به بیان قرآن، تمام ممکنات مرتبهای از شعور دارند که به همان نسبت، تکلیف میشوند و مورد امر و نهی قرار میگیرند. در نتیجه، مقامیکه از آن تعبیر به ملک عظیم شده، به تأکید روایات فراوان، همان مقام افتراض الطّاعه است و همه ممکنات به نسبت شعور خود، مکلّف به اطاعت از صاحبان ملک عظیم هستند. بنابراین داشتن حقّ امر و نهی بر موجود مختار، سلطنت و پادشاهی عظیم است.
۱. ملک در قدرت
ملک در لغت، به معنی سلطنت و استیلا همراه ضبط و تمکّن در تصرّف است.۱ یعنی صاحب ملک هم باید قوّه نگهدارنده و نظامبخش داشته باشد که بتواند امور را نظام بخشی کرده و هم در ملک خود، اعمال تصرّف کند. این تصرّف و مستولی شدن از نظر لغت، عام است.
۲. ملک در اصطلاح قرآنی
در «قرآن مجید»، ملک، گاه به معنای سلطنت و آمریّت (بقره ۲)، آیات ۲۴۶-۲۴۷؛ زخرف(۴۳)، آیه ۵۱) و گاه به معنای تسلّط و حقّ تصرّف استعمال شده است (اسراء (۱۷)، آیه ۷۱). به تصریح قرآن مجید، ملک به خدای تعالی اختصاص دارد و خداوند آن را به هرکسی و به هر مقداری که بخواهد، عطا میکند. (آل عمران (۳)، آیه ۲۶)
۳. حقیقت مالکیت
حقیقت مالکیت، به معنای تسلّطیافتن و چیره شدن بر امور دیگران و مقام آمریّت به صورت مطلق، خدای تعالی است؛ زیرا مالکیت از خالقیت ناشی میشود و خالق چیزی، مالک آن نیز هست. خدای تعالی خالق همه خلایق است. پس مالک مطلق آنها نیز میباشد و همه خلایق، ملک مطلق اویند. مولویّت نیز بر مالکیت استوار است و کسی حقّ تصرّف و آمریّت دارد که مالکیت داشته باشد. از سوی دیگر، بدیهی است که حقّ تصرّف، قابل تفویض به دیگران نیز میباشد. بنابراین لازم نیست مولویّت به طور مستقیم، بر مالکیت استوار گردد؛ بلکه به اذن مالک با تفویض مولویّت از سوی او، دیگری نیز آمریّت و حقّ تصرّف مییابد. تصرّف گاهی به واسطه همراه داشتن شیئی تحقّق مییابد؛ مانند ملک حضرت سلیمان(ع) که در انگشتر او بود۲ و گاهی تصرّف به واسطه علمیکه از ناحیه خداوند افاضه شده است، صورت میگیرد. البتّه تمام تصرّفاتی که صاحب ملک اعمال میکند، به اذن الهی است و هر تصرّفی نیاز به اذن لحظه به لحظه دارد و چنین نیست که ملک به صورت تام، در اختیار کسی قرار گیرد؛ به گونهای که از اختیار خداوند خارج گردد.
تعبیر ملک عظیم میرساند که ملک، ذومراتب است که از مرتبه بالای آن، تعبیر به عظیم شده است. صاحبان ملک، در حقیقت استیلا، اشتراک دارند؛ لکن صاحب ملک عظیم، مرتبه بالاتر استیلا را دارد. همچنین تعبیر عظیم از آن جهت است که گستره این ملک، عظیمتر از قدرت درک و تصوّر ماست. البتّه این ملک و سلطنت از سوی خدای تعالی به مخلوق عطا شده، امّا به دلیل عظمت این امر، برای ما قابل توصیف نیست. ما تنها مرحلهای از ملک را در خود مییابیم و میفهمیم که بر بعضی امور تسلّط داریم؛ امّا از حقیقت ملکی که توصیف به عظیم شده است، دریافتی نداریم. در نتیجه عظیم بودن ملک بدان معنی است که از ناحیه ما قابل توصیف نیست. بنابراین برای فهم معنای صحیحی از آن، باید به روایات صاحبان این ملک مراجعه شود.
۴. معنای ملک عظیم در روایات
خدای تعالی از بدو خلقت، همواره عدّهای را در میان مخلوقات خویش برگزیده و به ایشان حقّ امر و نهی بخشیده و دیگران را به اطاعت از اوامر و نواهی آنان، ملزم فرموده است. خدای تعالی در «آیه ۵۴ سوره نساء» میفرماید:
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما؛
آیا به مردم حسد میورزند بر آنچه خدا از فضل خویش به ایشان داده است؟ البتّه ما به آلابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به ایشان ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم.»
روایاتی که در توضیح این آیه آمده است، ملک عظیم را به امامت و فرضالطّاعه معنی کردهاند. امام باقر(ع) ملک را امامت و خلافت۳ و ملک عظیم را وجوب اطاعت معنا کردهاند.۴
امام رضا(ع) در پاسخ به مأمون (که در مورد برتری عترت رسول خدا(ص) میپرسد) به آیه ملک عظیم استشهاد میکنند و ملک را در این آیه، به وجوب اطاعت از ائمّه اهل بیت(ع) تفسیر میفرمایند.۵
امام صادق(ع) نیز میفرمایند:
«الملک العظیم افتراض الطّاعه»۶
بنابراین مراد از ملک عظیم، مقام امامت و آمریّت است و امام از سوی خدا، حقّ امر و نهی و سلطنت دارد. به همین جهت، اطاعت از او، اطاعت از خدا و نافرمانی از او، نافرمانی از خداست. بنابراین در برخی از روایات، ملک عظیم به «طاعه الله المفروضه» معنا شده است.۷
امام باقر(ع) در مورد اعطای ملک عظیم میفرمایند:
«ملک عظیم، یعنی اینکه امامان را در [نسل] ایشان قرار داد. هرکس از ایشان اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هرکس از ایشان نافرمانی کند، خدا را عصیان نموده است. این است [معنای] ملک عظیم.»۸
بر اساس روایات یادشده، ملک عظیم به معنای سلطنت و حقّ امر و نهی از سوی خدا، یعنی همان مقام امامت الهی است. برخی دیگر از احادیث، امام را ملک عظیم و سلطنت معرفی کردهاند.۹
این تعبیر، از باب مبالغه است؛ مانند گفتن «زیدٌ عدلٌ»؛ بدین معنا که زید به قدری در عدالت عمیق است که عین عدل و مجسّمه عدل شده است. احادیث یادشده میرساند که حقیقت سلطنت، امام است و این تعبیر ژرفتر و والاتری است که امام را عین سلطنت و آمریّت معرفی میکند. (همچنین به قرینه سایر اخبار، میتوان گفت که روایت فوق نیز امام را صاحب ملک و سلطنت معرفی کرده است.) امیرالمؤمنین(ع) ملک را خلافت معنا کردهاند.۱۰
روشن است که مراد از خلافت در کلام امیرالمؤمنین(ع)، مقام خلافهالله و خلافهالرّسول است. خلافت در این کلام، به صورت مطلق بیان شده است. پس خلیفه خدا کسی است که از سوی او، دارای سلطنت و مقام آمریّت شده است. خلیفه رسول خدا نیز وصیّ اوست که تمام شئون و مقامات رسول خدا(ص) به جز نبوّت را داراست. رسول خدا(ص) مقام امامت و افتراضالطّاعه دارد. پس خلیفه او نیز دارای چنین مقامی خواهد بود. ازاینرو، امیرالمؤمنین(ع) مراد از ملک را همان مقام امر و نهی معرفی فرموده و خلافت را مترادف با امامت به کار بردهاند؛ چنانکه امام باقر(ع) امامت و خلافت را توأم به کار برده و فرمودهاند:
«یعنی الإمامه و الخلافه.»۱۱
علاوه بر روایات اهل بیت(ع)، که از طریق علمای شیعه نقل شده است، اهل سنّت نیز روایاتی نقل کردهاند که خاندان پیامبر را آلابراهیم و واجبالطّاعه معرفی میکند.
۵. معنای ملک عظیم از نظر مفسّران
برخی از مفسّران اهل تسنّن، دست از معنای لغوی و اصطلاحی ملک برداشته و آن را به نبوّت، ثروت، کثرت ازواج و … تأویل کردهاند. این تفاسیر گاهی در کتب مفسّران شیعه نیز دیده میشود؛ زیرا کتب تفسیر، معمولاً جامع آرای مختلف در توضیح یک آیه هستند. مفسّران شیعه به جهت بیان کامل دیدگاهها و طرح کلام ائمّه(ع) در ضمن آرای مختلف یا به دلایل دیگر، اقوال مفسّران اهل سنّت را مطرح کردهاند.۱۲
۵. ۱. تفاسیر اهل سنّت
۵. ۱. ۱. تفسیر ملک عظیم به فرضالطّاعه
برخی از مفسّران اهل تسنّن، ملک عظیم را مقام فرضالطّاعه دانستهاند؛ به عنوان مثال، آلوسی در مورد معنای ملک، صحیحترین کلام را قول شیعه میداند که تفسیر ملک الهی به مقام امر و نهی و وجوب اطاعت است؛ با این حال میگوید:
چون این قول تلویحاً موجب تعریض به صحابه میشود، بنابراین بوی گمراهی میدهد.۱۳ قضاوت در مورد این سخن آلوسی را به وجدانهای بیدار میسپاریم که آیا اخذ کلام صحیح و اعتراف به مقام صاحبان امر و نهی، بوی ضلالت و گمراهی دارد یا انکار حق و ردّ کلام صحیح؟
۵. ۱. ۲. تفاسیر دیگر
برخی دیگر از مفسّران سنّی در مورد معنای ملک، معانی و اقوال متعدّدی بیان کردهاند؛ از جمله: ملک سلیمان، ۱۴ کثرت نسوان، ۱۵ نبوّت، ۱۶ خلافت، ۱۷ (به معنای حکوت سیاسی نه الهی) و تأیید به ملائکه.۱۸
۵. ۲. بررسی تفاسیر مختلف از ملک عظیم
۵. ۲. ۱. تفسیر ملک عظیم به نبوّت
سیوطی مینویسد:
عبدبن حمید و ابنمنذر از مجاهد نقل کردهاند:
[که وی در مورد آیه] «و آتیناهم ملکاً عظیماً» گفت: [مراد] نبوّت است. ابن ابیحاتم نیز همین سخن را از حسن نقل کرد.۱۹
برخی از مفسّران شیعه نیز این قول را به عنوان یکی از آرای مطرحشده بیان کردهاند.۲۰ اکنون به بررسی این قول میپردازیم تا میزان موافقت یا مخالفت آن با اعتقادات شیعه روشن شود.
