ابو عبد اللّه احمد بن محمد بن حنبل ذُهَلى شیبانى، پیشواى مذهب حنفى، در سال ۱۶۴ ق، به دنیا آمد و در سال ۲۴۱ ق، درگذشت. شمار اساتیدى که در مسند خود از آنان روایت کرده است، دویست و هشتاد واندى است. وى آثار زیادى دارد، از جمله : المسند، الفضائل، الزهد، الملل، التفسیر، الأیمان، الأشربه و السنّه.[۱]
او سخنانی درخور توجه در مورد امیر المؤمنین(ع) دارد:
تاریخ دمشق عن أحمد بن سعید الرباطی :سَمِعتُ أحمَدَ بنَ حَنبَلٍ یَقولُ : لَم یَزَل عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَیثُ کانَ . [۲]
تاریخ دمشقـ به نقل از احمد بن سعید رِباطى ـ: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت : على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا که بود.
تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل :کُنتُ بَینَ یَدَی أبی جالِسا ذاتَ یَومٍ، فَجاءَت طائِفَهٌ مِنَ الکَرخِیّینَ فَذَکَروا خِلافَهَ أبی بَکرٍ وخِلافَهَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ وخِلافَهَ عُثمانَ بنِ عَفّانَ فَأَکثَروا، وذَکَروا خِلافَهَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وزادوا فَأَطالوا، فَرَفَعَ أبی رَأسَهُ إلَیهِم فَقالَ :
یا هؤُلاءِ ! قَد أکثَرتُم فی عَلِیٍّ وَالخِلافَهِ، وَالخِلافَهِ وعَلِیٍّ، إنَّ الخِلافَهَ لَم تُزَیِّن عَلِیّا بَل عَلِیٌّ زَیَّنَها . [۳]
تاریخ دمشقـ به نقل از عبد اللّه بن احمد بن حنبل ـ: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از کَرْخیان آمدند و از خلافت ابو بکر، عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان یاد کردند و بسیار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب علیه السلام یاد کردند و درباره آن، بسیار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانید و گفت : اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسیار سخن گفتید. خلافت، على را نیاراست، بلکه على، خلافت را آراست. [۴]
الصواعق المحرقه عن عبد اللّه بن أحمد بن حنبل :سَأَلتُ أبی عنَ عَلِیٍّ ومُعاوِیَهَ فَقالَ : اِعلَم أنَّ عَلِیّا کانَ کَثیرَ الأَعداءِ، فَفَتَّشَ لَهُ أعداؤُهُ شَیئا فَلَم یَجِدوهُ، فَجاؤوا إلى رَجُلٍ قَد حارَبَهُ وقاتَلَهُ، فَأَطرَوهُ [۵] کَیدا مِنهُم لَهُ . [۶]
الصواعق المُحرقهـ به نقل از عبد اللّه بن احمد بن حنبل ـ: از پدرم درباره على علیه السلام و معاویه پرسیدم. گفت : على علیه السلام دشمنان بسیارى داشت. دشمنانش بسیار کوشیدند چیزى علیه او پیدا کنند و نیافتند. پس به سوى مردى آمدند که با او جنگیده و درگیر شده بود و از روى مکر علیه على، به ستایش بى جاى او پرداختند.
المستدرک على الصحیحین عن محمّد بن منصور الطوسی :سَمِعتُ أحمَدَ بنَ حَنبَلٍ یَقولُ : ما جاءَ لِأَحَدٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله مِنَ الفَضائِلِ ما جاءَ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ رضى الله عنه . [۷]
المستدرک على الصحیحینـ به نقل از محمّد بن منصور طوسى ـ: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت : براى هیچ کدام از یاران پیامبر خدا، فضایلى که براى على نقل شده، نقل نشده است.
شواهد التنزیل عن حمدان الورّاق:سَمِعتُ أحمَدَ بنَ حَنبَلٍ یَقولُ : ما رُوِیَ لِأحَدٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله مِنَ الفَضائِلِ الصِّحاحِ ما رُوِیَ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ . [۸]
شواهد التنزیلـ به نقل حَمْدان ورّاق ـ: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت : از فضایل [ با سند ]صحیح، براى هیچ کدام از یاران پیامبر خدا به مقدارى که براى على بن ابى طالب نقل شده، نقل نشده است.
فتح الباری :قَد رُوّینا عَنِ الإِمامِ أحمَدَ قالَ : ما بَلَغَنا عَن أحَدٍ مِنَ الصَّحابَهِ ما بَلَغَنا عَن عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ . [۹]
فتح البارى :از احمد بن حنبلْ روایت شده که گفته است : آن قدر [ از فضایل] که از على بن ابى طالب به ما رسیده است، براى هیچ کدام از اصحاب، نرسیده است.
کشف الغمّه :نَقَلتُ مِن کِتابِ الیَواقیتِ لِأَبی عُمَرَ الزّاهِدِ قالَ : أخبَرَنی بَعضُ الثِّقاتِ عَن رِجالِهِ قالوا : دَخَلَ أحمَدُ بنُ حَنبَلَ إلَى الکوفَهِ وکانَ فیها رَجُلٌ یُظهِرُ الإِمامَهَ …، فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : یا أبا عَبدِ اللّهِ لی إلَیکَ حاجَهٌ، قالَ لَهُ أحمَدُ : مَقضِیَّهٌ، قالَ : لَیسَ اُحِبُّ أن تَخرُجَ مِن عِندی حَتّى اُعلِمَکَ مَذهَبی، فَقالَ أحمَدُ : هاتِهِ، فَقالَ لَهُ الشَّیخُ : إنّی أعتَقِدُ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ کانَ خَیرَ النّاسِ بَعدَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، وإنّی أقولُ إنَّهُ کانَ خَیرَهُم، وإنَّهُ کانَ أفضَلَهُم وأعلَمَهُم، وإنَّهُ کانَ الإِمامَ بَعدَ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله .
قالَ : فَما تَمَّ کَلامُهُ حَتّى أجابَهُ أحمَدُ فَقالَ : یا هذا ! وما عَلَیکَ فی هذَا القَولِ ؟ قَد تَقَدَّمَکَ فی هذَا القَولِ أربَعَهٌ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله : جابِرٌ وأبو ذَرٍّ وَالمِقدادُ وسَلمانُ، فَکادَ الشَّیخُ یَطیرُ فَرَحا بِقَولِ أحمَدَ . [۱۰]
کشف الغُمّهـ به نقل از کتاب الیواقیت ابو عمر زاهد ـ: بعضى افراد موثّق، از طریق رجال خود به من خبر دادهاند که وقتى احمد بن حنبل وارد کوفه شد، در آن جا مردى بود که اظهار تشیّع مى کرد …. وى به احمد گفت : از تو درخواستى دارم.
احمد گفت : درخواستت پذیرفته است.
مرد گفت : دوست دارم پیش از آن که از این جا بروى، مذهب خود را به تو عرضه کنم.
احمد گفت : بگو.
آن شیخ گفت : من معتقدم که امیر مؤمنان ـ که درودهاى خدا بر او باد ـ، پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، بهترینِ مردم بود و مى گویم که وى، بهترینِ آنان، برترین و داناترینِ آنان بود و پیشواى پس از پیامبر صلى الله علیه و آله است.
راوى مى گوید : سخن مرد، تمام نشده بود که احمد در پاسخ گفت : اى مرد! ایرادى به خاطر این اعتقاد نیست. چهار تن از یاران پیامبر خدا، یعنى جابر و ابوذر و مقداد و سلمان، پیش از تو بر این باور بودند.
آن مرد، از حرف احمد چنان خوشحال شد که مى خواست پرواز کند!
پی نوشت:
[۱]. ر . ک : سیر أعلام النبلاء : ج ۱۱ ص ۱۷۷ ش۷۸، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۵، فضائل الصحابه لابن حنبل : ج ۱ ص ۲۵