سرودن شعر را از سالهای ۶۳-۶۴ شروع کرده، امّا در کارم اصلاً جدی نبودم. لذا در سالهای ۷۰-۷۱ متوجه شدم آنچه را که در طول این سالها سرودهام همه از سر تفنّن بوده است! بنابراین تلاش کردم تا وزن و قافیه را یاد گرفتم و سرودن را کمی جدیتر دنبال کردم و امروزه در بیشتر مطبوعات نمونههایی از اشعارم به چاپ رسیده است.
از طرف دیگر در سال ۱۳۷۸ همزمان با ورود به دانشگاه به نوشتن مقاله پرداختم که از همان زمان مقالاتم مورد استقبال مطبوعات قرار گرفت و به چاپ رسید، تاکنون بیش از هفتاد مقاله از اینجانب در مجلات: تبیان، حافظ، ایران مهر، کیهان فرهنگی، شعر و… و روزنامههای کثیرالانتشار به چاپ رسیده است.
همچنین اوّلین کتابم قرار است با عنوان «عرفان در شاهنامه» با مقدمه دکتر صابر امامیبه همّت انتشارات «حکایتی دیگر» در سال جاری منتشر شود. این کتاب شماره فیپا و مجوز چاپ هم دریافت کرده است.
- امید منتظران
تو روح سبز بهاری، چو یاس زیبایی
شمیم سنبل عشقی، نسیم دریایی
حضور سبز تو در دل همیشه نورانیست
اگر چه غایبی امّا امید دلهایی
دلم به یاد تو هر دم بهانه میگیرد
خدا کند که بیایی تو ای اهورایی
تو عارفانهترین شعر دفتر عشقی
غزل ز نام تو گیرد شمیم زهرایی
به انتظار تو «قائم» نشسته محبوبا
امید منتظران پس چرا نمیآیی؟!
- عشق یار
قسم به گل که قلب من، به عشق یار میزند
و زخمه زخمه ضربه بر، تن سه تار میزند
به احترام و عشق او، دلم سکوت میکند
به انتظار جلوهاش، نشسته تار میزند
چه شد خدا: بگو! بگو! امام عاشقان کجاست؟
که سکه از کلام خود، به روزگار میزند
به یاد وعدههای تو که دادهای به قلب من
همیشه پشت پا دلم، به هر بهار میزند
دلم گرفته ای خدا، ز هجر روی قائمت
و در هوای غربتش، همیشه زار میزند
- لبخند آشنایی
یک روز خواهد آمد از سمت روشنایی
گل کرده بر لبانش لبخند آشنایی
چون غنچه آنکه چندی پیچیده در زمان است
آن غایب زمانه آن جلوه خدایی
آنگه که گل کند در سرپنجهام دعاها
با هر دعا دل من گوید که تو کجایی
دور از تو بیبهار و بی یارو بیقرینم
ترسم که جان دهم من در بند این جدایی
مثل ستاره جانم در تیرگی اسیر است
از تیرگی تو جانا، جان را بده رهایی
«قائم» به جان قائم، چون قرص ماه کامل
از پشت ابر هجران، کی چهره مینمایی؟
ماهنامه موعود شماره ۹۳