اقتراح با حضور حججاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، سید محمد مهدی میرباقری، دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی
اشاره:
موضوع معرفت امام عصر(ع) یکی از مباحثی است که قدمتی بهاندازه تاریخ اسلام دارد. روایت مشهور«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتهً جاهلیّهً» را شیعه و سنی در بسیاری از کتب حدیثی و غیر حدیثی خود نقل کردهاند و تمام فرق اسلامی آنرا صحیح و معتبر میدانند. آنرا بهانهای برای گفتوگو و اقتراح با استادان بنامیکه در این باره به نگارش کتاب و ایراد سخنرانی پرداختهاند قرار دادیم که ثمره این اقتراح تقدیم حضور شما خوانندگان گرامی میشود. امید که اسباب رضایت حضرتش را فراهم آورده، مقبول طبع شریف شما قرار گیرد.ان شاءالله.
برای آغاز گفت و گو از استادان حاضر پرسیدیم که در حدیث «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتهً جاهلیّهً» منظور از معرفت چیست؟ حجتالاسلام تحریری در پاسخ به این سؤال، ضرورت شناخت راهی را که خداوند برای سعادت و کمال بشریت قرار داده، به وسیله و مدد راهنمایی که خود او فرستاده، بدیهی دانست و شناخت ابعاد مختلف وجودی این راهنمایان را تکلیف همگان برشمرد.
حجتالاسلام تحریری: قبل از هرچیز باید جایگاه امامت در نظام اسلام برای ما مشخص بشود؛ با فهم آن معرفت امام نیز جایگاه خویش را نزد ما پیدا میکند.
خداوند متعال، انسان را برای هدفی متعال آفریده و برای رسیدن به این هدف عالی، راه مشخصی را به او معرفی نموده است. این راه را مبلغانی شایسته که همان انبیا و رسل هستند به انسان رهنمون شدهاند. در قرآن کریم از عدهای با عنوان «امام» نام برده شده که ادامه دهنده راه انبیا و رسل هستند. امام از دیدگاه قرآن، همان پیشوا و مقتداست که الگوی انسانها در اعمال، رفتار و گفتارشان هستند.
مقصود از معرفت امام در این حدیث شریف، این است که انسان در ضمن اعتقاد به دین الهی و رسولان خدا، نیاز به شناخت آن کسی دارد که از سوی خداوند متعال معرفی شده است تا او را در تمام جنبههای فکری و مسائل عملی برای رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت الگوی خویش قرار دهد. نیاز به وجود چنین راهنمایانی که خداوند آنان را معرفی نموده، مورد تأیید عقل نیز است. هر کس بسته به میزان درک عقلانی خود باید این راهنمایان را بشناسد، تا به بالاترین مرتبه ممکن برای تعالی خود در این مسیر کمال دست یابد.
زمان جاهلیت زمانی است که افراد در جهل و نادانی فرو رفته بودند و در برابر زندگی سعادتمندانه بیتفاوت بوده، به زندگی حیوانی عادت کرده بودند.
حجتالاسلام سید محمدمهدی میرباقری در ابتدا، این حدیث را از جمله روایات غیر قابل خدشه، نزد شیعه و سنی دانست. سپس با استناد به این روایت و آیات و روایات دیگر، حیات را به دو دسته تقسیم کرده، به تبیین ابعاد و ویژگیهای حیات طیبه پرداخت. به بیان استاد تنها راه دست یافتن به حیات طیبه و بهرهمندی از آثار آن کسب معرفت نسبت به معصومان و به خصوص امام عصر(ع) است.
حجتالاسلام سید محمدمهدی میرباقری: این حدیث را فریقین نقل کردهاند؛ لذا از لحاظ سند قابل مناقشه نیست. از نظر دلالت هم مضامین بسیار بلندی دارد.
از این حدیث استفاده میشود که مرگ و زندگی انسان، هر کدام به دو دسته جاهلی و ایمانی ـ اسلامی تقسیم میشوند. این مضمون، در روایات متعددی که بسیاری از آنها در «کتاب الحجه» کافی آمده است میتوان مشاهده کرد. مثلاً گفتهاند: «هر کس میخواهد حیاتش مانند حیات انبیا باشد و وارد بهشتی که حضرت حق و رحمانیت الهی آن را غرس کرده شود، باید ولایت علی(ع) و امامان پس از ایشان(ع) را بپذیرد».
کسی که در این حیات نیست احساسی از آن درجات بهشتی ندارد. حتی اگر روزی او را به درون آن بهشتها ببرند برای او با یک باغ و بوستان عادی تفاوتی نخواهد داشت. اگر این شخص علاوه بر اینکه نابیناست، حواس شنوایی، لامسه و بویاییاش هم در آن فضا کار نکند، از آن فضا هیچ درکی نخواهد داشت. کسی میتواند وارد این فضا بشود که قوای ادراکی او هماهنگ با آن باشد. کسی که به آن منزلت از حیات رسید درجات جنت قرب و رضوان را میتواند درک کند.
گاهی در روایات، از این حیات که انسان را به درک حضور حضرت حق و درجات قرب و جنت و نیز ابتهاجات قرب و رنج بُعد و فراق نائل میکند به حیات طیّبه یاد میشود. این همان حیات است که خداوند در وجود مقدس ولی الله الاعظم و انوار پاک چهارده معصوم(ع) قرار داده است.
در روایت معروفی از امیرالمؤمنین(ع) آمده که فرمودند:
«به حقیقت، خداوند متعال به کلمهای تکلم نمود و آن کلمه نوری شد که پیامبر، من و فرزندانم را از آن آفرید. آنگاه به کلمه [دیگری] تکلم فرمود که آن روحی شد، و آن روح را در آن نور قرار داد. پس ما آن کلمه و روح الهی هستیم».
حقیقت «کلمه روح» در وجود معصمومان(ع) قرار داده شده و حقیقت حیات از آنجا ناشی میشود. ایشان سرچشمه حیاتند و ماء معین. همانکه در زیارات امام زمان(ع) میگوییم: «سلام بر تو ای سرچشمه حیات.» با توجه به اینکه ولایت مصومان(ع) سرچشمه حیات طیبه است آیه «یا أیّها الناس استجیبو الله و للرّسول إذا دعاکم لما یُحییکم۲؛ ای مردم خدا و رسولش را اجابت کنید آنگاه که شما را میخوانند تا حیات بخشند».
معنای «سبب حیات» را ولایت امیرالمؤمنین(ع) گفتهاند، تا ما به آن فضا برویم و از آن برخوردار شویم.
اگر ما قائل به چنین حیاتی باشیم که در تولّی به معصوم(ع) و حیات ایشان ظاهر میشود، هر چه بیشتر مقامات معصومان(ع) را درک کنیم بیشتر به این حیات راه پیدا میکنیم. به طور طبیعی کسی که از این حیات برخوردار شود مَماتش هم با دیگران متفاوت میشود. ممات چنین کسی ادامه همین حیات و سیر و پلی به درجات بالاتر این حیات است. از همینرو کسی که از این حیات بهرهمند نبود، مرگش هم به مانند حیاتش، ممات جاهلی میشود.
خلاصه اینکه ما دو نوع حیات و ممات داریم: یکی حیات و ممات محمّد و آل محمّد(ع) که انسان با شفاعت ایشان به این درجه از حیات و ممات میرسد. معرفت امام، مقدمه برخورداری از آن شفاعت و جریان نور حقّ و حجّت حق در وجود ماست. اگر کسی از این معرفت محروم شد به طور طبیعی از برکات و آثار شفاعت معصوم(ع) که دمیدن آن روح و حیات و نیز تنزّل حیات امام در وجود انسان و جاری شدن آن نورانیت و حیات است محروم میشود، و مرگ او مرگ جاهلی میشود چنانچه حیات او هم حیاتی جاهلی است.
تعبیر دیگر از این روایت این است که انسانی که به معرفت امام نمیرسد، انسانی است که گویا در دوران جاهلیت و پیش از بعثت مرده است و از نور هدایت و هرآنچه در قرآن است ـ نور، هدایت، ذکر، رحمت، موعظه و… ـ و انواری که در وجود مقدس حضرت است ـ چراغ درخشنده، رحمت برای جهانیان و… ـ محروم است؛ یعنی او نتوانسته است آن انواری را که با این وجود مقدس نازل شده، دریافت بکند. دریافت و ادراک نبی اکرم(ص)، نور و ذکر ایشان و همه حقایقی که با آن وجود مقدس نازل شده از طریق معرفت امام حاصل میشود؛ چون امام است که راه ما را به سوی امام باز میکند: «من شهر علمم و علی درِ آن است». اگر امام را باب و سبیل به سوی حقیقت نبی اکرم(ص) بدانیم و ایشان را «اهل بیت نبوّت»؛ و نیز نبی اکرم(ص) را همان ذکری که در قرآن کریم آمده است: « قد أنزلنا إلیکم ذکراً»4 و امامان(ع) را «اهل ذکر»: «فاسألوا أهل الذّکر»5 پس برای رسیدن به ذکر باید از طریق اهل ذکر اقدام کنیم. برای دستیابی به بیت النبوه باید به اهل بیت راه را پیدا کنیم و از طریق باب به مدینه وارد شویم؛ یعنی معرفت امام طریق معرفت به همه حقایق نازل شده با وجود مقدس نبی اکرم(ص) است.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی که سومین شرکت کننده در این اقتراح بود، در پاسخ به پرسش فوق منظور از معرفت را با استناد به یک روایت، اینچنین بیان کرد که اهل هر زمانی امامی را که باید از او فرمان ببرند بشناسند. سپس توضیحات نویسنده اثر شریف مکیال المکارم را درباره این حدیث بیان نمود، در نهایت متذکر این مسئله مهم شد که، شناخت امام عصر(ع) بدون شناخت امامان پیش از ایشان ممکن نیست.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی: اولین و مهمترین وظیفهای که هرشیعه منتظر برعهده دارد کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. روایت فوق روایت متواتری است که از طریق شیعه و سنی از پیامبر اکرم(ص) و نیز امامان معصوم(ع) نقل شده است.
امام حسین(ع) درباره معرفت امام میفرمایند: «هان ای مردم، همانا خداوند ـ که بزرگ باد یاد او ـ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هر گاه او را شناختند، او را بپرستند و با پرستیدن او از از بندگی هرآنچه جزخداست بینیاز گردند».
مردی از ایشان پرسید: ای فرزند رسول خدا(ص)، پدر و مادرم به فدایت، معرفت خدا چیست؟
حضرت فرمود: «این است که اهل هر زمانی امامی را باید از او فرمان ببرند بشناسند.»
به عبارت دیگر، فلسفه آفرینش انسان رسیدن به مقام معرفت خداست؛ اما این معرفت حاصل نمیشود مگر به معرفت امام و حجت عصر(ع)؛ زیرا امام آینه تمام نمای حق و واسطه شناخت خداست. مرحوم فقیه احمدآبادی در کتاب ارزشمند مکیال المکارم با استفاده از روایات متعدد مفهوم معرفت امام را چنین توضیح میدهد: «بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما ـ که درود و سلام خداوند بر ایشان باد ـ تحصیل آنرا نسبت به امام زمانمان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را آنچنان که هست بشناسیم؛ به گونهای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهههای ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراهکننده مدعیان دروغین باشد و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمیگردد: اول، شناختن امام(ع) به نام و نسب؛ و دوم، شناخت صفات و ویژگیهای او که به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است».1
البته امر دومیکه در کلام فوق بدان اشاره شده در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگیهای امام عصر(ع) و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از نام و یاد حضرتش غافل نمیشود.
نکتهای که در اینجا باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(ع) از شناخت دیگر امامان معصوم(ع) جدا نیست و اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه امامان هدایت(ع) واقف شد، صفات و ویژگیهای آنان را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنان پی برد، قطعاً نسبت به امام عصر(ع) نیز به شناختی شایسته میرسد.
در ادامه اقتراح، از عزیزان پرسیدیم که، آیا این معرفت اکتسابی است یا اعطایی؟ حجتالاسلام تحریری آن را اکتسابی، و با بهرهمندی از مقدمات و لوازم متناسب این نیاز ـ که خداوند به انسانها اعطا کرده ـ دانست.
حجتالاسلام تحریری: با توجه به جزئیاتی که گفته شد، مسلماً این معرفت اکتسابی است. البته وقتی درباره امور و به خصوص معرفت اکتسابی تأمل میکنیم میبینیم که باز تأکید روی اعطایی بودن آن است. انسان در درون خود به امامیکه او را به سمت مبدأ و هدف آفرینشش رهنمایی کند، احساس نیاز مینماید و این احساس برای او قابل درک است. این معرفت فطری، ناآگاهانه و یا نیمه آگاهانه است. خداوند متعال به انسان عقلی داده که در زمان معینی شکوفا میشود. با شکوفا شدن عقل، انسان درکهایی پیدا میکند. پس از پیدا شدن این درکها، انسان به سمت شکوفا کردن درکهای فطریاش حرکت میکند.
حجتالاسلام والمسلمین میرباقری با توجه به مواردی که در پاسخ به پرسش اول بیان کرده بود توضیحات بیشتر درباره این سؤال را همراه با مطالب مربوط به پرسش سوم ارائه کرد.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی در پاسخ به پرسش دوم، کسب معرفت را هم اعطایی دانست و هم اکتسابی؛ با توجه به بیانات استاد، گامهای اولیه را باید شخص بردارد و نسبت به امام(ع) معرفت اجمالی پیدا کند. سپس در ادامه راه، با انجام اعمال صالح و ترک گناهان، با اهل بیت(ع) ایجاد سنخیت کند تا مراتب بعدی معرفت را به او اعطا کنند.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی : از آیه شریفه «إلیه یصعد الکلم الطیـّـب و العمل الصالح یرفعه؛ ۶ سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و اگر شایسته آن را رفعت میبخشد». میتوان دریافت که اگر معرفت را آن کلم طیبی که به سوی خداوند بالا میرود در نظر بگیریم، آنچه این معرفت را بالا میبرد قطعاً عمل صالح است.
منظور از این معرفت، مسلماً معرفت شناسنامهای نیست و الّا آنها که در زمان حیات معصومان(ع) میزیستند به طورمستقیم هم ایشان را میدیدند، به نام و ویژگی میشناختند و هم با ایشان ارتباط داشتند اما حظّ و بهرهای از این معرفت خود نداشتند؛ چون سعه وجودی و ظرفیت این معرفت را نداشتند.آنچه که این سعه وجودی و ظرفیت شناخت کامل معصوم(ع) را در ما ایجاد میکند، عمل صالح است. این عمل صالح کمک میکند که روز به روز بر معرفت ما افزوده شود. اینکه به ما توصیه و سفارش کردهاند که به عنوان یک وظیفه در دوران غیبت دعای «اللّهم عرّفنی نفسک…» را بخوانید، در پاسخ به حیرت راوی از این دوران بوده است. در بند آخر این دعا هم گفته میشود: «خدایا اگر حجتت را به من نشناسانی گمراه خواهم شد». این معرفت با مطالعه و خواندن صرف، به دست نمیآید و مقدماتی نیاز دارد. مقدمه شناخت کامل از امام فراهم شدن سنخیت میان محبّ و امام است و این سنخیت تنها با انجام اعمال صالح و ترک گناهان به دست میآید و این سنخیت باعث میشود که ما به مراتب وجودی امام پی ببریم و معرفت خودمان را به سطح بالایی برسانیم.
پس این معرفت در مراحلی، هم اکتسابی است هم اعطایی. قدمهای اولیه را باید خودمان برداریم و برای شناخت ائمه(ع) و کسب معرفت نسبت به ایشان و مقاماتشان تلاش کنیم و همزمان با آن، با انجام اعمال صالح و دوری از گناهان، رفته رفته این سنخیت را کسب کنیم تا این سنخیت ما را به مراتب بالاتر برساند.
ادامه دارد.
ماهنامه موعود شماره ۸۶
پینوشتها:
۱. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۰۷.
۲. سوره انفال (۸)، آیه ۲۴.
۳. مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان(ع) در روز جمعه.
۴. سوره طلاق (۶۵)، آیه ۱۰.
۵. سوره انبیا (۲۱)، آیه ۷.
۶. سوره فاطر (۳۵)، آیه ۱۰.