قافله عشق در مسیر تاریخ

جامعه شناسی تاریخی قیام امام حسین(ع) در گفت وگو با دکتر سید جعفر شهیدی
مرگ تقوا و عدالت در جامعه اسلامی
دوره پس از معاویه با جامعه ای روبرو هستیم که پنجاه ساله های آن پیامبر را ندیده‌اند، پیرمردان ۷۰ ساله ترجیح می دهند در
گوشه ای به فکر آخرت باشند .طبقه جوان، نظام اسلامی را با حکومت اشراف زاده های ستمگر، مال اندوز، فاسق و نژادپرست می‌شناسند . عمده مسلمانان هم رد پی آسایش و زندگی آسوده ای هستند. عده ای دیگر هم مشغول بحث های جدید فلسفی در حلقه های مساجد هستند و بالاخره در جامعه اسلامی، روح شریعت که تقوا و عدالت است دیده نمی‌شود و از احکام اجتماعی دین هم تنها نماز جمعه و جماعت به صورت تشریفاتی برگزار می‌شود.
آنها که حسین را کشتند

این سؤال همشه مطرح بوده که پس از گذشت نیم قرن از ظهور پیامبر چه فضایی بر مردم و جامعه مسلمین حاکم بوده که به قتل پسر دختر پیامبر(ص) راضی شدند و همچون تماشاگرانی تا سال ها بعد از حادثه عاشورا در مقابل ستم ها و ظلم هایی که بر آل رسول(ص) رفت، سکوت کردند. همان ها که حسین(ع) را کشتند در پنج وقت به قبله اسلام نماز می خواندند و در هر اذان به پیغمبری رسول خدا و جد حسین (ع) شهادت می دادند. این ها که بودند و چرا چنین کردند؟ با همین سؤال ها بود که پی بردم پنجاه سال پیش از عاشورا نیازمند بررسی از نگاه جامعه شناسی تاریخی است.

استاد دکتر «سید جعفر شهیدی» از پیشکسوتان پژوهش و مطالعات دینی در کشور است که شخصیت علمی و فرهنگی او بر کسی پوشیده نیست. او متولد ۱۲۹۷ است و تحصیلات حوزوی خود را تا مرحله اجتهاد و تحصیلات دانشگاهی را تا دکترا ادامه داده است و اینک در طی دو دهه استاد دانشگاه تهران بوده است. وی را با تألیفات ارزشمندی در حوزه تاریخ اسلام می‌شناسند. تألیفاتی مانند «تاریخ تحلیلی اسلام»، «زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س)»، «زندگانی علی ابن الحسین(ع»، «شیرزن کربلا»، «انقلاب بزرگ» و … در این میان کتاب «پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین(ع)» از جمله کتاب های مطرح در تحلیل واقعه عاشورا است. دکتر شهیدی در این کتاب با نگاه جامعه شناسی تاریخی به کنکاش در حوزه قیام امام حسین(ع) می پردازد. استاد تحقیق و نگارش این کتاب را در سال ۱۳۳۰ انجام داده و کتاب از سال ۱۳۵۷ تاکنون سی و دو بار به چاپ رسیده است. درباره این پژوهش ارزشمند استاد در حوزه فرهنگ و تاریخ واقعه عاشورا و نگاه تازه وی به تاریخ اسلام به گفت وگو نشستیم.

آقای دکتر! شما کتاب تحلیل واقعه امام حسین(ع)را در سال ۱۳۳۰ نوشتید و تاکنون سی و دو چاپ از آن شده است. با تیراژی برابر ۰۰۰/۲۸۸ نسخه. علت استقبال از این کتاب را در چه می دانید و آن را در مقایسه با آثار دیگر چگونه می‌بینید؟

تا زمان تألیف این کتاب من ندیدم کتابی با این دید راجع به قیام امام حسین(ع) نوشته شده باشد. من از سن ده سالگی اولین چیزی که نظرم را جلب کرد «تاریخ زندگانی سیدالشهدا» بود. آن زمان «ناسخ التواریخ» و کتاب های دیگری را که در مورد امام حسین(ع) و قیام عاشورا نوشته شده بود، بارها خوانده بودم. «ناسخ التواریخ» را شش بار خواندم اما همه آنها فقط گزارش رویداد بود. آن زمان اصلاً دید ما به تاریخ، دید گزارشی بود تا اینکه اول ابن خلدون روش درست تاریخ نویسی را معرفی کرد و بعدها به فراموشی سپرده شد و در ا ین دو قرن اخیر هم مورخان غربی روش صحیح تاریخ نویسی و تحلیل تاریخ را به ما یاد دادند.

البته در دوره معاصر و دهه های گذشته مطالعات و تحقیقات وسیعی در موضوع واقعه عاشورا انجام شده که قابل تقدیر هم هست. خود دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌که همین کتاب قیام امام حسین(ع) را منتشر کرده از سال تأسیس تا امروز کتاب هایی در حوزه تاریخ اسلام و تفسیر دین و عقیده و زندگی ائمه چاپ کرده که ارزشمند است. چون نیت مؤسسان آن و کسانی که پی آنان را گرفتند هم جز ترویج اسلام و شیعه نبوده است. بخشی از استقبال مردم از آثار پژوهشی جدید را هم باید از بالا رفتن سطح آگاهی های جامعه دانست که در دهه های گذشته، بخشی از جامعه نیازها و سؤالات عمیق تری داشته‌اند و نیاز به پاسخ های ژرف تر احساس می‌شده است. موضوع امام حسین(ع) هم مسئله ای فراگیر و همه گیر است در هر زمان به نسبت خود مطرح و پاسخ داده شده است.

انگیزه اولیه مطالعات شما در حوزه تاریخ پنجاه ساله اول اسلام تا واقعه عاشورا چه بوده است. با وجودی که شما پیش از کتاب «قیام امام حسین(ع)» کتاب های دیگری مثل «شیرزن کربلا»، «انقلاب بزرگ» و «زندگانی علی بن حسین(ع)» را نوشته بودید.نگاه شما در این پژوهش چه تفاوتی با گذشته داشت؟
آشنایی من با تاریخ عاشورا به مطالعات وسیعی برمی‌گردد که سال هاست از تاریخ های مجمل و مفصل، قدیم و جدید و حتی منظومه ها و مقتل ها خوانده ام و یا از این و آن شنیده ام و بیشتر کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده را دیده ام. اول بررسی چند واقعه در تاریخ پنجاه ساله آغاز اسلام، سبب شد که حادثه عاشورا را از نگاه دیگری بررسی کنم تا علت یا علل حقیقی آن را پیدا کنیم. براساس نتیجه بررسی های اولیه ام به این رسیدم که بخش مهمی از حادثه های تاریخ اسلام بخصوص از آغاز تا عصر اول عباسی، آنچنان نیست که تاریخ نویسان گذشته نوشته‌اند و آیندگان آن را به عنوان اصل مسلم پذیرفته‌اند. جست وجوهای اولیه ام تحقیق درباره چند حادثه به ظاهر کوچک بود. داستان غرانیق، داستان شهربانو، علت یا علل کشته شدن عمر و عثمان، توطئه خوارج در قتل علی(ع)، جنایت هایی که به خوارج عصر علی(ع) نسبت داده‌اند، سعد بن عبدالله بن ابی سرح و افزودن او به قرآن و داستان هایی از این قبیل که مورخان ساده لوح چون طبری و دیگران در کتاب خود آورده‌اند و متأسفانه بعضی از آن داستان های بی اصل، دستاویزی برای شرق شناسان و معاندان اسلام شده است. اینها را که بررسی کردم به این نتیجه رسیدم که مسائل توسط مورخان گذشته به شکل دیگری گفته شده است و مورخان بعدی به همان مسائلی که به شکل غلط طرح شده، شاخ و برگ های متفاوتی افزوده‌اند. برای من مسلم است که کمتر حادثه تاریخی از رنگ تبلیغات سیاسی امویان و عباسیان و یا تعصبات دینی مذاهب مختلف در امان مانده. آنها حقیقت مسائل را دگرگون کرده‌اند و این است که بایستی برای دریافت حقیقت تاریخی به خواندن صرف متن تاریخی اکتفا نکرد بلکه تاریخ را با دیگر شرایط از جمله وضع جغرافیایی، اقتصاد و اجتماعی سنجید. چنانکه شیوه علمی تاریخ نویسان امروز هم همین است. همه اینها انگیزه تحقیق دیگری شد که به نام پژوهشی نو پیرامون قیام امام حسین(ع) منتشر شده است و در این پژوهش رویدادها را با یکدیگر سنجیده ام و با دیگر وقایع مقایسه کرده ام. در مجموع نگاه اصلی من تحلیل علل حادثه کربلا از لحاظ جامعه شناسی تاریخی بوده است.

قرن هاست که موضوع عاشورا مورد تحقیق و بررسی و اظهار نظر عام و خاص بوده است پیش از ورود به تحلیل جامعه شناسی تاریخی عاشورا، نمایی از گونه های مختلف در پرداختن دیگران پیش رو داشتید؟ و چقدر توانستید از نقل چگونگی رخدادها به چرایی ها دست پیدا کنید؟

بله در طول قرن ها، میلیون ها تن برای زنده نگه داشتن این حادثه بزرگ آمده‌اند و هریک شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی و دیگر ادیان درباره این واقعه نگاه خود را مطابق دل خواه و یا دریافت خود عرضه کرده‌اند.{mospagebreak}

دقیقاً در قسمتی از کتاب هم مختصراً به این موضوع اشاره کرده ام. گوناگونی اظهار نظرها در طول قرن ها، تنوع بسیاری داشته است. از نظر من بسیاری از آنان راه راست را می جسته‌اند. عده ای خودشان را در آیینه حادثه کربلا دیده‌اند و بعد از آرزو ها و اندیشه های خودشان مظهری پدید آورده‌اند. عده ای از شیعیان دلباخته و صاف، حادثه را این گونه تحلیل کرده‌اند که امام حسین(ع) کشته شد تا نزد پروردگار میانجی گناهکاران شیعه شود و خواسته‌اند تا با این قضاوت مقام او را شبیه مقام مسیح قرار دهند. بعضی از شرقیان شیفته تاریخ نویسان اروپایی قرن نوزدهم هم با نگاه خاص خودشان امام حسین(ع) را فردی ناراضی از حکومت، ماجراجو و عصیانگر رژیم ملی عربی دمشق دانسته‌اند و حادثه عاشورا را با نگاه خود تحلیل کرده‌اند. به گروه دیگری هم می توان اشاره کرد و آن ناخرسندان بازار روز هستند که برای توجیه افکار و عقاید خود، کردار امام حسین(ع) را دلیل مدعای خود می آورند تا از روی آزادی خواهی و مخالفت با حکومت دیکتاتوری خواهان رژیم جدیدی باشند. هر یک از این گروه ها، حادثه کربلا را آنچنان که خودشان می خواستند، تحلیل کرده‌اند. خیلی از کتاب هایی که در این حوزه هم چاپ شده تاکنون یا مقتل بوده، یا تاریخ نویسی بوده یا با هدف تبلیغ مذهبی نوشته شده و یا در حوزه ادبی بوده است. اما مقصود و مقصد من از تحقیق در قیام امام حسین هیچ یک از اینها نبوده است. من به هنگام گردآوری اسناد و طبقه بندی آنها کوشیدم تا بدانم چرا واقعه رخ داده است. پیدا کردن پاسخ این چرا حتی تنها به خاطر خود حادثه نبود. بلکه نگاه من در مسیر تحلیل واقعه عاشورا به سیر تاریخ تمدنی برمی‌گردد که در شرایط مختلف زمان و مکان رویدادهای آن یکی معلول دیگری است. خود حادثه عاشورا در طی زمان تاریخی که بر آن گذشته تاکنون از جهات مختلف دارای تأثیرگذاری های مختلف بوده چرا که گاهی سیر آن از بعضی جهات کند شده و از بعضی جهات قوی تر و فراگیرتر شده است. در کتاب قیام امام حسین به دنبال زاویه ای بوده ام که در گذشته کمتر به آن توجه شده است و آن همان چرایی رخداد بوده است.

اولین سؤال شما یا اولین محور شما در تحلیل واقعه عاشورا پاسخ به کدام مسئله بود؟

این سؤال بود که به طور جدی در زمان تاریخ پس از پنجاه سال از ظهور پیامبر اسلام باید پرسیده شود که چه فضایی برمردم و جامعه مسلمین که ادعای مسلمانی داشتند و نماز می خواندند حاکم بوده و آن دوره با یک نگاه جامعه شناسی تاریخی بررسی شود؟ چه بر مسلمین گذشته که موجب وقوع حادثه عاشورا در کربلا شده است؟ چه شد که آنچه نباید بر سر آل رسول بیاید، آمد؟ رسولی که به عرب بی هویت عربستان هویت بخشید و به آنها عزت داد، چرا پس از گشت نیم قرن با اهل بیت او چنان کردند؟ چرا مردم سرزمین های پهناور و پرجمعیت حالت تماشاگر صحنه را به خود گرفتند و تا سال ها بعد از قتل پسر دختر پیغمبر، سکوت کردند؟

بعد همان ها که حسین (ع) را کشتند، در پنج وقت به قبله اسلام نماز می خواندند و در هر اذان شهادت به پیغمبری رسول خدا وجد حسین(ع) می دادند. اینها که بودند؟ چرا چنین کردند؟ همه اینها سؤالاتی بود که نیاز به پژوهشی تازه داشت تا بتوانم به این پرسش ها پاسخ بدهم.

برای رسیدن به پاسخ ها، جامعه اسلامی از زمان پیامبر تا قیام امام حسین را چگونه دسته بندی کردید و به چه سؤالاتی پاسخ گفتید؟

برای اینکه پاسخ درستی برای این پرسش ها بیابم، اول اجتماع اسلامی را در دو مرحله از تاریخ بررسی کردم. یکی اجتماعی که در سال یازدهم هجرت شکل گرفته بود. اجتماعی که حضرت محمد(ص) چند ماه پیش از مرگ خود با خواندن آیه سوم سوره مائده به مسلمانان مژده می دهد و به مردم می‌گوید: «مردم من می روم و دو چیز مهم را برای شما می‌گذارم. کتاب خدا و عترتم را. اول باید عناصر تشکیل دهنده این اجتماع را بشناسیم و بعد این اجتماع را با اجتماع مسلمانان در سال شصتم هجری یعنی سال مرگ معاویه مقایسه کنیم. تحلیل عاشورا نیازمند تحلیل عناصری است که اجتماع نیم قرن پیش را تشکیل می داد و حالا همان عناصردر زمان امام حسین یا پیشرفت کرده بود، یا تضعیف شده بود و یا در حال توقف به سر می‌برد. باید بپرسیم که مسلمانان پایان عصر معاویه در قیاس با مسلمانان آغاز عصر ابوبکر چه نسبتی داشتند؟

مؤمن ترند؟ متزلزل ترند و یا بی ایمان شده‌اند؟ اگر بی ایمان یا متزلزل شده‌اند چه عاملی سبب تزلزل و بی ایمانی آنان شده است؟

یکی دیگر از نکات مهم و موضوعاتی که در مسیر تحقیق مطرح کرده ام و بحث درباره آن لازم است، این است که شهرهای بزرگ اسلامی جز کوفه و تا حدی بصره در مقابل چنین حادثه ای خاموش نشستند. با وجودی که هنوز در هر یک از این شهرها چند تن از یاران پیغمبر زندگی می‌کردند. چرا آنها پیش نیفتادند و مردم را به یاری حسین(ع) نخواندند؟ یا اگر با قیام امام موافق نبودند چرا از حاکمان این شهرها نخواستند، تدبیری بیندیشند که کار به چنان کشتار فجیعی نکشد؟ برای پاسخ دادن به این سؤال باید وضع اجتماعی هر یک از این شهرها را بررسی می‌کردم و موقعیت آنها را در مقابل رژیم دمشق و قیام امام حسین می سنجیدم که در بخشی از کتاب کاملاً شرح آن را داده ام و وضعیت دمشق، مکه، مدینه، بصره و کوفه را تشریح کرده ام.

لطفا بصورت عنوان وار خلاصه ای از وضعیت جامعه زمان قیام امام حسین(ع) را برای ما مطرح کنید تا فضای ذهن ما بیشتر با آنچه شما جامعه شناسی تاریخی واقعه عاشورا می نامید روشن شود؟ یعنی جامعه ای که یزید در آن حکومت می‌کرد و جامعه اسلامی هم خوانده می‌شد، اصولاً چه ویژگی های مهمی داشت؟

بله. در جامعه شناسی آن زمان باید گروه های مختلف اجتماعی و برنامه های مختلف را بررسی کرد. مثلاً عامه مردم را، یا نسل جدید و قدیمی را یا چگونگی روح دینداری را و دیگر مسائل مورد نظر را باید طرح کرد. از آغاز رسالت پیامبر(ص) تا پس از مرگ معاویه وضعیت اجتماعی با پستی وبلندی های فراوانی روبرو می‌شود. دوره پس از مرگ معاویه ما با جامعه ای روبرو هستیم که اکثریت قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگی می‌کرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته بود و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بود. پنجاه ساله های این نسل پیامبر را ندیده بودند و شصت ساله ها هنگام مرگ پیامبر ده ساله بودند. از آنهایی که پیامبر را دیده و صحبت او را شنیده بودند، چند نفری بیشتر باقی نمانده بود که در کوفه، مدینه و مکه و یا دمشق به سر می‌بردند. پیرمردان هفتاد یا هفتاد و چند ساله هم ترجیح می دادند پیش از آنکه به فکر پرداختن به کارهای زندگی باشند، آماده بستن بار سفر آخرت خود باشند. اکثریت مردم بخصوص طبقه جوان که چرخ فعالیت اجتماعی را به حرکت در می آورد، یعنی آنان که سال عمرشان بین بیست و پنج تا سی و پنج بود، آنچه از نظام اسلامی می‌شناختند و در آن بسر می‌بردند، حکومتی بود که «مغیره ابن شعبه»، «سعید ابن عاص»، «ولید»، «عمروابن سعید» و دیگر اشراف زاده های قریش اداره می‌کردند که مردانی فاسق، ستمکار، مال اندوز، تجمل دوست و از همه بدتر نژادپرست بودند. نسل جوان تا خود و محیط خود را شناخته بود، حاکمان بی رحمی‌برخود می دید که هر مخالفی را می‌کشت و به زندان می انداخت.

یک دسته از مسلمانان هم بودند که سختگیری های عصر عمر را دیده بودند و از بیم بازخواست او مجبور بودند ظاهر کار را حفظ کنند. بعد با برخورداری مالی که در دوره بعد نصیب آنان شد، برای خود زندگی آسوده ای آماده کرده بودند تا در روزگار پیری و ناتوانی از آن بهره مند شوند و چون نمی خواستند آسایش خود را به هم بزنند هر حادثه ای که پیش می آمد ـ هرچند مخالف ظاهر دین بود ـ برای آن تأویلی و یا محملی درست می‌کردند تا از سرزنش وجدان در امان باشند. به خودشان می‌گفتند باید با جماعت مسلمان بود. نباید تفرقه‌انداخت. از طرفی دیگر آشنایی مردم این سرزمین ها با طرز تفکر همسایگان و راه یافتن بحث های فلسفی در حلقه های مساجد، راه را برای گریز از مسئولیت های دینی بازتر می‌کرد. شما می‌بینید هر مقدار از عصر پیغمبر دورتر می‌شویم، خوی ها و خصلت های مسلمانی کم رنگ تر می‌شود و سیرت های عصر جاهلی زنده تر می‌شود.
{mospagebreak}
بعد در جامعه اسلامی‌که روح شریعت اسلامی‌باید پرهیزکاری و عدالت باشد، اینها دیده نمی‌شود و از احکام اجتماعی دین تنها نماز جمعه و جماعت برپاست که آن هم رونقی ندارد و بصورت تشریفاتی برگزار می‌شود. در بررسی سرزمین های اسلامی هم می‌بینید، شام در بست طرفدار خاندان امیر بود و مکه و مدینه هم نسبت به قیام امام حسین(ع) عکس العمل قابل توجهی از خود نشان نداد. تنها عراق آن هم کوفه بود که برپاخاست.هرچند گروهی از مردم عراق به خاطر عرق دینی می خواستند که حکومت عادلانه عصر پیامبر برگردد اما سران قبیله ها و اشراف که سر رشته کارها به دست آنان بود، تا این درجه حسن نیت نداشتند. آنها می خواستند عراق پیروز شود تا کینه خود را از شام بگیرند اما حساب این را نکرده بودند که شام برابر چنین جسارت و جرئتی چه عکس العملی نشان می دهد. همین که دیدند شام با فرستادن پسر زیاد، مراقب اوضاع عراق است، جهت خودشان را تغییر دادند و اطاعت یزید را بر اطاعت پسر پیغمبر مقدم شمردند. همه اینها وضعیت جامعه را پیش روی ما روشن می‌کند. حالا پس از مرگ معاویه، همین فضا با شرایط خفقان و ستم دوران یزیدی به قیام امام حسین(ع) می رسد که تصور می‌کنم شما می توانید مفصل آن را در کتاب قیام امام حسین(ع) دنبال کنید.

در بحث وقایع روز عاشورا در نگاه تاریخی، چقدر و چگونه باید به دریافت واقعیت ها نایل شد و صحت گفته ها و اقوال را تأیید کرد؟
همان طور که اول گفتم بالاخره طی قرون هرکس از نگاه خود به ماجرا چیزی افزوده است اما در نتیجه درستی دو قرن اسناد تاریخی، بیرون آوردن واقعیت های خارجی مخصوصاً با توجه به گستردگی و عمق حادثه که گروه های مخالف یکدیگر در آن نفعی داشته‌اند، کاری دشوار است. اما خوشبختانه وقایع نویسانی در صحنه کارزار حضور داشته‌اند و خودشان آنچه را به چشم دیده‌اند و یا نزدیک به محل حادثه بوده‌اند و یا چگونگی آن را از دیگران شنیده‌اند و نقل کرده‌اند. بنابراین آنجا که چند گزارشگر در بازگویی حادثه ای همداستان هستند، احتمال ساختگی بودن نمی رود و یا کمتر می رود. همچنین آنچه را قرینه های خارجی تأیید می‌کنند بهتر می توان پذیرفت. در مجموع هم این حادثه در طول تاریخ همیشه دچار تحریف ها و آسیب هایی بوده که دائماً علما و اندیشمندان متذکر آن بوده‌اند.

آقای دکتر! شما در حوزه ادبیات هم کارکرده اید. بحث دیگرم در حوزه تأثیر نهضت عاشورا در ادبیات فارسی و عرب است. دایره این تأثیرگذاری را در چه حوزه و گستره ای می‌بینید؟

البته علاقه و تخصص من تاریخ است ولی به سمت ادبیات کشیده شدم. درباره سؤال شما باید بگویم که متأسفانه شاعران ایرانی در ثبت وقایع عاشورا خیلی دیر شروع کردند. موضوع نهضت عاشورا در دورانی که مردم در مسجدهای بغداد می نشستند و شب ها برای سیدالشهداء عزاداری می‌کردند تا سده پنجم این واقعه در اشعار شاعران ایرانی بازتابی ندارد. ظاهراً شاید علتش این بود که حکومت های دست نشانده به مردم فشار می آوردند و مردم هم به دلیل ترس از ثبت و ضبط این حوادث و یا نوشتن شعر درباره قیام امام حسین، پرهیز می‌کردند. احمد شوقی شاعر عرب در منظومه لیلی و مجنون در پاسخ کسی که از او می پرسد، چرا هر وقت از امام حسین می پرسم خاموش می‌شوی، می‌گوید: «حسین را دوست دارم اما دلم با اوست و زبانم علیه او.» و بعد ادامه می دهد که من زبانم را از مدح حسین(ع) بازداشتم که مبادا بنی امیه آن را ببرند. این عوامل باعث شد که شاعران ما در قرون اولیه اسلام و بعد از قیام ساکت بمانند. اما در ادبیات عرب وضع فرق می‌کرد. مثلاً در دوره حکومت آل بویه در بغداد که عجیب است که آل بویه ایرانی بودند و در آنجا مسلط بودند اما شاعران عرب واقعه عاشورا را خیلی خوب در اشعارشان آوردند.

یک نکته هم در ادبیات فارسی هست و آن اینکه از زمانی که «الجایتو» این چهره ناشناخته تشیع، مذهب شیعه را رسمیت بخشید، شاعران شروع به سرودن اشعار کردند و انصافاً هم گذشته را جبران کردند و این جریان تا امروز پیش آمده اگرچه فراز و فرودها و ضعف و قوت هایی هم داشته است.که تحلیل آن فرصت و وقت و پژوهش غنی دیگری را لازم دارد.

گذشته از مباحث علمی و تحلیلی برای پایان بحث می خواستم احساس خود شمار ا نسبت به واقعه عاشورا یا زیارت کربلا بدانم؟
واقعیت این است که از روزی که پیکر مقدس آن امام در خاک کربلا جای گرفت و قافله عشق در مسیر تاریخ به حرکت درآمد، هیچ شیعی بلکه هیچ آزاده ای را نمی‌بینید که دلش در آرزوی طواف آن مرقد نباشد. چون آنجا تنها در برگیرنده جسم آن امام بزرگ نیست. عاشورا زمان و کربلا مکان جدال حق با باطل است. جای نبرد عدالت با ستم است. خوابگاه آزاد مردانی است که مرگ را برننگ ترجیح دادند و کشته شدن با افتخار را از زیستن در کنار ستمکاران و مظلوم کشان بهتر دانستند. از خدا می خواهم همه ما را توفیق دهد تا در راه او برویم و خدمت همه خدمتگزاران او را از هر نوعی قبول بفرماید.
محمدرضا اسدزاده
روزنامه همشهری

همچنین ببینید

از حسین تا مهدی

از حسین ع تا مهدی علیه السلام

عبدالله‌بن شريك در ضمن حديثي طولاني نقل مي‌كند كه امام حسين(ع) بر گروهي ديگر از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *