مسیح یهودی و فرجام جهان-۳

(مسیحیت صهیونیستى و اصول‏گرا در آمریکا)
رضا هلال
مترجم: قبس زعفرانى

اشاره:
در قسمت قبلى این مقاله چگونگى نفوذ افکار و اندیشه‏هاى یهود در مسیحیت و شکل‏گیرى مسیحیت یهودى و نقشى که جنبش اصلاح‏طلبان پروتستان در این زمینه داشت بررسى شد. در این قسمت ادامه همین بحث را پى مى‏گیریم.

 
پس از جدایى »هنرى هشتم« پادشاه انگلستان از کلیساى رم، جنبش اصلاح‏طلبان پروتستان سراسر بریتانیا را فرا گرفت و با فرمانى که شاه در سال ۱۵۳۸م. صادر کرد، علاوه بر این‏که این آئین در انگلستان رسمیت یافت، به تمام کلیساها نیز دستور داد، سخنان و سفارشات کاهنانه پیرامون کتاب‏مقدس را پایان دهند تا هنرى هشتم جاى پاپ رم را بگیرد و بالاترین مقام در کلیساى انگلستان شود و بدین وسیله محیط و بستر مناسب را براى انتشار مسیحیت یهودى فراهم سازد.
»باربارا توخمن« در کتاب خویش با عنوان کتاب مقدس و شمشیر مى‏گوید:
پادشاه انگلستان هنگامى که در سال ۱۵۳۸، دستور ترجمه تورات به زبان انگلیسى و چاپ و نشر آن را داد، در واقع فرصت مطالعه تورات را به همه بخشید و بدین وسیله، تاریخ، آداب، رسوم و قوانین یهودیت را وارد انگلستان نمود تا بخشى از فرهنگ این کشور را تشکیل دهد و تأثیر بسیار زیادى طى سه قرن پس از آن بر این فرهنگ بگذارد. پس از آن، بر تورات ترجمه شده نام تورات ملى انگلستان نهاده شد و بیش از هر کتاب دیگرى بر روح زندگى انگلیسیها تأثیر گذاشت. این باعث شد تا داستانهاى تاریخ یهود، ماده اصلى فرهنگ انگلستان و شناخت تاریخ این کشور شود.
توخمن نتیجه مى‏گیرد:
حکایتها و داستانهاى عهد قدیم، هر روز بیش از روز پیش بر عقل و تفکر پروتستانتیسم تأثیر گذاشت، به‌اندازه‏اى که مؤمنان آنقدر این کتاب را خواندند که تمام مطالب آن را حفظ کردند، براى آنها مسیح »یسوع ناصرى« دیگر مسیح پسر مریم نبود، بلکه او فقط پیامبرى بود، در زمره پیامبران یهود.
 این مورخ یهودى (توخمن) از این موضوع به نام »غارت عبرانى« یاد مى‏کند، هم‏چنین در جاى دیگر، آن را لکه‏دار شدن عهد قدیم مى‏نامد.
اما یورش و حمله عبرانى به مسیحیت، در زمان انقلاب »پیورتانى‏ها« که در قرن هفدهم در انگلستان به‏وقوع پیوست، به اوج خود رسید.
پیورتانیسم که خود را کالونیسم به شمار مى‏آورد، افراطى‏ترین و تندروترین شکل پروتستانتیسم بود. به همین دلیل در بزرگداشت کتاب مقدس مبالغه بسیار نمود و با توجه به تعالیم و آموزه‏هاى کالوین عهد قدیم را در رأس کتابهاى مقدس و مذهبى قرار داد. پیورتانى‏ها در عهد قدیم »نمونه آسمانى و ملکوتى حکومت مردمى و دلیل آشکار و واضح پیروى بشریت از قوانین را یافتند، قوانینى که اگر از آن تخطى مى‏کردند، مجازات آنى و عیان بود«… پیورتانى‏ها به این اکتفا نکردند، بلکه از دولت خواستند، تورات را به عنوان قانون اساسى انگلستان اعلام کند و به رسمیت بشناسد. آنها آداب و رسوم یهودیت را جایگزین اصول مسیحیت نمودند. برخى از آنها اعتقاد داشتند، یهودیت تنها زبان نماز و تلاوت کتاب‏مقدس است و هنگام غسل تعمید کودکان در کلیساها به جاى استفاده از نام قدیسان مسیحى، از نامهاى عبرى استفاده کردند و روز عید قیامت حضرت مسیح به روز شنبه یهودیان تغییر یافت.
طبیعى بود، این حمله عبرانى به مسیحیت پروتستان منجر به ظهور جنبش مسیحیت صهیونیستى شود، جنبشى که بر پیشگوییهاى عهد قدیم در بازگشت یهودیان به فلسطین تکیه مى‏کرد.
در نیمه سال ۱۶۰۰م. پروتستانها شروع به انعقاد قراردادهایى نمودند که عنوان مى‏کرد، تمام یهودیان مى‏بایست اروپا را به قصد فلسطین ترک کنند و »اولیور کرومویل« که خود را مسئول کامن‏ولث۱ بریتانیا – که به تازگى تأسیس شده بود – مى‏دانست، اعلام کرد، حضور و وجود یهودیان در فلسطین زمینه دومین ظهور مسیح را فراهم مى‏کند.
در سال ۱۶۲۱، کتاب »هنرى فنش« منتشر شد. این کتاب برهانى قانونى در عصر خود به شمار مى‏آمد. فنش در کتاب خویش تحت عنوان رستاخیز بزرگ جهان یا بازگشت یهود و به همراه ایشان تمام ملل و مملکتهاى روى زمین به دین مسیح، قاطعانه تفسیر مجازى قدیس آگوستین از پیشگوییهاى تورات پیرامون بازگشت یهود به اسراییل را رد کرد. او در این تفسیر گفته بود، یهود باید به اسراییل معنوى و روحى یا کلیساى مسیح و نه سرزمین اسراییل بازگردند.
در این کتاب آمده است:
نام اسراییل، یهودا، صهیون و اورشلیم در کتاب مقدس ذکر شده است، روح‏القدس به معناى اسراییل معنوى یا کلیساى خدا که از مسیحیان و یهودیان یا هر دو آنها تشکیل مى‏شود، نیست، بلکه منظور اسراییل است که از تیره یعقوب نشأت گرفت… همین مسئله بر بازگشت ایشان به سرزمین و اصول و قوانین قدیمى و پیروزى ایشان بر دشمنانشان نیز منطبق است… آنها کلیساى با شکوه را در خود سرزمین یهودا بر پا خواهند داشت… این تعبیرات و گفته‏ها، دروغ یا سخنان خداوند نیست، بلکه همه اینها کردار و گفتار یهود است.
در سال ۱۶۴۹م. دو انگلیسى پیورتانیست به نامهاى »جوانا« و »انزرکارتزایت« که در آمستردام زندگى مى‏کردند، از دولت بریتانیا طلب بخشش کردند، در نامه این‏دوپیورتانیست آمده بود:
باشد که ملت انگلستان و ساکنان سرزمینهاى همداستان با ما، اولین کسانى باشند که پسران، دختران و فرزندان اسراییل را سوار بر کشتیهاى خویش مى‏نمایند تا به سرزمینى که اجدادشان، ابراهیم، اسحاق و یعقوب، آن را به ایشان وعده داده بود، ببرند، تا میراث ابدى ایشان باشد.
با آغاز قرن هفده این اعتقاد در میان روحانیون پروتستان – به ویژه در انگلستان و اسکاتلند و آلمان و هلند –  به‏وجود آمد که حوادث رؤیاى بزرگ، میان سالهاى ۱۶۶۰ تا ۱۶۶۵م. آغاز خواهد شد. آنها پس از تحقیق و بررسى ملاحظه کرده بودند، آن حوادث، ۱۲۶۰ سال پس از سقوط امپراتورى روم (در سال ۴۰۰ میلادى) به وقوع خواهد پیوست و تاریخ بشرى به فرجام و نهایت خود مى‏رسد. بنابراین وظیفه دولتهاى مسیحى این است که خود را براى آن حوادث عظیم و بزرگ آماده کنند. همانگونه که یاران و پیروان عقاید مردمى، حوادثى را که پیرامون ایشان به‏وقوع مى‏پیوست با پیشگوییهاى تورات مرتبط دانستند. نزد این افراد، حوادثى که هنگام اصلاحات مذهبى در شمال اروپا به وقوع پیوست، مانند شکست ارماد، موفقیت شورش آلمانیها، پیروزیهاى پروتستانها به ویژه پیروزى پادشاه سوئد »گوستاوآدلف« در جنگ سى‏ساله و اتحاد اسکاتلند و انگلستان همه، حوادث قبل از فرجام تاریخ بودند.
تمام مسائل یاد شده، باعث بازگردانده شدن اعتبار و حیثیت یهود شد؛ چون این اعتقاد وجود داشت که آنان نقشى مهم و اصلى در برنامه خداوند براى فرجام تاریخ ایفا مى‏کنند.
بدین ترتیب، انگلستان که تا آن زمان، اجازه نداده بود، وجود قانونى یهود در آنجا به ثبت برسد، یکباره خود را اسراییل جدید به شمار آورد و بسیارى از رهبران پیورتانیست، وظیفه مقدس بازگرداندن یهود به سرزمین خویش و رهبرى و هدایت ایشان براى درآمدن به آیین پاک مسیحیت را به جاى مسیحیت دروغینى که کلیساهاى روم آن ترویج مى‏کردند، برعهده انگلستان گذاشتند.
دیگر کشورهاى اروپایى نیز، پیروزیهاى خویش را بخشى از برنامه الهى براى فرجام تاریخ بشرى تلقى کردند و اعتقاد داشتند، حوادث به‏وقوع پیوسته، گامهایى به سوى هزاره و دومین ظهور مسیح است.
یاران و پیروان عقاید مردمى در فرانسه، اقدام به بازگرداندن یهود به فرانسه و مسیحى نمودن آنها کردند، تا پادشاه فرانسه آنها را به اورشلیم هدایت و سپس مسیح ظهور کند تا از آنجا (اورشلیم) بر جهان حکومت نماید و به همراه مسیح، پادشاه فرانسه نیز به عنوان جانشین او بر عرش حضور داشته باشد.
 اما نسخه پرتغالى سناریوى عقاید مردمى که »آنتونیو دى‏ویرا«ى یسوعى آن را نوشت، عنوان مى‏کرد، یهود به پرتغال باز خواهند گشت؛ مسیح براى اصلاح ایشان آنها را به پرتغال باز خواهد گرداند و پس از آن، آنها را به سرزمین مقدس مى‏برد!
 اینگونه بود که دیدگاه مسیحایى »دومین ظهور مسیح« و هزاره (هزار سال) خوشبختى، بخشى از تصورات و دیدگاههاى ملل اروپایى نسبت به خویش و سرنوشتشان شد. به هر روى در هر سرنوشتى که براى اروپائیان در نظر گرفته شده بود، یهودیان (به آیین مسیحیت درآمده یا در نیامده) نقشى حیاتى و مهم در برنامه خداوند براى فرجام تاریخ بشرى و آغاز تاریخ الهى با ظهور مسیح داشتند.
اعتقاد به مسیحا و هزاره باعث افزایش رجوع و بازگشت به تعالیم و آموزه‏هاى یهودیت شد، به‏ویژه دیدگاه »قبالیّه« در فهم رسالت الهى و تحقق این موضوع که فرجام جهان نزدیک است، کمک بسیارى کرد.
در این چارچوب، عجیب نیست که مسیحیت یهودى و یهودیت مسیحى به عنوان یک نظریه و تجربه عرضه شود.
بنابراین مسیحیان توقعات و انتظارات خویش را با توقعات و انتظارات یهود مرتبط ساختند، به‏ویژه با انتشار پیشگوییهاى ظهور مسیح در سال ۱۶۴۸م. و سپس سال ۱۶۶۶م. که از محاسبات قبالیه یهود گرفته شده بود.
روحانیون مسیحى نیز به کتب و متون یهودى مراجعه کردند تا به دقت بدانند، وقتى مسیح به عنوان رهبر سیاسى بازمى‏گردد، چه اتفاقاتى به‏وقوع مى‏پیوندد؛ چرا که یهود چشم انتظار مسیح سیاسى بوده و هستند. هم‏چنین مسیحیان تلاش کردند، از یهودیان بفهمند، هیکل به چه شکلى بوده است تا دوباره آن را همانگونه بنا نمایند.
در این میان مسیحیان پروتستانى به غور و تفحص در تعالیم و آموزه‏هاى عهد قدیم پرداختند، به‌اندازه‏اى که آنها را گاهى به دلیل اعتقاداتشان و گاهى به دلیل جرح و تعدیل شعائر و آداب و رسوم مذهبى یهودیت و سازگار نمودن آنها با مسیحیت، »یهودى شدگان« توصیف و نامگذارى مى‏کردند. برخى از این یهودى‏شدگان اقدام به وارد ساختن اشکال و تصاویر آیین یهودیت در مسیحیت یا اصلاح اعتقادات و باورهاى مسیحى نمودند تا با آیین یهودیت سازگار باشد، اعتقاداتى از قبیل الوهیت مسیح یا عقیده تثلیث یا نهاد و سرشت خداوند.
در این میان برخى از مبلغان مسیحیت یهودى از خود یهودیان بودند و از بارزترین و مهم‏ترین مبلغان یهودى‏الاصل مسیحیت یهودى در قرن هفدهم، »منسى‏بن‏اسراییل« بزرگ خاخامان آمستردام بود. او با زیرکى و تیزهوشى توانست، کتاب خویش به نام آرزوى اسراییل را با مسیحیت پیورتانیسم انگلستان و مسیحیت یهود درآمیزد و تفکر لاهوتى را با سیاست عملى مرتبط سازد. »منسى« هم‏چنین دیدگاههاى پیورتانیسم پیرامون فرجام تاریخ را با ظهور مسیح و دیدگاههاى یهودى‏اش پیوند داد. سپس به ترویج اجازه بازگشت یهود به انگلستان پرداخت و آن را گامى به سوى سیاست متخذه انگلستان در اسکان نهایى یهود در فلسطین عنوان کرد. کتاب آرزوى اسراییل با استقبال گسترده و وسیعى جهت بازگرداندن یهود به انگلستان و پس از آن به فلسطین مواجه شد. هم‏چنین ترجمه انگلیسى کتاب نیز با استقبال فراوان روبه‏رو گردید و قبل از این‏که منسى در سال ۱۶۵۵م. پاى به انگلستان بگذارد، سه مرتبه تجدید چاپ شد. منسى تأثیر بسیار بزرگى بر »اولیور کرومویل«، به عنوان رئیس کومن‏ولث پیورتانى (۱۶۵۸-۱۶۴۹) گذاشت و این تأثیر با موافقت ورود یهود به انگلستان به عنوان آغاز بازگشت ایشان به فلسطین کاملاً آشکار است.
انتشار عقیده »هزاره« و »بازگشت مسیح« در اقیانوس حوادث قرن هفدهم، باعث به قدرت رسیدن جناح مسیحیت یهودى و در نهایت قدرت یافتن ایده برانگیختگى اسراییل در میان فلاسفه و ادباى اروپا طى دو قرن هفدهم و هجدهم شد.
»جان لاک« واضع نظریه لیبرالیسم در کتاب خویش با عنوان تعلیقاتى برنامه‏هاى قدیس پولس مى‏گوید:
 خداوند مى‏تواند یهود را در یک سرزمین گرد آورد… و آنها را در اوضاع و احوال درخشانى در کشورشان قرار دهد.
»اسحاق نیوتن«، کاشف قانون جاذبه در کتاب خویش به نام ملاحظاتى پیرامون پیشگوییهاى دانیال و رؤیاى قدیس یوحنا – که پنج سال پس از مرگش منتشر شد – مى‏گوید:
 یهود به وطن خویش باز خواهند گشت… نمى‏دانم، اینکار چگونه صورت خواهد گرفت، بهتر است آن را به زمان بسپاریم، تا خود آن را تفسیر کند.
او پا را از این هم فراتر گذاشت و سعى کرد، جدول زمان‏بندى شده‏اى براى حوادثى که منجر به بازگشت یهود مى‏شود، وضع کند و انتظار داشت، نیرویى زمینى دخالت کند و یهودیان پراکنده را بازگرداند.
»ژوزف پرستلى« شیمیدانى که اکسیژن را کشف کرد، به شدت به رسالت ملت یهودى – مسیحى ایمان داشت. او متقاعد شده بود که یهودیت و مسیحیت همدیگر را تکمیل مى‏کنند. به همین دلیل از یهودیان خواست، اعتراف کنند، یسوع همان مسیح منتظَر است و آنها را اینگونه مورد خطاب قرار داد:
او درخواست کرد، خداى آسمان، خداى ابراهیم، اسحاق و یعقوب که ما مسیحیان او را مى‏پرستیم، بسان شما که او را مى‏پرستید، حد و اندازه‏اى براى زحمات و رنجهاى شما قایل شود و شما را در یک جا گرد آورد، اى معروف ملت روى زمین!
ژان ژاک روسو« فیلسوف قرارداد اجتماعى در کتاب خویش امیل، در سال ۱۷۶۲م. آورده است:
ما به هیچ عنوان پى به انگیزه‏هاى درونى یهود نمى‏بریم، مگر این‏که ایشان دولتى آزاد و مدارس و دانشگاههایى براى خود داشته باشند«.
»بلیز پاسکال« نوشت که:
 اسراییل همان بشارت دهنده سمبلیک مسیح موعود است او احترام شدید خویش نسبت به موفقیتها و دستاوردهاى اولین امت روى زمین، یهود و تمسک و التزام راستین خویش به دین ایشان را ابراز داشت.
»امانوئل کانت« یهودیان را »فلسطینى‏هایى که میان ما زندگى مى‏کند« توصیف کرد. به این ترتیب یهودیت مسیحى درون ادبیات قرن هجدهم و نوزدهم نفوذ کرد.
»جان میلتون« در قصیده مشهورش »بهشت بازگردانده شده« از بازگرداندن اسراییل سخن گفت:
 شاید خداوند، که زمان مناسب را خوب مى‏داند، نوادگان ابراهیم را به یاد خواهد آورد و آنها را پشیمان و درستکار باز خواهد گرداند و همانگونه که دریاى سرخ و رود اردن را وقتى پدرانشان به سرزمین موعود بازمى‏گشتند، شکافت، براى آنها نیز که سریع و شتابان به وطنشان باز مى‏گردند، دریا را بشکافد… من آنها را به عنایت و توجه خدا و زمانى که انتخاب مى‏کند، ترک مى‏کنم.
»الکساندر پاپ« یکى از شاعران مسیحى در قصیده خویش به نام »مسیح« از مملکت بازگردانده شده در فلسطین و از اورشلیم جدید که یهودیان بازگشته از تبعید در آن ساکن مى‏شوند، سخن مى‏گوید.
با نزدیک شدن پایان دهه هجدهم، »ویلیام بلیک« یکى دیگر از شعرا با چنین ابیاتى یهود را مورد خطاب قرار داد:
 انگلستان بیدار شو… بیدار شو، بیدار شو. خواهرت اورشلیم تو را صدا مى‏زند؛ چرا این مؤمنان به‏سان مردگان مى‏میرند و از درهاى تو فاصله مى‏گیرند.
»گوت هولدلسنگ« شاعر آلمانى داستان ناتان‏حکیم را در سال ۱۷۷۹م. به رشته تحریر درآورد، حوادث داستان در اورشلیم موطن و زادگاه قهرمان داستان ناتان یهودى در دوره حمله سوم صلیبیها در قرن دوازدهم اتفاق مى‏افتد و نویسنده از »صلاح الدین ایوبى« تصویر حاکم مسلمان سنگدل و احمقى ارائه مى‏دهد که قدس را امتحان کرده و در تمام داستان قدر و منزلت ناتان، یهودى حکیم بالا برده شده است.
اما »لرد بایرون« مجموعه اشعار خویش را در سال ۱۸۱۵م. به نام »ترانه‏هاى عبرى« نوشت و در ابتداى مشهورترین قصایدش »به خاطر اینها مى‏گریم« را سرود:
اى قبیله آواره و سرگردان، اى قبیله‏اى که سینه‏ات شرحه، شرحه شده است… چگونه مستقر خواهى شد و راحتى و آسایش را لمس مى‏کنى؟
کبوتر وحشى از آن خود لانه دارد، روباه نیز براى خود لانه‏اى دارد. انسانها نیز هر یک وطنى دارند… اما اسراییل جز قبر هیچ چیز ندارد.
و »رابرت براوننگ« در قصیده خویش تحت عنوان »روز صلیب مقدس« که آن را در سال ۱۸۵۵م. نوشت، به افکار و اندیشه‏هاى یهودیت بیش از هر چیز دیگر اشاره مى‏کند و مى‏گوید:
خداوند یعقوب را رحمت خواهد کرد
و اسراییل را در دست پیروان خود خواهد دید
هنگامى که یهودا، اورشلیم را مى‏بیند
بیگانگان به آنها ملحق خواهند شد
و مسیحیان به آن یعقوب چنگ خواهند زد.
پیامبر این چنین گفت و پیامبران نیز چنین اعتقادى دارند.
»جورج الیوت« در سال ۱۸۷۴ روایت دانیال‏دیروندا را به رشته تحریر درآورد، که در آن زمان بیانگر اوج حضور و تأثیر مسیحیت صهیونیستى در ادبیات اروپا و پذیرش مبادى و اصولى است که یهودیان مسیحى به عنوان دومین قدم جهت بازگشت به فلسطین باید آنها را مى‏پذیرفتند.
»الیوت« پروتستانى پیورتانیست بود که با جنبش »اوانجیلیسم« هم‏عصر و هم‏دوره بود و در گردهماییها و نشستهاى یهودیان در معبدهایشان حضور مى‏یافت. در یکى از همین نشستها بود که با »موسى هس« یهودى صهیونیست و نویسنده کتاب معروف روم و قدس در سال ۱۸۶۲ دیدار کرد.
داستان پیرامون رستاخیز قوم یهود بود، آنگونه که شخصیت مردخاى یهودى در داستان از آن تعبیر مى‏کند:
ملت پراکنده شده ما در سراسر جهان به سرزمین و دولت چشم دوخته است، تا در رشد و تعالى حیات ملى – قومى آن سهیم گردد، به‏گونه‏اى که بازتاب آن میان ملل شرق و غرب طنین افکن شود، ملیتى که بذر نام و موهبت نژاد ما را خواهد کاشت تا وسیله‏اى براى گفت‏وگو و تفاهم باشد، همانگونه که در گذشته بود.
و به درستى که مسیحیت یهودیت »صهیونیستى« با پایان قرن هجدهم تبدیل به مکتب و جناحى قدرتمند در ادبیات غرب شد، اما از آن تاریخ، از میدان لاهوت و فلسفه و ادبیات و نمادها وارد میدان سیاست شد.
»ناپلئون بناپارت« اولین دولتمردى بود که ۱۸ سال قبل از وعده »بالفور«، پیشنهاد تأسیس دولتى یهودى در فلسطین را ارائه داد. او وقتى در سوریه خود را براى حمله بزرگ‏اش به شرق آماده مى‏کرد، اعلاعیه‏اى منتشر نمود و در آن از یهود خواست براى برپایى دوباره مملکت قدیمى قدس زیر پرچمش بجنگند:
 از ناپلئون بالاترین فرمانده به نیروهاى مسلح جمهورى فرانسه در آفریقا و آسیا و به وارثان مشروع فلسطین.
اى اسراییلیها، اى ملت بى‏همتا که هیچ‏یک از قدرتهاى سرکش و طغیانگر نتوانست، نام و موجودیت قومى‏تان را از شما سلب کند و فقط توانست سرزمین اجدادیتان را از شما بگیرد.
ناظران بیدار و بى‏طرف سرنوشت ملل، اگر چه مواهب پیامبرانى مانند اشعیا و یوییل را ندارند، اما پیشگوییهاى این پیامبران را با ایمان والایشان دریافتند… آنها دریافتند که آزادگان خداوند هستند… »به صهیون، سرود خوان باز خواهند گشت و با تملک میراثشان سرور و شادى زاده خواهد شد، بى‏آن‏که باعث آزار و اذیت یا رنجیدگى دیگران شوند، شادى در جان و روح آنها همیشه خواهد بود«2.
»بنابراین، اى پرستیده‏شدگان، با شادى و سرور به‏پاخیزید، این جنگى است که تاریخ به‏سان آن را ندیده است و آغاز کننده آن امتى است که به این جنگ به عنوان دفاع از خویش نگاه مى‏کند؛ چرا که دشمنانش سرزمینش را که از آبا و اجدادش آن را به ارث برده است، غنیمتى شمردند که برحسب امیال و هوى و هوسهایشان مى‏بایست میان ایشان تقسیم شود[…]فرانسه در این لحظه میراث اسراییل را به شما تقدیم مى‏کند.
ارتشم که عنایت و توجه الهى با آن همراه است و عدالت آن را رهبرى مى‏کند و پیروزى همراه اوست، قدس را مقر فرماندهى من ساخت[…]اى وارثان مشروع فلسطین!
اى امتى که با انسانها و سرزمینها تجارت نمى‏کند، بسان کسانى که آبا و اجدادشان را به تمام ملل فروختند۳، شما را دعوت مى‏کند، نه براى استیلا بر میراثتان، بلکه شما را براى گرفتن آنچه که از شما گرفته شده و حفظ و مصون نگهداشتن آن از دست غارتگران دعوت مى‏کند…
بشتابید!! این همان لحظه مناسب است، که هزاران سال دیگر تکرار نمى‏شود، بشتاید تا حقوقى را که هزاران سال پیش از شما گرفته شده باز ستانید، که آن موجودیت سیاسى شماست، شما که به عنوان ملتى میان سایر ملل زندگى مى‏کنید، این حق طبیعى و محرز شماست که یهوه را مطابق عقایدتان آشکارا و تا ابد بپرستید، بشتابید.۴
    × × ×
 
اعلامیه ناپلئون به مثابه اعتراف بین‏المللى و به رسمیت شناختن موجودیت قومى یهود و حق ایشان در وطن قومى خویش در فلسطین بود. ناپلئون بدین وسیله و تقریباً بیش از یک قرن قبل از اعلامیه بالفور، گوى سبقت را از او ربود.
در اعلامیه اشاراتى به اشعیا و یوییل ملاحظه مى‏شود و این تعبیرى از مسیحیت – یهودیت صهیونیستى است. اما هدف اعلامیه در پایان پیوستن یهود به ارتش ناپلئون طى حمله ناپلئون به شام (بهار ۱۷۹۹) بود. على‏رغم این‏که مضمون اعلامیه با مفهوم رومانتیک ملى‏گرایى مطابقت داشت، اما بیانگر توجه سیاسى – فردى ناپلئون جهت سوء استفاده از یهود در طرحهاى استعمارى‏اش بود.
اما شکست ناپلئون در عکا (مه ۱۷۹۹) و عقب‏نشینى او از فلسطین به مصر، بر رویاى سیاسى – صهیونیستى‏اش فائق آمد.
به‏نظر مى‏رسد، احیاى مسیحیت صهیونیستى در فرانسه پس از ناپلئون، به زمان امپراتورى ناپلئون سوم (۱۸۵۲-۱۸۷۰م.) بازگردد و نماینده اصلى این مکتب »ارنست لاهاران« منشى ویژه ناپلئون سوم بود.
در سال ۱۸۶۰م. لاهاران کتابى تحت عنوان مسئله شرقى یهودیت: امپراتورى مصر و عربى و احیاى قومى یهودیت را نوشت و در آن با تحسینى بسیار از ملت یهود سخن گفت که: راهى اصلى و مهم و راههاى جانبى دیگرى براى تمدن اروپا باز کرد، که در غیر این‏صورت امکان نجات دادن تمدن خاورمیانه که ادعا مى‏کرد از سوى تمدن اروپا تحت فشار است، ممکن نبود. بنابراین وظیفه تمام کشورهاى اروپایى بود که به جدا شدن فلسطین از امپراتورى عثمانى و دادن آن به یهود کمک کنند«.
اما دعوت لاهاران پس از اعلامیه بناپارت مطرح شده بود، بنابراین انتظار نتایج سیاسى از آن نمى‏رفت. اگر چه مسیحیت یهودیت »صهیونیستى« فرانسه از زمان بناپارت، تعصب و غیرت مسیحیت صهیونیستى بریتانیا را برانگیخته بود که سهم آن (مسیحیت صهیونیستى بریتانیا) به واقعیت مبدل ساختن رویاى صهیونیستى وطن قومى یهود در فلسطین بود.
انگلستان تا پایان دوره ملکه ویکتوریا (۱۸۳۷-۱۹۰۰م.) شاهد بیدارى و رشد مکتب اوانجیلى پیورتانیست، »به یهودیت درآمدگان« بود و از جمله مهم‏ترین مسیحیان صهیونیست آن زمان مى‏توان به »لرد ارل شافتسبرى« هفتم، سرور بشارت‏دهندگان، اشاره کرد.
در سال ۱۸۳۹م. »لرد شافتسبرى« تمام یهود را براى مهاجرت به فلسطین تحریک و تشویق کرد و در مقاله‏اى که تحت عنوان »دولت وافقهاى آینده مقابل یهود« از او منتشر شد، توجه خویش به نژاد عبرى و مخالفت با ایده حل و جذب یهود را ابراز داشت. چون معتقد بود، یه٠
 پى‏نوشتها:
 .Common wealth .1
 2 .   اشعیا ۱۰:۳۵.
 3 .   یوئیل: ۶:۳.
 4 .   یوئیل ۲۱:۳

موعود شماره 42

Check Also

پروتستانتیزم ، روشنگری و میستی‌سیزم عبرانی

شاید عنوان این نوشته در برخورد اول بسیار تعجب‌برانگیز باشد. همچنین ممکن است این سؤال مطرح شود که قرار گرفتن واژه «میستی‌سیزم (نهان‌گرائی) ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *