شکوفه
نوجوانی که سر به «هوا»ست، خورشید به او میخندد.
آن مرد که آمد، عشق آمد، مهر آمد، و… صبح آمد.
پرستوی جانم، بوی بهار را زودتر از من فهمیده است.
از خدا که قهر کردم، بوسه داغ شیطان بر پیشانیام نشست.
یک قلب نوساز، و سند دست اول، با کمترین قیمت به فروش میرسد.
«آبی»ترین لحظه عمر، «تشنگی» برای دوست است.
از خواب که برخاست، از کنج شرقی وجودش خورشید طلوع کرد.
کاش باز آیی
مثل باران بیریا و سادهای
چون دعا، مهمان هر سجادهای
باز هم میآیی از یک راه دور
شهر را پر میکنی از عطر و نور
سبز میرویی میان قلبها
عطر گلها را تو میبخشی به ما
چشم خواب آلوده را تر میکنی
غصهها را زود پرپر میکنی
میشوی همصحبت پروانهها
مینشانی عشق را در خانهها
با تهیدستان محبت میکنی
شادمانی را تو قسمت میکنی
پیشوازت ماه میآید ز اوج
نور میریزد به پایت موج موج
انتظارت همدم دیرین ماست
حرفهایت صحبت شیرین ماست
زودتر ای کاش بازآیی ز راه
گل میکنی چون ماه در باغ نگاه
رابعه راد
غزل انتظار
نگذار مردابی شویم ای روح دریایی
ما را ببر با جذبههای موجی تماشایی
دیگر دلم سیر است از دلهای پا در خاک
دیگر دلم سیر است دلهای دنیایی
حتی بهاران بوی غربت میدهد اینجا؛
دور از تو میخوانند گلها، شعر تنهایی
خورشید من! لطفی کم برخیزد دلم از خاک
صبحی که میخواهی نقاب از چهره بگشایی
سرشار خواهد شد زمین از مهربانیها
لبریز خواهد شد جان از عشق و زیبایی
با بارش دست تو در آدینه موعود
از برق چشمان تو در آن صبح رویایی
رضا معتمد
دستهای سبز دعا!
… آقا جان! دیری است که پرنده زخمی دلهامان پرواز را تمنا میکند. آخر چقدر دلهامان تاب دوریات را دارد، دستهای سبز دعا را بنگر که در آسمان آبی، انتظار آمدنت را میکشد. ما دست به دعا برداشتهایم که: «خدا کند که بیایی!»
مهدی رمضانی متین
مهدی جان! عدالت در انتظار قدوم مبارک توست.
فاطمه محرابیان
با یاد تو میخندم، تا روزی با آمدنت، اشکی از شوق، نثار گونههایم کنم.
زهرا خنافره
در کوچههای تاریک عشقم، به دنبال روزنهای، به دنبال سایهای از تو میگردم
مهدیه سالاری
زندگی را با وجود تو روشن و پاک میبینم. آبی مثل آسمان، آفتابی مثل خورشید و نقرهای مثل ساحل دریا!
طیبه کامرانی
مهدی خواهد آمد و ما زندگی تازهای را آغاز خواهیم نمود و معنای حقیقی عشق را خواهیم فهمید.
وقتی که بیایی شعرهای انتظار همه به تو اقتدا خواهند کرد.
فاطمه رحیمیان
ماهنامه موعود شماره ۷۰