دیر زمانی است که جامعه غرب دینزدایی شده است و در تار و پود جامعه سکولار، از دین فقط چند کتاب، کلیساهای زیبا و پدرهای روحانی پارهوقت باقیمانده است. در دوره قرون وسطا که کلیساها حاکم بر تمدّن غرب بودند و دین را در نزد مردم تا جایی رساندند که مردم فقط به فکر فرار از سرزمینهایشان یا زنده ماندن و سالم ماندن بودند.
حاکمان دینی آنچنان انحراف و فسادی را با نام دین مسیحیت برپا کرده بودند که کمتر کسی بود که به دین، جدای نگاه حاکمان دینی، نگاه مثبتی میداشت؛ امّا زمانی که لوتر انقلاب دینی را در مسیحیت شکل داد. کمکم با تغییرات تمدّنی و حکومتی بعد از آن، دین به محاق رفت و گزارههای دینی مسیحیت که جدای از فسادهای حاکمان دینی بود، به فراموشی سپرده شد. حال جامعه غرب از جامعه دینی ابتدای قرون وسطایی به جامعه دینگریز و دینستیز جامعه پسا پستمدرن امروزی رسیده است. در این نوشتار، ما با استناد بر تحقیقات و بررسیهای آکادمیک دانشمندان و محقّقان آماری «ایالاتمتّحده»، هفت گناه کبیره مسیحیت را به تفکیک ایالت به قلم و تصویر درآوردهایم.
هفت گناه مسیحیت که ابتدا و در قرن چهارم میلادی ده گناه بود؛ امّا در قرن شانزدهم توسط پاپ گرگوری اوّل به هفت گناه کبیره تغییر یافت که شامل شهوت (Lust)، شکمپرستی(Gluttony)، خشم(Wrath)، طمع(Greed)، حسد(Envy)، تنبلی(Sloth) و غرور(Pride) میشود.
شهوت و فحشا یکی از شایعترین گناهان در جامعه غرب است و محقّقان آمریکایی آن را بر اساس میزان ابتلا به بیماریهای مقاربتی، همانند سفلیس، ایدز، سوزاک و دیگر بیماریها سنجیدهاند؛ امّا شما میتوانید فاکتورهای دیگری، همچون آمار سقط جنین در زنان زیر ۲۲ سال، آمار از دست دادن باکرگی در دختران از سنین همچون ۱۵ سالگی، میزان شیوع کلوپهای استریپ دنس، بردهداری جنسی، کلوپهای سکس و شیوع خیانت در میان زوجها را به آن اضافه کنید.
شکمپرستی نیز از دیگر گناهان شایع در خاک ایالاتمتّحده است. گناهی که در پی آن، تنبلی، چاقی، بیماریهای مختلف قلبی و عروقی و فیزیولوژیکی، مانند آرتروز و همچنین بیماریهای روانی، مانند افسردگی به وجود میآید. محقّقان بر اساس میزان رستورانها و فست فودها این نقشه را شکل دادهاند؛ امّا در میان آمار محقّقان میتوان آثار دیگر، مانند میزان شیوع چاقی، بیماری قند، مشکلات قلبی ناشی از چاقی را دید که گواهی بر شیوع چشمگیر این گناه کبیره مسیحیت است.
امّا همین شکمپرستی خود نیز در یک ارتباط تنگاتنگ با گناه کبیره دیگری به نام سستی و تنبلی است. تنبلی نیروهای انسانی را از کار و تولید دور کرده و آنها را صرفاً مصرفکننده بار میآورد. بیماریای که آمریکا و جامعه غرب، بلکه تمام دنیا را در برگرفته است و انسانها را به چپاول افراطی منابع طبیعی وادار کرده است. محقّقان این گناه را با بررسی میزان گرایش جامعه آمریکا به سرگرمی و تفریح در نسبت به سرانه استخدام و کار سنجیدهاند. همچنین آمار بیکاری آمریکا که جامعهای وابسته به کارهای اداری و بوروکراتیک است و کمترین آمار شغلی در زمینه تولید مفید و کاهش مصرفگرایی به نسبت کارهای بوروکراتیک را دارا است، باعث گسترش و ابتلای بیشتر افراد جامعه به مصرفگرایی صرف و گناه شکمپرستی میشود.
گناه کبیره دیگر در نزد دین مسیحیت، حسد و حسادت است. واکنش رفتاریای که در بسیاری از انسانها سبب بروز رفتارهای مختلف، مانند خشم، دزدی، قتل و دیگر رفتارهای نابهنجار دیگر میشود. در این تحقیق، شاخص میزان سرقت و دزدی مورد استفاده محقّقان قرار گرفته است. همچنین خرابکاریها نابهنجار انسانها در زندگی خصوصی، کار و دیگر جنبههای زندگی یک فرد حقیقی یا حقوقی که موجب از بین رفتن زندگیهای زناشویی و جمع خانوادهها، خرابکاری در دستاوردهای محقّقان و شرکتها توسط عوامل خرابکار رقیبانشان، جنگافروزی و تحریمهای ایالاتمتّحده علیه دیگر کشورها و دولتها به خاطر حسد و عدم تحمّل رقیب که یکی از دلایل اینهاست، گواه بروز و گستره این گناه در بین مردم و دولت و صاحبان قدرت در خاک این کشور است.
اگر بخواهیم دو گناه را در ارتباط تنگاتنگ و حتّی سیکل گونهای با یکدیگر در نظر بگیریم، میتوانیم حسد و طمع را عنوان کنیم. رابطهای که هر یک میتوانند دیگری را منتج شوند، سوای از اینکه خود از چه علّتی معلول شدهاند. طمع را در هر برهه تاریخی میتوان همتراز با گناه شهوت و از شایعترین و خطرناکترین عاملان برشمرد. طمع، حرص افراطی برای رسیدن به آنچه مورد نیاز نیست یا آنچه وقتش یا حقّش نیست، میباشد. طمع، اغنیا را غنیتر و فقیران را فقیرتر، انسانها را به گناه و دزدی و خشونت ترغیبتر و بنیادهای وجود انسانی را تضعیفتر میکند. طمع را میتوان عامل اصلی امپریالیسم آمریکا در منطقه خاورمیانه، برای کسب قدرت و منابع و دیگر اهداف دانست. همچنین آن را میتوان عامل اصلی سقوط اقتصاد جهانی و افتادن ایالاتمتّحده در باتلاق بدهی ۱۸ تریلیون دلاریاش دانست. اینها نمونههای بزرگ برای این مسئله بود که عنوان شد؛ امّا اختلاف طبقاتی وحشتناک در آمریکا، شاخص اصلی این محقّقان در این پژوهش بوده است.
سالهاست که در خبرها هر از گاهی خبری از کشته شدن تعدادی انسان در یک محل توسط یک فرد مسلّح در خاک ایالاتمتّحده میشنوید. گاه در سینما، گاه در مدرسه، گاه در مرکز خرید و دیگر معابر عمومی، افرادی یا با اختلالات روانی لحظهای ناشی از فشار اقتصادی یا اجتماعی، افراد دارای سوءسابقه و… دست به انجام چنین کارهایی میزنند. آمارهای جرم و جنایت، قتل، تجاوز و سرقت مسلّحانه، باندهای جنایتکار و دیگر گروههای نابهنجار، نشاندهنده عمق خشونت در خاک آمریکاست. خشونتی که در مسیحیت گناهی است کبیره. این نقشه بر اساس آمار جرم و جنایت و تجاوز در سازمان اف.بی.آی. تهیّه شده است.
در مسیحیت مادر تمام این شش گناه را گناه تکبّر بیان میکنند. تکبّری که گاه ممکن است خشونت، گاه حسد، طمع، یا دیگر گناهها را منتجّ شود. همانطور که دولت و صاحبان قدرت آمریکایی آنچنان تکبّری دارند که خود را از هر قانون فراتر میدانند و هرگاه چیزی را اراده کنند باید به آن دست یابند، یا هر کس را که بخواهند مورد ظلم قرار میدهند و به هیچکس هم جواب نمیدهند، این خوی در بطن جامعه نیز نفوذ کرده و غرور آنها، یکی از عوامل غیر ملموس، امّا اصلی نابهنجاریها محسوب میشود.
حال جامعه و تمدّنی که غوطهور در تمامی هفت گناه مسیحیت و غوطهور در بسیاری از گناهان کبیره اسلام و خداوند و همینطور در سطوح عمر تمدّنها، در آخرین مرحله خود به سر میبرد، آیندهای جز فروپاشی و نابودی در برابر خود نخواهد دید. آنچه در این دوره، اهمّیت دارد، اصلاح جامعه، توبه از این هفت گناه و دیگر گناهها و بازگشت از حکومت و تمدّنی است که هم خود و هم فرد فرد درون خود را به تباهی و زوال میکشد و همانند چرخه تمدّنها، روح این تمدّن در حال مرگ جدا خواهد شد و در سرزمینی مساعد، تمدّنی نوین را رقم خواهد زد.