شبیه‏سازى یا خط تولید بشر؟

cloning zmy0mzq5mm - شبیه‏سازى یا خط تولید بشر؟بى‏شک شبیه‏سازى انسان با مسائلى اساسى و در رأس آن با مسائل مرتبط با ماهیت و ارزش آدمى پیوند خورده است. هیچ‏رویدادى در طول تاریخ حیات بشر، توان چنین تأثیرگذارى‏اى را بر آینده انسان نداشته است؛ که دلایل متعددى هم براى این‏ادعا وجود دارد.

چکیده:


شبیه‏سازى گونه بشر، حامل مخاطرات و تهدیدهایى براى حیات آدمى و طبیعت است. در سایه چنین پیشرفت خارق‏العاده‏اى‏است که »انسانیت« به حاشیه رانده مى‏شود و فرزندان نسل بشر به کالاهایى در عرصه بازارهاى جدید زیستى مبدل شده وزمینه خلق تجارتى سودآور را براى بشر دمدمى مزاج مدرن فراهم مى‏سازد. در چنین شرایطى است که آدمى در یک خطتولید، آن گونه که خود مى‏خواهیم، تحت دستکارى مهندسان حیات قرار مى‏گیرد و در قالب یک کالا تولید مى‏شود.

آدمى هم اکنون موقعیتى خطیر را تجربه مى‏کند. در پیش روى ما چشم‏انداز قریب‏الوقوع شبیه‏سازى انسان ترسیم شده است.تحقق این شاهکار خارق‏العاده، چیزى جز خدایى کردن آدمى در مسیر تعیین سرنوشت خود نیست؛ تعیین سرنوشتى که باپیامدهاى شومى براى آینده تمدن بشر همراه خواهد شد. هم اینک محققین و دانشمندان، نخستین آزمایش‏هاى خود را در این‏باره انجام داده‏اند و جهان بى‏صبرانه و مشتاقانه در انتظار تحقق چنین رجعتى است.

اگرچه چنین موضوعى، بسیارى را نگران ساخته، اما حامیان چنین تکنولوژى‏اى این سؤال را مطرح مى‏کنند که چه دلیلى‏براى عدم استفاده از آن وجود دارد؟ چرا یک‏زوج نابارور نتوانند از این میراث ژنتیکى خود عدول کنند و براى بچه‏دار شدن، حق انتخابى داشته باشند؟

اما از سوى دیگر، تعدادى از عالمان اخلاق، کم و بیش و به دنبال انزجار برخى از تحقق چنین چشم‏اندازى، مخالفت‏هایى رانسبت به این موضوع از خود نشان داده‏اند که البته مخالفت‏هایشان و نیز نگرانى‏ها و تردیدهایشان از این مقوله، به مسائلى‏همچون تضمین بى‏خطر بودن آزمایش‏ها و سلامت نوزادان خلاصه شده و بعضاً نگرانى‏هایشان به موضوع نابودى و به‏کنار گذاشتن برخى رویان‏هاى تولیدى در روند شبیه‏سازى مرتبط مى‏شود، اما متأسفانه موضوعات بس اساسى‏تر وجدى‏ترى مورد بى‏توجهى قرار گرفته است.

بى‏شک شبیه‏سازى انسان با مسائلى اساسى و در رأس آن با مسائل مرتبط با ماهیت و ارزش آدمى پیوند خورده است. هیچ‏رویدادى در طول تاریخ حیات بشر، توان چنین تأثیرگذارى‏اى را بر آینده انسان نداشته است؛ که دلایل متعددى هم براى این‏ادعا وجود دارد. نخست این که، تصور واقعى ما از حیات، ریشه در روابط جنسى و رابطه زیستى زن و مرد دارد. بخش مهمى‏از تاریخ تمدن ما از آداب و رسوم ازدواج گرفته تا مفهوم خانواده، قبیله و ملت، در رابطه تنگاتنگ با مسائل جنسى ما بوده‏است. همواره آدمى به تولد فرزندانش به مثابه موهبتى الهى نگریسته و همراه شدن اسپرم زن و مرد، خود نمایانگر تسلیم‏شدن آدمى در برابر نیروهایى است که همواره خارج از کنترل بشر بوده است. آمیزش زن و مرد همانا به منزله نوعى خلقت‏جدید و منحصر به فرد و البته محدود بوده است.

دلیل نفرت ذاتى بسیارى از شبیه‏سازى، معلول این واقعیت است که چنین پدیده‏اى مى‏تواند به آغاز سفر جدیدى تبدیل شودکه در آن »موهبت حیات« رفته رفته به حاشیه رانده مى‏شود و نهایتاً هم مورد بى‏توجهى قرار مى‏گیرد. موضوعى که ماحصل‏آن، تبدیل فرزندان جدید ما به کالاهایى در عرصه بازار خواهد بود؛ کالاهایى که جزء جزء آن‏ها از پیش طراحى شده، تولیدمى‏گردند و در بازارهایى جدید عرضه مى‏شوند.

شبیه‏سازى در وهله نخست، نه یک خلقت که همانا یک »تولید« است. استفاده از فن‏آورى‏هاى جدید زیستى این امکان را فراهم‏مى‏آورد تا موجودى جاندار در یک خط تولید، آن گونه که خود انتظار داریم، تحت مهندسى قرار گرفته و تولید شود. هنگامى‏که از استانداردهاى مهندسى صبحت به بیان مى‏آید، نخستین موضوعى که به ذهن متبادر مى‏شود، همانا کنترل کیفى ونتایج قابل پیش‏بینى محصول تولیدى است و این دقیقاً همان وضعیتى است که درباره شبیه‏سازى هم متصوّر است. براى‏نخستین بار در طول تاریخ، مى‏توانیم ساختارهاى ژنتیکى فرزندان خود را به دست و به خواست خود تعیین کنیم و ماحصل‏آن نه یک خلقت منحصر به فرد که تولید و به عبارت دیگر نوعى تکثیر است. شبیه‏سازى انسان بى‏شک نوید دهنده آغاز تمدن‏به نژادى سوداگرانه‏اى است که در دنیاى جدید و شکوهمندى)!( که در آن تکنولوژى‏هاى نوین در روند بهبود وضعیت‏فرزندان‏مان گوى سبقت را از هم مى‏ربایند، به ما این امکان را مى‏دهند تا شاهد پیدایشى دیگر در عرصه حیات باشیم. درچنین عصرى است که هر انسانى مى‏تواند به خدایى در مسیر تولید فرزندانش بر پایه میل و اراده خود تبدیل شود.

در آینده و یقیناً تا زمانى که فرزندان امروز ما به دوران بزرگ‏سالى خود مى‏رسند، امکان تغییرات ژنتیکى در سلول ورویان‏هاى اهدایى میّسر خواهد شد و بى‏شک، خلق نمونه‏هاى سفارشى از نمونه اصلى، به یک واقعیت مبدّل مى‏شود و این‏همان چیزى است که چندى پیش یان ویلموت در تولید دومین گوسفند شبیه‏سازى شده خود آن را عملى ساخته است. اگرچه‏تولد این گوسفند یعنى »پالى« به‌اندازه اولین گوسفند یعنى »دالى« مورد توجه قرار نگرفت، اما این تولد حقیقتاً تولدى رعب‏آورو شوم‏تر از تولد نمونه نخستین خود بود. براساس الگوى تولد پالى است که دانشمندان مى‏توانند گونه‏هاى سفارشى‏بى‏شمارى را به خواست مشتریان خود تولید کنند.

آیا کسى مى‏تواند در این باره ذره‏اى شک و تردید به خود راه دهد که آنچه را که ویلموت درباره پالى به کار بسته، در آینده‏توسط صنعت بیوتکنولوژى براى تولیدفرزندان سفارشى مورد استفاده قرار خواهد گرفت؟ باز هم حامیان شبیه‏سازى در این باره ابراز مى‏دارند که مگر این کاراشکالى دارد؟ و اصلاً اگر پدر و مادرى بداند که احتمال انتقال استعدادهاى ژنتیکى‏اش همچون استعداد بیمارى قلبى و یاسکته یا سرطان به فرزندان وجود دارد، آیا خود را متعهد به حذف چنین ژنى نمى‏بیند؟ اما سؤال اساسى در این باره آن است‏که به راستى حد و مرز توقف کجاست؟ آیا تنها به همین موارد محدود مى‏شود یا اینکه به حذف مسایل و مشکلات پیش‏پاافتاده دیگرى هم خواهد انجامید؟

اما از منظرى دیگر، گسترش چنین تکنولوژى‏اى، مبین نوع جدیدى از جاودانگى و فناناپذیرى خواهد بود. در چنین بسترى‏است که هر نسلى مى‏تواند به هنرمندى غایى تبدیل شود و دائماً ویژگى ژنتیکى همنوعانش را مطابق میل و سفارش دیگران‏روزآمد نماید تا بالاخره به آن الگوى ایده‏آلش یعنى رسیدن به یک گونه ژنتیکى کامل و بى‏عیب برسد.

ساده‏لوحانه است اگر تصور کنیم که تنها مردم کمى به استفاده از این فرصت پیش آمده روى خواهند آورد. هم اکنون‏محققین بسیارى در مراکز نابارورى از هجوم افرادى خبر مى‏دهند که به رغم توانایى‏شان در زاد و ولد، خواستار استفاده ازاین تکنولوژى در تولید فرزندانشان هستند.

اما آن تهدید اساسى که در نتیجه شبیه‏سازى، آدمى را متوجه خود مى‏سازد و تا کنون هم توسط دانشمندان، علماى اخلاق، سیاستمداران و شرکت‏هاى فعال در عرصه بیوتکنولوژى ابراز نشده، آن است که در جامعه‏اى که مردم به طراحى امیال ومهندسى استانداردهاى مورد نظر خود در روند تولید فرزندانشان اقدام نمایند، چه رفتارى با کودکان غیر شبیه‏سازى شده وغیر سفارشى به عمل خواهد آمد؟ و اصلاً نگاه جامعه به کودکى که با نوعى ناتوانى به دنیا آمده، چه خواهد بود؟ آیا چنین‏جامعه‏اى، چنین کودکى را برمى‏تابد و یا این که به وى به مثابه موجودى که حامل خطا در رمزهاى ژنتیکى‏اش است و یا به‏بیان ساده‏تر، به مثابه یک محصول معیوب نمى‏نگرد؟ بى‏شک نسل‏هاى آینده در برابر چنین کودکانى و نیز کودکانى که تحت‏مهندسى قرار نگرفته‏اند و از ضوابط و استانداردهاى ژنتیکى حاکم در بازار زیستى – صنعتى به دورند، تحمل کمترى از خودنشان مى‏دهد و در صورت تحقق چنین مسأله‏اى، آدمى آن سرمایه ارزشمند، یعنى احساس همدردى و انسان دوستى خود رااز دست خواهد داد، چرا که در دنیایى که آدمى به این نحو به دنبال به کمال رسانیدن فرزندان خود است، دیگر جایى براى‏بقاى چنین احساسى باقى نخواهد ماند.
 
جرمى ریفکین
Jeremy Rifkin

منبع: www.guardian.co.uk

  • نشریه سیاحت غرب شماره ۱۶

Check Also

عربستان سعودی در یمن

جنگ دیگر عربستان سعودی در یمن

به گزارش موعود دخالت عربستان سعودی در یمن  و اقتصاد آن در همه ابعاد چندین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *