جهانى شدن از رؤیا تا واقعیت-۱

مرتضى معاش
ترجمه: محمود مطهرى نیا
مهدى الله‏خواه

 

 


اشاره:
پایمال شدن حقوق انسان‏ها، سلب آزادى‏هاى فردى، بهره‏کشى و استفاده ابزارى از مردان و زنان و کودکان، گسترش جنگ‏ها و ویرانى‏هاى بسیار و انواع ظلم و ستم، احتکار منابع و منافع ارضى و… همگى تحت عنوان قوانین و آثار جهانى سازى، وضعیت اسفبارى را براى جهان امروز پدید آورده است. اندکى توجه و دقت در این مسائل به ما مى‏فهماند که عدالت فراگیر و جهانشمول تنها در سایه حکومت یگانه منجى عالم بشریت و موعود عالمیان – که سال‏هاست همه در انتظار ظهور ایشان به سر مى‏برند – محقق خواهد شد.
بزرگترین مشکل جوامع بشرى که در طول تاریخ همواره موجب نگرانى بوده، ناسازگارى انسان‏ها با یکدیگر است؛ که در قالب درگیرى‏هاى خونین و جنگ‏هاى خانمان برانداز تبلور یافته و تنها ثمره‏اش بیمارى‏هاى لاعلاجى همچون: ملى گرایى، نژاد پرستى و تعصبات جاهلانه بوده است. شکى نیست که این جنگ‏هاى ویرانگر نه تنها هیچ مصلحت و فایده‏اى در بر ندارند بلکه بیمارى‏هاى خطرناک فوق را به نظریه‏ها و ایدئولوژى‏هاى ریشه دارى تبدیل کرده که مى‏توانند به راحتى جواب مخالفان خود را داده و آنها را ساکت کنند. دو جنگ جهانى گذشته شاهدى بسیار فجیع و هراس آفرین بر این مدعاست.

از آنجا که بناى فطرت انسان بر اجتماعى بودن استوار است، همواره میل داشته که با همنوعانش زندگى کند و با آنها در ارتباط باشد .چنین جامعه واحد بشرى – که در آن امنیت، محبت و اتحاد در میان انسان‏ها بدون هیچ مانع و رادع مادى و معنوى حاکم شود – آرزو و موضوع بحث فیلسوفان، اندیشمندان، اصلاحگران و مصلحان بوده است که متأسفانه همه اینها در مقام تحقق، با واقعیت تلخى مواجه شده‏اند و آن اینکه حکومت‏ها تنها موقعى به دنبال این جامعه بوده‏اند که مى‏خواسته‏اند با عنوان یکپارچه کردن و وحدت مردم، بر دیگر دولت‏ها و حکومت‏ها مسلط شوند.
این روزها مى‏بینیم که در رسانه‏هاى گروهى دنیا، این مسئله را با ظاهرى نو و با عنوان »جهانى سازى« به مردم در اقصى نقاط عالم عرضه مى‏کنند. ممکن است مصداق‏هاى مورد بحث عوض شده باشند، لیکن مفهوم اصلى آن، همان وحدت و یکپارچگى جهان به شکلى است که موانع و مرزهاى جغرافیایى، اقتصادى و سیاسى از میان برداشته شود.
بنابر این ادعاى نظریه پردازان، جهانى‏سازى عبارت است از: مجموعه رخدادها، حوادث و پیشرفت‏هاى جدیدى که خواسته یا ناخواسته کلیه ساکنان زمین را در اجتماعى واحد گردهم مى‏آورد.
۱آنها معتقدند سرعت و شتاب رو به رشدى که در قرن اخیر خصوصاً دهه نود دیده مى‏شود، تغییر و تحولى مانند پدید آمدن دهکده جهانى و به دنبال آن پیدا شدن کدخدایى براى این دهکده را به دنبال خواهد داشت؛ به گونه‏اى که بشریت هنگامى که بإ؛ ّّ. روزهاى پس از سال ۲۰۰۰ مواجه مى‏شود فرهنگى را در مقابل خود مى‏بیند که مملو از تحولات و حوادثى است که پشت سر هم رخ مى‏دهند و به بالا رفتن سطح ارتباطات متقابل افراد و دولت‏ها از لحاظ سیاسى، اقتصادى و اجتماعى و ارتباط نزدیک و روزافزون تمام اجزاء عالم منجر مى‏شود. این موضوع بر روند اصلاحات سرعت بخشیده و در رفتار و منش تمامى انسان‏ها اثر گذاشته و خبر از ظهور آگاهى و بیدارى جدیدى در تمام عالم مى‏دهد، گویى همه انسان‏ها در یک خانه زیر یک سقف زندگى مى‏کنند.
۲ برخى از این نظریه پردازان مانند »فوکویاما« پا را از این هم فراتر گذاشته و مى‏گویند: »این تحولات، پایان تاریخ را نشان مى‏دهد«. به این معنى که پس از سقوط همه عقاید و اصول مذاهب نظام سرمایه دارى لیبرالى (کاپیتالیسم)، تاریخ به انتهاى خود رسیده است. و برخى دیگر نیز مى‏گویند: »تاریخ سند و مدرک پیشرفت نیست بلکه علم است که رشد یافته است. تاریخ سلسله حوادث و رخدادهاى در حال پیشرفت است، نه اینکه خود تاریخ رشد و پیشرفتى داشته باشد؛ مانند فهم لیبرالیسم که بیشتر شده است. این دو مسئله به هم وابستگى متقابل داشته و بر روى هم اثر مى‏گذارند.
۳ طبق این نظریه، تاریخ در مسیر لیبرالیسم سرمایه‏دارى حرکت کرده است .لذا این فرضیه‏ها همانطور که در مورد مارکسیسم بیان مى‏شد، امر مسلمى شمرده مى‏شده است. مارکسیسم چنین ادعا مى‏کرد که تاریخ به حکومتى کمونیستى و ایجاد نظام واحد جهانى ختم مى‏شود. در صورتى که همه ما دیدیم که کمونیسم،پیش از آنکه تاریخ، وجود آن را در درون خود احساس کند پایان یافت و جهان، همچنان پراکنده و نظام نیافته باقى ماند.

آیا »جهانى سازى« در ایجاد »دهکده جهانى« موفق خواهد شد؟

تنها در حالتى مى‏توان به این سؤال پاسخ داد که اهداف »جهانى سازى« و ابزار و وسایل رسیدن به اهداف نیز مشخص شود.
پیروان این نظریه ادعا مى‏کنند که تغییرات و تحولات در جهان و تبدیل شدن آن به دهکده‏اى کوچک، در حقیقت آغاز برچیده شدن اختلافات و تعدد ملت‏ها و اقوام و تفاوت فرهنگى و اقتصادى است به طورى که با حل شدن در این جریان فراگیر، جهان واحدى به‏وجود مى‏آید که محال است ملتى بتواند خود را از مجموعه آن جدا فرض کند و همچنان در این جهان پیچیده و تودرتو، تنها و به دور از دیگران و بدون هیچ ارتباطى با آنها زندگى کند. در حال حاضر هر کس به طور مستقیم مى‏تواند با جهان ارتباط برقرار کند؛ زیرا مرزها در اصل برچیده و بى‏خاصیت شده‏اند و این مسئله اهمیت قومگرایى را از بین برده است. به علاوه فوایدى که قومگرایى از قدیم داشته، خودبخود از بین رفته و از این جهت به از بین رفتن مرزها کمک کرده است .۴
 این جریان، جهان را به سمت جمع شدن تحت پرچم لیبرالیسم – که ابرقدرت‏هاى صاحب تکنولوژى و مسلط به اخبار و اطلاعات برافراشته‏اند – سوق مى‏دهد.
امّا باید اعتراف کنیم که غیر ممکن است طرفداران جهانى شدن بتوانند به اهداف خود، دست یابند؛ چرا که آنها به بهانه اتحاد و جمع شدن همه جهانیان در کنار یکدیگر به دنبال به وجود آوردن بازارهاى مصرفى نا محدودى هستند که موانعى مانند قوانین گمرکى و مسایل فرهنگى و سیاسى و اقتصادى دیگر کشورها بر سر راه آنها نباشد و راحت‏تر بتوانند به مقاصد خویش دست یابند. واقعیت این امر راه‌انداختن مبارزه‏اى سهمگین و نابرابر براى از بین بردن حکومت‏ها و تسلط دولت‏هاى مختلف بر ملت‏هاى خویش است، که با سر خم کردن در برابر قوانین جهانى سازى – که توسط دلالان بازارهاى بورس و خداوندان اطلاعات و اخبار وضع شده‏اند – آغاز خواهد شد. دلیل این مدعا، مسئله لیبرالیسم اقتصادى است – که یکى از علایم بارز و آشکار جهانى‏سازى است – و اینکه اقتصاد جهانى باید به دست طبقه حاکم باشد. این طبقه مزدوران خویش را که مبلغ و مروج تساهل و تسامح هستند به عنوان نخبگان و روشنفکران فرهیخته معرفى مى‏کنند. طبقه حاکم که قرار است رهبرى جهان را به دست بگیرد عبارت است از کشورهاى پنجگانه‏اى که با دربرداشتن ۲۰ درصد از جمعیت جهان، ۸۴/۷ درصد محصولات و تولیدات و ۸۴/۲ تجارت بین‏الملل و ۸۵/۵ درصد ذخایر و معادن دنیا را تحت سیطره خویش درآورده‏اند. به عبارت بهتر، ۲۰ درصد از ساکنان این دهکده جهانى با شغلى ثابت، زندگى آرام و محترمانه، باید از نهایت لذات دنیوى بهره‏مند باشند؛ امّا در مورد بقیه سکنه که ۸۰ درصد از مردم را شامل مى‏شود باید به این فکر کرد که چگونه مى‏توان آنها را بیش از پیش با فرهنگ مصرف گرایى مشغول کرده و به خود فراموشى واداشت تا در نهایت خفت و خوارى به رفع حوائج ضرورى زندگى خویش بپردازند.۵
 آرى جهانى‏سازى، در واقع قانون تجارى دیگرى است که هدفى جز تسلط بر جهان – آن هم با ابزار و رسانه‏هاى فرهنگى و خبرى که پرده‏اى سیاسى و نو بر آن کشیده شده است – ندارد.
جهانى سازى، با توانائى‏هاى خود همانند هشت پایى زشت و عظیم الجثه بر تمام جهان سایه‌انداخته، دموکراسى و حقوق بشر را به ظاهر، اهداف خیرخواهانه و شریف خود بیان کرده و مى‏کوشد با نشر این شعارها بر تمام دول عالم مسلط شود و ضد ارزش‏هاى فرهنگ منحط خویش را در قالب ارزش در میان جهانیان اشاعه دهد. این در حالى است که همه روزه شاهدیم که ابر قدرت‏هاى مدعى جهانى سازى، هرگاه حقوق بشر و مردم سالارى – که شعارهاى پر سر و صداى آنهاست – با منافع و مصالح آنها کوچکترین تضاد و تعارضى پیدا مى‏کند به راحتى آن را زیر پا گذاشته و قربانى خواسته‏هاى نامشروع خویش مى‏کنند. به علاوه با کمى دقت مى‏بینیم وقتى جهانى‏سازى مى‏خواست سایه خود را بر دولت‏هاى شرق آسیا بیفکند، با فروپاشى شوروى، به شدت شکست خورد و دولت‏هایى که غرب از آنها به عنوان مثال‏هایى براى پیروزى و موفقیت جهانى سازى نام مى‏برد و خواستار انتقال شیوه موفقیت آنها به کشورهاى غیر غربى است؛ چگونه به شکل حکومت‏هاى سلطنتى یا شبه سلطنتى آمیخته با دموکراسى خیالى و پوشالى، سایه‏اى شوم بر سر مردم خود افکنده‏اند.(به عنوان مثال مى‏توان به‌اندونزى و مالزى اشاره کرد) مضاف بر اینکه خود اینها شواهدى بر وجود تناقض‏هاى مسلم موجود در جوامع لیبرالى غربى در این ظرف جدید جهانى سازى‏اند. در عالم واقع هم ثابت شده است که افراط و زیاده‏روى لیبرالى که از ابزار و لوازم جهانى سازى است، آنگاه که با منافع سرمایه‏داران بزرگ (خصوصاً در ارتباط با حق و حقوق کارگران و وضعیت نگران کننده آنان) کوچکترین تعارضى پیدا کند بر تمام گفته‏هاى پیشین خویش، خط بطلان کشیده و آنها را به کنارى مى‏نهند.۶
 بى‏جهت نیست که افرادى مانند »جیتس« و »رابرت مردوخ«، که تحت لواى نظام لیبرالى زندگى مى‏کنند چنان سرکش و مستبد شده‏اند و به گونه‏اى آزادى افراطى را به افراد عرضه مى‏کنند که ضد ارزش‏ها، کالاها و سلطه شوم آنها با نام اخلاق، ارزش‏هاى انسانى و مردم سالارى واقعى بر جهان حاکم شده است.
آرى، این چنین است که جهانى سازى در مسیر حرکت خود در چاله فتنه‏انگیز دموکراسى افتاده است؛ و علت آن هم سیاست دوگانه‏اى است که به جهت حفظ منافع لیبرالى سرمایه‏داران و نه ارزش‏ها و مصالح واقعى بشریت، اتخاذ مى‏شود.
نظام سرمایه‏دارى، دیدگاه مصلحت گرایانه‏اى است که با تمام ابعاد دموکراسى و لیبرالیسم نظرى درتناقض است، رویکردى است که خودخواهى و خودپسندى انسان را قوام بخشیده و مستحکم مى‏کند و با آن مقصد نهایى و حقیقى جهانى سازى در ساختن جهانى همسو و هماهنگ، تعارض و تناقض شدید و جدّى دارد. این از آن جهت است که مؤسسات آزاد و دموکراسى لیبرال مآبانه، ابزارى جدید در دست جوامع توسعه یافته نوین است که از آنها براى محدود کردن آزادى‏هاى افراد، سلب حقوق آنان و مخفى کردن بهره‏کشى و برده دارى مدرن خویش استفاده مى‏کنند. جامعه ما هم باید در برابر این اقلیت که کلیه سودها و منافع، در دست آنهاست سر تعظیم و کرنش فرو آورد تا آنها براى رسیدن به آمال و حوائج کاذب نفسانى خویش که ساخته و پرداخته مؤسسات سرمایه‏دارى بزرگشان است بر همگان حکومت کنند.{mospagebreak}
این مؤسسات از آن جهت، با دیگر نهادها تفاوت دارند که براى دست‏یافتن به سود و منافع بیشتر و بهره‏بردن از اموال و سرمایه‏هاى دیگران، به ارزش‏هاى والاى انسانى، با عنوان دموکراسى و مردم سالارى پناهنده شده، تا حد امکان از حقیقت طفره مى‏روند تا مخالفان و دشمنان نتوانند کوچکترین تاثیرى بر آنها بگذارند.۷
 نتیجه دموکراسى در فضاى سرمایه‏دارى و جهانى سازى چیزى جز قانع کردن نخبه نماهاى دنیا پرست و رسیدن آنها به منافع و مقاصدشان نیست. وقتى جهانى سازى در ادعاهاى مبتنى بر دموکراسى و اعطاى آزادى‏هاى خود دروغ بگوید، هرگز نخواهد توانست در مسیر تحقق جامعه جهانى واحد که بر اساس ارزش‏هاى اصیل انسانى بنا شده باشد قدمى بردارد و در عوض جامعه‏اى خواهد ساخت که شدیداً به وسایل و ابزار مادى و مصالح گذرا و آنى وابسته است و نتیجه‏اش به خلاف تصورات وگفته‏ها چیزى جز هرج و مرج، آشوب، جنگ و تباهى و تار و مار شدن افراد و سرمایه‏ها نخواهد بود.

لغزشگاه‏ها و نقاط ضعف نظریه جهانى سازى

آنچه که به شکل واقعى مى‏تواند بناى جامعه جهانى را استوار کند توجه به معنویات است، نه مادیات و ابزار و وسایل دنیایى؛ زیرا مشارکت انسانى تکامل یافته، از هماهنگى و سازگارى فرهنگى و تفاهم فکرى ریشه مى‏گیرد، نه از مبادلات تجارى یا روابط اطلاعاتى و خبرى صرف. به همین علت است که این روزها به وضوح مى‏بینیم اینترنت که بنا بود ابزار اطلاع رسانى و تقویت ارتباطات باشد، آنقدر که به انتشار ظلم و فساد و لاابالى گرى و تبادل اطلاعات و معلومات هرزه و بى‏ثمر پرداخته، براى مبادله اطلاعات ارزشمند فکرى و فرهنگى کار بزرگى انجام نداده است .
در همین راستا لغزشگاه و پرتگاه‏هاى عمیقى را مشاهده مى‏کنیم که پس از ابراز نظریه جهانى شدن به اختلافات و تفرقه‏هاى موجود دامن زده و بر مشکلات کنونى مى‏افزاید.
اگر بخواهیم تعبیر و تفسیر دقیق و صحیحى از علل جدایى و تفرقه در جوامع بشرى و نبود اتحاد وانسجامى چشمگیر میان آنها داشته باشیم باید به نکات زیر توجه کنیم:

۱. احتکار و استبداد جهانى
هر چند جهانى سازى، به ظاهر شعارهایى را همانند آزادى، دموکراسى، بازارهاى آزاد و حقوق بشر به همراه خواهد داشت، لیکن اگر به آثارش به‏خوبى توجه کنیم چیزى جز راهى براى احتکار و تک قطبى کردن تجارت جهانى، رسانه‏هاى خبرى و خبرگزارى‏ها و بهره‏بردارى ناعادلانه از نتایج زحمات علمى دیگران نخواهیم دید. به عبارتى دیگر مى‏توان گفت: دعوت به جهانى سازى در حقیقت از اعتبار انداختن دولت‏ها، فرهنگ‏ها و اقتصاد کشورهاى مختلف و هموار کردن جاده‏اى است که به سیطره ابرقدرت‏هاى جهانى سازى و شرکت‏هاى بزرگى که دشمنان دولت‏هاى دموکراتیک هستند ختم مى‏شود.
همزمان با تمرکز سودآورى‏ها در شرکت‏هاى بزرگ، قدرتى جدید و پنهانى و در عین حال قابل رقابت و حتى مسلط بر پارلمان و دولت به وجود مى‏آید. به این دلیل که این شرکت‏ها، موقعیت‏هاى خطیر و حساسى را در دست دارند که مى‏توانند با آنها به‏راحتى به اهداف سیاسى خود دست‏یابند و دیگر شرکت‏ها را تحت کنترل خود داشته باشند. نکته قابل توجه این است که این شرکت‏ها علیرغم صحبت‏هایى که معمولاً شنیده مى‏شوند از اموال دولتى به عنوان سرمایه استفاده کرده و سودهایى را که از این طریق عایدشان مى‏شود به جاى تقسیم در میان مردم جامعه، شخصاً تصاحب مى‏کنند.۸
 شرکت‏هاى وابسته نظام جهانى سازى چنان نفوذ توانمند و مؤثرى در ساقط کردن حکومت‏ها، دگرگونى انقلاب‏ها، تشدید قحطى‏ها وپدید آوردن مؤسسات اقتصادى مستقل و خصوصى دارند که به راحتى مى‏توانند جامعه بشرى را به طویله‏اى مدرن و محیطى بنده پرور تبدیل کنند؛ که البته به این منظور از ابزار و رسانه‏هاى عمومى مبلغ مصرف‏گرایى آنقدر که بتوانند، استفاده خواهند کرد.
پس، هدف جهانى سازى بنده پرورى است و در نظر دارد که ذره‏اى از سود و بهره‏هاى حاصله از این جریان را به افراد و جوامع فقیر و نیازمند جهان ندهد.۹

۲. اطلاعات و رسانه‏هاى خبرى، ابزارى براى تسلط و ترویج فساد
مدعیان جهانى سازى به پدید آمدن جامعه‏اى جهانى و بدون مرز بشارت مى‏دهند؛ استدلال آنها چنین است که با توجه به قدرت عظیمى که رسانه‏هاى خبرى از حیث وسعت و سرعت گسترش و انتشار به آن دست یافته‏اند، به راحتى مى توانند میان جوامع مختلف ارتباط برقرار کنند و با اوج گرفتن این گفتگوهاست که جامعه واحد جهانى به وجود مى‏آید.امّا اشکال اساسى سخن آنها این است که سیطره و سلطه مطلق بر رسانه‏هاى خبرى از آن آمریکاست که او هم ارزش‏ها و سیاست‏ها ومصالح خویش را ترویج مى‏کند. این قضیه حتى هم‏پیمانان آمریکا را نیز در اروپا نگران کرده و آنها را نسبت به روند جهانى‏سازى به شک واداشته است. به قول برژینسکى: »قوانین جارى آمریکا این امکان را فراهم مى‏آورد که نظام قانون‏گذارى آنجا به دیگر کشورها صادر شود، به علاوه اینکه ارگانى است که عناصر مختلفى را در درون خود جاى داده و سلطه‏اى اساسى و قاطع با تکیه بر اقتصاد مصرف‏گرایانه و فرهنگ جمهورى آکنده از احزاب متعدد بر جهان دارد.«
۱۰اساس قدرت آمریکا غلبه بر احوال مردم، بازارهاى جهانى و ارتباطات است به طورى که ۸۰ درصد از کلمات و تصاویرى که در جهان منتشر مى‏شود از آمریکا صادر مى‏شود.این سیطره واقعى بر جریان اطلاع رسانى به امریکائیان کمک مى‏کند سرپرستى جهان را بر عهده بگیرند، و باطن عقلانى کردن جهان به دست نیروها و قواى جدید کارگزاران و سیاستمداران چیزى جز این نیست .
سیطره بر تکنولوژى اطلاعات و ارتباطات به ایالات متحده نقش محورى بخشیده و زمینه سلطه افکنى کامل او را بر جهان فراهم مى‏کند.۱۱
 سبک جدید اطلاع رسانى ممکن است پل مادى وسیعى بین جوامع به‏وجود آورد که ارزش‏هاى مصرف گرایانه و لاابالى مآبانه را منتشر کند، لذا نه تنها نمى‏تواند موانع نفسانى در راه عمق بخشیدن به ارتباطات فرهنگى را برطرف کند بلکه تا چند وقت دیگر با دفاع جدّى کشورهاى گوناگون دنیا در مقابل خود مواجه خواهد شد؛ زیرا آنها مى‏خواهند در این جنگ جدید، اصالت فرهنگى و اقتصادى خویش را حفظ کنند. رشد تصاعدى پدید آمدن برخى مجموعه‏هاى حزبى (داراى بعد ایدئولوژیکى معلوم و مشخص) و استفاده از آن‏ها در قانون‏گذارى‏ها جهت ارتقاى آنها به گونه‏اى خاص و معرفى کردن آنها و بسیج نیروها در این راستا پرسش‏هاى جدیدى را در محدوده فکر و اندیشه بین‏المللى به‏وجود آورده است. ۱۲
 ایجاد کانال‏هاى ارتباطى قوى که هر روز بیش از پیش دیده مى‏شود، اهداف حقیقى و پشت پرده غرب را که تنها به فکر مصالح و منافع خویش است آشکار مى‏کند. کما اینکه مصوبه اخیر کنگره آمریکا براى جلب تجارت هسته‏اى دنیا شاهدى دیگر بر فداکارى ایالات متحده در مقابل مقدرات این جهان پر از امنیت و با فرهنگ است و اینکه تمام همّ و غم او سودهاى شخصى و به‏دست آوردن بازارهاى اسلحه جهانى است .

۳. جهانى سازى و زیر پا گذاشتن عدالت اجتماعى
براى برپاشدن جامعه جهانى واحد باید به شکلى جدّى موانع نفسانى و اجتماعى را بر طرف کرد؛ چرا که آنها همواره شکاف‏هاى عمیقى در جسم و جان بشریت به وجود آورده است و اختلافات طبقاتى، نژادى و ملیتى ریشه بسیارى از مشکلات و هرج و مرج‏ها و پدید آمدن جنگ‏ها و زیر پا گذاشتن عدالت و سیطره ظلم و جور است .
با این حال آنچه در عصر جهانى‏سازى انجام مى‏شود، زیر پا نهادن ارزش‏ها و عدالت اجتماعى آن هم به شدیدترین شکل خود در طول تاریخ است. فقرى که در دهه ۹۰ قرن بیستم دیده شد. در تمام طول تاریخ بى‏سابقه بود. هم تعداد این فقرا به این حد نبوده است و هم شدت فقر. فقر کنونى را مى‏توان فقر مطلق به حساب آورد؛ چرا که شخص فقیر از تمام حوائج و نیازهاى حیاتى خویش بى‏بهره است.۱۳
 نزدیک به ۸۰ در صد جمعیت ۴/۵ میلیاردى کشورهاى مدعى توسعه و پیشرفت را فقرا تشکیل مى‏دهند. ۱/۳ میلیارد نفر محتاج تنها یک دلار هستند تا بتوانند حداقل مایحتاج روزانه خویش را تامین کنند. بیش از ۸۰۰ میلیون نفر غذاى کافى مصرف نمى‏کنند و ۸۰۰ میلیون نفر انسان دیگر نیز وضعیت زندگى شان چندان مطلوب نیست و در این کشورها حداقل ۸۴۰ میلیون نفر سواد خواندن و نوشتن را ندارند.
در جهان نخبگان و برگزیدگان جهانى‏سازى امروز، ۳۵۸ میلیاردر هستند که مى‏دانند چطور مى‏توان به راحتى با ثروت‏هاى دیگران ثروتمند شد و مجموع ثروت‏هاى آنها معادل دارایى‏هاى ۲/۸ میلیارد نفر یعنى حدود نیمى از جمعیت زمین است.۱۴
 تکیه جهانى شدن بر هر چه ثروتمندتر شدن نخبگان و افراد خاص است به طورى که ثروت زمین و ساکنان آن باید نزد این تعداد محدود متمرکز شود. با وجود چنین اختلافات طبقاتى وحشتناکى، آیا مى‏توان هیچ ضمانتى در جامعه بشرى یافت؟ مضاف بر اینکه شرکت‏هاى بزرگ، براى شهرت بیشتر در بازارهاى بورس جهانى و به حداقل رساندن هزینه‏هاى خویش، ارزش‏هاى انسانى را به راحتى پایمال و سرکوب مى‏کنند.
این است که جهانى سازى در نقش توجیه کاهش خدمات اجتماعى و مزدهاى افراد دیده مى‏شود. حتى اگر این بیچارگان بخت برگشته به مرز فقر برسند. امّا به هر حال و به هر شکل ممکن باید سیاست‏هاى این شرکت‏هاى اختاپوسى در راستاى نیل به مقاصد و منافع خودشان اجرا گردد.
گرایش به جهانى کردن اقتصاد جهانى، باعث سقوط اجتماعى مى‏شود و نمى‏توان آن را گرایش و تمایلى غیر انسانى شمرد. چون حقوق‏ها را کاهش مى‏دهد تا سرمایه داران درمدتى کوتاه به حداکثر سود و مزایاى شخصى دست یابند.۱۵
 از همین روست که نخبگان و شرکت‏هاى بزرگ به دولت‏ها فشار مى‏آورند تا با خصوصى سازى هر چه بیشتر و بر هم زدن نظام اجتماعى، اقتصادى و قانونى موجود و برداشتن قیود اجتماعى، بهداشتى، گمرکى و انسانى که مانع بهره‏کشى بیشتر از انسان‏ها هستند بتوانند با حداکثر سود و حداقل هزینه کل جهان را فتح کنند.

۴. فقدان امنیت
کاهش عدالت اجتماعى در سایه خواب‏هاى پریشان و خیالات شوم جهانى سازى، عالم را به مرکز جرم و جنایت وناامنى تبدیل کرده است. این از آن جهت است که بى‏توجهى انسان به جنبه عدالت و حقوق نفسانى‏اش، ابتدا او را به ورطه یأس و نومیدى افکنده و پس از آن براى به‏دست آوردن حیثیت برباد رفته‏اش مرتکب هر نوع ظلم و جور و ستم، آن هم در سطوح بالا مى‏گردد. تا وقتى اعتقاد به ایدئولوژى‏هاى موجود که مسابقه‏اى است میان کالا و سرمایه، وعده‏هاى بى‏اساس شفابخشىف بازارها در بستر تجارت سرمایه‏دارى آزاد و نوین و عملیات از بین بردن حق و شخصیت با کرامت انسان ناشى از محیطى همراه با امنیت اجتماعى، سلامت و بهداشت به انتهاى خود نزدیک شود.
جهانى شدن که بعد معنوى و باطنى آن را بهره کشى، منفعت طلبى و سودجویى فردى از هر ارزش انسانى و اخلاقى و بعد مادیش را استفاده از ابزار اطلاع رس
color="#CC0000">
پى نوشت‏ها:
× این مطلب ترجمه مقاله‏اى است با عنوان: »دوله الامام المهدى(ع) و بدائل العولمه؛ محاوله لقراءه مشروع الامام المنتظر على ضوء سلبیات العولمه و هفواتها«، النبأ، ش ۳۹- ۴۰، شعبان و رمضان ۱۴۲۰.
۱. العولمه (جهانى شدن)، مالکوم واترز، به نقل از: عالم‏الفکر، ش ۲، ۱۹۹۹ م.
۲. عالم‏الفکر، ش ۲، ۱۹۹۹ م.
۳. العولمه دراسه تحلیلیه (بررسى تحلیلى جهانى شدن؛ )، عبدالله عثمان و عبدالرؤف اوم .
۴. همان .
۵. عالم‏الفکر، ش ۲، ۱۹۹۹ م.
۶. العولمه دراسه تحلیلیه.
۷. همان .
۸. الکذبات العشر للعولمه (دروغ‏هاى ده گانه جهانى شدن)، جیرالد بوکسبرگر.
۹. شؤون الشرق الأوسط، ش ۷۷، آوریل ۱۹۹۸ م.
۱۰. العولمه محاوله فى فهمها( جهانى شدن؛ تلاش در راه فهم آن)، ناهد طلاس .
۱۱. همان .
۱۲. همان.
۱۳. عالم الفکر، همان .
۱۴. الکذبات العشر للعولمه.
۱۵. همان .

ماهنامه موعود شماره ۳۰

همچنین ببینید

عربستان سعودی در یمن

جنگ دیگر عربستان سعودی در یمن

به گزارش موعود دخالت عربستان سعودی در یمن  و اقتصاد آن در همه ابعاد چندین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *