همنوایی نفس اماره فردی و جمعی با این قدرت و تأثیر گستره آن تا نفوذ در همه زوایای خانهها و پستوها نیز از همینجاست.
هتاکی، پردهدری و افشاگری بیحد و مرز هم از همینجا نشأت میگیرد ورنه، هرچه منشأ رحمانی داشته باشد لاجرم ستاریت هم دارد.
غلبه فرهنگ و تمدن غربی بر مقدورات و مقدرات عموم فرهنگها و تمدنها، لاجرم، انزوای آن فرهنگها، استحاله و حتی سکولاریزه شدن آنها را در پی داشت. ذات دنیاوی آن تمدن در وقت غلبه به دنیاوی شدن و سکولاریزه نمودن سایر تمدنها انجامید و یکسانسازی فرهنگی، یکسویهنگری، اشتراک در عوالم، همافقی عمومی، امامت و ولایت تکنیک بر انسان را سبب شد.
مشاهده این وجه از غلبه رسانهها و حضور آن در تمامی لایههای حیات انسان عصر حاضر و وابستگی همه عناصر حیات فردی و جمعی آن باعث بوده تا مردانی امثال «الوین تافلر» نویسنده و نظریهپرداز امریکایی در کتاب موج سوم از این عصر به عنوان عصر انقلاب الکترونیک یاد کند.
«جهانیسازی اقتصادی» از «جهانی شدن فرهنگ» برمیخیزد، همانکه رسانهها در این عصر عهدهدار آنند و خود را در برابرش مسئول میشناسند. رسانهها در این عصر، شتابی شیطانی و عجله و سراسیمگی بیحد یافته و به مرز انفجار رسیده است. کثرتی بیحد که در امارگی نفس و تمنای شیطانی به یگانگی و وحدت میرسد.
همگرایی، همسویی و یگانگی حاصله از غلبه رسانهها، اتفاق ابلیس و ظهور وحدت بدون ذکر و فکر و آکنده از غفلت را سبب شده است.
بیان تشابه میان دجال فریبنده (که خود موجد تکثر و دوری از وحدت رحمانی و ربانی است) و «رسانه» که در خود و با خود تکثر و غلبه «قدرت» را دارد، از همین جا بود.
هیچ فتنهای در آخرالزمان بزرگتر از «فتنه رسانهها» نیست. قدرت نفوذ و میدان عمل و حضور این جادوی قرن بیست و یکم، آن را به بلای همهگیر آخرین عصر از حیات انسان در سالهای قبل از ظهور مبدل ساخته است.
استفاده اولیای شیطان (صاحبان قدرت و زرسالاران یهودی) از رسانه برای تحکیم پایههای سلطه و منفعل ساختن مستضعفان از دیگر شئونات «رسانه»ها است.
آنها در تمامی مناسبات سیاسی، نظامی و اجتماعی از رسانهها برای موارد زیر بهره میجویند:
۱. اعمال استراتژی بازدارندگی (منفعل ساختن همه اقوام و معارضین)
۲. سنجش شرایط قبل از عمل
۳. زمینهسازی برای تحقق استراتژیهای نظامی
۴. جبران روحیه شکستخورده و آسیبدیده ساکنان غرب
۵. تحقیر و تمسخر مؤمنان و مستضعفان و منفعل ساختن آنان در برابر الیگارشی ثروت و قدرت
۶. تحریف حقایق تاریخی
در این عصر که ترس و هراس از غلبه شرق و تمدن اسلامی (حسب پیشگویی هانتینگتون و اعلام جنگ تمدنها) دامن گسترده، رسانهها برای مغلوب و منفعل ساختن مسلمانان وارد عمل شده و برای مقاصد زیر دام گستردهاند:
۱. ایجاد نفرت از اسلام، مسلمانان و ایرانیان
۲. کسب مشروعیت و وجاهت برای حمله گسترده به شرق اسلامی
۳. ایجاد رخنه و نفاق بیش از پیش میان فرق مذهبی مسلمان
۴. زمینهسازی برای درگیری بزرگ (جنگ صلیبی دوم)
مستندات و نمونههای آثار سمعی و بصری (فیلمها) غربی، نشان میدهد که از اولین سالهای اختراع دوربین و سینما، معارضه و مقابله با «معنی، معنویت و بهویژه اسلام و شرق اسلامی» جزء لاینفک محصولات رسانهای غربی بوده است. چنانکه در تمامی این آثار میتوان مصادیق «تمسخر، تحقیر، تحریف و تهدید» را شناسایی و معرفی نمود.
معرفی «اسلام» و نهضتهای اسلامیبه عنوان «تهدید» علیه غرب و تمدن غربی، متعلق به هراس آخرین غرب از آخرین رویارویی است که حسب پیشبینی و پیشگویی مردانی چون نوسترآداموس از میان خودشان به غلبه اسلام و ظهور دولت حق بر کل جهان میانجامد. تاریخ جدیدی که به نام خدا و ولایت الهی انسان کامل آغاز شده و به تاریخ ولایت نفس اماره غربی و ابلیس خاتمه میبخشد.
متأسفانه، ضعف درک و شناخت صاحبان امضاء و ثروت در رسانههای کشورهای اسلامی درباره شرایط تاریخی ویژهای که در آن به سر میبریم از یک سو و ناتوانی آنان از درک و شناسایی جایگاه رسانهها در جهان امروز و بالاخره ناتوانی در به کارگیری این ابزار موجب شده تا از «رسانهها» به عنوان اسباب سرگرمی و تفنن و بازیهای سیاسی استفاده شود. از همین روست که آنان بیپروا محصولات رسانهای غربی را به راحتی به خورد جمعیت خرد و کلان مسلمان میدهند و از این عمل هیچ باکی ندارند.
شاید بتوان پرسید:
۱. گردانندگان رسانههای عمومی چه تعریفی از شرایط تاریخی و موقعیتی که ساکنان زمین در آن سیر میکنند دارند؟
۲. آنان چه تعریفی از آنچه که با عنوان رسانه از آن یاد میکنند دارند؟
۳. مبتنی بر کدام مصلحت و حکمت، بر حجم و گستره فعالیتها و تنوع قالبها میافزایند؟
۴. در موقعیت و شرایط تاریخی موجود چه تعریفی از جایگاه و حوزه مسئولیت خود دارند؟
۵. چه تکلیفی در برابر حجّت حیّ خداوند، امام مبین برای خود قائلند؟
۶. چه تعریفی از «زمینهسازی» و «زمینهسازان» دارند و برای آمادگی در عصر غیبت و سالهای پرفتنه و بلای قبل از ظهور چه پیشنهادی دارند؟
۷. آیا محتوا و مضامین موجود و مندرج در صورت آثار و برنامههای شبانهروزی رسانهها منطبق با خاستگاه، نیازمندی، موقعیت انسان در حال گذار هست؟
۸. چرا اینچنین گیج، آشفته احوال و پراکنده مینمایند؟
پاسخ به این سؤالها ساده نیست؛ چنانکه مدیریت، بهکارگیری و کنترل رسانهها.
بیشک بر سر دوراهه تردید، آهسته رفتن بهتر از دویدن و ایستادن بهتر از گام زدن است. درباره رسانههای فعال در کشور خودمان، علیرغم گذشت سه دهه، نقادی جدی در این باره صورت نگرفته است چنانکه تاب و تحمل پرسش نیز در میان آنها نیست. صاحبان رسانهها در طرفهالعینی منتقد بینوا را به چارمیخ اتهام میکشند، قلم را بر فرقش میشکنند تا حدّ خود را بشناسد و پای از گلیم دراز نکند. به هر صورت، باید دانست که در شهر کوران و کران بهسر نمیبریم و اگر به هر صورت و به هر دلیل آنچه را که میکنیم به رویمان نیاورند، در آیندهای نه چندان دور به رُخمان خواهند کشید. والله اعلم
اسماعیل شفیعی سروستانی
ماهنامه موعود شماره ۸۸