در زمین گسترده خداوند، مناطق ویژهای وجود دارد که من در کتاب بخت خاک از آن به عنوان «زمینهای نشان شده»، یاد کردهام. زمینهای نشانشده در گستره خاک کم نیستند، قطعاتی از زمین که گوییا به نوعی نشان شدهاند و از سوی آسمان مورد توجه ویژه قرار گرفتهاند. دلیل آن را هم تنها خدا میداند و راز این موضوع بر کسی مکشوف نیست.
هیچ نقطهای در روی کره زمین این ویژگی را ندارد که بشود اهمیت و سابقه آن را از زمان آفرینش حضرت آدم(ع) ردیابی کرد.
عموم انبیای عظام الهی در این سه مسجد نزول، سکنی، حضور، وقوف و توقف داشتهاند و در حال حاضر هم آرامگاه بسیاری از انبیای الهی در این سه مسجد است. هیچ منطقهای در دنیا چنین ویژگیای ندارد که انبیا در آن وقوف و نزول کرده باشند و در آن آرمیده باشند. محلّ این سه مسجد همواره محلّ فرود فرشتگان بوده. در همه منابع دینی از این سه مسجد گفتوگو به میان آمده است.
در مناطقی که در میان این مثلث قرار گرفته، نزول کتب آسمانی را میبینیم. چنانکه انبیای عظام الهی مخصوصاً پیامبران اولوالعزم، دربرکشیده شدن این مساجد نقش داشتند و در این مساجد حضور داشتهاند، یا برای ورود به مناطقی که این مساجد در آن قرار داشته تلاش و مجاهده کردهاند. در یک مورد تنها ماجرای بسیار بلند حضرت موسی(ع) را میبینیم که مجاهدتهای بسیار طولانی برای ورود به این ارض مقدس و مسجدالاقصی داشتند.
همین که وارد ماجرای تأسیس مسجدالحرام میشویم، حضرت آدم(ع) را میبینیم که از بهشت هبوط کرده، به زمین آمده و به دنبال مفرّی است تا توبه کند و توبه او پذیرفته شود. ناگهان در میان سرگشتگی و حیرانی، مَلکی را میبینید. در روایات اسلامی ما چنین آمده که:
مَلک مقرّبی همواره در بهشت همراه آدم و حوا بود و آنها را انذار میداد و وقتی که آدم در اثر عصیان هبوط کرد، در وقت سرگردانی در دشت وسیع به ناگهان حجر را در برابر خود دید و به او متذّکر شد که اگر میخواهی توبه کنی و دوباره به بهشت بروی با من بیا.
او، حضرت آدم(ع) را همراهی میکند و به محلی میآورد که امروزه مسجدالحرام است. توسط حضرت جبرئیل، جغرافیای مسجد روی زمین رسم میشود. محلّ کعبه مشخص و «حجر» در هیأت این سنگ در آنجا مستقر میشود تا این مسجد، یاد آدم(ع) و رسم بازگشت به جمع محرمان راز، باقی بماند. از این طریق حضرت آدم(ع) مجال بازگشت و توبه پیدا میکند و مسجدالحرام باقی میماند. هیچ دستی مجال نابودی این مسجد را پیدا نمیکند، در تمام نقاط عطف تاریخی نقش آفرینی میکند و بعد از دوران طولانی غیبت کبرا هم این مسجد، محلّ نزول اجلال حضرت مهدی ـ ارواحنا له الفداء ـ است. حضرت به خانه کعبه، تکیه و ظهور مقدّس را اعلام میکند و یاران در این مسجد گرد حضرت جمع میشوند و ماجرای ظهور از این مسجد آغاز میشود.
همین ماجرا را درباره مسجدالاقصی میبینیم. چنانکه در همه ادوار تاریخی مهم، مسجدالاقصی نقشآفرینی میکند. حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) در این مسجد نزول اجلال دارند. حضرت محمدبن عبدالله(ص) در وقت معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی میآید و از اینجا عروج میکند و دیگر بار برای بازگشت نیز فرودگاه ایشان کعبه و مسجدالحرام نیست بلکه مسجدالاقصی است. در مسجدالاقصی نزول اجلال میکند و به مکه برمیگردد. این مسجد در همه نقاط عطف تاریخی، اجتماعی و سیاسی نقشآفرینی میکند. چنانکه واسپس غیبت کبرا در اوّلین ماههای ظهور، حضرت مهدی(ع) به مسجدالاقصی تشریف میآورند و حضرت عیسی(ع) پشت سر ایشان به نماز میایستند و حتّی مسجد را با شکوه تمام بازسازی میکنند. هیچ کس قادر نیست نقش این مسجد را از بین ببرد.
همین وضعیت را برای مسجد کوفه هم میبینیم. همان کسانی که شرفیاب شدهاند میدانند که در موارد متعددی، در مقامهای مختلفی از این مسجد باید نماز بخوانند و هر یک از این مقامها متعلق به یکی از انبیاست. مقامهای دیگری نیز متعلق به ائمه معصومین(ع) است. نقش مسجد کوفه در صدر اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست. قویترین دولت توسط حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این مسجد محقّق میشود و در همین مسجد هم به شهادت میرسند.
این مسجد همچنان نقشآفرین است تا زمانی که غیبت کبرا به سر میآید و فرودگاه حضرت ولی عصر(ع) میشود. در روایات اسلامی مسلّم ما آمده است که ایشان با جمعی از یاران، در نُه قبّه نورانی در مسجد کوفه فرود میآیند، و همین محل را محلّ حکومت خود قرار میدهند و پایتخت دولت کریمه ایشان، این مسجد انتخاب میشود و همه ملل برای دیدن حضرت به این شهر میآیند، و طول و عرض این شهر گسترش پیدا میکند و تا کیلومترها وسعت مییابد. این مسجد در تمام دوران دولت کریمه باقی میماند و پایتخت تمام ائمه(ع) بعد از امام زمان(ع) است از جمله مرکز حکومت کریمه حضرت امام حسین(ع) که سیصد سال بعد از امام مهدی(ع) به حکومت میرسند و از اینجا جهان را اداره میکنند تا قیامت که آن واقعه عظیم رخ میدهد.
از یک مثلث گفتوگو میکردیم که مهمترین مناطق نشان شده خداوند در آن واقع هستند. همه مناطق این مثلث، نقشآفرین است. نکته جالب توجه اینکه بزرگترین تمدنها در این مناطق به وجود آمدهاند.
یعنی همانگونه که پیامبران بزرگ الهی در این منطقه مبعوث شدند، تمدنهای بزرگ نیز در این منطقه شکل گرفتند و جالب اینجاست که بنابر تعبیر جناب آقای «شمسالدین رحمانی» ـ که از خاورمیانه به عنوان «لولای سه قاره» یاد میکنند ـ از نظر ژئوپولتیکی این مثلث و مناطقی که در این مثلث قرار گرفتهاند، قارههای بزرگ اروپا، آفریقا و آسیا را به هم متّصل میکند. داد و ستد بزرگ و سیّال، از طریق این منطقه صورت میگیرد.
این منطقه محلّ رفت و آمد لشکرهای بزرگ بوده است. در طول تاریخ لشکرکشیهای بزرگ را در این منطقه شاهد بودهایم و علاوه بر اهمیت اجتماعی، سیاسی و ژئوپولتیکی، بیشترین ثروت جهان در این منطقه قرار دارد. امروز اگر بخواهیم این مثلث را از جغرافیای منافع سیاسی، اقتصادی و انرژی جهان حذف کنیم. هیچ چیز باقی نمیماند.
آنچه از انرژی که جهان صنعتی به آن نیازمند است، در این منطقه متمرکز است. ما در چنین منطقهای قرار گرفتهایم ضمن اینکه به دلیل سابقه تاریخی و سابقه فرهنگی، اقوامیکه در این منطقه زندگی میکردند فرهنگهای بزرگی از میان این سرزمین بیرون آمده است. آنچه از تمدن و فرهنگ را در مناطق دیگر زمین میببینید دست دوم و حقیرند؛ یا اگر فرهنگی ایجاد کردهاند، یکسویه و یک وجهی بوده است، آنها فرهنگ چند وجهی ایجاد نکردهاند. در حالی که اقوامیکه در این مثلث زندگی میکنند، اگر فرهنگ و تمدن ایجاد کردهاند، هم به وجه مادی حیات انسان توجه کردهاند و هم به وجه غیر مادی و فرهنگی حیات انسان در گستره زمین؛ هم به صورت مادی حیات و هم به سیرت و حقیقت حیات متوجه بودند، هم در زمین فرمان میراندند و هم در آسمان حضور داشتند.
این منطقه، منطقه بسیار بزرگی است. در همینجا یک مطلب مشخص میشود و آن اینکه اگر کسی بخواهد بر جهان حکمرانی داشته باشد بدون حکومت بر این مثلث امکان ندارد حکومت او تحقّق پیدا کند. گویا قطب حکومت جهانی در این منطقه است. چنانکه دولتهای بزرگ از قدیمالایام بودهاند.
عبارت مشهوری است که: «در اورشلیم، بیتالمقدس و در بیت المقدس، مسجدالاقصی قطب است. اگر کسی بخواهد امپراتوری بزرگ ایجاد کند ابتدا باید در این منطقه حضور داشته باشد.»
یکی از رازهای پوشیده امّا جدّی یهود برای تسلط بر این منطقه به این دلیل است که، قوم یهود به دنبال تشکیل حکومت جهانی است و میداند تشکیل حکومت جهانی بدون تسلط بر این منطقه غیر ممکن است و خوب میداند که تسلط او وقتی کامل میشود که بتواند به تمام معنا مسجدالاقصی را تصرف کند امّا تا به حال در این امر موفق نبوده است. نکته جالب توجه اینکه وقتی حکومت جهانی حضرت ولیعصر(ع) محقّق میشود، تمام این مثلث در اختیار آن حضرت قرار میگیرد. گوییا تشکیل امپراتوری بزرگ و حکومت جهانی بدون تسلط بر این منطقه غیر ممکن است.
بدون توجه به عناوین و فصول دیگر، در پاسخ به این پرسش که آیا موضع گیری مسلمانان سبب واکنش دنیای غرب علیه مسلمانان میشود یا راز دیگری نهفته است؟ میتوان گفت:
تا زمانی که مسلمانان در این منطقه حساس و در این مثلث نشان شده زندگی میکنند، هر قدرتی که بخواهد حاکمیت جهانی را به دست گیرد، مسلمانان را مانع خواهد یافت؛ لذا، تا زمانی که مسلمانان، این منطقه مهم را که میتوان از آنجا تشکیل حکومت جهانی داد، در اختیار دارند، یهود و استکبار دست از سر آنها بر نخواهند داشت؛ چه موضعگیری بشود چه موضعگیری نشود. همین که در این منطقه مستقر هستند برای دشمنی آنها کافی است. همه تواناییها و پتانسیلهای موجود در اقوام ساکن در این منطقه است که استکبار جهانی را وا میدارد بیوقفه به این منطقه حمله کند. و این حمله دائمی و پر شتاب و چند وجهی را داشته باشد. این حمله، دائمی، با شتاب، رو به تزاید و چند وجهی است. تنها حمله نظامی نیست، بلکه نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
وقتی به سابقه رویارویی استکبار با شرق اسلامیبرمیگردیم، سابقه این مبارزه چند وجهی را میتوان دید. عوامالناس ممکن است تنها مجادله نظامی را دریابند. جمعیت متوسط، مجادله نظامی، اقتصادی را درمییابد. فرهیختگان رویارویی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی را درک میکنند و خواص رویارویی اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی و اعتقادی را.
این چهارمی لطیف و مخصوص خواص است، مخصوص عوام نیست. به عبارت دیگر اینها لایههای رویاروییاند. عوام فقط یک رویه نظامی را درک میکنند. رویههای مختلف را نمیتوانند بررسی کنند. امّا این رویارویی، پر شتاب، پر سابقه، رو به تزاید و چند وجهی است. تنها یک وجه آن سیاسی است. هر بار که استکبار اهرمی را در بعد سیاسی، نظامی، اقتصادی یافته همان را فشار داده و در اوّلین فرصت، هر مجرای دیگری را دریابد استفاده میکند.
مردمیکه در این منطقه زندگی میکنند سابقه طولانی مبارزه و برخورد با استکبار داشتهاند. به میزانی که دنیای استکبار و یهود از سابقه رویارویی دنیای اسلام با دنیای استکبار خبر دارد، متأسفانه مسلمانان به آن میزان از این سوابق مطلع نیستند. امّا غرب همیشه هوشیارانه این سوابق را مطالعه کرده و نکته جالب توجه اینکه وقتی این سوابق را بررسی میکنیم میبینیم: «همیشه پیروزی و برتری با جهان اسلام بوده است.» گرچه فراز و نشیبها در میدان نبرد و عرصه رویارویی زیاد بوده، امّا در نهایت تفوّق و چیرگی با دنیای شرق بوده است و همواره هزیمت و شکست سهم غرب.
استقرار مسلمانان در این منطقه به دلیل حساسیت ویژه خاورمیانه کافی است تا دول استکباری هیچگاه دست از خاورمیانه بر ندارند و همیشه برای تسلط بر این منطقه تمایل داشته باشند.
مطلب شایان توجه دیگر اینکه، همانطور که اسلام طیّ ۱۲۰۰ سال گذشته منشأ تحوّلات مهمی در جهان بوده، دوره جدیدی هم آغاز شده که دوباره، اسلام در آن منشأ تحول شده است.
در تاریخ، ظهور و بعثت حضرت نبی اکرم(ص) یک نقطه عطف مهم است. بعد از بعثت حضرت هم چندین حادثه اتفاق افتاده که نقاط عطف در تاریخ بشر به حساب میآید. اینکه آیا این وقایع مرضیّ رضای خدا بوده؟ مورد بحث ما نیست. هر چه بوده رنگی از اسلامیت داشته که باعث تحول شده. از جمله این وقایع ورود مسلمانان به اروپا و به وجود آمدن تمدن اسلامی در دل اروپای وحشی بوده است.
ورود مسلمانان از طریق جبل الطارق توسط «طارق بن زیاد» و ظهور تمدن در اندلس که حتّی مرزهای فرانسه را در بر گرفته بود حائز اهمیت است. وقتی مسلمانان وارد اروپا میشوند تحولات بزرگی در آنجا حادث میشود. این تحولات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود و فقط برای تصرف خاک حادث نشده بود که کاری به مرام و آیین آنجا نداشته باشد، بلکه مسلمانان تحولات فرهنگی ایجاد کردند. آنها یک نمونه مثال زدنی در اروپا ساختند. در زمانی که اروپا گرفتار مبتذلترین صورت حیات بود، مسلمانان در این منطقه خاصّ زیباترین مدنیتی را ایجاد کردند که رنگ و بوی تمدن والای اسلامی داشت. همین نقطه عطف نیز باعث حسدورزی اروپا و جدال آنها با مسلمانان شده بود.
نتیجه این نقطه عطف این شد که در اثر رویارویی و درگیری طولانی مدت غرب با مسلمانان، خود غرب هم متحوّل شد.
چند عامل برای متحول شدن غرب ذکر میشود. تحولاتی که منجر به گذر غرب از قرون وسطی و ورود به قرون جدید شده است. یکی کشف آمریکا و دیگری فتح اندلس است.
بنابراین، فتح اندلس توسط مسلمانان، یک نقطه عطف در تاریخ است. زمانی که مجدداً اندلس از مسلمانان پس گرفته شد، نقطه عطف دیگری شکل گرفت. وقتی مسلمانان در اندلس مستقر شدند، فرهنگ و تمدن خود را در آنجا جاری کردند. این فرهنگ را در ابنیه، معماری و شهرسازی آنجا میتوان دید.
امّا وقتی کهاندلس دوباره در اختیار مسیحیان قرار گرفت، نقطه عطف دیگری شکل میگیرد، زیرا فتح اندلس باعث میشود تحولات جدیدی در اروپا صورت بگیرد و اروپا از قرون وسطی بگذرد و به قرون جدید برسد و تاریخ چهارصد سال اخیر اروپا شکل بگیرد.
علاوه بر فتح اندلس، کشف امریکا را عامل تحولات در قرون جدید میدانند.
در دوران جدید، در آخرین دهههای قرن بیستم واقعه شگرفی در شرق اسلامی رخ مینماید و این واقعه، «انقلاب اسلامی» است. درست در زمانی که غرب رو به سستی و افول نهاده است.
در این واقعه، انقلاب اسلامی در مباحث ویژهای خود را نشان میدهد از جمله:
۱. این انقلاب غرب را به چالش میکشد و علامت سؤالهای بزرگ رو به روی غرب میگذارد.
۲. دیگر بار فرهنگ و تمدن اسلامیبه رخ غرب کشیده میشود.
۳. شرق اسلامیبا محوریت «ایران» غرب را به نبرد بزرگ و جانانه فرا میخواند.
۴. این واقعه در محدوده جغرافیایی سرزمین خود، در یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع خاک خود محصور نیست بلکه دایره امواج فرهنگی، اجتماعی و امنیتی انقلاب اسلامی از مرزها میگذرد، از لولای سه قاره خارج میشود و دوباره همه مناطق آسیا، افریقا و اروپا را تحت تأثیر قرار میدهد. چنانکه بسیاری از آمار و اطلاعات نشان میدهد، بعد از انقلاب اسلامی ایران، تحولات بسیار زیادی در سه قاره اتفاق افتاده است. شاید بشود گفت که ما باید گستره نفوذ انقلاب اسلامی را خارج از ایران ملاحظه کنیم، نه در داخل ایران. در داخل، ذهن و زبان، درگیر مسایل داخلی است. متوجه گستره انقلاب اسلامی در خارج از این لولا نیستیم. ولی وقتی ملاحظه میکنیم که طیّ بیست و هفت سال گذشته چه تحولات فرهنگی اجتماعی بزرگی در جهان رخ داده، چه خیزشهای دینی و معناگرایی را در اروپا باعث شده و چگونه اسلامخواهی در اروپا، افریقا، آمریکا و آسیا رایج شده متوجه میشویم که انقلاب اسلامی منشأ تحولات بزرگی در جهان شده است.
۵. انقلاب اسلامی نه تنها ایران را به عنوان یک منطقه مهم از دست آمریکا خارج کرده بلکه پیامدهای این انقلاب مانند یک بازی دومینو، پله پله و مرتبه به مرتبه مهرههای دیگری را انداخته و بیداری ویژهای را باعث شده است.
۶ . نهضت ضدّ غرب و ضدّ صهیونیسم را در منطقه دامن زده و در یک زمان کوتاه به جایی رسیده که دیگر نه عراق، نه افغانستان، نه لبنان و نه سایر مناطق دیگر، هیچکدام در اختیار آمریکا نیستند.
این اتفاق، جهان اسلام را متوجه یک رشد، انقلاب و هدف جدید کرده.
ظهور انقلاب اسلامی در ایران، یک هدف بزرگ در پیش روی انسانها، خصوصاً مسلمانان منطقه خاورمیانه قرار داده و انگیزهای شده است برای:
الف ـ کسب استقلال و حفظ آن،
ب ـ مبارزه با غرب برای کسب هویت فرهنگی و مذهبی خودی و رهایی از تباهی،
ج ـ تکیه کردن بر فرهنگ اسلامی و نشر آن، چیزی که غرب به شدت از آن هراسناک است.
تا مدتها با سرمایه گذاری روی جنگ میخواستند این جریان پیشرونده را متوقف کنند و بعد از آن با سرمایهگذاری روی مباحث اقتصادی و فرهنگی سعی کردهاند انقلاب اسلامی را متوقف کنند امّا باید بپذیریم که انقلاب اسلامییک تحول مهم است و نیز باید بپذیریم که اینها از مطامع خود دست نمیکشند.
«هنری کسینجر» که از اعضای شورای روابط خارجی امریکا و یک نظریهپرداز و استراتژیست یهودی است و زمانی هم وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا بود، در کتاب خودش که با عنوان سیاست خارجی آمریکا منتشر شده مینویسد:
برای اینکه بتوان از گسترش و نفوذ یک کشور در دیگر مناطق جهان و تعمیق روابط سیاسیاش با دیگران جلوگیری کرد، باید امنیت ملّی آن کشور را در معرض خطر قرار داد تا سرگرم کشمکشهای داخلی گردد و نتواند به قدرت و امنیت در داخل دستیابی پیدا کند یا از جانب دیگران همواره در معرض تهدید و تهاجم قرار گیرد.
این استراتژی طیّ دو، سه دهه اخیر همواره درباره کشورهای فعّال مسلمان و به ویژه ایران اسلامیبه کار گرفته شده است.
از همین روست که این موضوع را در کشف راز رویارویی مستمرّ غرب با جهان اسلام، ایران و انقلاب اسلامی، مهم ارزیابی میکنم و بر آن تأکید دارم.