، تأثیر خوبى در من داشت. در سالهاى جوانى البته آثار بیشترى برایم لذت بخش بود که در صدر نوشته هاى نویسندگان داخلى، به ترتیب کتابهاى مرحوم دکتر شریعتى، استاد محمدرضا حکیمى و شهید مطهرى را باید نام ببرم. نوشته هاى دکتر شریعتى، وسعت دید مى داد و آثار شهید مطهرى به آنها عمق مى بخشید و کتابهاى استاد حکیمى هم ظرافت زبان و لطافت بیان را بادقت و آگاهى همراه مى کرد. در این سالها البته کتابهاى مذهبى فراوان دیگرى هم از دیگر نویسندگان داخلى مى خواندم که در میان آنها بعضى از آثار دکتر صبور اردوبادى و حجهالاسلام سیدهادى خسروشاهى از جهات مختلف ذهن جستجوگر و کنجکاو مرا سیراب مى کرد. اینها غیر از مجموعه آثار یا تک نوشته هایى بود که از این و آن مى خواندم و لذت مى بردم.
ز آثار مذهبى نویسندگان خارجى هم علاوه بر کتابهاى اسلام شناسان غربى که اشاره کردم، بیشتر چند کتاب در یادم مانده است که اثبات وجود خدا به قلم چهل نفر از دانشمندان ترجمه مرحوم احمد آرام و دیگران و کتابهاى »الکسیس کارل« و نیز کتاب دوهزار دانشمند در جست وجوى خداى بزرگ، اثر »ریموند روایه«، که البته ترجمه خوبى نداشت. همچنین کتاب دین و روان ویلیام جیمز، به ترجمه مهدى قائنى و روانشناسى و دین گوستاو یونگ، ترجمه فؤاد روحانى و کتاب فتوحات اسلامى در اروپا اثر محققانه مرحوم شکیب ارسلان نویسنده معاصر با ترجمه على دوانى و کتابهاى دیگرى مثل تمدن اسلام و عرب گوستاو لوبون فرانسوى که به قلم مرحوم فخر داعى گیلانى به فارسى درآمده و تاریخ تمدن اسلام جرجى زیدان نویسنده مسیحى عرب که مرحوم جواهرکلام ترجمه کرده در کنار مجموعه هایى مثل دوره هشت جلدى امام على (ع) نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود و دوره شش جلدى امام على، صداى عدالت انسان اثر نویسنده مسیحى عرب جرج جرداق که هنوز هم زنده است و هر دو کتاب توسط مترجمان گوناگون به فارسى درآمده است به علاوه صلح امام حسن یا قهرمانانه ترین نرمش تاریخ، اثر شیخ راضى آل یاسین با ترجمه رهبر انقلاب و … اینها مجموعه اى از اهم مطالعات دینى و مذهبى من در سالهاى تحصیل در دبیرستان و بعد از آن بود که از آنها لذت برده و بسیار آموخته ام. متأسفانه یادم رفت از آثار مرحومان احمد آرام، علامه جعفرى و به خصوص علامه امینى به ویژه کتاب گرانسنگ الغدیر یاد کنم که هر کدام منبع یا منابعى ارزشمند و سرشار از معارف بلند شیعى بودند و من روزان و شبان بسیارى را با آنها به صبح رساندم. البته کسان دیگرى هم هستند اما ممکن است که نام بردن از همه آنها باعث خستگى و ملال خوانندگانتان بشود.
از درگذشتگان صاحب نام دیگر فقط به دو کس اشاره مى کنم. مرحوم استاد »مصطفى زمانى« و زنده یاد »على صفایى حایرى« معروف به »عین – صاد« که با هر دو ارتباط حضورى هم داشتم و خاطرات فراوانى از آنها دارم که باید روزى در جایى بگویم یا بنویسم.
شاید این گفت وگو بهانه اى بشود تا به صورتى مفصل، خاطراتم را از شاعران، نویسندگان و عالمان و استادانى که از آنها ادب درس و نفس را با هم آموخته ام، بنویسم.  ان شاءالله
 
   موعود جوان :   چه تعریفى از جوانى یا نوجوانى دارید؟

جوانى و نوجوانى در کتابهاى روان شناسى هر کدام تعریفى دارند و محدوده اى. اگرچه آنچه را ما، در تعریفهاى رایج در عرصه نشر کتاب، جوان مى نامیم، در بعضى تعریفها، نوجوانى دوم خوانده مى شود. با این همه اینها دو دوره از زندگى ماست که جوانى تقریباً از ۲۵ سالگى آغاز و تا ۳۵ سالگى ادامه پیدا مى کند و بیشترین تأثیرپذیرى شخص از محیط و اطرافیان و گاه تأثیرگذارى او بر جامعه در این دوران اتفاق مى افتد.
 
    موعود جوان :  به نظر شما قیمت یک جوان چند است؟
ستگى به این دارد که در چنته اش چه داشته باشد. اگر تنها دارایى او، سن جوانى باشد، شاید هیچ. اما اگر ایمان و آرمان خدایى با همت و پشتکار و علم آموزى و تخصص در این سن و سال عجین شده باشد، دیگر اصلاً فروشى نیست تا بتوان قیمتى روى آن گذاشت!
 
   موعود جوان :   اگر خودتان حالا جوان بودید، چه آرزویى داشتید و از آقا چه مى خواستید؟
همین آرزویى که الان دارم. عاقبت به خیرى براى خودم، خانواده ام و خانواده ملى و جهانى ام. از ایشان هم چیزى نمى خواستم جز تعجیلشان در ظهور و حضور مرئى در میان مردم.
 
     موعود جوان : چه کسى، در میان آثارى که خوانده اید، الگوى شما شده است؟
انسان ممکن است در هر دوره زندگى اش الگوهاى متفاوتى داشته باشد، با این همه در سالهاى نوجوانى کتابى خواندم به نام داستانهاى اسلامى که آقاى دوانى نوشته بود. یکى از این داستانها در باره »سعیدبن جبیر« بود. مردى که در آخرین دقایق عمرش در برابر حاکم ستمگر روزگارش ایستاده بود و با استدلالهاى شگفت قرآنى، پوزه او را به خاک مى مالید. این داستان تأثیرى شگفت بر من داشت. بارها آن را خواندم و اشک ریختم و از این که پیرو مکتب چنین مردانى هستم، سرشار از غرور و افتخار شدم. شهیدان صدر اسلام، به ویژه شهداى کربلا و در رأس  آنها حضرت سیدالشهدا (ع) هم که الگوى هماره و همیشه ما شیعیان بوده و هست. اصلاً اسلام دین الگوهاى بى شمار است. براستى در کدام دین، چهارده اسوه و الگوى معصوم و صدها ستاره نزدیک به خورشید، براى پیروى و الگو گرفتن هست؟!
 
    موعود جوان :  براى امام زمان (ع) چه آثارى نوشته یا سروده اید؟
فعالیتهاى شفاهى من درباره  آن وجود مقدس بیشتر از آثار مکتوب است. یعنى در جلسات دینى و کلاسهاى درس و معدود سخنرانیهایم در جاهاى مختلف از او و درباره او فراوان گفته ام. با اینهمه، در میان شعرهایم کم نیستد آثارى که با یاد و نام آن حضرت متبرک است.
در مجموعه کتابهاى شعر مذهبى معاصر هم که قبلاً در باره اش توضیح دادم، کتابى هست به نام آواز انتظار که مشخصاً در باره آن عزیز آل رسول(ص) است. این مجموعه ها اگرچه امروز ممکن است تفنفک مایه بنمایند، ولى با توجه به زمان گردآورى ارجمندند. متن تکمیل شده آنها هم البته آماده نشر است. علاوه بر آن گاهى اینجا و آنجا هم چیزهایى به صورت مقاله یا نثر ادبى در باره ایشان نوشته و چاپ کرده ام. شاید آخرین کارى که در این زمینه کردم، همان خاطره یا گزارش سفرى باشد که با نام شب برات چاپ شد. ابتدا در مجله رشد معلم، بعد در روزنامه ابرار، سپس در مجله موعود و آخرین بار هم در ویژه نامه رشد نوجوان. این نوشته، گزارشى بود از مراسم شیعیان پاکستانى در شب نیمه شعبان در شهر کراچى که من در سال ۱۳۶۶ توفیق شرکت در آن را داشتم. جالب این که یکى دو سال پیش، همین گزارش در »دومین جشنواره آثار مهدوى در مطبوعات بیست و چند سال اخیر« رتبه اول را کسب کرد.
در هر حال، شرمنده ام که با این سرمایه‌اندک، در صف خریداران یوسف آل محمد درآیم، اما به قول شاعر؛ »چه کند بینوا همین دارد« امیدوارم به زودى فرصت کنم و مجموعه اى از نوشته ها و سروده هایم در باره آن حاضر غایب را براى چاپ، تقدیم انتشارات موعود کنم.
 
     موعود جوان : چرا براى کودکان و نوجوانان مى نویسید؟
من یک معلمم و بچه ها اولین و طبیعى ترین مخاطبان من هستند. گذشته از آن، بچه ها زلال تر و تأثیرپذیریرند. در ضمن بخشى از فعالیتهاى فرهنگى و مطبوعاتى من هم در همین زمینه است. داورى مسابقات فرهنگى، ادبى دانش آموزان، تدریس در کلاسهاى رسمى و غیررسمى آنها، عضویت در شوراى شعر و شوراى مذهبى کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، مسئولیت صفحات شعر مجله کیهان بچه ها، سردبیرى ماهنامه رشد نوجوان و … همه و همه بهانه هایى براى حضور در این عرصه است.
 
     موعود جوان : در میان آثارى که مشخصاً در باره امام زمان (ع) است، کدام یک بیشتر در خاطر شما مانده است؟
بى اغراق، اغلب کتابهاى مربوط به این موضوع را تا حدود سالهاى ۱۳۶۵ دیده، خوانده یا لااقل تورق کرده ام. در میان این آثار، بعضى از آنها به دلایل مختلف، بیشتر در خاطرم مانده اند که آنچه به یادم مى آید کتاب حجیم مهدى موعود که ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسى   است و آقاى دوانى آن را ترجمه کرده اند. دوره سه جلدى نوائب الدهور فى علائم الظهور مرحوم میرجهانى که در روزگار دانش آموزى شخصاً به تهران آمدم و به منزلشان رفتم و آن را از خودشان تهیه کردم و ماهها با آن مأنوس بودم. دیگر کتاب منتخب الاثرفى الامام الثانى عشر و نوید امن و امان آیهالله صافى گلپایگانى که کتابهایى تقریباً مختصر و تحقیقاً مفیدند. همچنین کتابهاى اخوان حکیمى مثل در فجر ساحل و خورشید مغرب که بسیار خواندنى هستند و نیز کتابهاى گرانسنگ کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق و یوم الخلاص و دهها کتاب خواندنى دیگر مثل قیام و انقلاب مهدى شهید مطهرى، انتظار مکتب اعتراض دکتر شریعتى و آینده بشریت از دیدگاه مکتب ما اثر آیهالله طالقانى که هر سه کتاب اخیر بیشتر نگاهى سیاسى اجتماعى به مسئله انتظار دارند و …
 
    موعود جوان :  فکر مى کنید چرا تا به حال ظهور آقا اتفاق نیفتاده است؟
آنچه در باره شرایط ظهور حضرت در کتابهاى شیعه ذکر شده است، تماماً موجود نیست. اگرچه نمونه هایى از آنها در بعضى زمانها و مکانها دیده شده است و مى شود. به نظر من ظهور زمانى اتفاق مى افتد که مردم از هر ایده و عقیده، و ایمان و آرمانى سرخورده شده و به مرز ناامیدى رسیده باشند. هنوز بارقه هایى از امید در دل مردم جهان هست و هر دسته و گروه و مجموعه اى دل به یک راه و بى راهه اى خوش کرده اند و کودکانه تصور مى کنند این ایسم و آن شیوه زندگى آنان را سعادتمند مى کند. وقتى همه دلها و سرها فهمیدند و یقین کردند که دیگر راهى به سوى حق ندارند، عده اى از روى یأس و ناامیدى دست به هر کارى مى زنند و عده اى هم سر به سوى آسمان و دل به سوى حق مى گردانند و در اوج فساد و ناامیدى از یک سو و عشق به حق و حقیقت از سوى دیگر، زمینه هاى ظهور حضرت فراهم مى شود. هنوز انسان به علم و عمل و اندیشه هاى دست ساز خودش امیدوار است و مکتبهاى گوناگون مى سازد و به هر خار و خسى  چنگ مى زند.
به هر حال اینها تدبیرهاى انسان است، تا خداوند چه تقدیر کند!
 
    موعود جوان :  مى دانید که جوانان جزء یاران حضرت اند، از نظر شما کدام جوان و با چه مشخصه اى مورد تأیید ایشان است؟
 در یکى از کتابهایى که در سالهاى تحصیل در دبیرستان خواندم، جمله اى از استاد حکیمى بود که شاید پاسخ سؤال شما هم باشد. جمله اى به این مضمون: »کسى که در انتظار مصلح به سر مى برد، خود باید صالح باشد.« پس جوانى که به کسب صلاحیتهاى علمى، اخلاقى، دینى و تربیتى و … بپردازد و منتظر حضرت باشد از یاران اوست. چه در عصر غیبت باشد و چه در زمان ظهور.
 از شما چه پنهان، در زمان نوجوانى همیشه فکر مى کردم؛ اگر آقا بیاید، من چه کارى مى توانم براى ایشان بکنم؟ یعنى کدام توان در من هست که به درد حکومت مهدوى بخورد؟ درست است که حضرت با علم به باطن عمل مى کنند و مثل معصومان پیشین، مجبور به »حکم به ظاهر« نیستند، اما به هر حال باز هم در بستر طبیعت عمل مى کنند و باز هم امور با اسباب طبیعى خود محقق مى شوند. با خودم فکر مى کردم اگر آقا بخواهند کارى به من محول کنند، از عهده اش برمى آیم!؟ حالا این کار ممکن است فنى باشد، کشاورزى باشد، خلبانى یا تدریس باشد. بالاخره در زمان امام زمان هم مردم به خوراک و پوشاک و مسکن و ایاب و ذهاب احتیاج دارند و یاران حضرت باید توان اداره امور را داشته باشند. همه مطالعات و آموزشهاى ما باید در این جهت و با این نگاه آرمانى صورت بگیرد، تا براى ظهور مصلح، چشم انتظارانى صالح باشیم. ان شاءالله
  
 

موعود جوان شماره ۲۸

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

رابطه فرهنگی و تمدنی پیش زمینه درک شهر

حوزه فرهنگی و تمدنی : دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی مدیر مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر(عج) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *