امکان بیان مسائل در عرصه عمومی، نشاندهنده توزیع قدرت سیاسی در جامعه است. به دلیل اینکه یهودیان قدرت سیاسی کسب کردهاند، سیاستمدارانی که به روشهای ضدیهودی روی آورند تندرو خوانده شده و به حواشی عرصه سیاسی آمریکا تبعید میشوند. همچنین شیوههای بیان و نمادهای دینی که از دید یهودیان تهدیدآمیز است، در مدارس و دیگر نهادهای عمومی تاحدودی به طور کامل حذف شده است.
دادخواستهای ایسیالیو (سازمانی که رؤسا و اعضای آن اغلب یهودی هستند) این تصمیم دادگاه فدرال را به دنبال داشت که عبادتهای مجاز رسمی در مدارس دولتی و تصاویر عیسیمسیح و دیگر تصاویر مذهبی در پارکها و ساختمانهای دولتی ممنوع شود."
با توجه به آنچه دریافتهایم، اکنون طرح این سؤالِ دشوار، مناسب به نظر میرسد: "چه اهمیتی دارد که یهودیان آمریکا چقدر قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارند؟"
در واقع کسانی از "باشگاه جمهوریخواهان" که میز قدرت را میپرستند یا به اصطلاح "لیبرالها" که "پیشرفت اقلیتها" را تحسین میکنند، پس از خواندن این کتاب، خواهند گفت: "خوب، آمریکا کشوری آزاد است. این هدیهای است که یهودیان با سخت کوشی و استعداد خویش به آن دست یافتهاند."
پاسخ به این سؤال، از بعضی جهتها دشوار است. با این حال باید بگوییم که انباشت ثروت و قدرت سیاسی به معنای آن نیست که یک گروه قومی حق تسلط بر نظام سیاسی کشور را داراست، فقط به دلیل اینکه ابزار آن را در اختیار دارد. واقعیت این است که نخبگان یهودی آمریکا اکنون چنین ابزاری در اختیار دارند و در استفاده از آن تردید نمیکنند. نمونه اولیه و آشکار این اِعمال قدرت در افتضاح تلخ کنونی آمریکا در عراق دیده میشود. منظور این نیست که "همه یهودیان آمریکا" میخواستند ایالات متحده در بهار ۲۰۰۲ به عراق حمله کند. بر عکس، برخی از صریحترین و جدیترین منتقدان مداخله آمریکا در عراق، یهودیان آمریکا بودند. ولی بهطور کلی این حقیقت باقی است که متنفذترین و مهمترین سازمانها و افرادی که از طریق روابط عمومی، تحریف رسانهای و فشار شدیدِ سیاسی، جنگ عراق را تبلیغ کردند، یهودیان و سازمانهای یهودی آمریکا بودند که برای منافع اسرائیل کار میکنند.
این موضوع فراتر از حیطه کتاب است، ولی به شکلی دقیق در اثر قبلی مؤلف، کشیشان بزرگ جنگ، بررسی شده است. همچنین سخن صریح جیم موران نماینده مجلس آمریکا (دموکرات ـ ویرجینیا) بسیار درست بود که جامعه یهود آمریکا قدرت پیشگیری از جنگ را دارد. هر چند این اظهارها موجب آشفتگی شدید رسانهها شد.
بیتردید موضوع قدرت اقتصادی یهود، در حوزه مطالعاتِ "ضدیهودی" قرار نمیگیرد. حقیقت این است که حتی سطحیترین مطالعه تاریخ یهود نیز تمرکز وسیعی بر ثروت و نفوذ یهود خواهد داشت. برای مثال انتشارات شوکن بوکز نیویورک که کتابهای مورد علاقه یهودیان را منتشر میکند، در سال ۱۹۷۵ تاریخ اقتصادی یهودیان را چاپ کرد.
ناهوم گراس، ویراستار این کتاب حجیم، بهصراحت اشاره میکند که برای مثال "تجارت استعماری در اوایل دوران مدرن و دلالی و بانکداری، به خصوص بانک سرمایهگذاری، در دوران اخیر به شدت انحصاری است و تاریخچه آن در واقع تاریخچه چند شرکت اصلی است. بنابراین شرح ائتلافها و روابط خانوادگی آنها نیز کاملاً بهجاست؛ و دستکم، مورخِ یهودی دوست دارد بداند کدام یک از این تاجران اصلی، یهودی بودهاند."
بنابراین علیرغم اتهامهای «ضدیهودیگری»، مطالعه اینکه کدام یهودیان، منافع مالی و خانوادههای یهودی در یک عرصه غالب بودند (یا هستند) هرگز نابهجا نیست.
در مورد اتهام "ضدیهودیگری" که بیشتر به بررسی ثروت یهود مربوط است، بهتر است مطالعه کلاسیک برنارد لازار (مورخ یهودی) بویژه بررسی او درباره "ضدیهودیگریِ" ناشی از "دلایل اقتصادی" را ملاحظه کنیم. لازار به درستی میگوید به دلیل مجموعه ای از عوامل که قرنها برضد یهودیگری تأثیر داشته است، یهودیان، دقیقاً به دلیل ضدیهودیگری، مجبور بودند با هم متحد باشند:
«یهودی … از راه اتحاد با همکیشان خود که ارزشهای مشابهی دارند سودش را افزایش میدهد؛ بنابراین قدرت خود را از راه اقدام هماهنگ با برادران خویش میافزاید؛ نتیجه اجتناب ناپذیر این است که در پیگیری اهداف مشترک، از رقبای خود بسیار جلوترند … یهودیان همچون یک کل واحد، متحدند.
راز موفقیت آنان همین است. اتحاد آنان از این جهت قوی است که به گذشته بسیار دور باز میگردد. با اینکه وجود آن نفی میشود، انکار ناپذیر است. اتصالهای این زنجیره در طول اعصار شکل گرفته است به طوری که گذرِ قرون، انسان را از وجود آنها غافل ساخته است."
بنابراین به درک بهتر و منصفانه تری از علت خانوادهگرایی یا «اتحاد» یهود دست مییابیم. در واقع گروه به نسبت کوچکی را در محاصره قرار داده است تا از طریق کارِ جمعی، طبقه اقتصادی قدرتمندی تشکیل دهند که متعهد به میراث دینی و فرهنگی خویش باشد. شاید ضدیهودیگری نیروی محرکه ظهور چنین گروه متنفذِ منحصر به فردی در ایالات متحده، و سراسر جهان بوده است.
بدون شک بررسی آنچه ادبیات "ضدیهود" خوانده میشود بر قدرت اقتصادی یهود تمرکز خواهد داشت. بیدرنگ مجموعه آثار هنری فورد (صنعتگر آمریکایی) به نام یهود بینالملل (که اکنون بدنام شده است) به ذهن خطور میکند. کارِ فورد متمرکز بر شاخههای قدرت یهود در مجموعه ای از حوزههای گوناگون اقتصادی و فرهنگی بود و موجب بُهت و حیرت جامعه یهودیان شد. اما با اینکه فورد محکوم شد، تلاش چندانی برای رد اطلاعات مشخصی که در کتاب طرح شده بود، صورت نگرفت.
آثار به اصطلاح "ضدیهودی" اخیر، از جمله تفوقگرایی یهود از دیوید دوک (چهره سیاسی جنجالی لوییزیانا) چندان بر قدرت یهود تمرکز ندارد و بیشتر به تعالیم دینی و ایدئولوژی یهود توجه کرده است. کتاب دوک، تاحدودی فقط از منابع یهودی استفاده کرده است تا نقش منافع یهود در شکلدهی به وضعیت جهان امروز را از دیدگاه استراتژیکِ جغرافیای سیاسی شرح دهد. او نقش تعیینکننده یهود در جنبش بلشویک روسیه و نیز نفوذ مستقیم یهود در انقلاب اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده و غرب (بیشتر با هدف تخریب ازرشها و مفاهیم سنتی) را مشخص کرده است.
افزون براین دوک جلوتر میرود و به بررسی دقیق تعالیم دینی یهود میپردازد؛ بهطوری که باعث اتحاد نیرومند یهودیان و همچنین فاصله آنها با دیگران شده است. در نهایت دوک یهودیان را در پیِ "تفوقگرایی یهود" میداند. او میگوید هر چند یهودیان دولت خود را در اسرائیل تأسیس کردهاند و به ظاهر مصمماند نفوذ خود را در سراسر جهان حفظ کنند و خود را ـ بهطوری که در نوشتههای خود مرتب میگویند ـ برتر میدانند.
نمیتوان بدون این نتیجهگیری که دوک در حقیقت ایدئولوژیِ رهبری جامعه یهودیان آمریکا (و جهان) امروز را تعریف کرده است، کتاب کاملاً مستند دوک را خواند.
ضدیهودیگری (به هر دلیلی که باشد) نقش مهمی در شکلگیری ذهنیت یهودیان ایفا کرده است. موقعیت "بیگانه" به آنان تحمیل شده است (یا خودشان این موقعیت را برگزیدهاند) و با وجود موقعیت ممتاز خود در جامعه آمریکا همچنان خواستهاند بیگانه بمانند. یهودیان به عنوان "بیگانه" نسبت به جامعه "غریبه" ای که در آن سکونت دارند، بینش دارند و با این مزیت توانستهاند فرصتهایی را ببینند که دیگران نمیبینند، همانطور که مردم "به دلیل وجود درختان، جنگل را نمیبینند."
تمام این عوامل در طول قرنها، یهودیان ـ که درون شبکه یهود فعالیت میکنند ـ را پیشاپیش انقلاب اقتصادی و سیاسی قرار داده است و در نتیجه، آنان توانستهاند در تأثیرگذاری بر مسیر جامعه، نقشی مهم ایفا کنند.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که در اصل، یهودیان (با استثنائهای معدود) مردمیشهرنشین بوده و مدتهاست از زمین و کشاورزی فاصله گرفتهاند. بر عکس، جوامع و مردمان اروپا به ندرت بیش از یک، دو یا سه نسل است که از مزرعه و اخلاق روستاییِ خَلق و ایجاد و ساختِ تمدن، از توحش جدا شدهاند.
این تعارضِ میراث، ناگزیر سبب تضاد میان یهودیان و دیگران شده است، درست به دلیل اینکه یهودیان با تمایهای شهری خود در عرصه مالی مستقر شدهاند ـ وام دادن، ربا خواری، بانکداری، هر چه میخواهید بنامید ـ و در نتیجه سرنوشتِ روستا در اختیار آنان قرار گرفته است.
تعارض تاریخی میان کشاورزی و امور مالی، همواره محرک اساسی ضدیهودیگری در کشورهای مختلف بوده است؛ در آلمان و ایالات متحده، در جنبش مردمی اواخر قرن ۱۹، سخنان ضدیهودی کاملاً رواج داشت. بنابراین، باز هم ضدیهودیگری را نتیجه مستقیمِ مقابله غیریهودیان با نفوذ یهودیان میبینیم. این نفوذ دقیقاً به دلیل "پویایی گروهی" ویژه یهودیان (که به ندرت به چنین شکل موفقی در دیگر قومیتهای کره زمین دیده میشود) به اوج رسیده است. بنابراین، ضدیهودیگری باعث موفقیت و قدرت یهود شده است، که این امر نیز ضدیهودیگری را تشدید کرده است؛ زیرا یهودیان به عنوان یک گروه، خود را در موقعیت شکلدهی و حتی تخریب زندگی غیریهودیانی تثبیت کردهاند که آیندهشان کاملاً در دست دلالان قدرت یهودی است.
در این زمینه باید به موضوع "هولوکاست" و حواشی آن در جنگ جهانی دوم بپردازیم که پیوسته و بدون وقفه در هزاران کتاب، فیلم، آهنگ، شعر، نمایش تلویزیونی، مقاله، مجله و روزنامه در نیم قرنِ پس از پایان جنگ حفظ و یادآوری شده است. جنگی که عامل مرگ میلیونها انسان (بسیار بیشتر از شش میلیون یهودی که گفته میشود در نسل کشی رژیم نازی از بین رفتند) شد.
جنبش اختصاصی و فزاینده "تجدیدنظرطلبان هولوکاست" با طرح پرسشهای جدی پیرامون جزئیات وقایع دوره مشهور به "هولوکاست" سبب تهاجم شدیدی شده است؛ این امر بیشتر مدیون تلاشهای ویلیس ای. کارتو و مؤسسه سابقاً فعال تجدیدنظر تاریخی است و بعدها توسط عوامل داخلی خدمتگزار منافع یهود نابود شد. امّا بیشتر مردم تصور میکنند که یهودیان تنها قربانیان به اصطلاح «بزرگترین تراژدی تاریخ» هستند، زیرا این تراژدی «برگزیدگان خداوند» را نشانه رفته بود. بنابراین همدردی عمیقی با یهودیان وجود دارد؛ البته این همدردی در حال افول است. زیرا مردم خیلی بیشتر بیشتر از «شنیدن درباره هولوکاست» خسته میشوند و از تلاشهای جاری نشریههای تاریخی تجدیدنظرطلب (از جمله بارنز ریویو) مطلع میشوند. نشریههایی که از بحث درباره این موضوع، ترسی ندارند.
تکرار مستمر و شبه فرقهای داستان هولوکاست (همانطور که برخی از رهبران یهود گفتهاند) در حال تبدیل به جزء ضروری "تفکر گروهی" یهود و در نتیجه ترکیب با خود دین یهود است. این نیز بُعد دیگری از ذهنیت یهود است که یهودیان را افراد خاصی جلوه میدهد. دهها و شاید صدها جمعیت، فرقه و گروه قومیِ دیگر در طول تاریخ قربانی «هولوکاست» خاص خود بودهاند، ولی تنها یهودیاناند که به یادآوری مصائب خود چنین تعهدی دارند. افزون براین، یهودیان به شکل سازمان یافته، از "هولوکاست" (و دیگر تراژدیهای واقعی و تخیلی) استفاده کردهاند تا خواستههای خود را به همه جهانیان تحمیل کنند. از این گذشته، آیا این امر علت تأسیس کشور اسرائیل به عنوان وسیلهای برای جبران تلفات یهودیان در جنگ جهانی دوم نبود؟
در نهایت بحث علت و معلولی درباره مسئله ضدیهودیگری، ابعاد زیادی دارد که در چارچوب این کتاب نمیگنجد. شاید برخی ضدیهودیان واقعی ـ که معتقدند سؤال اساسی نه "معمای یهود"، بلکه "مشکلِ یهود" است ـ بگویند بیش از حد طرف یهودیان را گرفتهاید و به دیدگاهها و فعالیتهای یهودیان که باعث پدیده ضدیهودیگری شده است، توجه نکرده اید. ولی این بحث زمان و مکان دیگری میطلبد.
بنابراین اکنون همین واقعیت را قبول داریم که تفوق یهود (دستکم در حوزههای نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آمریکا) هر ریشه ای که داشته باشد، حقیقتی انکارناپذیر است. حقیقتِ تفوق یهود در آمریکا، در آثار و کتابهای بیشماری از نویسندگان یهودی دیده میشود که مشکل بتوان آنها را "ضدیهود" نامید.
اکنون اظهارهای دانشگاهیان و نویسندگان یهودی درباره قدرت یهودیان آمریکا را بررسی میکنیم. قبل از آن، مطالب زیر که به موضوع کتاب مربوط است، به عنوان مقدمه ذکر میکنیم:
• مرور اجمالی رسوایی «انرون». هر چند رسانهها هیاهوی فراوانی درباره این رسوایی به راهانداختند؛ حتی بررسی کاملاً سطحی مسئله انرون نیز ابعاد پنهان قدرت صهیونیسم در آمریکا را نشان میدهد، شاید تنها به این دلیل که "ارتباط یهودیان" با انرون یکی از بزرگترین اسرار روزگار ما خواهد ماند؛
• بررسی قضیه مهم اینسلاو. این رسوایی، نفوذ عمیقِ لابی صهیونیسم در وزارت دادگستری و نظام دادگاه فدرال آمریکا را نشان میدهد.
• معرفی اجمالی "خانواده سلطنتی" آمریکا. خانواده برونفمن، بدون شک از قدرتمندترین و متمکنترین خانوادههای ممتاز یهودی هستند که بر آمریکای امروز حاکمیت دارند. برونفمنها به عنوان اولین اقمار "استعماریِ" امپراطوری قدیمی روچیلد اروپا، چهره کریه قدرت صهیونیسم در آمریکا را نشان میدهند.
• پس از آن، مسائل زشت مربوط به دو امپراطوری رسانهای اصلی آمریکا را بررسی میکنیم که نفوذ گستردهشان نشاندهنده دسترسی وسیع نخبگان صهیونیستیِ مالک انحصار رسانههاست.
• به عنوان میان پردهای جالب، به داستان دانلد ترامپ (غول پر زرق و برق معاملههای املاک و کازینو) نظری میافکنیم. هرچند خودِ ترامپ، یهودی نیست، شواهد نشان میدهد او شهرت و ثروت خود را مدیون حمایت برخی صهیونیستهای قدرتمند است.
• پس از آن، مرور مفصلی خواهیم داشت بر اسامی، چهرهها و منافع مالیِ خانوادههای یهودی مشهور (و نه چندان مشهور) که ثروت و قدرت انباشته آنها شگفت انگیز است. این اولین باری است که غیر از مجله کوچکی که فقط در محافل سطح بالا خوانده میشود، تمام این اسامییکجا منتشر میشود که بیتردید قابل توجه است.
در پایان به کانون و بنیان اساسی کتاب میرسیم که همان آمار و اطلاعات محکم و موثق درباره واقعیتِ قدرت صهیونیسم در آمریکا است. جزئیات، گویا خواهد بود. ارائه این اطلاعات، "یهودستیزی" یا "ضدیهودیگری" نیست. بیشتر به این منابع آن (به احتمال با یک استثنا) همه یهودی است. شاید به استثنای لنی برنر، هیچ کدام از این منابعِ محترم شامل یهودیانِ «از خود متنفر» (به تعبیر منتقدان صهیونیست) هم نیستند (این تعبیر زشت در مورد آمریکاییان یهودی به کار میرود که به خود جرأت میدهند درباره اشتباههای اسرائیل صهیونیست سؤال طرح کنند).
البته افراد بسیاری از خواندن این کتاب، به شدت ناراحت خواهند شد؛ علت آن فقط این است که قربانی چیزی شدهاند که "حقانیت سیاسی" خوانده میشود. واقعیت این است که روزنامهها و مجلههای یهود، آشکارا و آزادانه در مورد قدرت یهود در آمریکا بحث ـ و حتی به آن افتخار ـ میکنند. اکنون این فرصت برای غیریهودیان هست تا ببینند این منابع یهودی دقیقاً به چه چیز افتخار میکنند.
ـ آیا به اعتقاد فیلسوفان یهودی همه این ثروت مادی نشاندهنده عنایت خداوند به یهودیان است؟
ـ آیا نخبگان صهیونیست ـ چنانکه شواهد گرد آمده در این کتاب نشان میدهد ـ به "حاکمان" تبدیل شدهاند؟ آیا به واقع آمریکا را به اورشلیم جدید تبدیل کردهاند؟
ـ این برای آمریکا خوب است؟ برای جهان خوب است؟ غیریهودیان میتوانند در این ثروت سهیم شوند؟
آیا جایگزینی وجود دارد؟
در نهایت، خواننده قضاوت خواهد کرد.
ترجمه اسماعیل اسفندیار
به نقل از کتاب اورشلیم جدید : قدرت صهیونیستها در آمریکا