ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام

6eb99cec1adf11337bed63cf7a66a871 - ويژگى هاى توسعه اقتصادى در اسلام

از دهه چهل میلادى به این سو، «توسعه» به صورت اصطلاحى اقتصادى رواج یافته است . در آغاز، توسعه را مترادف «رشد تولید ناخالص داخلى» مى دانستند ۱؛ امّا با گذشت یک دهه، تجربه کشورهایى که براى تحقّق توسعه، راه افزایش تولید ناخالص داخلى را پیموده بودند، نشان داد که توسعه تنها پدیده اى اقتصادى نیست، بلکه حالتى است که ابعاد دیگر نیز دارد؛ ابعادى همچون توسعه سیاسى، توسعه اجتماعى، و مانند آن ه

 

۱. تعریف توسعه
یک. توسعه در ادبیّات اقتصادى

از دهه چهل میلادى به این سو، «توسعه» به صورت اصطلاحى اقتصادى رواج یافته است . در آغاز، توسعه را مترادف «رشد تولید ناخالص داخلى» مى دانستند ۱؛ امّا با گذشت یک دهه، تجربه کشورهایى که براى تحقّق توسعه، راه افزایش تولید ناخالص داخلى را پیموده بودند، نشان داد که توسعه تنها پدیده اى اقتصادى نیست، بلکه حالتى است که ابعاد دیگر نیز دارد؛ ابعادى همچون توسعه سیاسى، توسعه اجتماعى، و مانند آن ها ۲ .
با گذشت زمان، مفهوم توسعه داراى ابعاد گوناگون و گسترده اى شد، به گونه اى که امروز شامل توسعه محیط و توسعه انسانى نیز مى شود . به موازات این تحوّل مفهومى، معیارهاى توسعه نیز شاهد تحوّل و تکامل شد، به حدّى که در زمان ما تا دویست شاخصه براى آن برشمرده‌اند که مهم ترِ آن ها عبارت است
از : نرخ درآمد ناخالص داخلى، سرانه آموزش، نسبت اشتغال، امیدوارى به زندگى، توزیع درآمد، تعداد پزشکان و پرستاران و مجموعه هاى درمانى و خدمات بهداشتى براى هر نفر، امکان دستیابى به آب آشامیدنى سالم، و عواملى از این قبیل .
دو . توسعه در اسلام

ارزیابى تعریف رایج توسعه نشان مى دهد که این تعریف مبتنى بر نگرش مادّى به حیات است . آن چه انسان معاصر از توسعه مى فهمد، از پیشرفت و رفاه مادّى و از مرزهاى این دنیا فراتر نمى رود . بر پایه این نگرش و جهان بینى، توسعه با همه شاخصه هایش، از دایره رفاه مادّى درنمى گذرد .
امّا در جهان بینى اسلامى، وضع فرق مى کند . در چهارچوب بینش اسلامى، انسان موجودى است که از جسم و روح ترکیب یافته و افزون بر نیازهاى مادّى، خواست هاى معنوى نیز دارد؛ پس زندگى وى در میان دیوارهاى این دنیا محدود نمى شود، بلکه او موجودى است ابدى که مراحل حیاتش متفاوت هستند . اسلام، ذاتا، شیوه اى براى توسعه و تکامل؛ برنامه اى براى تأمین نیازهاى مادّى و معنوى انسان؛ و طرحنامه اى جهت برآوردن خواسته هاى دنیایى و آخرتى او است، به گونه اى که از رهگذر آن، انسانیّت بتواند به جایگاه نمونه و سعادتمندانه حیات بشرى ارتقا یابد، همان سان که امام امیرالمؤمنین علیه السلامآفاق آن را رسم فرموده و در این چشم انداز به تصویر کشیده است:
«اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقینَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنیا وآجِلِ الآخِرَهِ، فَشارَکوا أهلَ الدُّنیا فی دُنیاهُم، ولَم یُشارِکوا أهلَ الدُّنیا فی آخِرَتِهِم؛ سَکَنُوا الدُّنیا بِأَفضَلِ ما سُکِنَت، وأکَلوها بِأَفضَلِ ما اُکِلَت، فَحَظوا مِنَ الدُّنیا بِما حَظِیَ بِهِ المُترَفونَ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَهُ

المُتَکَبِّرونَ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ ۱؛
اى بندگان خدا! بدانید که تقواپیشگان هم در این دنیاى زودگذر و هم در جهان آینده آخرت سود برند . با اهل دنیا در دنیاتان شریک شدند، در حالى که اهل دنیا در آخرت آنان شریک نشدند . در دنیا در بهترین مسکن ها سکنا گزیدند و از بهترین خوراکى ها تناول کردند . از دنیا بهره بردند آن سان که اهل ناز و نعمت بهره مند شدند؛ و از آن کامیاب گشتند، آن چنان که گردنکشان خودکامه کام گرفتند . آن گاه، با رهتوشه اى که آنان را به مقصد رساند و با تجارتى سودبخش، از این دنیا گذشتند» .
در نگاه اسلام، جهان بینى مادّى نمى تواند به نیازهاى واقعى انسان پاسخ گوید، هر چند که صدها شاخص دیگر را به شاخص هاى توسعه بیفزاید؛ این نوع نگرش قادر نیست جامعه انسانى را به قلّه مطلوبش رهنمون گردد . بشریّت براى دستیابى به توسعه همه جانبه، راهى ندارد جز آن که شیوه خدایىِ دین را پى گیرد که بر پایه شناخت واقعى انسان و درک نیازهاى فطرى او استوار است .
در پرتو این نگرش، ویژگى نخست توسعه اسلامى، فراگیرى و شمول آن در دایره همه ابعاد حیات است . دیگر اجزاى این بنا نیز بر همین پایه استوارند و بازگشتِ دیگر ویژگى هاى توسعه اسلامى نیز به همین ویژگى است .
به همان اندازه که در ادبیّات اقتصادى معاصر، توسعه داراى مفهومى محدود است و میان دیوارهاى نیازهاى مادّى انسان جاى مى گیرد، در جهان بینى اسلامى، افقى گسترده دارد و با نیازهاى فراگیر و نامحدود انسان سازگار اسـت .۴
۲. هدف توسعه

هرگاه توسعه را در چهارچوب تعریف متداول ارزیابى کنیم، درمى یابیم که هدف اسلام از توسعه اقتصادى با هدفِ توسعه در نگرش مادّى متفاوت است .
در منظومه تمدّن مادّى، توسعه مادّى الگویى است ایده آل و نهایتى مطلوب که انسان در جست وجوى آن است . بر پایه این تصوّر و با بهره گیرى از دستگاه هاى عظیم تبلیغاتى، کشورهاى پیشرفته از رهگذر توسعه اقتصادى، توانسته‌اند این گونه وانمود کنند که الگوى زندگى و شیوه انسانى آنان، از دیگر ملّت ها برتر و با معیارهاى بشرى سازگارتر است .
وقتى همه امور در یک چیز به نام هدف تمرکز مى یابد، طبیعى است که آن هدف مرکز ثقل همه ارزش ها و آرمان ها گردد و مرکزى شود براى جذب همه تلاش ها و رویکردها . این، همان جایگاهى است که توسعه اقتصادى در عصر جدید یافته است .
در سال هاى پس از جنگ دوم جهانى که گفت و گوى جدّى درباره دو مقوله پیشرفت و واپس ماندگى پیش آمد، مجموعه کشورهاى جهان سوم به سوى توسعه اقتصادى جهان غرب به مثابه الگوى عالى و چهارچوب نمونه و مطلوب روى آوردند، در آن مرحله، این رویکرد به قالبى فکرى تبدیل شد که افکار بسیارى از متفکّران جهان سوم را به محور توسعه اقتصادى و ضرورت ایجاد تحوّل در دو زمینه فرهنگى و اجتماعى به منظور دستیابى به رشد اقتصادى، سوق داد ۱ .

امّا در تمدّن اسلامى، توسعه اقتصادى هدفِ برتر نیست . در این تمدّن، هدف آن است که همه استعدادهاى انسانى شکوفا گردد و نهفته هاى او هویدا شود تا به سوى کمال مطلق راه بَرَد و به سعادت ابدى و پایدار دست یابد . توسعه اقتصادى، تنها مقدّمه اى براى رسیدن به همین هدف است . با همین رویکرد است که اسلام، جامعه انسانى را نیازمند تحقّق رفاه فراگیر و ارتقا یافتن به کمال مطلق مى داند تا در کنار شاخصه هاى مادّى و دنیایى، همچون درآمد ناخالص ملّى، سرانه آموزش، دستیابى به امکانات گوناگون زندگى، آزادىِ انتخاب، مشارکت سیاسى، و همانند آن ها، به ضرورت هاى دیگر که در رشد و ارتقاى شاخصه هاى معنوى، همچون ایمان و اخلاق و اعمال صالح متجلّى مى شوند، نیز عنایت ورزد .
۳ . نظام هاى توسعه و راهبردهاى آن ها

همه مى دانیم که نظام هاى توسعه در جهان معاصر و راهبردهاى آن ها، به دو طرز تفکّر سرمایه دارى و سوسیالیزم باز مى گردند .
مکتب سرمایه دارى بر آن است که برقرارى نظام بازار، برترین طریق دستیابى به این هدف است، در حالى که سوسیالیزم تصمیمات خود در این زمینه را بر مبناى شیوه برنامه ریزى مرکزى پایه نهاده و از این رو، نظام اقتصاد دولتى را ترجیح داده است .
بدین گونه، نمى توان از اِجماع دانشوران و کارشناسان اقتصادى در زمینه نظام هاى توسعه اقتصادى و راهبردهاى آن ها سخن گفت ۱ .

مسلّم است که اسلام دستاوردهاى فکرى اقتصاددانان معاصر را که مبتنى بر یکى از دو طرز تفکّر حاکم، سرمایه دارى و سوسیالیزم، است، نه به طور مطلق رد مى کند و نه مطلقا مى پذیرد . هرگز چنین نیست؛ کارشناسان اقتصاد اسلامى وظیفه دارند نکات مثبت هر یک از این دو نظام را اقتباس کنند و عناصر منفى آن ها را کنار نهند تا به برنامه اى رسند که نظام اسلامى براى توسعه و راهبردهاى آن را نشان دهد، مشروط به این که برنامه ریزى مذکور در چهارچوب نظام اقتصادى اسلام و برخاسته از رویکرد اقتصادى در اسلام باشد .
اگر این برنامه ریزى سامان یابد، گامى بس بزرگ برداشته مى شود که خدمتى است سترگ به جامعه اسلامى و به طور واقعى سبب ترویج فرهنگ اسلامى در سطح جهان مى شود .
در پرتو آموزه هاى اسلامى، این نظام و راهبردهایش داراى سه ویژگى هستند:
یک . نقش ارزش هاى معنوى در توسعه اقتصادى

پیش از بیان هرگونه توضیح درباره نقش امور معنوى در توسعه اقتصادى، اشاره به این نکته ضرورت دارد که در چهارچوب جهان بینى اسلامى، اعتقاد به تأثیر معنویّات در اقتصاد، مترادف با نفىِ سبب هاى مادّى نیست و از نقش این سبب ها در اقتصاد نمى کاهد . مقصود آن است که اسلام، افزون بر عوامل مادّى مؤثّر در توسعه، به عواملى دیگر نیز ایمان دارد که در توسعه مؤثّرند، امّا ناشناخته مانده‌اند .
به بیان دیگر، اسلام این شش رکن توسعه اقتصادى را باور دارد : دانش، مدیریّت، کار، تنظیم بازار، اتّکا به الگوى مصرف صحیح و مناسب، و برنامه ریزىِ هدفمند و درستِ دولت؛ همچنین اسلام اعتقاد دارد که باید تلاش کرد تا درآمد ناخالص ملّى افزایش یابد و سطح فنّى تولید بالا رود؛ نیز تنظیم برنامه هایى براى کاستن از میزان فقر و تعدیل ثروت در جامعه را ترغیب مى کند . با ای ۱ ن همه، اسلام معتقد است که باورهاى درست دینى، اخلاق نیکو، و اعمال صالح نیز در توسعه اقتصادى نقش دارند . ۲ این همان مفهوم حقیقى قائل بودن به نقش ایمان و معنویّات در اقتصاد از دیدگاه اسلام است که هرگز مرادف با نادیده انگاشتن عوامل مادّى و طبیعى نیست .
قرآن به همین حقیقت اشاره دارد و تصریح مى کند:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَـتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ». «و اگر مردم آبادى ها ایمان آورده و پرهیزگارى کرده بودند، هر آینه برکت ها ازآسمان و زمین بر آنان مى گشادیم.» ۱ «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّـتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَـرًا». «از پروردگارتان آمرزش بخواهید؛ که او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران یارى کند و به شما بوستان ها دهد و برایتان جوى ها پدید آورد .» ۲
افزون بر آنچه گفته شد، از دیدگاه جهان بینى اسلامى، پایه هاى توسعه سازنده و پایدار در جامعه استوار نخواهد شد، مگر آن گاه که با ارزش هاى اعتقادى و اخلاقى و علمى همراه گردد . در غیر این صورت، آفات توسعه، جامعه را به لرزه درآورده، ارکان آن را آسیب خواهد زد . ۳
دو . تکامل معنوى از درونِ توسعه مادّى

نکته دیگر که بسیار اهمّیّت دارد، آن است که در دیدگاه اسلامى، نه تنها ارزش هاى معنوى بر جریان توسعه اقتصادى اثر مى نهند، بلکه عکس آن نیز صادق است . از لحاظ اصولى، در روشمندى اسلامىِ تکامل انسان و اجتماع، هیچگونه جدایى میان تکامل معنوى و توسعه اقتصادى وجود ندارد؛ بلکه توسعه مادّى از بطن تکامل معنوى شکوفا مى گردد و خطّ سیر تکامل معنوى نیز از میانه توسعه مادّى عبور مى کند .
قرآن کریم تأکید مى کند که هرگاه ایمان در جامعه استقرار یابد و ارکانش استوار گردد، برکت ها بر انسان فرو مى بارد و زمین سرچشمه نعمت مى شود تا

۱.البتّه بسیارى از متفکّران کشورهاى پیشرفته دریافته‌اند که این فرهنگ عقیم است، زیرا زیان هاى عظیم انسانى و محیطى را که نتیجه فرهنگ مادّى و غلبه رشد اقتصادى است، لمس کرده‌اند. با این حال، همین شیوه تفکّر همچنان فضاى فکرى بیشینه کشورهاى واپس مانده را انباشته و بر آن ها سیطره یافته است.
۱.اقتصاددانان، به حسب وابستگى فکرى و گرایش خود به یکى از این دو نظام موجود، به راه حل هاى گوناگونى روى آورده‌اند. دیدگاهى که مشکل اصلى را کمبود منابع و سرمایه گذارى مى داند و هدف را افزایش درآمد ملّى مى شمارد، پناه بردن به سیستم هاى مالى، اقتصاد آزاد، صنعتى سازى، و همانند آن ها را پیشنهاد مى کند. در برابر، دیدگاهى که فقر و تبعیض و نبود عدالت در توزیع را مشکلات اصلى اقتصادى برمى شمارد، راهبردهاى دیگرى را برمى گزیند؛ همچون : بازنگرى در توزیع درآمد و توجّه به خواست هاى اصلى . بدین سان، به حسب خاستگاه هاى فکرى، گزینه ها و اولویّت گذارى هاى این دو گروه نیز متفاوت هستند.
۱.برخى از تدابیر اسلام براى توزیع عادلانه ثروت و کاستن از فقر، از این قرارند: یک. به خلاف نظام سرمایه دارى که توزیع عادلانه ثروت را در مرحله پس از تولید قرار مى دهد، اسلام بر آن است که باید از آغاز کوشید تا نابرابرى پدید نیاید . از این رو، تدابیرى اتّخاذ مى کند تا از نخست، زمینه بروز فقر ایجاد نشود. برخى از برنامه هاى اسلام در همین مسیر طرّاحى شده، از جمله قرار دادن ثروت هاى طبیعى مانند معدن هاى مهم، منابع بزرگ آب، زمین هاى مرده، زمین هاى ستانده شده از کافران، و نظایر آن ها، در قلمرو مالکیّت عمومى؛ با این هدف : «کَىْ لاَ یَکُونَ دُولَهَ بَیْنَ الْأَغْنِیَآءِ مِنکُمْ (حشر/ ۷) : تا میان توانگرانتان دستگَردان نباشد». دو . اسلام