حجت خدا بر روی زمین بر آن ایستاده است. در راههای آن حرکت میکند و در قصرها و خانههای آن داخل میشود. او شرق و غرب زمین را در مینوردد. سخنان مردم را میشنود و بر جماعت آنها سلام میکند. او مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند تا زمانی که وقت ظهور در رسد و وعده الهی تحقق یابد و ندای آسمانی طنینانداز شود. همانا آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.
با توجه به روایات وارد شده درباره غیبت امام مهدی(ع) میتوان گفت در مورد چگونگی غیبت آن حضرت، دو صورت قابل تصور است.۱
الف) ناپیدا بودن امام
اولین صورت، همان است که به طور متعارف در اذهان مردم در مورد غیبت آن حضرت وجود دارد؛ یعنی اینکه امام مهدی(ع) در طول مدت غیبت خویش از نظر جسمی از نظر مردم دور است و اگر چه آن حضرت در این مدت، مردم را میبینند و از حال آنها با خبر میشوند، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد و با حضرتش روبهرو نمیشود.
الف) ناپیدا بودن امام
اولین صورت، همان است که به طور متعارف در اذهان مردم در مورد غیبت آن حضرت وجود دارد؛ یعنی اینکه امام مهدی(ع) در طول مدت غیبت خویش از نظر جسمی از نظر مردم دور است و اگر چه آن حضرت در این مدت، مردم را میبینند و از حال آنها با خبر میشوند، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد و با حضرتش روبهرو نمیشود.
نعمانی در کتاب الغیبه، چهار روایت نقل میکند که همه بیانگر همین صورت اول است. از جمله این روایات چهارگانه، این روایت امام صادق(ع) است که میفرماید:
[در زمان غیبت] مردم، امام خویش را نمییابند. با اینکه او در موسم [حج] حاضر میشود و مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند.۲
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین نقل میکند که امام رضا(ع) در پاسخ کسی کهاز آن حضرت در مورد قائم آل محمد(ص) پرسید، میفرماید: «لایُری جِسْمُهُ، وَ لایُسَمّی بِاسمِه…؛ جسم [آن حضرت] دیده نمیشود و به اسم نام برده نمیشود».3
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در روایتی میفرماید:
حجت خدا بر روی زمین بر آن ایستاده است. در راههای آن حرکت میکند و در قصرها و خانههای آن داخل میشود. او شرق و غرب زمین را در مینوردد. سخنان مردم را میشنود و بر جماعت آنها سلام میکند. او مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند تا زمانی که وقت ظهور در رسد و وعده الهی تحقق یابد و ندای آسمانی طنینانداز شود. همانا آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.۴
حجت خدا بر روی زمین بر آن ایستاده است. در راههای آن حرکت میکند و در قصرها و خانههای آن داخل میشود. او شرق و غرب زمین را در مینوردد. سخنان مردم را میشنود و بر جماعت آنها سلام میکند. او مردم را میبیند، ولی کسی او را نمیبیند تا زمانی که وقت ظهور در رسد و وعده الهی تحقق یابد و ندای آسمانی طنینانداز شود. همانا آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.۴
حاصل روایات بالا این میشود که در طول زمان غیبت، به دلیل مصالحی که پس از این به آنها اشاره خواهیم کرد، امام عصر(ع) به کلی از دیدگان مردم غایب است و جز در موارد بسیار اندک و آن هم در مقابل بندگان خاص خداوند حاضر نمیشود.
ب) ناشناس بودن امام
صورت دومیکه برای غیبت حضرت ولیّعصر(ع) میتوان تصور کرد، این است که اگر چه آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها برخورد میکند، ولی کسی آن امام را نمیشناسد و به هویت واقعی ایشان پی نمیبرد. بنا بر این فرض، امام مهدی(ع) در هر شهر و مکانی که اراده کند، حضور مییابد و مانند دیگر مردم به زندگی میپردازد، ولی کسی از حقیقت حال ایشان آگاه نمیشود.
ب) ناشناس بودن امام
صورت دومیکه برای غیبت حضرت ولیّعصر(ع) میتوان تصور کرد، این است که اگر چه آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها برخورد میکند، ولی کسی آن امام را نمیشناسد و به هویت واقعی ایشان پی نمیبرد. بنا بر این فرض، امام مهدی(ع) در هر شهر و مکانی که اراده کند، حضور مییابد و مانند دیگر مردم به زندگی میپردازد، ولی کسی از حقیقت حال ایشان آگاه نمیشود.
روایاتی وجود دارد که میتوان از آنها صورت دوم را استفاده کرد که از آن جمله باید به روایتی اشاره کرد که شیخ طوسی در کتاب الغیبه از دومین نایب خاص آن حضرت؛ یعنی محمد بن عثمان عمری نقل میکند:
به خدا سوگند، صاحب این امر هر سال در موسم [حج] حضور مییابد، در حالی که او مردم را میبیند و آنها را میشناسد، ولی مردم با اینکه او را میبینند، وی را نمیشناسند.۵
به خدا سوگند، صاحب این امر هر سال در موسم [حج] حضور مییابد، در حالی که او مردم را میبیند و آنها را میشناسد، ولی مردم با اینکه او را میبینند، وی را نمیشناسند.۵
امام صادق(ع) نیز درباره غیبت آن حضرت چنین میفرماید:چگونه این مردم، این موضوع را که خداوند با حجتش همان گونه رفتار میکند که با یوسف رفتار کرد، انکار میکنند؟ همچنین چگونه انکار میکنند که صاحب مظلوم شما ـ همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است ـ در میان ایشان رفت و آمد میکند، در بازارهایشان راه میرود و بر فرش آنها قدم مینهد، ولی او را نمیشناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، همچنانکه به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «بلی، من یوسف هستم.»6و۷
بنا بر این فرض، برای حفظ امام مهدی(ع) از شرّ دشمنان لازم نیست که آن حضرت از نظر جسمی از جامعه دور و ازدیدگان پوشیده باشد، بلکه همین قدر که ایشان در میان مردم شناخته نشود و هویت حضرتش بر آنها پوشیده بماند، کفایت میکند. شاید از همین روست که ائمه اطهار(ع) از مردم میخواستند نام و عنوان مهدی(ع) را پوشیده دارند و در پی شناسایی حضرتش نباشند. در توقیعی که از ناحیه مقدسه امام زمان(ع) برای محمد بن عثمان، نایب خاص آن حضرت، صادر شده، در پاسخ کسانی که در پی دانستن اسم و عنوان حضرتش بودند، آمده است:
مردم یا باید سکوت کنند و در نتیجه، بهشت را برگزینند یا در پی سخن گفتن [از مهدی] و در نتیجه، داخل شدن در دوزخ باشند؛ زیرا مردم اگر بر نام آن حضرت واقف شوند، آن را منتشر میسازند [و در نتیجه، دشمنان نیز باخبر میشوند] و اگر از جایگاه او آگاه شوند، آن را به دیگران نیز نشان میدهند.۸
مردم یا باید سکوت کنند و در نتیجه، بهشت را برگزینند یا در پی سخن گفتن [از مهدی] و در نتیجه، داخل شدن در دوزخ باشند؛ زیرا مردم اگر بر نام آن حضرت واقف شوند، آن را منتشر میسازند [و در نتیجه، دشمنان نیز باخبر میشوند] و اگر از جایگاه او آگاه شوند، آن را به دیگران نیز نشان میدهند.۸
از این توقیع به دست میآید که حضرتش با پنهان داشتن نام و عنوان و مکان خویش به راحتی میتواند از شر دشمنان در امان باشد. در این صورت، دیگر نیازی نیست که حتما آن امام از نظر جسمی هم از نظرها به دور باشند. آنچه معنای دوم را تأیید میکند، سخنان کسانی است که در زمان غیبت کبرا آن حضرت را دیده و حالات مختلفی را برای حضرتش برشمردهاند. چنانکه از سخنان آنها برمیآید حضرت مهدی(ع) گاه در موسم حج و با لباس احرام همچون دیگر حجاج با آنها روبهرو میشود؛ گاه در لباس تجار و شمایلی که مخصوص تجارتپیشگان است، گاه در صورت یک عرب معمولی که در بیابانها راه را بر گمشدگان مینمایاند و نظیر آن. این موضوع حکایت از این دارد که حضرت مهدی(ع) از نظر ظاهری، با انتخاب پوششهای مختلف، هویت واقعی خود را از دیدارکنندگان پنهان داشته است و بیشتر آنان در نگاه اول موفق به شناخت آن حضرت نشدهاند. تنها پس از جدا شدن آن جناب از ایشان، به هویت واقعی شخصی که با او دیدار کردهاند، پیبردهاند.۹
پینوشتها:
۱. سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، صص ۳۶ ـ ۳۱.
۲. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۷۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
۳. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۵۶، ص ۶۴۸، ح ۲.
۳. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۴.
۴. کتاب الغیبه (طوسی)، ص ۲۲۱.
۵. سوره یوسف(۱۲) آیه ۹۰ و ۹۱.
۶. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۱، صص ۳۳۷ ـ ۳۳۶، ح ۴.
۷. کتاب الغیبه (طوسی)، ص ۲۲۲.
۸. ر.ک: همان، صص ۱۸۱ ـ۱۶۴ ـ۱۵۶ و ۲۵۸؛ ر.ک: میرزا حسین نوری، نجمالثاقب، صص ۵۰۷ ـ ۱۳۹ .
پینوشتها:
۱. سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، صص ۳۶ ـ ۳۱.
۲. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۷۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
۳. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۵۶، ص ۶۴۸، ح ۲.
۳. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۴.
۴. کتاب الغیبه (طوسی)، ص ۲۲۱.
۵. سوره یوسف(۱۲) آیه ۹۰ و ۹۱.
۶. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۱۶۴؛ الکافی، ج ۱، صص ۳۳۷ ـ ۳۳۶، ح ۴.
۷. کتاب الغیبه (طوسی)، ص ۲۲۲.
۸. ر.ک: همان، صص ۱۸۱ ـ۱۶۴ ـ۱۵۶ و ۲۵۸؛ ر.ک: میرزا حسین نوری، نجمالثاقب، صص ۵۰۷ ـ ۱۳۹ .
ماهنامه موعود شماره ۸۶