پرواز با یک بال

سردبیر
السلام علی ربیع الانام و نضره الایام
سلام بر بهار آفرین، بر باعث حیات دل، بر او که آفریده‌ها در نسبت با او و حیات او زندگی می‌کنند و در نسبت با او تجدید حیات می‌یابند و به واسطه و اذنش از خوان گسترده حضرت خداوندی روزی برمی‌دارند.
ماه ربیع و فصل بهار بر همه اهل قبله مبارک‌باد!
امسال، ماه ربیع و فصل بهار قرین و همراهند. بعد از مویه‌های غریبانه محرم و صفر و انجماد و فسردگی دی و بهمن. 

وااسفا از فسردگی جسم‌ها از بیداد سرما و یخبندان و پژمردگی جان‌ها از بیداد اشقیا و ظالمان.
شاید شنیده یا خوانده‌اید که حضرت صاحب‌الزمان، ارواحناله الفداء، در «نوروز» ظهور می‌کنند. شاید این روز در بهار باشد و یا، روز نوی که با خود بهار را به ارمغان می‌آورد حتی اگر زمستان باشد. قیام در اوج مویه‌های غریبانه و سوگواری محرم با شعاری که بر پرچم نقش بسته: «یالثارات الحسین(ع)». وقتی که خونخواه حسین(ع)، یک بار و برای همیشه به این سؤال و انتظار پاسخ می‌دهد: «این الطالب بدم المقتول بکربلا؟»
چه کسی می‌پذیرد واسپس آن همه دوری، پاسخ این پرسش و تمنا، اشاره انگشت به نقطه‌ای دور و گم و گول باشد؟
آن روز، طالب و مطلوب، آشکارا، در میانه روز و میان خلق عالم، روبروی هم قرار می‌گیرند.
طالب؛ خونخواه حسین(ع) و شهیدان دشت نینوا. فرزند حسین(ع)، از جنس حسین(ع) و هم‌خو با حسین(ع) که می‌ایستد تا کار نیمه‌تمام را برای همیشه تمام کند. «محیی معالم الدّین و اهله»
طلب شده؛ فرزند خوانده شیطان، از جنس سیاهی با خوی همه ظالمان، متکبران و مستکبران طاغی و جافی. کجا کسی می‌پذیرد که طالب خون حسین(ع) تنها یزید و اعوان و اذنابش را نشانه کرده باشد؟
یزید و عمر سعد و شمر، مصداق و محلّ ظهور بارز غده سرطانی کفر و شرک و نفاق‌اند و شاگردان برجسته مدرسه عصیان و ابلیس که خود در جایگاه معلمی، باعث نضج و عامل نشر شقاق،   زیغ، کذب و سرکشی شدند. چندان که جان‌های بر لب رسیده مردی را طلب می‌کنند که همه ریشه، ساقه، و شاخ‌ و برگ فسق و گناه و طغیان را بزند. همو که هادم ابنیه شرک و قاصم و درهم شکننده شوکت معتدین است، به اذن‌الله.
ما، یعنی همه مردان و زنانی که مستقیم و غیرمستقیم در هر عصر و در میان هر نسل از امام مهدی(ع) و مهدویت دم می‌زنند، درست با همین موضوع کار داریم. با «معلم» و «شاگرد» مدرسه کفر و شرک و نفاق. با بن، ساقه، شاخه و برگ و بار «انانیت» و خودکامگی که در هر دور و زمان و در عرصه زمین، تمام قد در برابر ریشه و شاخه و برگ و بار «عبودیت» و بندگی ایستاده و دشت‌ها را چون دشت نینوا و سرها را آذین نیزه‌ها ساخته‌اند تا بساط عیش و طرب خود و هواخواهان را فراهم سازند و بهار و ربیع را بدل به زمستان سرد و منجمد. هم آنان که تا به امروز و تا به وقت ظهور به نام ابلیس سکه زده‌اند و هر صبح و شام بر بام دارالاماره‌اش طبل می‌کوبند.
مگر جز این است که تمامیت نام و یاد حسین و مهدی(ع) در اصلاح‌گری، احیاگری، و در «قیام و مجاهده» خلاصه شده است؟
مگر قیام و مجاهده، در خود و با خود، «وضع‌گیری» و «اقدام» ندارد؟
آنگاه که «وضع‌گیری»، «قیام»، «اقدام» و «مجاهده» نیرو و توان از « معرفت» اخذ می‌کند، به یک‌باره موجی سترگ می‌آفریند. غرشی بی‌انتها، رعدی کوبنده که تمامی ارکان ابنیه شرک و نفاق و کفر را می‌لرزاند.
هیهات که بی این «معرفت»، هر «وضع و قیام و اقدامی»، چون تیغ در کف زنگی مست است، زمینه را برای یورش قبیله عناد و الحاد و تضلیل فراهم می‌آورد. حتی اگر طواف‌ خانه و قرائت قرآن باشد.
چه زیبا و ماندنی است خروج کاروان حسین(ع)، از جمع حاجیان، آن هنگام که صحنه را خالی از «معرفت» درباره «امام زمان»، «امام مبین و حق» یافت. گویی که همه درها برای رسیدن به حق بر مردمان بسته بود که حسین روی به دشت نینوا گذارد.
معرفت درباره ریشه و بن «حق و باطل»، معرفت درباره مصداق و محلّ ظهور و ما به ازاء خارجی «حق و باطل»، در هر عصر و در میان هر نسل است، همان گوهر گرانمایه‌ای که به هر «وضع و اقدام ما» معنی می‌بخشد چنان که مذکور است:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیّهً۱
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، بر مرگ جاهلی مرده است.
درست از همین جاست که «ایمان» به ظهور می‌رسد.
ایمان گنج نهفته و مروارید سفته در صدف «تولّی و تبرّی» است ورنه حضرت اباعبدالله، امام صادق(ع)، نمی‌فرمود:
هل الایمان الاّ الحبّ و البغض۲
آیا ایمان جز حب و دوستی و دشمنی است.
راز رفعت و عظمت و اهمیت زیارت عاشورا در همین نهفته است. در جمله فرازهای این زیارت تولّی و تبّری نمایان است و درباره آن تأکید شده است. این زیارت شریف «مرامنامه شیعه بودن» است.
آن‌که در میدان «گفت وگو» از مهدویت پای می‌نهد ناگزیر به توجه و تذکر درباره این دقایق، متناسب با زمانه و اهل زمانه است.
آن‌که نان و خورش قرن پانزدهم را می‌خورد و در کسوت مردم این عصر می‌زید چگونه خود را از گفت‌‌وگو درباره مصداق حق و باطل، و مظاهر کفر و شرک و نفاق و عصیان و فسق و طغیان و شقاق و تضلیل معذور می‌دارد؟
چگونه است که بغض خصم امام حسین(ع) را در دل می‌پرورد امّا هیچ کینه‌ای و بغضی درباره خصم امام زمان، ارواحناله‌الفداء در دل ندارد و حتی از بیان نام و نشان آنان نیز پرهیز می‌کند؟
وااسفا به پرنده‌ای می‌ماند که مذبوحانه در تلاش است تا با یک بال بپرد. بال تولّی بی‌همراهی بال تبّری هیچ پرنده‌ای را از زمین نمی‌کند.
تنها و تنها در پرواز با دو بال است که «عزم و عهد» برای ماندن در قبیله اهل ایمان و اقدام آگاهانه معنی می‌یابد.
معرفت دوسویه درباره امامت حق و کفر، به تولّی و تبّری می‌انجامد تا سالک کوی مهدوی، عزم و عهد خویش را راست کند. از جای برخیزد، وضع‌گیری کند، مجاهدانه به راه بیفتد تا شاید در خیل منتظران امامش را ملاقات کند.
از همین روست که انتظار، عملی آگاهانه، همراه با آمادگی و مجاهده در سطوح مختلف فکری، اخلاقی و عملی برای ساختن آینده مطابق برنامه و نقشه الهی است.
امام مبین، ساکت و بی وضع، چون ناظری بی‌عمل در کنج و غاری خلوت نگزیده که حجتی برای طالبانش باشد. با همه چیز و همه کس کار دارد. در همه سطوح و لایه‌ها و شاهد بر گستره حضور و عمل جمله خلایق خداوند در همه سطوح و لایه‌ها است. که اگر چنین نبود نمی‌فرمود:
«نحن غیر مهملین لمراعاتکم»، ما اهمال کار در کار شما نیستیم.
اگر عنایات و توجهات ما نبود مصائب زندگی شما را در بر می‌گرفت و دشمنان شما را از بین می‌بردند.۳
وای بر من و دیگرانی چون من که سر در میان برف پنهان داشته‌اند و یا، کور و کر دشت و صحرا را، کوی و برزن را در می‌نوردند و در هر فراز و نشیبی، بی‌معرفت و حجت و اذن، وضعی و موضعی اخذ می‌کنند و اهواء خویش را امام عمل و نظر می‌سازند و از رحمتً للعالمین بخشش و رحمت و حور و قصور مطالبه می‌کنند.
شاید این اوّلین درس از کتاب مفصل «فرهنگ مهدوی» باشد که باید به خاطر سپرده شود.
«معرفت» در دو گستره و میدان، رویی به قبیله مهر و ولایت دارد و رویی به قبیله شقاق و بی‌ولایتی. وجهی به «عبودیت تام» می‌انجامد و وجهی دیگر به «انانیت تام». در این دو میدان است که لایه‌ها و سطوح اعتقادی، اخلاقی و عملی ما را در معرض اتخاذ «وضع آگاهانه» فرا می‌خواند. تا واسپس آن اقدام، و عمل معنی بیابد و جمله اعمال خرد و کلان روی به دیار مطلوب آورد. در ماه ربیع و فصل بهار، از بهار آفرین همیشه برای همه موعودیان گرامی، معرفت بزرگ را از ساحت مقدس آن امام مبین آرزومندم.
باشد تا تیر دعا به هدف اجابت بنشیند. ان‌شاءالله
سردبیر

پی‌نوشت‌ها:

۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۴۸.
۲. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، جلد ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵.

ماهنامه موعود شماره ۷۴

همچنین ببینید

ایرانی و ایران فرهنگی 310x165 - فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

۱. قلمرو فرهنگی ایران بزرگ دانش‌آموزان در مدارس، جغرافیای خاکی ایران را، منحصر در ۱۶۴۸۰۰۰ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *