نیاز به حجت-۱


س. صلاحى اصفهانى

 اشاره:
    همراه خوبم!
    قرار است از این پس حرفهایى ساده. صمیمیى و مختصر با تو بگویم؛
    حرفهایى که اگر در قالب مقاله بود بایستى مفصل‏تر مى‏شد؛
    اگر در قالب قطعه بود بایستى ادبى‏تر مى‏شد؛
    اگر در قالب داستان بود بایستى تمثیلى‏تر مى‏شد؛
    و اگر در قالب گزارش بود بایستى خبرى‏تر مى‏شد.
    اما این نوشته‏ها نه مفصل است و نه ادبى؛ نه تمثیلى است و نه خبرى. شبیه هیچکدام از این قالبها هم نیست.
    اینها حرفهاى دل من و ذهن تو و گاهى حرفهاى ذهن من و دل توست که به این گونه ساخته و پرداخته شد. امیدوارم بپسندى و تا آخر کار مطلب را دنبال کنى.
 
    به زندگى چگونه نگاه مى‏کنید؟
    از زندگى چه مى‏خواهید؟
    براى زندگى چه تعریفى دارید؟
    مقصدتان در زندگى چیست؟
    مى‏دانید چگونه مى‏توان به کمال رسید؟
    مى‏دانید چگونه مى‏توان خود را شناخت؟
    براى شناخت جهان چه باید کرد؟
    عقل براى یافتن پاسخ این سؤالات چقدر به شما کمک مى‏کند؟
    آیا با عقل مى‏توان حق و باطل را از یکدیگر تمیز داد؟
    مى‏توان خیر و شر را جدا کرد؟
    مى‏توان صلاح و فساد را فهمید؟
    راه رشد و تعالى را چطور؟
    تا به حال پیش نیامده که عقلت خطا کند؟
    تا به حال در انتخابهایت اشتباه نکرده‏اى؟
    همیشه در تصمیم‏گیریها موفقى؟
    دوستانت چطور؟
    آنهایى که مى‏شناسى چطور؟
    همه عقل دارند، اما آیا عقل خطا نمى‏کند؟
    اصلا گستره عقل تا کجاست؟
    چیزهایى را که با تکیه بر عقل نمى‏توان فهمید چگونه باید دریافت؟
    وقتى پاى عقل مى‏لرزد چه چیزى باید یاریش کند؟
    چه کسى دستش را مى‏گیرد؟
    نقص و نارسایى عقل چطور جبران مى‏شود؟
    ناتوانى عقل براى حرکت در مسیر رشد و کمال چگونه برطرف مى‏شود؟
           
    تا به حال نام حجت را شنیده‏اى؟
    حجت چیست؟
    حجت کیست؟
    مى‏دانى حجت برهان و راهنماست؟
    مى‏دانى حجت دلیل انتخابهاى عقل است؟
    مى‏دانى حجت نشانه‏ایست که عقل راه را گم نکند؟
    مى‏دانى حجت بلدى است که مسیر را تا انتها به آدمى نشان مى‏دهد و او را تا مقصد هدایت با خود مى‏برد؟
    مى‏دانى هر قومى براى موجه زیستن نیاز به حجت دارد؟
    مى‏دانى هر ملتى حجت مى‏خواهد؟
    مى‏دانى تنها با حجت است که حق و باطل و خیر و شر و صلاح و فساد را مى‏توان شناخت؟
    مى‏دانى هر آدمى براى بودن باید حجت داشته باشد؟
           
    راستى قرآن چه کسى را حجت مى‏داند؟
    خوانده‏اى که خداوند مى‏فرماید: »رسلاً مبشّرین و منذرین لئلا یکون للناس على اللّه حجه بعد الرسل و کان اللّه عزیزاً حکیما«؟   
    خوانده‏اى که خداوند مى‏فرماید: »قل فللّه الحجه البالغه فلو شاءالله لهدیکم اجمعین«؟
           
    مى‏بینى خداوند، هدف از فرستادن پیامبران را اتمام حجت با مردم ذکر مى‏کند؟
    مى‏بینى خداوند، انبیا را حجت خود بر مردم مى‏داند؟
    مى‏دانى نوح و ابراهیم و موسى و عیسى(ع) و محمد(ص) حجت‏اند؟
    مى‏دانى قوم عاد و ثمود و یهود و جز اینها همه حجت دارند؟
    جالب نیست با آمدن حجت دیگر کسى نمى‏تواند در درگاه خدا مدعى شود که راه مستقیم را به ما نشان ندادى؟
           
    سخن امام على (ع) را شنیده‏اى که مى‏فرمایند: »زمین از حجت بر پاى خدا خالى نمى‏ماند«؟
    سخن امام باقر (ع) را شنیده‏اى که مى‏فرمایند: »هیچ سرزمینى از پیشوایى که مردم به وسیله او به سوى خدا هدایت مى‏شوند خالى گذاشته نشده است و این پیشوا، حجت خدا بر بندگانش است«؟ شنیده‏اى که: »اگر زمین بدون حجت بماند اهلش را در خود فرو مى‏برد«؟
           
    اهل خواندن ادعیه هستى یا نه؟
    چند بار تا به حال خوانده‏اى:
 »أللّهمّ عرّفنى حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى«
 پروردگارا مرا با حجت خود آشنا ساز که اگر مرا با حجتت آشنا نکنى از دینم گمراه مى‏شوم.
    ادامه دارد…


موعود جوان شماره ۲۸

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *