محمدرضا سنگری
عاشورا، عظیمترین، حماسی ترین و نابترین انقلاب در تاریخ اسلام است و انقلاب عصر ظهور، کاملترین و آخرین انقلاب در تاریخ انسان.
انقلاب دوم ـ عصر ظهور ـ تداوم انقلاب عاشورا است؛ انقلابی ستمستیز، عدالتخواه، آزادیبخش، انقلابی برای نشر معروف، زدودن لایههای جاهلیت و معرفی اسلام در شکلی نو، شفاف و شسته از غبارهای تحریف و انحراف و فریب. امام باقر(ع) در توصیف قیام امام موعود(ع) گفته است:
حضرت امام مهدی(ع) هر آنچه را پیش از او بوده، فرو میریزد؛ آنگونه که پیامبر خدا امور جاهلیت را در هم ریخت و اسلامی تازه را آغاز خواهد کرد. ۱
اگر انقلاب موعود، پیوند و همسانی و یگانگی با انقلاب کربلا مییابد و چشمهسار زلال این خیزش، از آن سرزمین عطش زده سیراب میشود، بیتردید شباهتی میان همه عناصر این دو انقلاب میتوان یافت. در «دعای ندبه»، مهدی موعود(ع) «طالب خون کشته شده کربلا» معرفی میشود. در «حدیث معراج»، خداوند پس از بیان شهادت امام حسین(ع) به پیامبر(ص) فرمود:
آنگاه از نسل او [امام حسین(ع)] مردی را برمیانگیزم، که انتقام خون او بازستاند. زمین را از عدالت و قسط سرشار سازد. ترس و رعب در قلب ستمگران همپای او پیش رود و آنگونه بیدادگران را بکشد، که برخی در او شک و تردید کنند.۲
ویژگیهای مشترک یاران دو حادثه
۱. بصیرت و بینش
بینش، نگاه همه جانبه، دقیق و عمیق است؛ نگاهی که از لایههای بیرونی بگذرد، به درون راه یابد، آن سوی حادثهها را بکاود و به فرآیند متناسب برسد.
بصیرت در عرصه زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، آنچنان عنصر مهم و تعیینکنندهای است که امیرالمؤمنین علی(ع) آن را سلاح کارای خویش در هنگامه هجوم دشمن و خیزش خطر دانسته است.
آگاه باشید که شیطان سواره و پیادهاش را فراخوانده و بر شما تاخته. همانا ـ در چنین موقعیتی ـ بصیرت و بینش من با من است. ۳
در بیان قرآن، گروهی، فاقد بینش و بصیرتند:
و إن تدعوهم إلی الهدی لایسمعوا و تراهم ینظرون إلیک و هم لایبصرون.۴
اگر آنها را به هدایت فراخوانید، سخنانتان را نمیشنوند و آنها را میبینی [که با چشمهای مصنوعیشان] به تو مینگرند، اما در حقیقت نمیبینند.
نگاههای دوخته اما تهی از روشنی، چشمهایی که خیره مینگرند اما به شناخت و دیدن نمیرسند، چنین کسانی در تاریکی میمانند و به سیاهی و تباهی تن میدهند.
اینها کسانیاند که با رسیدن به قدرت و موقعیت، نگاه حقبینشان بسته میشود. داشتهها، فرصت تماشای حق را از آنها میگیرد. خودبین و کوتهبین میشوند و غرور آنچه دارند، آنان را از تماشای آینده و اندیشیدن به فردا باز میدارد.
اما گروهی هستند که طبق فرموده امام علی(ع): «بینش و بصیرت آنها، بر شمشیرشان حکومت میکند.»5 موقعیت و قدرت، به پرتگاه غرورشان نمیکشاند و شمشیر، تدبیرشان را نمیشکند.
کربلا، قصه مردان و زنانی است که بصیرتشان، چراغ راهشان و بینش ژرف و زلالشان، کشتی عبور آنان از طوفانهای درون و بیرون است. وقتی امام عاشورا، دشواری نبرد را گوشزد کرد و به تیغهای تیز و شمشیرهای قساوت اشاره نمود، یاران عاشق صادق گفتند:
ما بر نیتها و بصیرتهایمان هستیم.۶
یعنی انگیزههای تردیدناپذیر و بصیرتهای ژرف ما را به کربلا آورده است و خطر، شمشیر و مرگ، سستی و تزلزل در ارادههایمان نمیآفریند.
