الشام… الشام… الشام… غربت شمار شهیدان
اندوه… اندوه… اندوه… ای شام تار شهیدان
میخواهم ای شام خیلی، آنقدر آتش بگیرم
تا عاقبت گُم شوم گُم، گُم در غبار شهیدان
میخواهم آنسان بگریم، تا در تف خون بپیچد
پژواک فریادهای دنبالهدار شهیدان
هیهات، هیهات، هیهات، بانگ انالحق عشق است
هیهات گو میروم من، تا پای دار شهیدان
ای عشق آلوده دامن، شاید شفیع تو باشم
گر روز محشر برآرم، سر از تبار شهیدان
جان بر لب آمد کجایی؟ ای خونبهای من و عشق
الغوث، الغوث، الغوث! ای انتظار شهیدان
عبدالحمید رحمانیان
باز میخواند کسی در شیهه اسبان مرا
باز میخواند کسی در شیهه اسبان مرا
منتظر استاده در خون، چشم این میدان مرا
رنگ آرامش ندارد این دل دریاییام
میبرد سیلابها تا شورش توفان مرا
خون خورشید است یا زخم جبین عاشقان
مینشاند اینچنین در آتش سوزان مرا
بسته بودم در ازل عهدی و اینک شوقِ دار
میکشد تا آخرین منزلگه پیمان مرا
غرقِ خون، بسیار دیدی عاشقان را صف به صف
هان ببین اینک به خون خویشتن رقصان مرا
شورهزاران را دویدم پابرهنه، تشنهلب
سعیِ زمزم میکشاند تا صفای جان مرا
قصد دریا دارد این مُرداب، ای دریادلان!
گر کرامت را پسندد غیرت باران، مرا
حسین اسرافیلی
با گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان کربلا:
همیشه مهدی موعود در کنار من است
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا روسپیدتر بشوم
بُریدههای من آنسوی عشق گُم شدهاند
خدا کند که از این هم شهیدتر بشوم
که ذرههای مرا باد با خودش ببرد
که بینهایت باشم، مدیدتر بشوم
به جستوجوی من و پارههای من نروید
برای گُمشده تن، پی کفن نروید
به مادرم بنویسید جای من خوب است
که بینشانه شدن، در همین وطن خوب است
در این حدود، من پارهپاره خوشبختم
در آستان خدا، بیکفن شدن خوب است
همیشه مهدی موعود در کنار من است
و دستهای اباالفضل سایهسار من است
خدا قبول کند اینکه تشنه جان دادم
و کربلای جدیدی نشانتان دادم
به جستوجوی من و پارههای من نروید
برای گمشده تن، پی کفن نروید
میان غُربت تابوتها نخواهیدم
به زیر سنگ مزار ـ ای خدا! ـ نخواهیدم
منم و خار بیابان که سنگ قبر من است
دعای حضرت زهرا، مزید صبر من است
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم
که زیر بارش سُرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکههای روح من است
دعا کنید از این هم، شهیدتر بشوم
سودابه مُهیجی
ماهنامه موعود شماره ۹۵