بحث درباره موعود آخرالزمان مسأله اى است که از دیر باز مورد توجه اندیشمندان ومتفکران دینى بوده است. وهر کس بسته به ذوق واستعداد خود به گوشه یا گوشه هایى از زوایاى مختلف آن توجه کرده است. در این نوشتار به بررسى دیدگاه عالم ربانى وحکیم الهى محمد بن ابراهیم، صدرالدین شیرازى (معروف به صدرالمتألهین وملاصدرا) مى پردازیم.
بحث درباره موعود آخرالزمان مسأله اى است که از دیر باز مورد توجهاندیشمندان ومتفکران دینى بوده است. وهر کس بسته به ذوق واستعداد خود به گوشه یا گوشه هایى از زوایاى مختلف آن توجه کرده است. در این نوشتار به بررسى دیدگاه عالم ربانى وحکیم الهى محمد بن ابراهیم، صدرالدین شیرازى (معروف به صدرالمتألهین وملاصدرا) مى پردازیم.
ملاصدرا معتقد است، بر پیامبر واجب است که براى بعد از خود جانشینانى قرار دهد، وباید به گونه اى درباره آنها تصریح کند که جایى براى شک وطعن باقى نماند، زیرا وجود مادى آنها براى همیشه باقى نیست، بناچار باید آشکارا به وجود امامى تصریح کند که امت بدان اقتدا نماید.(۱) همچنین باید دانست که زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست، وبا رفتن هر کدام، نوبت دیگرى مى رسد. ایشان براى این مدعا به این آیه استشهاد مى کنند:
ولقد أرسلنا نوحاً وإبراهیم وجعلنا فى ذریتهما النبوه والکتاب فمنهم مهتد وکثیر منهم فاسقون ثمّ قفّینا على آثارهم برسلنا، وقفّینا بعیسى بن مریم وآتیناه الإنجیل…(۲)
ما نوح وابراهیم را فرستادیم، ودر فرزندان آنها نبوت وکتاب را قرار دادیم، پس از آن بعضى از آنها هدایت یافتند وبسیاى از آنها فاسق شدند. سپس به دنبال آنها رسولان دیگر خود را فرستادیم، پس از آن عیسى بن مریم را مبعوث کردیم وبه او انجیل عطا کردیم.
بیان ملاصدرا در ذیل این آیه چنین است:
این آیه دلیل بر این است که زمان از کسى که قیام کند وحجت خدا بر خلقش باشد، خالى نیست، این سنت الهى از زمان نوح وآدم وآل ابراهیم تا زمان پیامبر ما جارى بوده وسنت الهى تبدیل نمى شود. با تمام شدن نبوت آن ولایتى که باطن نبوت است، تا روز قیامت باقى است. پس بناچار بعد از سپرى شدن زمان رسالت، لازم است ولى وسرپرستى باشد که با کشف شهودى وبدون یادگیرى از خلق، خدا را عبادت کند، ونزد او منبع تمام دانشهاى دانشمندان ومجتهدان موجود است، ودر امر دین ودنیاى مردم ریاست دارد، واز جانب خدا، مردم را به فطرتشان دعوت مى کند، چه مردم اطاعت کنند چه نکنند، ودعوت او را اجابت کنند یا او را انکار نمایند، وفرقى نمى کند آن ولى ظاهر باشد ودیگران او را ببینند، ویا همچون بسیارى از ائمه طاهرین از دیده ها پوشیده وپنهان باشد.(۳)
شاهد این مطلب فرمایش على، علیه السلام، به کمیل است که پس از بیان فضیلت علم وارزش علما مى فرماید:
أللّهم بلى! لا تخلوا الأرض من قائم للّه بحجّه، ظاهراً ومشهوراً، أو مستتراً مغموراً لئلّا تبطل حجج اللّه وبیناته، کم ذا وأین أولئک؟ أولئک واللّه الأقلون عدداً، الأعظمون خطراً، بهم یحفظ اللّه حجته وبیناته حتى یودعوها نظرائهم، ویزرعوها فى قلوب أشباههم. هجم بهم العلم على حقیقهالبصیره وباشروا روح الیقین، واستلانوا ما استوعره المترفون، وأنسوا بما استوحش منه الجاهلون، صحبوا الدنیا بأبدانٍ أرواحها معلّقه بالمحل الأعلى؛ أولئک خلفاءاللّه فى أرضه، والدعاه إلى دینه. آه! آه! شوقاً إلى رؤیتهم.
بار خدایا! آرى، زمین از قیام کننده براى خدا به وسیله حجت ودلیل، خالى نمى ماند، یا آشکار ومشهور است، یا پنهان ومجهول، تا اینکه حجتها ودلیلهاى خدا از بین نرود. اینها چند نفرند؟ وکجا هستند؟
سوگند به خدا که اینها از نظر شمارش اندک هستند واز نظر منزلت وبزرگى، بسیار بزرگوار وبلند مرتبهاند. به وسیله اینها حجت ودلیلهاى روشن خدا حفظ مى شود تا آن را به همانند آنها بسپارند، وآن را در قلبهاى همانند آنها کشت نمایند.
علم ودانش با بصیرت حقیقى به اینها روى آورده، وروح یقین را به کار بستهاند. آنچه را که اشخاص خوش گذران سخت مى گیرند، اینها آسان مى گیرند. وبه آنچه که افراد نادان از آن وحشت دارند، انس گرفتهاند به وسیله بدنهایى که ارواح آن به جاى بسیار بلندى آویخته، در دنیا زندگى مى کنند. اینها جانشینان خدا در زمینش هستند که به سوى دین او دعوت مى کنند. آه! آه! چه بسیار مشتاق دیدار آنها هستیم.(۴)
صدرالمتألهین پس از بیان على علیه السلام، نتایجى به شرح زیر مى گیرند:
اول: عالِم حقیقى ولایت وریاست در دین دارد.
دوم: سلسله عرفان به خدا وولایت مطلقه هیچگاه قطع نمى شود.
سوم: آبادى جهان وانسانها وسایر حیوانات وهمه موجودات به خاطر وجود آن عالم ربانى است.
چهارم: آن حجت الهى واجب نیست ظاهر باشد وچه بسا پنهان باشد.
پنجم: اولیاى خاص الهى، با الهام از خداوند، علوم ومعارف را کسب مى کنند.
ششم: با این اوصاف شرافت حکمت الهى ومنزلت صاحبان روشن مى شود که چگونه على، علیه السلام، مشتاق لقاى آنهاست.(۵)
نویسنده : محمد فاطمی
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) صدرالدین الشیرازى، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم، انتشارات بیدار، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۵، ج۴، ص۲۲۰.
(۲) سوره حدید (۵۷)، آیات ۲۶ و۲۷.
(۳) تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۲۹۸.
(۴) نهج البلاغه (صبحى صالح)، کلمات قصار ۱۴۷.
(۵) تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۲۹۹ – ۳۰۰ وشرح الاصول الکافى، ص۴۶۰.