همین ویژگی، در جان و روح صحابه حضرت امام مهدی(ع) نیز جریان دارد. آنان آگاهانه با امام خویش همراه و همگام میشوند و در لحظههای هول و خطر، عاشقانه و صادقانه به میدان میآیند و خندان و شکوفا، چون صحابه کربلا، از حریم دین دفاع میکنند.
«رشید هجری»، صحابه بزرگ امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ دخترش که از او پرسید: «پدر! چرا این قدر در ادای تکلیف کوشش میکنی؟» گفت: «دخترکم! در آینده، مردمانی میآیند که بصیرت آنان در امر دین خود، از این کوششی که ما میکنیم، افضل و برتر خواهد بود.»7
چه توصیف شگفتی!
صحابه عاشورا، جانی پیراسته و عاشق، و نگاهی حقیقتبین و روشن دارند.
از همین رو، تسلیم محض و پیروان سرسپرده سرنوشت خونباریاند که در انتظارشان نشسته است، امام عاشورا، حتی در شب عاشورا، درها را میگشاید، تا جانهای متزلزل و دلهای مذبذب و مردّد بروند.
در منزل زباله ـ یکی از منازل مسیر مکه به عراق ـ
وقتی خبر شهادت سفیر فداکارش، «عبدالله پسر یقطر» به گوش امام رسید، همگان را جمع کرد و نامهای را که در آن خبر شهادت عبدالله بود، در دست گرفت و فرمود:
همانا خبری دردناک رسیده است. مسلم پسر عقیل و هانی پسر عروه و عبدالله پسر یقطر به شهادت رسیدهاند. یاران بیوفا ما را خوار ساختند. هر کدام از شما قصد برگشتن دارد، برگردد که ما رشته بیعت از گردن او برداشتیم. ۸
امام، در تمام راه به پالایش یاران میپردازد، تا تنها عاشقان و عارفان بمانند؛ آنان که در راه تحقق آرمانهای الهی، عاشقانه گام بردارند و با معرفت امام، چون و چرا و تردید نشناسند.
در کربلا، آخرین پرسش یاران ـ آنگاه که خونینتن و پاره پاره افتادهاند ـ این بود:
ای فرزند رسول خدا! آیا به عهد خویش وفا کردیم؟ امام پاسخ میدهد: آری، شما پیش از من به بهشت رسیدهاید. از محبت سرشار؛ در نهایت تشنگی، در محاصره تیغها، در فضایی که مرگخیز و آتشریز است، حماسههای شورانگیز میآفرینند و بیهراس از خطر، به مبارزه میایستند.
این ویژگی نیز در صحابه امام موعود(ع) دیده میشود. امام علی(ع) در توصیف صحابه حضرت امام مهدی(ع) میفرماید:
آگاه باشید! هر آن کس از ما که فتنههای آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گام مینهد و بر همان سیره و روش پیامبر و امامان رفتار میکند تا گرهها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد سازد، جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حقجویان پراکنده را جمعآوری میکند. اثر قدمش را نمیشناسند، اگر چه دریافتن اثر و نشانهها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنهها آماده میگردند و چونان شمشیرها صیقل میخورند، دیدههایشان با قرآن روشنایی گیرد، در گوشهایشان تفسیر قرآن طنینافکند و در صبحگاهان و شامگاهان جامهای حکمت سرمیکشند.۹
آنان که از چشمهسار قرآن سیراب میشوند، دشمن شناس و پایدار در عرصه جهاد و ایثارند. در کربلا، امام یک شب امان و مهلت میطلبد و میگوید: ما شیفتگان عبادت و زمزمه قرآنیم. و شب عاشورا، فضا عطرآمیز از نسیم نفسهای قرآنی و دلاویز از زمزمههای عاشقانه و عرفانی میشود. هر کس با عاشورا آشنا بوده و بیتاب ظهور و حضور در جمع یاران حضرت امام مهدی(ع) است، با حکمت و معرفت قرآنی همدم میگردد که «بیمعرفت» قرآنی، نه عاشورا میشد و نه حکومت مهدوی، محقق میشود.
نکته لطیف و مشترک در میان صحابه دو انقلاب، عشقورزی به قرآن است.
در وصف شب عاشورا گفتهاند:
زمزمه آنان در خیمهها، چون زمزمه زنبور در کندوی عسل بود.۱۰
در وصف یاران امام موعود نیز گفته شده که چشم روشنی آنها، «تنزیل» و نغمه دلپذیر و گوش نواز زندگیشان تفسیر قرآن است.۱۱
آیا جز این است که تلاوت قرآن، آرامش میبخشد و جان را از طمأنینه لبریز میسازد؟ در پرتو همین آرامش، میتوان طوفانها و بحرانها را شکست و به ساحل امنیت و آسایش رسید.
۲. عشقورزان به امامت و ولایت
یاران عاشورا، بیبهانهاند. بر سر جان چانه نمیزنند و در هر چه امامشان میگوید و میخواهد، تردید روا نمیدارند. در بسیاری از سرودهای صحابه، دفاع از اهلبیت، دفاع از حریم امامت و عشقورزی به اباعبدالله، محور اصلی است.
«زهیر پسر قین»، سردار سپاه جناح راست لشکر امام، چنین رجز میخواند:
أنا زهیر و أنا ابن القین
أذودکم بالسّیف عن حسین
إنّ حسیناً أحد السّبطین
من عتره البرّ التّقیّ الزّین
ذاک رسول الله غیر المین
أضربکم ولا أری من شینٍ۱۲
من، زهیر بن قینام. به وسیله شمشیر شما را از اطراف حسین دور میسازم. حسین(ع) سبط رسول خدا و عترت پاک و برگزیده اوست. بر شما فرود میآورم و هیچ اندوهی ندارم.
در هنگام نبرد، چونان پروانه، گرد امام(ع) میچرخیدند و جان خویش را سپرش میساختند. «سعید، پسر عبدالله حنفی» در هنگام نماز اباعبدالله، جانش را سپر تیرها کرد. هر تیری که به قصد عضوی از اعضای امام از کمان رها میشد، سعید، همان عضو خویش را رویاروی تیر قرار میداد و در پایان نماز امام، با بدنی که تیرها آن را پوشانیده بود، مقابل حضرت افتاد و امام، گرمای محبت خویش را به پیشانیاش بخشید و بهشت و دیدار پیامبرش را مژده داد.
کربلا، صحنه عشقبازی با نام حسین(ع) است. یاران حسین(ع) که به «راه» و «سیرت» حسین(ع) آگاهند، با نام، یاد و همراهیاش سرخوش بودند و از عشق او سرشار. یاران عاشورا با دیدار امام، توانی تازه مییافتند. همچون خود امام، بیهراس میجنگیدند و در آخرین زمزمه نیز نسیم یاد حسین لبهایشان را متبرک و متبسم میساخت.
یاران حضرت امام مهدی(ع) نیز چنین سیرت و صفاتی دارند، به امام عشق میورزند و شیفتگی خویش را به هر بهانه و هر جا نشان میدهند. امام صادق(ع) میفرماید:
«یاران حضرت امام مهدی(ع) مردان پولادند و همه وجودشان یقین به خدا. مردانی سختتر از صخرهها. اگر به کوهها روی آورند، آنها را از جای برمیکنند. درفش پیروزگر آنان به شهر و پایختی روی نمینهد، مگر اینکه آن جا را به سقوط وا دارد. گویی آن مردان، عقابهای تیز چنگالند که بر مرکبها سوار شدهاند. اینان برای تبرّک و فرخندگی، دست خویش را به زین اسب امام میشکند و بدین سان تبرّک میجویند. او را در میان میگیرند و جان خویش را ـ در جنگها ـ پناه او میسازند، و هر چه را اشاره کند، با جان و دل انجام میدهند. این شیرمردان، شب هنگام نخوابند و چون صدای زنبوران عسل، زمزمه قرآن و مناجات خویش، در هم اندازند و تا بامداد، به عبادت خدا بایستند و بامدادان، سوار بر مرکبها باشند. آنان راهبان شب و شیران روز و گوش به فرمان امام خویش دارند و چون مشعلهای فروزانند؛ دلهای منور آنان، بسان قندیلهای نور در سینههایشان آویخته است.»13
این مردان، تنها از خدا میترسند و فریاد «لا اله إلّا الله» و «الله اکبر» آنان بلند است و همواره در آرزوی شهادت و کشته شدن در راه خدایند. شعارشان «یالثارات الحسین؛ بیایید به طلب خون حسین» است. به هر سوی روی آورند ترس از آنان پیشاپیش در دل مردمان افتد و تاب مقاومت از همه بگیرد. [اینان] دسته دسته، به سوی خداوند [با امام] خویش روی میآورند و خدا به دست آنان، امام حق را یاری میکند.
۳. دینمدار، دیندار و دینیار
نهضت و حرکت اباعبدالله(ع) و یارانش برای اصلاح دین، زدودن غبارها و زنگارهای تحریف و بدعتها بود. امام(ع) در وصیتنامه خویش که آن را به دست برادرش «محمد حنفیه» میسپارد، به این ویژگی و هدف اشاره میکند:
من در خیزش و قیام خویش، قصد اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر را دارم….۱۴
در عرصه نبرد، یاران امام حسین(ع)، بر دفاع از حریم دین تأکید میکردند. از همین رو، امام(ع) را سزاوار دفاع میدانستند.
در انقلاب نهایی جهان نیز یاران موعود، دینمدار و دینیارند. مگر قیام حضرت امام مهدی(ع) جز برای برپایی دین پیامبر(ص) است:
زمانی که حضرت امام مهدی(ع) قیام کند، امری تازه میآورد؛ چنانکه پیامبر خدا(ص) در صدر اسلام امری تازه آورد. ۱۵
امام زینالعابدین(ع) خطاب به «ابوخالد کابلی»، در وصف یاران حضرت امام مهدی(ع) میفرماید:
ای ابوخالد! مردمانی که در روزگار غیبت به سر میبرند و معتقد و منتظرند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خداوند متعال به آنان خرد و فهم و معرفتی داده که غیبت امام زمان(ع) برای آنان مانند حضور است. خدا این مردم را مانند سربازان پیکارگر صدر اسلام قرار داده است؛ همانند کسانی که در رکاب پیامبر(ص) شمشیر میزدند و پیکار میکردند. آنانند اخلاصپیشگان حقیقی و شیعیان واقعی، آنانند ـ که در نهان و عیان ـ مردم را به دین خدا دعوت میکنند. ۱۶
۴. تدبیر، روشنبینی در برنامهریزی
انقلاب عاشوار، آنچنان دقیق، برنامهریزی شده، سنجیده و نظاممند بود که هر حرکتی از آن، گویی عضوی از یک اندام است که تفکیک و جدایی آن از کل پیکره ممکن نیست و تنها در درون همان معنا و مفهوم مییابد. این انداموارگی را در آغاز حرکت، موضعگیریها، منازل راه، صحنه عاشورا و پس از آن به روشنی میتوان یافت.
برنامهریزی عاشورا در نحوه رزم، نوع سخن گفتن، رفتن افراد به میدان، از اجزای قابل مطالعه و زیبا است. حرکت پس از عاشورا و برخوردها، سخنرانیها و شیوههای تحقیر عبیدالله و یزید ـ دو عنصر مغرور و مستکبر ـ نیز از بخشهای قابل تأمل در برنامه نهضت حسینی است.
مطالعه نهضت و حرکت اباعبدالله(ع) نشان میدهد که امام در هر منزل برنامهریزی میکند. با تدبیر و ظرافت تمام بر آمادگی روانی و دانش یاران میافزاید و مراحل بعدی راه را تبیین و روشن میسازد، تا هر کس بداند در کجای این برنامه بزرگ میتواند قرار بگیرد و اگر نمیتواند سر خود گیرد و از کربلا بیرون آید.
شیوه برخورد امام(ع) در «منزل شراف» که جذب شدن «حر بن یزید ریاحی» و زهیر بن قین را در پی داشت۱۷، تدبیر و برنامه اباعبدالله الحسین(ع) را روشن میسازد. مهلت خواستن در شب عاشورا نیز از برنامههای جالب کربلا است و در پس برنامهها، تدبیر و برنامه است، چه در حرکت امام زمان(ع) چه در مظاهر و شعائر، مانند لباس، سلاح، نوع حرکت و حتی در شعار آن بزرگوار، برنامه دقیق و تدبیر عمیق او را میتوان یافت:
أنّ الأرض یرثها عبادی الصـّالحون؛ ۱۸
… بندگان شایستهام وارث [حکومت] زمین خواهند شد.
برنامه مهدی موعود(ع) و یارانش، پایان دادن به تباهی و سیاهی و گسترش قسط و عدل است:
«حضرت امام مهدی(ع) فریادرسی است که خداوند او را میفرستد، تا به فریاد مردم عالم برسد… یاران قائم به سراسر جهان پا نهند و همه جا قدرت را در دست گیرند. همه کس و همه چیز مطیع آنان شوند، حتی درندگان صحرا و مرغان شکاری خشنودی آنان را بطلبند. شادی و شادمانی یافتن به این پیامآوران دین و صلاح و عدالت، تا بدان جا است که قطعهای از زمین بر قطعهای دیگر مباهات میکند که یکی از یاران حضرت امام مهدی(ع) بر آن جا پا نهاده باشد.»19
هدف قیام کربلا، رویارویی با ظلم، بازگرداندن به سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع)، اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر بود و برنامه حضرت امام مهدی(ع) نیز چنین است. یاران حضرت امام مهدی(ع) چون صحابه عاشورا، میثاق پاکبازی و فداکاری در راه آرمانهای دین، ستیز با سیاهکاران و دفاع از حریم قرآن و اهل بیت دارند.
آنان مدیر و مدبرند، برنامهریزانی بصیر و گردانندگانی خبیر که پای ارادهشان را هیچ خطری نمیلرزاند و عزم سترگشان را هیچ طوفانی برنمیآشوبد.
پینوشت ها:
٭ برگرفته از: گفتمان مهدویت (سخنرانی و مقالههای گفتمان چهارم).
۱. یهدم ماکان قبله کما هدم رسول الله(ص) امر الجاهلیّه و یستأنف الإسلام جدیداً؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۲۳۰، باب ۱۳، ح۱۳؛
۲. ثم اخرج من صلبه ذکراً أنتصر له به… یملأ الأرض بالعدل و یطبّقها بالقسط یسیر معه الرّعب حتّی یشکّ فیه؛ ابن قولویه، کامل الزاریات، ص۳۳۲، ح۱۱.
۳. ألا و انّ الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله و إنّ معی لبصیرتی. نهجالبلاغه، خطبه ۱۰.
۴. سوره اعراف (۷)، آیه ۱۹۸.
۵. حملوا بصائرهم علی أسیافهم. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۰.
۶. إنّا علی نیّاتنا و بصائرنا سید بن طاووس، اللهوف، ص۷۹.
۷. سیجیء قوم بعدنا بصائرهم فی دینههم أفضل من إجتهاد اولیهم. احمدبن ابی عبدالله برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۱، باب ۲۹. ح۲۶۷.
۸. اما بعد فإنّه خبرٌ فظیع قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطرٍ و قد خذلنا شیعتنا فمن أحبّ منکم الإنصراف فلینصرف فی غیر حرجٍ لیس علیه ذمام. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۷۴، باب ۳۷.
۹. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۰.
۱۰. لهم دویّ کدویً النّحل. سید بن طاووس، همان، ص۹۴.
۱۱. تجلی بالتّنزیل أبصارهم و یرمیبالتّفسیر فی مسامعهم. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۰.
۱۲. علامه مجلسی، همان، ج۴۵، ص۲۵.
۱۳. همان، ج۵۲، ص۳۰۷، باب ۲۶، ح۸۲.
۱۴. همان، ج۴۴، ص۳۲۹، باب ۳۷.
۱۵. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۴۸.
۱۶. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۲۰، باب ۳۱، ح۲.
۱۷. ر.ک: همو، الإرشاد، ج۲، ص۷۶.
۱۸. سوره أنبیا (۲۱)، آیه ۱۰۵.
۱۹. شیخ صدوق، همان، ج۲، ص۶۷۳، باب ۵۸، ح۲۶: از جابربن یزید از امام صادق(ع).