پیشتر بیان شد که بر اساس لغت، ملک عظیم به معنای حقّ امر و نهی، تصرّف، سلطنت و استیلایافتن است. در روایات ائمّه اهل بیت(ع) نیز ملک به سلطنت، مقام افتراضالطّاعه و امامت معنا شده است. با توجّه به این دو مطلب، باید دید آیا نبیّ، بما هو نبی، دارای چنین سلطنت و آمریّتی هست؟ و آیا چنانکه اهل سنّت میگویند، مقام نبوّت، مقام فرضالطّاعه است؟
الف) معنای نبوّت در لغت
بر اساس لغت، نبیّ اگر از مادّه نبأ باشد، یعنی شخصی که حامل خبر است؛ ۲۱ ولی معمولاً به معنای منبّئ، یعنی خبرآورنده به کار میرود. (مانند نذیر که به معنای منذر به کار برده میشود.) و اگر از مادّه نبوّه و نباوه باشد، به معنای مرتفع است.۲۲
نبیّ از جهت لغت، معنا و مفهوم عامّی دارد که تنها شامل همه خبرآورندگان از ناحیه خدای تعالی به کار رفته است.۲۳ همچنین از نظر لغت، تبلیغ در مفهوم نبیّ اخذ نشده است و دلیلی بر داشتن سلطنت و پادشاهی نبیّ وجود ندارد.
ب) نبی در روایات شیعه
نبیّ در برخی روایات شیعه، به معنای شخصی است که فرشته وحی را در خواب میبیند و صدایش را میشنود؛ ولی او را مشاهده نمیکند.۲۴
بر اساس کلام امام رضا(ع) نبیّ گاهی کلام را میشنود و گاهی شخص ملک را میبیند؛ ولی صدای او را نمیشنود.۲۵
در مقام جمع بین روایات، میتوان گفت که نبیّ، هنگام وحی مَلک را مشاهده نمیکند؛ ولی ممکن است ملک را در غیر زمان وحی مشاهده کند. به هر حال، در روایات نیز قرینهای بر سلطنت و پادشاهی داشتن نبیّ وجود ندارد.
بنابراین با توجّه به معنای لغوی و اصطلاحی نبیّ، معلوم میشود که از نظر لغت و روایات، تبلیغ در مفهوم نبیّ اخذ نشده (البتّه نبیّ در برخی موارد، از سوی خدای تعالی برای ابلاغ بعضی از امور به مردم، مأموریت پیدا میکند.) و هیچ دلیلی بر ملک، سلطنت و پادشاهی داشتن نبیّ وجود ندارد؛ بلکه به تصریح آیات و روایات، مقام سلطنت و ملک، غیر از نبوّت میباشد.
ج) تفاوت نبوّت و سلطنت در منظر قرآنی
آیات ۲۴۶ و ۲۴۷ سوره بقره به خوبی میرساند که ملک و سلطنت با نبوّت تفاوت دارند و اعطای این مقام، به اراده خداوند است. نبیّ بما هو، در انتخاب و اعطای ملک نیز اختیاری ندارد. (مرحوم آیتالله ملکی میانجی مینویسد: … فالاصطفاء من الله نصّ فی المقصود… و منها قوله تعالی: «والله یوتی ملکه من یشاء». فإنّ الظاهر أنّ الدیتاء تشریعیّ… فإنّه لا تحلّ إماره علی أحد و تصرّف أحد فی شؤون غیره إلّا علی الله تعالی و من استخلفه سبحانه.۲۶ بنابراین بنیاسرائیل به پیامبر خود میگویند: از خداوند بخواه تا ملکی بر ما برانگیزد.
از آیات قرآنی همچنین استفاده میشود که لزومی ندارد مُلک و سلطنت همواره به همراه نبوّت و در یک خانواده باشد.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه ۲۴۷ بقره میفرمایند:
«نبوّت در بنیاسرائیل در خانوادهای بود و مُلک و سلطنت در خانوادهای دیگر…»۲۷
د) فرضالطّاعه، بزرگترین منزلت نزد خداوند
از دو آیه فوق و نیز کلام امام باقر(ع) به روشنی استفاده میشود که خداوند متعال، طبق سنّت خویش، از میان انسانها عدّهای را برای رساندن فرمانهای خود برگزیده است. با توجّه به روایات دیگر اهل بیت(ع) مقام و منزلت بیشتر انبیا، بیش از این امر نبوده است؛ ولی خدای تعالی به برخی از پیامبرانش علاوه بر نبوّت، مقام وجوب اطاعت و امامت و سلطنت عطا فرموده است؛ مانند حضرت ابراهیم(ع) که پیامبر بود؛ امّا پس از امتحانات و ابتلایات سخت و دشوار الهی، به مقام امامت رسید.
به تصریح روایات، ملک، یعنی همان مقام سلطنت و افتراض الطّاعه، مقام امامت است که بالاتر از نبوّت و بلکه بزرگترین منزلت، نزد خدای تعالی است و حضرت ابراهیم(ع) در ظرف نبوّت و رسالت به این مقام نائل شد.۲۸ در نتیجه، تفسیر ملک به نبوّت، بر خلاف لغت و اصطلاح و نیز مخالف صریح آیات قرآن و روایات اهل بیت(ع) است. طبعاً اگر این رأی در برخی از کتب تفسیری شیعه دیده شود، به معنای اعتقاد شیعه نخواهد بود و صرفاً در مقام نقل قول و بیان آرا مطرح شده است.
۵. ۲. ۲. تفسیر ملک عظیم به سلطنت داوود و سلیمان(ع)
برخی از تفاسیر، مراد از ملک عظیم را سلطنت حضرت داوود(ع) و حضرت سلیمان(ع) دانستهاند. این تفسیر نیز به عنوان یکی از آرای مطرحشده در برخی از کتب تفسیری شیعه آمده است؛ ۲۹ امّا مسلّماً این تفسیر نیز بیانگر اعتقاد شیعه نیست.
پیشتر بیان شد که معنای ملک، سلطنت و آمریّت است. سلطنت، گاهی داشتن حقّ امر و نهی بر فاعل مختار است؛ به طوری که اطاعت از اوامر و نواهی سلطان واجب است و شخص باید با اختیار از او تبعیّت کند؛ امّا گاهی سلطنت، تسخیری است؛ به طوری که اشیا و افراد، قهراً مسخّر سلطان شده و از امر او به صورت انفعالی اطاعت میکنند؛ (مانند سلطنت و پادشاهی حضرت سلیمان(ع) که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.) خدای تعالی مالک حقیقی است و ملک او هر دو نوع سلطنت را در بر میگیرد و هر یک از اینها قابل تفویض به دیگری نیز میباشد و بر اساس روایات، ائمّه اهل بیت(ع) از سوی خدای تعالی، دارای هر دو نوع سلطنت شدهاند؛ امّا مراد از ملک عظیم، وجوب اطاعت و مقام فرضالطّاعه است.۳۰
پس کسی که ملک عظیم به او عطا شده است، به صورت اختیاری اطاعت میشود و همه موجودات، از جمله جهنّم، مکلّفند به اختیار خود، از صاحب ملک عظیم اطاعت کنند.۳۱ این موضوع، با توجّه به آیات فراوانی که حاکی از وجود مراتبی از شعور در کلّ ممکنات است، جای هیچگونه استبعادی ندارد.۳۲ به بیان قرآن، تمام ممکنات مرتبهای از شعور دارند که به همان نسبت، تکلیف میشوند و مورد امر و نهی قرار میگیرند. در نتیجه، مقامیکه از آن تعبیر به ملک عظیم شده، به تأکید روایات فراوان، همان مقام افتراض الطّاعه است و همه ممکنات به نسبت شعور خود، مکلّف به اطاعت از صاحبان ملک عظیم هستند. بنابراین داشتن حقّ امر و نهی بر موجود مختار، سلطنت و پادشاهی عظیم است.
با توجّه به این موضوع، باید گفت: هرچند پادشاهی حضرت سلیمان(ع) در قرآن و روایات تعبیر به ملک شده، امّا ملک او بدین معناست که برخی اشیا مسخّر او بودند. البتّه این خود ملک و سلطنت است؛ امّا در قرآن موصوف به عظیم نشده است.
بر اساس «آیه ۳۵ سوره ص»، حضرت سلیمان(ع) ملکی از خداوند درخواست کرد که خداوند به احدی جز او چنین مقامی را عنایت نکرده بود. ممکن است به نظر برسد ملک مورد درخواست حضرت سلیمان(ع)، همان ملک عظیم یا بالاتر از آن بوده است. خود آیه در این مورد سکوت میکند؛ امّا از قرائن دیگر میتوان یافت که آنچه حضرت سلیمان(ع) درخواست کرده بود، ملک و سلطنت ظاهری بوده است که از ناحیه خدای تعالی بدون جنگ و خونریزی به او برسد. این ملک و سلطنت هیچ ارتباطی با ملک عظیم، یعنی مقام امر و نهی و ولایت تشریعی که همان مقام امامت است، ندارد. بر مبنای روایت حضرت موسیبن جعفر(ع)، خداوند در پاسخ به درخواست حضرت سلیمان(ع)، برخی اشیا، مانند باد و جنّ و … را مسخّر او ساخت. این ملکی است که ائمّه اهل بیت(ع) نیز آن را دارند؛ امّا علاوه بر آن، به ایشان مقامی عطا شده که به سلیمان و هیچیک از انبیای دیگر عطا نشده است؛ یعنی مقام امامت و فرض الطّاعه مطلق. حضرت موسیبن جعفر(ع) پس از بیان این موضوع، به این آیه استشهاد میکنند که:
«آنچه رسول خدا دستور میدهد، بگیرید (و اطاعت کنید) و از آنچه شما را نهی کند، بپرهیزید.»
میبینیم که این آیه، در مقام بیان ولایت تشریعی است.۳۳
روایت امام صادق(ع) نیز میرساند که ملک عظیم که به آل ابراهیم، یعنی رسول اکرم(ص) و خاندان ایشان از ائمّه معصومان(ع) عطا شده، مقام افتراض الطّاعه است.۳۴ در روایت دیگری آمده است: ملکی که به اسماعیل عطا شده بود، تصرّف در امور به صورت تسخیری بود؛ (البتّه ممکن است حضرت سلیمان(ع) نیز در محدوده خاصّی از ملک عظیم بهرهمند بوده باشند؛ امّا آنچه به عنوان ملک سلیمان مطرح است، تصرّف در امور، به صورت تسخیری است و این غیر از ملک عظیم و مقام امر و نهی است. به طوری که هرگاه انگشتر را به انگشت میکرد، جنّ و انس و شیاطین و همه پرندگان و درّندگان نزد او حاضر میشدند و از او فرمان میبردند.۳۵
احادیث فراوان دیگر بیان میدارد که ائمّه اهل بیت(ع) انگشتر حضرت سلیمان(ع) را داشتند. علاوه بر انگشتر حضرت سلیمان(ع)، از اموری برخوردار بودند که آن امور نه تنها به حضرت سلیمان(ع)، به احدی غیر از ایشان هم داده نشده است.۳۶
در نتیجه، به تصریح روایت ائمّه اهل بیت(ع) ملک و سلطنت حضرت سلیمان(ع) تنها بخشی از مقامات اهل بیت(ع) است؛ بنابراین از سلطنت حضرت سلیمان(ع) به ملک تعبیر شده؛ در حالیکه از مقام ائمّه اهل بیت(ع)، یعنی مقام افتراضالطّاعه، به عنوان ملک عظیم یاد شده است. روایت فوق همچنین گویاست که ائمّه اهل بیت(ع) از سلطنتی برخوردارند که احدی در عالم، چنین سلطنتی ندارد. بنابراین سلطنت حضرت داوود(ع) نیز جزیی از سلطنت ائمّه اهل بیت(ع) است.
مرحوم آیتالله علی نمازی شاهرودی، ملک را به نقل از مناقب ابیطالب(ع) هفت قسم میکند و میگوید:
خدای تعالی برای هفت نفر ملک ذکر میکند؛ امّا در مورد هیچیک، توصیف عظیم به کار نمیبرد؛ آنچنانکه ملک آلابراهیم را بدان وصف کرده است.۳۷
ملک در قرآن مجید، در موارد متعدّدی به کار رفته است؛ امّا فقط ملک آلابراهیم، یعنی ائمّه اهل بیت(ع) موصوف به عظیم شده است. بنابراین مراد از ملک عظیم، غیر از سلطنت تسخیری حضرت سلیمان(ع) و پادشاهی داوود(ع) است. بر اساس روایات، ملک عظیم بالاترین منزلتی است که خدای تعالی به برگزیدگان خود عطا فرموده و آن مقام فرضالطّاعه و وجوب اطاعت اختیاری از ایشان است.
این نکته نیز قابل تأمّل است که حضرت داوود(ع) و حضرت سلیمان(ع) از انبیای بنیاسرائیلند. میدانیم که بنیاسرائیل از فرزندان حضرت یعقوب(ع) هستند و در استعمالات قرآنی، از آنها به عنوان آلیعقوب نام برده شده است؛ در حالیکه ظاهراً آلابراهیم به فرزندان اسماعیل اطلاق شده است. بنابراین آلابراهیم در مفهوم، اعمّ است؛ ولی در مصداق، در مورد فرزندان اسماعیل استعمال شده است. بنابراین ملک عظیم که به تصریح قرآن به آلابراهیم عطا شده، با ملک حضرت سلیمان(ع) و حضرت داوود(ع) که از بنیاسرائیل و آلیعقوب و آلاسحاقند، تفاوت دارد.
۵. ۳. نسبت ولایت تکوینی با ملک عظیم
۵. ۳. ۱. منظور از ملک عظیم، ولایت بر هدایت است
برخی از مفسّران، ملک عظیم را به ولایت باطنی، ولایت بر هدایت، قدرت تصرّف ائمّه اهل بیت(ع) در عالم و از این قبیل تفسیر کردهاند.۳۸
۶. تحکیم معنا در پرتو آیات قبل
در آیه ۵۶ سوره نساء، سخن از عدّهای به میان آمده است که به خاطر فضل خدای تعالی به ایشان، مورد حسادت قرار گرفتهاند. خدای تعالی به این بندگان برگزیده خویش، ملک عظیم عطا کرده است. در بررسی روایات، روشن شد ملک عظیم، مقام افتراض الطّاعه است و صاحبان امر و نهی که مورد حسادت واقع شدهاند، اهل بیت پیامبر(ص) هستند؛ امّا خدای تعالی در آیات قبل نیز به این موضوع اشاره کرده است تا مراد از ملک عظیم روشنتر گردد. بنابراین مناسب به نظر میرسد که در اینجا، به بررسی آیات قبل با توجّه به روایاتی که در توضیح و تفسیر آنها آمده است، پرداخته میشود:
در آیه ۴۱ سوره نساء، خدای تعالی به شهادت رسول الله(ص) به امّت اشاره میکند و عدّهای از امّت رسول الله(ص) را به روزی که رسول خدا(ص) به زیان آنان شهادت خواهد داد، تذکار و هشدار میدهد.
براساس روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، انذارشوندگان، گروهی از امّت رسول خدا(ص) هستند که از سر انکار دین، به گونه آشکار یا نهان، عهد خود را با پیامبر میشکنند، سنّت او را تغییر میدهند، به حقوق اهل بیت رسول خدا(ص) تعدّی میکنند و به واسطه این عمل، به کفر سابق خود برمیگردند، به شرک جاهلیّت مرتد میشوند و در این امور، نعل به نعل از سنّت امّتهای ظالم گذشته پیروی میکنند که به پیامبرانشان خیانت کردند.۳۹ در ادامه نیز خداوند درباره کافرانی سخن میگوید که به دلیل نافرمانی از رسول خدا(ص) آرزو میکنند با خاک یکسان شوند. (سوره نساء، آیه ۴۲)
علیّبن ابراهیم قمی در ذیل این آیه مینویسد:
آنان که حقّ امیرالمؤمنین(ع) را غصب کردند، آرزو میکنند که زمین آنان را میبلعید، در روزی که برای غصب حقّ او اجتماع کردند …۴۰
چند آیه بعد نیز سخن از خریدن ضلالت و گمراه کردن مردم توسط منافقان امّت رسول اکرم(ص) است. (سوره نساء، آیه ۴۴) علیّبن ابراهیم، ضلالتی را که منافقان خریدهاند و راهی که گم کردن آن را اراده کردهاند، به گمراهی و خروج مردم از ولایت امیرالمؤمنین(ع) تفسیر میکند.۴۱
خداوند در آیه دیگری یهودیان را امر میکند که به آنچه به حق نازل کرده است، ایمان بیاورند. (سوره نساء، آیه ۴۷)
امام باقر(ع) در مورد این آیه میفرمایند:
«به آنچه به حق، در مورد علی(ع) نازل شده است، ایمان بیاورید.»
و نیز میفرمایند:
«مصدّقاً لما معکم» یعنی تصدیقکننده رسول خدا(ص) است.۴۲ در ادامه آیات نیز عدم تسلیم در مقابل امر الهی، شرک شمرده میشود و خدای تعالی آن را قابل آمرزش نمیداند. (سوره نساء، آیه ۴۸) این شرک از نظر ائمّه اهل بیت(ع) به معنای انکار ولایت امیرالمؤمنین(ع) میباشد.۴۳
خداوند در آیه بعد، درباره خودبرتربینی یهود سخن میگوید. (سوره نساء، آیه ۴۹) با توجّه به آیه بعد، روشن میشود که یهودیان به دلیل خودبرتربینی و حسد، امر الهی را نادیده گرفتند و ضلالت را بر خود خریدند. آنان به جای ایمان به خدا و تسلیم در مقابل کسی که خدای تعالی به او، حقّ امر و نهی داده است، به سرپرستی جبت و طاغوت تن دادند.۴۴
سپس خداوند به صورت استفهام، بهره آنان (جبت و طاغوت) را از ملک و سلطنت الهی انکار و نفی میکند. (سوره نساء، آیه ۵۳)
در اینجا روشن میشود آنچه منافقان و کافران در مقابل آن تسلیم نشدند، ملک و سلطنت الهی بود و همین امر باعث شرک و ضلالت ایشان شد.
سرانجام، خداوند عامل اصلی مخالفت اهل کتاب و جبت و طاغوت با امر الهی و عدم تسلیم آنان در برابر امام منصوب از جانب خدای تعالی را بیان میدارد:
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما؛
آیا به مردم حسد میورزند، بر آنچه خدا از فضل خویش به ایشان داده است؟ البتّه ما به آلابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به ایشان ملک و سلطنتی بزرگ عطا کردیم.»
امام باقر(ع) در تفسیر آیه میفرمایند:
«مراد از مردم ماییم که مورد حسادت واقع شدهایم؛ به خاطر آنچه خداوند از امامت به ما عطا کرده است و دیگر مخلوقات خداوند، بهرهای از آن ندارند.»۴۵
و نیز میفرمایند:
«المراد بالنّاس النبیّ و آله صلوات الله علیهم؛
مراد از ناس، پیامبر اکرم و آل او(ع) میباشند.»۴۶
در نتیجه، روشن شد که خدای تعالی در این آیات، از مقامی سخن گفته است که اختصاص به اولیای او دارد و انکار آن موجب کفر و گمراهی میگردد. این مقام همان مقام سلطنت و امر و نهی است که خداوند از آن، به ملک عظیم تعبیر کرده است. به دلیل عظمت این مقام، عدّهای به آن حسادت ورزیده و در مقابل آن تسلیم نشده و راه کفر و ضلالت را در پیش گرفتهاند.
پی نوشتها:
۱. «مجمع البحرین»، فخرالدّینبن محمّد طریحی، ج ۵، ص ۲۹۰؛ «المحکم و المحیط الاعظم»، علیبن اسماعیل ابن سیّده، ج ۷، ص ۵۴.
۲. «تفسیر القمی»، علیّبن ابراهیم قمی، ج ۲، ص ۲۳۶.
۳. «بحارالأنوار»، محمّدباقر مجلسی، ج ۲۳، ص ۲۹۰.
۴. «بصائر الدرجات»، محمّدبن الحسنبن فرّوخ صفّار، صص ۳۵ و ۵۰۹؛ «الکافی»، محمّدبن یعقوب کلینی، ج ۱، ص ۱۸۶.
۵. «امالی»، ص ۵۲۲؛ ۳۲: ج ۱، ص ۴۴۹.
۶. «تفسیر العیّاشی»، محمّدبن مسعود عیّاشی، ج ۱، ص ۲۴۸.
۷. «بصائر الدرجات»، محمّدبن الحسنبن فرّوخ صفّار، ص ۵۱۰؛ «بحارالأنوار»، ج ۲۳، ص ۲۸۸.
۸. «بصائر الدرجات»، ص ۳۶؛ «الکافی»، ج ۱، ص ۲۰۶؛ «تأویل الآیات الظاهره»، شرفالدّین نجفی، ص ۱۳۱.
۹. «الکافی»، محمّدبن یعقوب کلینی، ج ۸، ص ۱۱۸؛ «بحارالأنوار»، ج ۲۳، ص ۲۲۶.
۱۰. «کتاب سلیمبن قیس هلالی»، سلیمبن قیس هلالی، ص ۴۲؛ «بحارالانوار»، ج ۲۸، ص ۲۵۷.
۱۱. «بحارالأنوار»، ج ۲۳، ص ۲۹۰.
۱۲. « «تفسیر مجامع البیان»، ج ۳، ص ۶۰؛ «التبیان فی تفسیر القرآن»، محمّدبن حسن طوسی، ج ۳، ص ۲۲۸.
۱۳. «تفسیر روحالمعانی»، محمودبن عبدالله آلوسی، ج ۳، ص ۱۶.
۱۴. «تفسیر طبری»، محمّدبن جریر طبری، ج ۵، ص ۱۴۰؛ «تفسیر الدرّ المنثور»، سیوطی، عبدالرّحمنبن ابوبکر سیوطی، ج ۲، ص ۱۷۳؛ «تفسیر ابیالسعود»، ابیالسعودبن محمّد العمادی الحنفی، ج ۱، ص ۷۱۸؛ «زادالمسیر فی علم التفسیر»، جمالالدّین عبدالرّحمنبن علی ابوالفرج، ج ۲، ص ۱۱۱.
۱۵. «تفسیر طبری»، ج ۵، ص ۱۴۰؛ «معالم التنزیل»، علیبن محمّد، قاهره خازن، ج ۱، ص ۵۴۷؛ «تفسیر الجلالین»، ج ۱، ص ۲۱۱.
۱۶. «انوار التنزیل و اسرار التأویل»، عبداللهبن عمر بیضاوی، ج ۲، ص ۹۳؛ «تفسیر طبری»، ج ۵، ص ۱۴۰؛ «تفسیر الدرّ المنثور»، ج ۲، ص ۱۷۳؛ «تفسیر ابیالسعود»، ج ۱، ص ۷۱۸؛ «زادالمسیر فی علم التفسیر»، ج ۲، ص ۱۱؛ «تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار»، محمّد عبده، ج ۵، ص ۱۶۲.
۱۷. «زادالمسیر فی علم التفسیر»، ج ۲، ص ۱۱۱.
۱۸. «تفسیر طبری»، ج ۵، ص ۱۴۰؛ «تفسیر الدرّ المنثور»، ج ۲، ص ۱۷۳؛ «زادالمسیر فی علم التفسیر»، ج ۲، ص ۱۱۱.
۱۹. «تفسیر الدرّ المنثور»، ج ۲، ص ۱۷۳؛ ر.ک. «انوار التنزیل و اسرار التأویل»، ج ۲، ص ۹۳؛ «تفسیر طبری»، ج ۵، ص ۱۴۰؛ «تفسیر ابیالسعود»، ج ۱، ص ۷۱۸؛ «زادالمسیر فی علم التفسیر»، ج ۲، ص ۱۱۱.
۲۰. «روض الجنان و روحالجنان»، ابوالفتح رازی، ج ۳، ص ۴۱۱؛ «تفسیر مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر»، سیّدعلی حائری تهرانی، ج ۳، ص ۱۱۸.
۲۱. «لسان العرب»، محمّدبن مکرم ابن منظور، ج ۱۵، ص ۳۰۲.
۲۲. «زادالمسیر فی علم التفسیر»، ج ۱۱، ص ۲۸۴.
۲۳. همان، ج ۱۵، ص ۳۰۲.
۲۴. «الکافی»، ج ۱، ص ۱۷۶.
۲۵. همان.
۲۶. «تفسیر مناهج البیان»، محمّدباقر ملکی میانجی، ج ۲، ص ۲۹۷.
۲۷. «تفسیر القمی»، ج ۱، ص ۸۱.
۲۸. «بصائر الدرجات»، ص ۵۰۹؛ «مختر البصائر»، حسنبن سلیمان حلّی، ص ۱۹۲؛ «بحارالانوار»، ج ۲۵، ص ۱۴۲.
۲۹. «تفسیر جوامع الجامع»، فضلبن الحسن طبرسی، ص ۲۶۴؛ «تفسیر القرآن الکریم»، سیّدعبدالله شبّر، ص ۲۰۲.
۳۰. «بحارالانوار»، ج ۲۳، ص ۲۸۷.
۳۱. همان، ص ۲۸۷.
۳۲. سوره اسراء، آیه «تفسیر ابیالسعود»، سوره انعام، آیه ۳۸؛ سوره ق، آیه۳۰.
۳۳. «نورالثقلین»، عبدعلیبن جمعه، ج ۴، صص ۴۵۹-۴۶۰.
۳۴. همان، ص ۴۶۱.
۳۵. «تفسیر القمی»، ج ۲، ص ۲۳۶.
۳۶. «علل الشرایع»، محمّدبن علی صدوق، ج۱، ص ۷۱؛ «معانی الاخبار»، ص ۳۵۳؛ «بحارالانوار»، ج ۱۴، ص ۸۶؛ «نورالثقلین»، ج ۴، ص ۴۶۰.
۳۷. «مستدرک سفینه البحار»، ج ۹، ص ۴۱۶.
۳۸. «تفسیر المیزان»، سیّدمحمّدحسین طباطبایی، ج ۴، ص ۴۰۰.
۳۹. «احتجاج»، احمدبن علی طبرسی، ج ۱، ص ۳۶۱؛ «تفسیر کنزالدقائق»، محمّدبن محمّدرضا مشهدی، ج ۲، ص ۴۵۷.
۴۰. «تفسیر القمی»، ج ۱، ص ۱۳۹؛ «تفسیر کنزالدقائق»، ج ۲، ص ۴۵۹.
۴۱. «تفسیر القمی»، ج ۱، ص ۱۳۹؛ «تفسیر کنزالدقائق»، ج ۲، ص ۴۲۷.
۴۲. «تفسیر العیّاشی»، ج ۱، ص ۲۴۵؛ «تفسیر کنزالدقائق»، ج ۲، ص ۴۷۲.
۴۳. «تفسیر العیّاشی»، ج ۱، ص ۲۴۵؛ «تفسیر کنزالدقائق»، ج ۲، ص ۴۷۴.
۴۴. «الکافی»، ج ۱، ص ۲۰۵؛ «تفسیر العیّاشی»، ج ۱، ص ۲۴۶.
۴۵. همان.
۴۶. «تفسیر مجامع البیان»، ج ۳، ص ۶۱.
اصغر غلامی