۱. مهمترین چالشهای فراروی دانشجویان و محیطهای دانشگاهی چیستند؟
۲. مهمترین موضوعات قابل طرح در میان دانشجویان و محیطهای دانشگاهی کدامند؟
تصدیق میفرمایید که این دو سؤال سهل و ممتنع پشت اهل فرهنگ را ـ اگر به حقیقیت اهل فرهنگ باشند ـ میلرزاند. هفتاد من مثنوی برای فهرست کردن «چالشها و موضوعات» کفایت نمیکند.
چارهای نبود. اول نمکگیران کرده بودند. نان و پنیر و چای افطاری از گلو فرو نرفته، بر صندلی پاسخ به سؤال نشاندنمان. شما هم جای بنده باشید سؤال فی البداهه را پاسخی فی البداهه میدهید. و الله اعلم.
پر واضح است که آموزشعالی و دانشگاه در کشور ما که همه ساله، حسب ذوق و سلیقه و انفعال، دهها حرکت فیالبداهه مانند موارد ذیل دارد؛
۱. قد کشیدن فیالبداهه دانشگاههای دولتی، آزاد، تعاونی، مشارکتی و …
۲. افتتاح فیالبداهه کرسیهای دانشگاهی و رشتههای علمی،
۳. تدوین فی البداهه کتب درسی و آموزشی،
۴. انتخاب فیالبداهه استاد و مربی و مدرس در حوزههای مختلف،
۵. انتخاب فیالبداهه و الله بختگی دانشجو،
۶. تدوین فیالبداهه استراتژی فرهنگی،
۷. جهتگیری فیالبداهه در برابر جریانهای ریشهدار علمی و فرهنگی چند صد ساله،
۸. اتخاذ مواضع فیالبداهه در برابر جریانات سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی (در محیط دانشگاهی)،
۹. تشکیل فیالبداهه همایشها، کنفرانسهای عملی، فرهنگی،
۱۰. پذیرش فیالبداهه مبادی و مبانی علوم جدید غربی،
۱۱. سکوت فیالبداهه امّا کشدار در وقت مواجهه با ضرورت «انقلاب فرهنگی»،
و …،
ناگزیر مواجه با دهها چالش فیالبداهه و مزمن است. به قول شاعر:
«رنگ رخسار گواهی دهد از سرّ ضمیر»
طرح هر یک از موارد یازده گانه، به اضافه سه نقطه و پرسش درباره کم و کیف آنها راز چالشهای بسیاری را بازگو میکند. همان چالشهایی که دامنه آنها تمامی پهنه مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور را درنوردیده و حوزههای شهری و خانوادگی را در خود میگیرد و بازار بلواهای حقوقی در مجامع قضایی و بندها و سلولهای ندامتگاهها را گرم میکند.
نباید فراموش کرد که اساساً مسکّنها، بیمار را فریب میدهند، بیماری را میپوشانند و گاه فرصت معالجه را از طبیب و بیمار اخذ میکنند تا آنجا که د یگر به ناچار باید به سراغ آخر الدوا رفت و هماره آخرالدوا، داغ است و چه دردناک است این داغ و چه عبرتآموز برای صاحبان خرد.
بیگمان هیچیک از خوانندگان این مقاله انتظار ندارد «دو صفحه کاغذ کاهی» آن هم در مجلهای که کاغذ و هزینه انتشارش فیالبداهه تدارک دیده شده بارسنگینی «هفتاد منی» پرسشهای سابقالذکر را بر دوش بکشد و از عهده کلّ آن هم برآید. از قدیم گفتهاند «بیل دیگ بیل چغندر».
و امّا، پاسخ فیالبداهه و فی المجلس این دو سؤال در آخرین روز از آخرین هفته ماه مبارک رمضان:
چالش اول: حوادث و وقایع سالهای قبل از ظهور
مطالعه آیات قرآن مجید و بیان تمثیلها و ماجراهای رفته بر اقوام، حکایت از آن دارد که مردان اهل حقّ و خرد، حسب شناخت و آگاهی از گلوگاهها و کمینگاهها، برای گذردادن کاروان امت از فراز و نشیبهای عرصه تاریخ، اقدام به اخذ استراتژی مناسب و روشهای بازدارنده میکردند. چنانکه، حضرت یوسف(ع) برای حفظ مردم مصر از وبال قحطی و خشکسالی، اقدام به کشت و ذخیرهسازی کرد. اتخاذ این استراتژی (کشت و ذخیرهسازی) هفت سال پیاپی مردم را از ابتلا به گرسنگی و مرگ در امان داشت.
بسیاری شواهد حاکی از آنست که ما، سالهای ماقبل ظهور مقدس را به تجربه نشستهایم. بسیاری روایات ائمه دین(ع) از سلسله حوادث و کمّ و کیف آن سخن گفتهاند.
۱. راستی ما در کجای زمین ایستادهایم؟ کدامین موقعیت تاریخی؟
همه در برابر این سؤال گیج و مات میمانیم امّا، اخبار آخرالزمانی در اینباره گیج و مات نیستند.
۲. برای در امان ماندن از رگبار وقایع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … که چون برگ خزان انبوه مردان و زنان و اقوام را در هم میپیچد چهاندیشیدهایم؟
۳. هر یک از وزارتخانهها و سازمانهای متکفل امر معاش و معاد مردم برای کشف موقعیّت خود چه کردهاند؟
۴. چه میزان آگاهی و آمادگی میان مردم برای طیّ این مراحل و تجربه این حوادث وجود دارد؟
۵. در تمامی سالهای مورد بحث مسلمانان و شیعیان ـ حسب اخبار و روایات ـ در چه موقعیتی قرار خواهند گرفت؟
۶. موقعیت جوانان، زنان، ایرانیان، اعراب و… در آن سالها چگونه است؟ و در حال حاضر با چه فاصلهای از آن موقعیتها به سر میبرند؟
۷. کدام دسته از نشانههای ظهور در آخرالزمان، ظاهر گشته و مصادیق آنها کدامند؟
۸. به کدام دسته از وظایف خود عمل نمودهایم و یا برای انجام آنها برنامهریزی کردهایم؟ مبادا که گُم و گول، سرخود گرفته و پیش میرویم؟
۹. برای مصونیت بخشی به جوانان در برابر بحرانهای جاری و پیش رو در آن سالها چه تدابیری اندیشیدهایم؟
۱۰. هر یک از وزارتخانهها و سازمانها در این مصونیت بخشی چه سهمی را برگزیده و دربارهاش مکلف شدهاند؟
۱۱. چه تدبیری برای نشر معارف مهدوی که در خود وجه عمدهای از مصونیت بخشی و انجام تکلیف را دارد اندیشیدهایم؟
اینهمه تنها پیش درآمدی است برای گفتوگو درباره چالش اول.
چالش دوم: هجوم فرقهها و شبههها
از آنجا که انگیزه طرح این مبحث، پاسخ به سؤال از مهمترین چالشهای فراروی دانشجویان در حوزه فرهنگی بود، «هجوم فرقهها و شبههها» به عنوان دومین چالش بعد از چالش اول مطرح شد. همه اخبار و همه مشاهدات و تجربهها نشان میدهد که به موازات گشوده شدن بخت تاریخ جدید به نام دین و خدا و ظهور مطالبه عمومی مستضعفان جهان برای دین و معنویت، میدان حضور «فرقهها و گسترش شبههها» نیز باز و وسیع میشود. و البته این، صرفنظر از جریان «فرقهسازی جریانهای استعماری» برای مقابله با گسترش دین حقیقی است.
هرگاه کالایی اصلی رخ مینماید و نیاز بدان بارز میشود، کالای جعلی فریبنده به راهزنی مشغول میشود.
وسایل ارتباطجمعی مدرن، فقدان آگاهی و معرفت درباره حقایق دینی در میان جوانان و به راه افتادن معرکهگیران و فرقهبازان، و بالاخره دسیسه استعمار غربی برای گمراه و مشغول داشتن جوانان از طریق فرقهسازی و متشتت کردن آنها، نقش عمدهای را در توزیع فرقهها و نشر شبهات ایفا کرده است.
برخی اطلاعات حاکی از آن است که طیّ دو سه دهه اخیر قریب به ۲۵۰۰ فرقه شبه مذهبی ساخته و پرداخته، و روانه بازار شده است. این فرقهها، جوانان تشنهکام غربی را در محاصره خود گرفتهاند تا آنان: ۱. ره به دین حقیقی نیابند، ۲. دین را به مثابه خرافه و جادو تصور کنند، ۳. در گیرودار با مفاسد بقیت عمر خود را فنا سازند و ۴. از خصم عنود و پنهان غافل بمانند.
۱. شبهه میپراکنند،
۲. پراکنده میسازند،
۳. فاسد میکنند،
۴. مجال ظهور تمام عیار دین و دینخواهان را از بین میبرند.
امروزه، در عموم کشورهای اسلامی و از جمله ایران، رد این فرقهها و گروهها قابل شناسایی است. مظاهر آن را در:
الف ـ تجدید قوای فرقههای خاموش مانند بهائیت و سلفی گری،
ب ـ حرکت پویا و تلاشگر مسیحیان انجیلی و گروههای تبشیری،
ج ـ بازارگرمی دراویش و صوفیه که دین منهای تکلیف و شریعت را تبلیغ میکنند،
}دستگاههای فرهنگی رسمی و مسئول چه پاسخی برای سؤالات زیر دارند؟
۱. چه دستهبندی مشخصی از این فرقهها در میان جوانان میتوان ارائه کرد؟
2. کمیت و کیفیت شبهات مطرح شده درباره دین، مذهب، تکالیف، آداب و … چگونه است؟
۳. چه مراکزی تاکنون عهدهدار شناسایی، جمعآوری اطلاعات و جمعآوری شبهات منتشره شدهاند؟
۴. چه تعداد مبلغ و سخنران برای پاسخگویی به شبهات تربیت شدهاند؟
۵. چه منابعی ـ مکتوب و رسانهای ـ برای مقابله با این جریانات تدارک دیده شده است؟
۶. چه حجمی از اندیشههای نحیف این فرقهها در میان آثار منتشره از سوی رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب قابل شناسایی است؟
۷. کارشناسان کدام یک از دستگاههای فرهنگی برای شناسایی این جریانات و ردیابی مصادیق آنها آموزش دیدهاند؟
۸. اگر روزی قرار باشد شوراهای بزرگی چون «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و «شورای فرهنگ عمومی» و سازمانها و نهادهای فرهنگی خود را برای پاسخگویی به آن «تصمیمات فی البداهه»، «چالش» و «پیامدها» مهیا کنند چه مدت فرصت لازم دارند تا از عهده درآیند؟
سلسه علل و عوامل مؤثر در تجدید حیات و تأسیس نحلههای شبه مذهبی در عصر حاضر را ـ در غرب ـ باید در میان مباحث زیر جستوجو کرد:
۱. خستگی انسان غربی از ازدحام تکنیک و تکنولوژی و ولایت تکنیک بر همه مقدّرات،
۲. تجربه پایان تاریخ غربی و به صدا درآمدن زنگ تاریخ جدید به نام دین و معنویت،
۳. تلاش مذبوحانه غرب برای استمرار دوره فاعلیّت فرهنگی خود در عصر انحطاط،
۴. تلاش غرب برای ارائه محصول بدلی و بیخطر با رویکرد مذهبی برای جلوگیری از بسط مذهب حقیقی،
۵. مقابله غرب با خیزش معاصر دین و حقیقت دینی اسلام،
۶. غیبت آموزههای اصیل دینی اسلامی در صحنه حیات اجتماعی انسان امروز،
و …
امّا، عواملی نیز در نفوذ این نحلهها در کشورهای اسلامی و از جمله ایران و سرایت آنها قابل شناسایی است.
نحلههای تجدید حیات یافته و تأسیسی از مشترکات ویژهای برخوردارند و حسب این مشخصات قابل شناسایی، طبقهبندی و نقدند؛
۱. سکوت و یا بی اعتنایی به مناسبات اجتماعی و مسئولیت انسان در برابر اجتماع،
۲. سکوت و مسامحه در برابر غرب، استکبارورزی و ظلم ظالمان،
۳. فقدان تکلیف و شریعت قابل تعریف و دفاع توسط عقل وشرع،
۴. فقدان طرحی برای آینده (جایگزین مناسبات بحران زده)،
۵. دامن زننده به نوعی پلورالیسم دینی و مذهبی،
۶. تسامح و تساهل در روابط و مناسبات زنان و مردان،
۷. تسامح و تساهل در خورد و خوراک (عدم مراعات حلّیّت و حرمت شرعی ادیان حقیقی)،
۸. آلودگی به درجات مختلفی از شرک (تثلیث، ثنویت، چند خدایی)،
۹. ارتباط پنهان با مجامع ماسونی و صهیونی،
۱۰. افراد و تفریط در آموزهها،
۱۱. فقدان نظام جامع عقیدتی، اخلاقی و عملی مرتبط و متناسب با حیات فردی و جمعی انسان،
۱۲. مسکنی برای آلام انسان درمانده در آخرین مرحله از حیات تکنولوژیک غربی.
فرقههای مختلف صوفیه، دراویش، بابیت و بهائیت، وهابیت و سلفیگری، مسیحی، فراروانشناسانه و شیطان پرستان نیز در کنار دیگر فرقهها در کار رخنه در ایمان و باور انسان مضطر و بیپناه مشغولند.
نکته جالب توجه آنکه، امروزه، فهرست بزرگی (بیش از ۶۰۰ عنوان) از کتب منتشره در جمهوری اسلامی را میتوان ارائه کرد که با سوء استفاده از مسامحه و سهلگیری سازمانها و وزارتخانههای فرهنگی، ترجمه و ارائه شدهاند. این آثار به نوعی امکان نشر این مباحث و حتی خودآموزی (برای مبتدیان) را فراهم میسازند. برخی سالنها، استادیومها، پارکها و … با دریافت هزینه امکان برگزاری نشستها و مجامع را گرد میآوردند و نشریات و سایر رسانهها آراء نحیف آنها را منتشر میسازند.
چالش سوم
با پایان یافتن التهاب سالهای اولیه انقلاب، چنانکه قبلاً در مجلدات یک و دو از کتاب استراتژی انتظار ذکر آن رفت، شور سالهای دفاع مقدّس و ضرورت حضور جدی و آرمانگرایانه در میادین جهاد و دفاع باعث جلب و جذب هزاران جوان شد. نوعی آرمانگرایی در دو نقطه عطف انقلاب و جنگ و رویکرد به آینده به خودی خود پاسخگوی طلب و تمنای فطری جوانان بود، در حالی که بعد از آن، هیچگاه بدل و جایگزین نیافت. همین ویژگی بود که در خود و با خود انرژی ویژه جهادی را در رگ و پوست جوانان جاری میساخت.
طیّ سالهای اخیر، خلأ حاصل از فقدان ایدههای همجنس و همرنگ انقلاب و جهاد، باعث رویکرد عموم مردم به دنیا، امور اعتباری، سرگرمی و تفنن و در یک کلمه غفلت از حیات مجاهدانه و آرمانگرایه بود. اگر چه اینهمه در جای خود پسندیده و نیکوست امّا؛ بلای عادت به روزمرگی، رفاه و دم غنیمتدانی، در خود عنصر مرگ بسیاری از صفات عالی و متعالی را دارد.
فروکش کردن فعالیتهای شبه سیاسی در محیطهای دانشگاهی بسیاری از نیروهای جوانان را معطوف به «مسایل صرفاً شخصی آنها» ساخت. اگر چه تعدادی نیز حسب علاقه و امکان ویژه مشی در راه «پژوهش و علم و فناوری» را برگزیدند.
تبعات «به خود پیچیدن و به خود مشغول شدن» در اوج بروز نیاز جسمی و فقدان امکاناتی مالی و شغلی قابل پیشبینی بود. همان واقعهای که امروز زمینههای «بحران اخلاقی» را فراهم آورده است؛ چیزی که از آن به عنوان «چالش سوم» یاد میشود.
فقدان درآمد مکفی، فقدان شغل مناسب، فقدان چشماندازی روشن برای «فردا» یعنی: قرار گرفتن بر سر دو راهی «انفعال و یأس» و «ابتذال و تباهی» تا بازی روزگار کدامین را فرا روی جوان مستعدّ و مهیا قرار دهد.
از اینجا در هنگامیکه ایمان و اعتقاد رو به ضعف آورد، هر عملی ممکن میشود و هر رابطهای مباح.
از اینجا به ناگاه تمامیبوستانها و کوچهها و خیابانهای شهر تبدیل به میقات دختران و پسران جوان میشود.
از اینجا تمامی فرقهها و دستهها اعضاء و هوادارن مستعد خود را برمیگزینند.
از اینجا بازار فروشندگان سیگار و سایر مواد مخدر و مسکرات گرم و داغ میشود.
چالش چهارم
پیش از این در سرمقالههای قبلی، با ذکر دلایل مختلف بیان شد که، ایران، شیعهخانه امام زمان(ع)، حامل لب لباب شرق، منادی تفکر آمادهگر برای ورود به دوره قیام و ظهور منجی موعود و در حساسترین نقطه استراتژیک در خاورمیانه، در مرکز سیل و هدف کینورزی و خصومت غرب قرار دارد و این یعنی: «آماده باش همیشه».
هیچ کس بهاندازه غرب و گردانندگان مثلث شوم (آمریکا، انگلیس و رژیم اشغالگر) متوجه و متذکر این خصومت، این مرکز و هدف و نقش آنها در آخرین سالهای ما قبل از ظهور و پس از آن نیست. و این یعنی «فرمان هجوم و حمله بازدارنده، فرمان تحریم و آزار» از همین جا بود که پیش از این عرض شد «تصور بیخصم زیستن عین خامی» است.
حال باید بپرسید: بار این چالش بزرگ، آماده باش و دفاع را کدامین گروه اجتماعی بر دوش دارند؟
کدامین آرمان و انگیزه این جماعت را میتواند مهیای مجاهده بزرگ کند؟
درباره هر یک از چالشهای چهارگانه باید اندیشید و فرصتها را غنیمت شمرد.
بیان چالشها و نقد برخی عملکردها به منزله نفی دستاوردها نیست. حسب مأموریت بزرگ و راه طولانی، وظایف سنگینتر و شرایط حساستر میشود.
ورنه، آنچه در این سرزمین به وقوع پیوسته قابل مقایسه با هیچ دورهای از ادوار گذشته نیست.
در رأس این همه به موارد زیر میتوان اشاره داشت:
۱. تحول حادث شده در جان جوانان؛
۲. ظهور تمنای داشتن حیاتی مستقل در مناسبات مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی؛
۳. باور آوردن به این معنا که مستغنی از اغیار میتوان با قدرت ایستاد؛
۴. مراجعه به دین و حقیقت دینی برای اصلاح امور و مدیریت مناسبات؛
۵. رشد نهال پژوهشهای علمی و فنی در حوزههای مختلف؛
۶. داشتن نظام سیاسی اجتماعی مستقل و مردمیبا رویکرد دینی؛
۷. و بسیاری دستاوردهای اقتصادی، فرهنگی، نظامی و… که مشهود همگان است.
هر یک از عزیزان هوشیار و بیداردل ممکن است مواردی دیگر را به این چهار چالش اضافه کند.
بیشک همه سالهای انقلاب و جنگ، میادینی آزمایشی برای اثبات وفاداری، همعهدی و آمادگی ساکنان این سرزمین بوده برای استقبال از تاریخ فردا.
مأموریتی که برای این دیار و ساکنان این دیار در بزرگترین نقطه عطف تاریخ حیات بشر تعریف شده باید دریافته شود.
این مأموریت و نقش تعریف شده میتواند تبدیل به بزرگترین انگیزه و معنی برای بودن و زیستن شود. پادزهری برای همه انفعال و ابتذال.
ماهنامه موعود شماره ۸۱