بر احکامى تکیه دارد که چگونگى کسب ثروت و روش توزیع آن میان عوامل تولید را تعیین مى کنند، همچون: حرام بودن احتکار و ربا و فریبگرى در معامله و مانند آن ها. هدف آن است که دارایى هاى متراکم پدید نیاید و اختلاف فاحش طبقاتى بروز نکند. سه. دیگر بار از راه پرداخت حقوق شرعى، مانند خمس و زکات، به توزیع درآمدها و ثروت ها عنایت مى کند. چهار . زمینه توزیع انتخابى و آزادانه درآمدها و ثروت ها را از طریق یارى ثروتمندان به فقیران، فراهم مى آورد. پنج. از طریق انواع کفّاره ها، توزیع ثروت به سود فقیران را سامان مى بخشد.آن گاه که وجود انسان از خیر سرشار مى گردد و جامعه در رفاه و آسایش اقتصادى افزون بر تصوّر، به سر مى برد . متون اسلامى آکنده از گفتار درباره نقش مثبت خصلت هاى پسندیده ۱ و عواملى همچون آمرزش خواهى، نماز، حج، و دعا ۲ در ایجاد رفاه مادّى و برقرارى توسعه اقتصادى اند، در حالى که این امور در دایره ارزش هاى معنوى جاى دارند .
از دیگر سو، مى نگریم که اسلام رفاه اقتصادى را یاورِ تقوا و افزاینده اجر معنوى مى داند؛ همان گونه که از این منظر، رفاه اقتصادى مى تواند زمینه شکوفایى و بالندگى ارزش هاى والاى انسانى باشد . ۳
از این جهت است که اسلام ارزشى بالا براى فعّالیّت سالم اقتصادى قائل است، تا آن جا که از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده است:
«العِبادَهُ عَشَرَهُ أجزاءٍ، تِسعَهُ أجزاءٍ فی طَلَبِ الحَلالِ ۴؛
عبادت ده بخش است؛ نُه بخش آن، جُستن روزى حلال است» .
این سخن، از حقیقتى پرده برمى دارد که آشکارا مى گوید: هرگاه اهداف اقتصادى در مسیرى صحیح تنظیم گردند و سازندگى انسان را نشانه روند، اهداف معنوى او هم تا حدّى بالا تأمین مى گردند .
از همین اشاره که به نقش ارزش ها در توسعه شد، مى توان دریافت که نبود ارزش ها، در واپس ماندگى و دست نیافتن به توسعه نقشى سلبى دارد . در کوتاه سخن، از منظر اسلام، عواملى علاوه بر موانع و دشوارى هاى مادّى، به عقب ماندگى مى انجامند . باورهاى نادرست، اخلاق ناسالم، و اعمال ناشایست ـ بخش هاى چهارم و پنجم این کتاب به همین مبحث خواهند پرداخت ـ در مجموع عوامل عقب ماندگى و آفتِ دستیابى به توسعه‌اند . پس همان گونه که توسعه در تکامل معنوى نقش دارد، عکس آن نیز صادق است و عقب ماندگى احیانا در انحطاط معنوى ریشه دارد .
سه . تأمین نیازهاى اصلى نیازمندان

اگر جامعه انسانى بتواند روش و برنامه اسلامى در توسعه همه جانبه را عملى کند، فقر از اجتماع بشرى رخت بر مى بندد و ریشه کن مى شود . این همان تصویر تابناکى است که پیشوایان و رهبران اسلام در سایه توسعه نوید داده شده، براى روزى از روزهاى بشر ترسیم کرده‌اند .
آرى؛ در اجتماع موعود اسلامى، انسان در جست و جوى نیازمندى برمى آید تا به وى کمک کند، امّا او را نمى یابد . ۱ امّا ضمن انتظار کشیدن براى رسیدن جامعه به چنان سطحى، یکى از اهداف اقتصاد اسلامى، تأمین نیازهاى اساسى نیازمندان و محتاجان است، به گونه اى که از طریق آن، هر یک از افراد جامعه به زندگى کرامت مندانه اى دست یابد . این مهم، نه تنها یکى از اهداف اقتصادى است، بلکه از عناصر اصلى در فرایند توسعه به شمار مى آید .
در دیدگاه اسلامى، اگر مردم به اداى حقوق مالى خود بپردازند، ۲ نیاز همه نیازمندان تأمین مى شود، تا آن جا که دیگر فقیرى باقى نمى ماند . امام صادق علیه السلامبه همین مطلب اشاره فرموده است:
«لَو أخرَجَ النّاسُ زَکاهَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ ۳؛
اگر مردم زکات اموالشان را بپردازند، هیچ کس نیازمند نخواهد بود» .
همین حقیقت با مضامینى دیگر در بیان دیگر آن بزرگوار به چشم مى خورد:
« و إِنَّ النّاسَ مَا افتَقَروا ولاَ احتاجُوا وَلا جاعُوا ولا عَروا إلاّ بِذُنوبِ الأَغنیاءِ ۱؛
همانا مردم به فقر و احتیاج و گرسنگى و برهنگى دچار نشده‌اند، مگر از رهگذرِ گناهان ثروتمندان» .
در این میان، سخنى دیگر از امام امیرالمؤمنین علیه السلام به چشم مى خورد که در آن آمده است:
«إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الأَغنِیاءِ أقواتَ الفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَاللّهُ تَعالى سائِلُهُم عَن ذلِکَ ۲؛
همانا خداوند سبحان، خوراک فقیران را در دارایى ثروتمندان واجب فرموده است . پس هیچ فقیرى گرسنه نمانده، مگر به دلیل آن که ثروتمندى از حقّ او بهره مند شده؛ و خداوند والا ایشان را بدین جهت بازخواست خواهد کرد» .
مى توان گفت که این احادیث، خود، برگرفته از سخن پیامبرند که فرمود:
«لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ زَکاهَ الأَغنِیاءِ لا تَکفی الفُقَراءَ لَأَخرَجَ مِن غَیرِ زَکاتِهِم ما یُقویهِم، فإِذا جاعَ الفُقَراءُ فَبِظُلمِ الأَغنِیاءِ لَهُم ۳؛
اگر خداوند مى دانست که زکاتِ ثروتمندان پاسخگوى نیاز فقیران نیست، از غیرِ زکات آنان به تأمین نیاز ایشان مى پرداخت . پس اگر فقیران گرسنه مانند، به دلیل ستمِ ثروتمندان به ایشان است» .
در پى، چند روایت دیگر مى آید که دلالت مى کند اداى حقوق مالى، علاوه بر تأمین نیازهاى نیازمندان، ابزار توسعه اقتصادى نیز هست:
از رسول خدا روایت شده است:
«إذا أرَدتَ أن یُثرى مالُکَ فَزَکِّهِ ۱؛
اگر خواستى مالت افزون گردد، زکات آن را بپرداز» .
از امام على علیه السلام نقل شده است:
«فَرَضَ اللّهُ … وَالزَّکاهَ تَسبیبا لِلرِّزقِ ۲؛
خداوند زکات را واجب فرموده است … تا زمینه ساز افزایشِ روزى باشد» .
از امام موسى کاظم علیه السلام همچنین روایت کرده‌اند:
«إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّکاهَ قوتا لِلفُقَراءِ، وتَوفیرا لِأَموالِکُم ۳؛
همانا خداوند زکات را خوراک فقیران و مایه افزایش دارایى شما قرار داده است» .
به عکس، در اسلام، تأمین نکردن نیازهاى نیازمندان از موانع اساسى در مسیر توسعه اقتصادى و شکوفایى معیشتى تلقّى مى شود . از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده است:
«إذا مَنَعُوا الزَّکاهَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَکَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ کُلِّها ۴؛
هر گاه مردم زکات نپردازند، زمین برکت هاى خود، همچون کشت و میوه و معدن را، یکسره، از ایشان باز مى دارد» .
چهار . حفظ توازن محیط

در برخى از متون اسلامى، توسعه اقتصادى در خلال مفاهیمى چون «برکت هاى آسمان و زمین» ۱، «باغ ها و جوى ها»۲، و «آبادانى زمین»۳ بیان شده است . ممکن است یکى از مدلول هاى این عبارات آن باشد که حفظ توازن محیط از برجسته ترین ویژگى هاى فرایند توسعه در اسلام است .
در اسلام، به درختکارى و آباد سازى زمین و کاشت درخت بسیار اهمّیّت داده شده، تا آن جا که از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت گشته است:
«إن قامَتِ السّاعَهُ وفی یَدِ أحَدِکُم فَسیلَهٌ، فإِنِ استَطاعَ أن لا یَقومَ حَتّى یَغرِسَها فَلیَغرِسها ۴؛
هر گاه، یکى از شما را هنگامه قیامت فرا رسد و در دستش قلمه درختى باشد، اگر برایش ممکن است، پیش از برخاستن، باید آن را بکارد» .
بدین سان، در دیدگاه اسلامى، هر گونه عمل منتهى به تخریب محیط و زیان زننده به تداوم و شکوفایى توسعه و آسیب رسان به سلامت انسان، در مسیر توسعه و نظام هاى آن، مردود شمرده شده است ۵ .

۱.ولفگانگ زاکس : نگاهى نو به مفاهیم توسعه، ترجمه فریده فرحى و وحید بزرگى، ص ۲۲.
۲.در یکى از گزارش هاى سازمان ملل متّحد، توسعه به این صورت تعریف شده است: «توسعه عبارت است از رشد، افزون بر تغییر . تغییر تنها شامل جنبه اقتصادى و عددى نیست، بلکه ابعاد اجتماعى، فرهنگى، و کیفى را نیز شامل مى شود. نکته اساسى در این میان، آن است که کیفیّت زندگى انسانى بهبود یابد (همان، ص ۲۴).
۱.بنگرید به : ح ۱۰ .
۲.بنگرید به: ص۵۰۳ (اصول توسعه).
۱.سوره اعراف، آیه ۹۶.
۲.سوره نوح، آیه ۱۰ ـ ۱۲.
۳.بنگرید به: ص۸۶۱ (آفت هاى توسعه).
۱.بنگرید به: ص۶۲۷ (اصول اخلاقى).
۲.بنگرید به: ص۶۷۵ (اصول عبادى).
۳.بنگرید به: ص۶۹ (برکت هاى پیشرفت اقتصادى).
۴.بنگرید به: ح ۴۵۲ .
۱.بنگرید به : ص۱۲۵ (توسعه نوید داده شده در اسلام).
۲.بنگرید به : ص۶۰۹ (پرداخت نکردن حقوق و واپس ماندگى)
۳.بنگرید به : ح ۱۳۶۴ .
۱.کتاب من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴، ح ۶.
۲.بنگرید به : ح ۱۰۱۷ .
۳.کنز العمّال، ج ۶، ص ۳۱۰، ح ۱۵۸۲۴.
۱.بحار الأنوار، ج ۸۵، ص ۱۶۴، ح ۱۲.
۲.بنگرید به : ح ۱۳۶۰ .
۳.بنگرید به : ح ۱۳۶۵ .
۴.بنگرید به : ح ۱۰۳۱ .
۱.«و اگر مردم آبادى ها ایمان آورده و پرهیزگارى کرده بودند، هر آینه برکت ها از آسمان و زمین بر آنان مى گشادیم»(سوره اعراف، آیه ۹۶).
۲.«تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران یارى کند و به شما بوستان ها دهد و برایتان جوى ها پدید آورد» (سوره نوح، آیه ۱۱ و ۱۲).
۳.بنگرید به: دانش نامه امیرالمؤمنین، ج ۴، سیاست هاى اقتصادى، ص ۲۱۱: «آبادانى شهرها».
۴.میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۶۷۱، ح ۹۱۴۰؛ کنز العمّال، ج ۳، ص ۸۹۲، ح ۹۰۵۶ . نیز بنگرید به: میزان الحکمه، «شجر ـ زرع».
۵.بر آگاهان و اهل فن پوشیده نیست که ادلّه این ادّعا در همین ها منحصر نیست . براى مثال، اسلام، زیاده روى در مصرف منابع طبیعى را مصداق اسراف و ضایع ساختن ثروت دانسته و از آن بسیار نهى فرموده، همان گونه که هر نوع بهره ورى از منابع طبیعى را که به تخریب محیط و آسیب رسانى به سلامت انسان بینجامد، بر طبق قاعده «لا ضرر»، ممنوع شمرده است.

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *