اکنون ما در وضعى برزخى میان غرب زدگى فعال و غرب زدگى منفعل سکنى گزیده ایم. به اقتضاى این وضع فعال نیستیم. به این دلیل که نه تنها نسبت به غرب، خودآگاهى نداریم بلکه اغلب بلا تکلیف و سرگردان، گرد خود مى گردیم و مدام منتظریم که دستى از غیب برون آید و کارى بکند. منفعل نیز نیستیم، به این دلیل که با وجود بدهکارى به کشورهاى مختلف، مصرف کالاهاى تجملى سرزمین هاى صنعتى غرب، بالا گرفتن بحران اقتصادى و اخلاقى و شیوع بیش از پیش مصرف زدگى و تظاهر به اخلاق و عادات غربى، هم چنان خود رامى ستاییم و در پایان تاریخ غرب، اغلب در عرصهى اوهام به جنگ غرب مى رویم.