آخر ثمر آل پیمبر ز در آید*
یکروز اگر مانده به عالم خبر آید
با سوز دل فاطمی اش فاطمه گوید*
کی منتقم خون حسین از سفر آید@
ما سوز دل خویش به وقت سحر آریم*
چون رایحۀ فاطمی اَت در سحر آید
ای عطر گل یاس تمنّای تو سهل است*
بر خاک قدمهای تو عاشق به سر آید
در راه رسیدن به تو ای یوسف زهرا*
این خون دل ماست که از چشم تر آید
این اشک بصر نیست که از دیده روان است*
از درد غریبیِ تو خونِ جگر آید
ای منتقم آل علی کعبه مهیّاست*
بردار ز رخ پرده که با تو ظفر آید
داریم امید تو امید دل ارباب*
دانیم که هجران تو آخر بسر آید
این مژده فقط سهم دل منتظران است*
آید خبر ای اهل ولا منتَظَر آید
یک کرب و بلا با تو بیاَرزد به همه عمر*
بازآ که سپاهت به رکاب تو در آید