نمیدانم چرا برخی به این نظر رسیدهاند، تو گویی جهان مشحون از اسم اعظم بقیهالله است و هنر سینمای کنونی از آن محروم؟! آیا انتظار آن است که در این عصر عسرت و غیبت، و به تعبیر هندوها عصر «کالییوگا» یا «خال و ابر سیاه»، فیلمیبا موضوع انتظار و امام زمان ساخته شود؟ مگر دربارهی دیگر ائمه در روزگار ما چه فیلمهایی ساخته شده است؟ آیا فیلم و سریال «امام علی» به عنوان جدیترین اثر سینماییِ ظاهراً دینی بعد از انقلاب ایران، دربارهی حضرت ایشان سلاماللهعلیه بود، یا دربارهی هوی و هوسهای قطام دختر یکی از خوارج که بهطور وهمی فضای اثر را پر کرده بود؟ امّا باز این سینما و هنر است که بعد از انقلاب، جلوهای از معنی انتظار را کموبیش در قلمرو شعر و ادبیات و موسیقی و سینما به نمایش گذاشته است، بیآنکه عصر گشایش و فتوح ساحت قدس و ظهور کلی دین فرا رسیده باشد، فیلمهای جبهه و جنگ از جمله آثار حاتمیکیا و مجید مجیدی چنیناند. اساساً به اعتقاد من هنرمندان و هنر نزدیکترین مردمان و آثار به «معنی انتظار»اند. هنرمند چنانکه بسیاری از متفکران پستمدرن غربی و حکمای معاصر نیز در عالم خویش بدان اشاره کردهاند، در پایان تاریخ آنها در انتظار ظهور عالمی دیگرند، در حالی که اهل سیاست تمام همشان در تمهید نظام موجود است.
به سخن میرچاالیاده هنرمندان نخستین کسانی از میان مردم این دوره و روزگار بودند، که همت خویش را صرف ویران کردن دنیای خود ساختند، تا عالم هنری را که در آن هم بتوانند زیست کنند، هم به تماشا و نظاره بنشینند، و هم قادر به تخیّل ابداعی و حضور تخیلی و سیر در عالم باشند، به ظهور برسانند. اکنون شاعران عصر انقلاب بسیار در باب انتظار و حضرت بقیهاللهالاعظم(عج) بسیار میگویند، امّا به هر حال جهان بیشتر جهان غفلت است و اقلیتی انگشتشمار در انتظار امام عصر و زمان است.
اخیراً در سمینار مشروطیت یک روحانی متجدد، پس از طرح حکمت تاریخی شیعه دوازده امامی اعتراض به من کرد، که چرا مسائل عرشی را با مسائل تاریخی واقعی خلط میکنم، از نظر او امام زمان مربوط به امور عرشی و قدسی است و ربطی به مسائل تاریخی و عرفی ندارد و یا در همین مؤسسات مطبوعاتی، اخیراً عدهای از اعضای تحریریه که منسوب به یکی از جناحهای ظاهراً دینورزاند، در مسئلهی ظهور امام زمان تشکیک میکردند، و جان کلام آنکه اساساً من نمیبینم اهل سیاست، کلامی در باب امام زمان بر زبان آورند. اکنون همهی جناحهای راست و چپ به توسعهی اقتصادی و یا توسعهی سیاسی اصالت میدهند، غافل از اینکه اساساً توسعه یا به تعبیری developing یعنی مدرنسازی Moderniation و غربی کردن Westernization جامعه و نهایت توسعه یعنی پروژههای جهانیِ بومی و محلی کردن مدرنیته و به سخن سید فخرالدین شادمان «تسخیر تمدن فرنگی»، چنانکه ژاپن مدرن در روزگار ما موفق به مهار و تحقق مدرنیته، یعنی هماهنگی و ادغام در روح جهانی زمانه یعنی Geist zeit شده است.
همه اهل سیاست فکرِِ بیفکر و ذکرشان، معطوف به ارادهی به سوی قدرت و رفاه این جهانی است، این مفهوم ربطی به وسعت رزق و روزی ندارد. البته نیمه شعبان که میشود بنابر عادت هزارساله تاریخی اهل تشیع چراغانی میکنند و شیرینی و شربت در مساجد و تکایا صرف میکنند و بعد تا نیمه شعبان سال آینده، مسئله انتظارگویی به پایان میرسد، مگر در اذهان و افهام و قلوب اندکی خلوتنشینِ فارغ از عالم ناسوت که چار تکبیر به دنیا زدهاند و دل به آخرت و وجود قدسی آن «قطب اقطاب» و «اسم اعظم» دادهاند، و فکر و ذکرشان روز و شب و لیل و نهار اسم اعظم اوست ولاغیر. اما اصحاب توسعه اقتصادی و جامعه مدنی سیاسی چه راست و چه چپ چه سنّتی و چه مدرنِ شرق و اسلام همه موعودشان «وضع موجود» غرب و تحقّق مدرنیته و تمدن تکنولوژیکی و فرهنگ و هنر فرومایه تکنیکی و تفکر حسابگرانه غرب است ولاغیر. نفس ابلیسی اینها دیر بیدار شده است، ولی زود میخواهند در سکرات و لذات مدرنیته غربی مستغرق شوند. بسیاری از آنها ننگ و عار میدانند که از امام زمان علیهالسلام نامی آشکار کنند و این حقیقت جاودانه را در دور ولایت که مفتاح آخرین دور و کور عالم و خاتم آن است و طومار عالم با این دور بسته میشود، همگی فراموش میکنند. اکنون همه اهل سیاست میخواهد کارهای پریشان را به سامان آورند، ولی هرچه بیشتر در بحران مدرنیته و توسعه اقتصادی و سیاسی غرق میشوند، بیماری بر بیماری میافزایند. تورم، استثمار و بیکاری و جنایت و جنحه، فحشاء و فسق، ریا و زرق، حیلهگری و دروغ، دزدی و ارتشاء و صدها رذیله بر جهان سیطره مییابد، و سرزمینهای اسلامیبا پروژهی توسعه که گفتیم همان غربی و عصری کردن جامعه و تأویل و تطبیق اسلام با مبانی اندیشههای غرب در قلمرو اقتصاد و سیاست، و قبل از این دو در قلمرو علم و دانش است، به سوی چنین جهانی، با سیاست سیاستمداران و سوداگران خودبنیاد و عقلانگار چهارنعل میتازند و به زودی در آن غرق خواهند شد.
این حوالت و محتوم جهان کنونی است، چنانکه در اخبار ملاحم و فِتَنِ آخرالزمان آمده، جهان باید در این اوضاع ظلمانی به نهایت فروغلطد و فرو رود و اهل سیاست باید در بردن جهان به نهایت غفلت، که مظاهر آن دنیای شیطان بزرگ شمالی است، از بریتانیا تا ایالات متحده گوی سبقت را از هم بربایند. آنها نمیتوانند از سکر مدرنیته و نظام تکنیک بگذرند، یا در آن تصرّف کنند.
امّا اهل هنر و حمکت در این جهان ظلمانی چیزی ندارند که آنرا ببازند، آنها به مصداق انتمالفقراء الیالله، همگی در مقام انتظارند، آنها فهمیدهاند که کل شیء هالک الاوجهه ربک ذوالجلال والاکرام، مگر دونانی که خود را به اهل هنر و حمکت بستهاند و در مقام هنر بازاری و مبتذل جهت ارضای شهوات عامه ناس و حفظ وضع موجود، یا مفاهیم مبتذل فمنیستی با جاذبههای جنسی و خشونتزا و امثال آن پیش میروند، و کسب ثروت میکنند چنانکه در سینمای رسمی هالیودی و بالیوودی چنین است، با این تفاوت که سینما عمر شعر و قصه و موسیقی ندارد، ولی زمینهی طرح انتظار در آن دیده میشود، مانند آثار فورد و هیچکاک یا انجلوپولوس و تارکوفسکی و برسون، بیآنکه تعیّن تفصیلی داشته باشد و از عصر غیبت و اقتضائات قدسزدار آن دور باشد.
در سینمای ایران نرگس و نیاز و برخی فیلمهای دفاع مقدس، آثار حاتمیکیا و مجیدی و سکانسهایی از شیر سنگی و در مسیر تندباد جوزانی و دهها اثر دیگر جلوههایی از انتظار را نشان میدهند. امّا اهل سیاست دربارهی امام زمان میگویند، ظهور او چیزی را تغییر نمیدهد!! او فردی بیش نیست، فقط نظام طبیعی جهان به سوی تکنیکیشدن پیش میرود و معادن زیرزمینی کشف میشود و چیزی بیش از آنچه در حدود تمدن غرب رخ میدهد، روی نخواهد داد و بسیاری از سیاستمداران چنین فکر میکنند، در بالاترین مقامات سیاسی رسمی. آنها غافلاند از اینکه برکت وجود انبیاء و اولیاء معصوم فراتر از فردیت و جمعیت انسانهاست، که وجود همه را نور میبخشد و روشن میکند. تمدن اسلامی از نور وجود نبوی و ولوی تأسیس و بقاء یافته، آنهم فقط چهارده معصوم نه میلیونها انسان میانمایه.
برکت وجود قدیسان جهان را مشحون از نور میکند، و فرامیبرد و همهچیز تعالی مییابد، که ربطی به ارزشهای نظام تکنیک ندارد، بتی که اهل سیاست و طالبان و حافظان وضع موجود جهان، آنرا میپرستند. موعود این قوم «وضع موجود غرب» است. امام زمان نیز در عرف اینان در زمرهی امام ملا یزقلهای یهودی غربی است، که باید پایان این تمدن را به تحقق رساند. چنانکه یهودیان سوداگر از «مسیان» تورات چنین تلقیای دارند. مسیان موعود یهود برای تفوق نهایی این جهان تکنیکی تبار یهودی از سوی خدا باز داشته شده است!!
برادران ایمانی، هنوز امام زمان علیهالسلام برای همهکس و برای هیچکس مطرح است. هنوز زمان امام عصر فرانرسیده و منتظران حقیقی او پا به عرصه وجود نگذاشتهاند، و از مادر نزادهاند، روزگار ما عصر عسرت و حسرت و حرمان و هجران و عصر انسانهای فرومایه و میانمایهای است، که ویکو فیلسوف ایتالیایی آن را آخرین دور وکور تاریخ بشری تلقی کرده بود. به سخن اهل ادیان در این عصر فرومایگی و به قول آوگوستینوس مدینه شیطان و به قول هندوها عصر ابر سیاه و حکومت شودراها، امامان کفر و ضلالت و دجالان بر جهان سیطره یافتهاند و مؤمنان مجبور به سکوت و تقیه میشوند و اگر بخواهد در میان جمع به آزادی میانمایگان و فرومایگان تقرب جویند، باید نهانروشانه در جهان زیست کنند و چنان بنمایند که گویی نیستند، هنوز انسان به حال اضطرار و مضطر درنیامده و دعوی اناالحق و انا ربکم الاعلی مضاعف به طاق نسیان سپرده و به خویشتن خویش با تفکّر حسابگرانه و اختیار و آرمانهای یوتوپیایی امیدوار است، تا بدست او مصداق آیهی شریفهی «ظهرالفساد فیالبر و البحر بما کسبت بایدیهم» تحقق یابد.
اما تنها اقلیت و اندکی از هنرمندان و جوانان و فقیران و مردمانی که از قدرت این جهانی بدورند و بیبهره از شادخواریهای اهل دنیا، در دل طلب و تمنای حق و حقیقیت دارند و از خویشتن خویش و عقل کارافزای خویش ناامیدند. اینان به عالم موجود «نه» میگویند و در طلب وضع موعودند، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان، که تعلّقی حتّی اندک و ناچیز و حقیر به این عالم دارند، ناامید از نفس شیطانی خویش نیستند و در آرزوی اراده و قدرت فائوستوسی، در حال معامله با مفیستوفلس و شاگردان شیطان و خود شیطان و خنّاسان عالماند.
اصحاب قدرت و فرهنگ و دانش این جهانی در بنگاههای معاملات سیاسی ـ اقتصادی«حقیقت» را معامله میکنند و بساز بفروشهای جهان در وزارتخانههای فرهنگی ـ هنری حقیقت و واقعیت را میسازند و توهّم تولید میکنند و مانند رئیس بزرگ رمان ۱۹۸۴ همهچیز را تحت نظارت و کنترل میگیرند و با اَبَررسانهها افکار عمومی را شکل میدهند و صورت میبخشند، و ژورنالیستها به سخن شوپنهاور و کییرکهگور به دستفروشی افکار عمومی مشغولاند و آدمیان متوسط و میانمایگان و فرومایگان را دعوت به تسلیم به وضع موجود میکنند.
چنانکه آمد و گفتیم، این حوالت و محتوم تاریخ عصر انسانها بعد از «عصر خدا و قدیسان» و «عصر قهرمانان و پهلوانان» است. در عصر انسانهاست که تاریخ آدمیبه نازلترین مرتبهی خویش فرو میغلطد، ارزشهای میانمایه و فرومایهی حقوق و کرامت نازلهی بشری او به رسمیت شناخته میشود، و انسان متوسط شهروندیاش تأیید میشود. نظامهای دموکراتیک جایگاهی است که انسان متوسط در یک نزاع تاریخی چندهزارساله موفق شده، وجود سفلی خویش را به عالمیان بقبولاند و وظیفه تاریخی خویش را در جهان آشکار نمایند، در این دورانِ سیطرهی ارزشهای متوسط و احساسات انگاری عوامانه و سیطره عوام کالانعام، در صورت منطق و فلسفههای استعلایی دکارتی و کانتی و هگلی که کموبیش این احساسات پست را تئوریزه میکنند و رسمیت میبخشند، تجربه حسی فیلسوفان انگلیسی، سانتیمانتالیسم عقلانی و نفسانی فیلسوفان فرانسوی، اراده و قدرت نفسانی فیلسوفان آلمانی و نیستانگاری عالم همگانیِ فیلسوفان چهارصد تاریخ کلاسیک و مدرن غربی همگی حکایت از غلبه تفکر انسان میانمایه میکنند، و فلسفه و علم را در خدمت این انسان قرار میدهند و در این میان انسانهای همج رعاء و فرومایه برای نخستینبار در تاریخ جهان آزاد میشود.
نویسنده: دکتر محمد مددپور
منبع: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، به نقل از کتاب «دین و سینما»