ارض موعود؛ قوم برگزیده٭

صهیونیست‌ها مدام از «ارض موعود، برای قوم برگزیده» سخن گفته‌اند. امّا این «ارض موعود» کجاست و این قوم «برگزیده» کیانند؟ تئودور هرتزل، بنیان‌گذار سازمان صهیونیسم جهانی در سال ۱۹۰۰ م. نوشت: «بازگشت ما به سرزمین پدرانمان، چنان‌که در کتاب مقدّس وعده داده شده است، از بزرگ‌ترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرت‌هایی است که در آسیا، چیزی را می‌جویند».1 فلسطین از قرن دوازده قبل از میلاد توسط فلسطینیانی که تاریخ از آنان به نام دلیران یاد کرده است و به «مردم دریا» معروف بودند، اداره می‌شد. آنها در قسمت جنوبی دریای مدیترانه «ساحل کنعان» ـ غزّه امروزی ـ سکنا داشتند.
تاریخ از کنعان۲ که در کنار فلسطین قرار داشت، از حدود بیست قرن قبل از میلاد، یاد کرده است. قوم بنی‌اسرائیل در قرون ۱۴ و ۱۳ (ق. م) وقتی از مصر اخراج شدند، وارد کنعان شدند. آنان برای مدّت دو قرن، تنها دو قرن، تا ظهور آشور بنی‌پال در آنجا ساکن بودند. مهاجران قوم بنی‌اسرائیل، کم‌کم به سرزمین‌های اطراف کنعان با جنگ و ستیز و حیله دست یافتند. در زمان حضرت سلیمان، اورشلیم به همان ترتیب یاد شده به تصرّف آنان درآمد. معبد سلیمان بر کوه صهیون توسّط آن حضرت به نام «معبد خدا» بنا شد. اکثر سال‌هایی که قوم بنی‌اسرائیل در آن قسمت زندگی می‌کردند، در کنعان گذشت که چنان‌که گفته شد، در کنار فلسطین قرار داشت. آنها کم‌کم اورشلیم را گرفتند. ولی توقّف آنان در آن قسمت، بسیار کوتاه بود.
طبق روایات تورات کنعان «ارض موعود» است؛ یعنی غزّه لذا ادّعای آنان بر فلسطین کاملاً بی‌اساس است.
پس از مرگ حضرت سلیمان(ع) در سال‌های ۷۲۲ ـ ۷۳۲ (ق.م) آن سرزمین ـ چنان‌که ذکر شد ـ به دست بخت نصر ـ پادشاه بابل ـ ویران گشت و ساکنان آن در به در و گروه بسیاری از آنها به بابل برده شدند. لذا در سال ۷۲۱ (ق.م) حکومت بنی‌اسرائیل به طور کامل در آن نواحی از بین رفت و دیگر هرگز دولتی اسرائیلی در آن سرزمین بر سر کار نیامد. اصولاً کشور فلسطین و شهرهای اطراف آن، دیگر روی استقلال ندیدند و تنها تعدادی انگشت‌شمار یهودی سامی در آنجا به سکونت خود ادامه دادند.
عدّه‌ای از محقّقان، اعراب فلسطین را باقی‌ماندگان حمله اعراب و اسلام در قرن هفتم میلادی می‌دانند. ولی محقّقان دیگری، همچون هانری کاتن و ماکسیم رودنسون، از آنان به عنوان ساکنان اوّلیه یاد کرده‌اند. هانری کاتن در کتاب «فلسطین، اعراب و اسرائیل؛ در جستجوی عدالت» حاصل تحقیقات خود را چنین ارائه داده است: «اعراب فلسطین ساکنان اوّلیه فلسطین هستند. در حالی که مسلمانان در سال ۶۳۷ بعد از میلاد، فلسطین را فتح کردند. نژاد سامی‌که اعراب نیز از آن نژادند، قبل از اسلام در فلسطین وجود داشته و آنها قبل از اسلام در فلسطین و قسمت‌های دیگر خاورمیانه می‌زیسته‌اند». کاتن بر این نکته تأکید کرده است که، «آنها بدون وقفه از بدو تاریخ در مملکت خود می‌زیسته‌اند. تاریخ اسکان آنان به چهل قرن قبل از این کشیده می‌شود. در آنجا، از سایر نژادها، اقلیت‌هایی تشکیل شد؛ همچون یونانیان، اعراب مسلمان و صلیبیان. فلسطینی‌هایی که مرکّب از مسیحیان و مسلمانان هستند، همیشه در آنجا ساکن بوده و عناصر اوّلیه و اکثریّت جمعیت فلسطین را تا آغاز تأسیس دولت اسرائیل [در سال ۱۹۴۸] تشکیل می‌داده‌اند».3 همچنین پروفسور ماکسیم رودنسون در کتاب «اعراب و اسرائیل» به این نکته اشاره کرده و نوشته است: «اعراب فلسطین به تمام معنای کلمه، بومی فلسطین هستند و فلسطینیان امروز، فرزندان فلسطینیان، کنعانیان و سایر قبایلی که ساکنان اوّلیه فلسطین را تشکیل می‌دادند، می‌باشند».4 ماکسیم گیلان نیز که خود از صهیونیست‌های اوّلیه بوده و بعداً به دلیل بیراهه رفتن سردمداران اسرائیلی از صهیونیست بودن خود، اظهار تأسف کرده، در کتاب «چگونه اسرائیل ماهیّت وجودی خود را از دست داد؟»5 نوشته است: «در آغاز، صهیونیسم، به دنبال «اتّحاد ملّی» بود. بعداً به دنبال «استقلال ملی» رفت». منظور او از [صهیونیسم] یهودیت نبود، بلکه استقلال در سرزمین اسرائیل «Eretz-Israel»6 بود. آنها به دنبال استقلال ملّت هیبرو (عبرانی) بودند تا دوباره در سرزمینی که سال‌ها قبل کنعان نامیده می‌شد، اسرائیل را بنا کنند. به اعتقاد ماکسیم گیلان، آنها به فکر زنده کردن فرهنگ کنعانی خود بودند و «نه فرهنگ مذهبی». در این نوشته نیز مهر تأییدی بر کنعانی بودن یهودیان زده شده است و نه فلسطینی بودن آنها. کنعان در زمان استعمار به فلسطین پیوست.
مسئله قابل توجّه دیگر این است که، وقتی قوم بنی‌اسرائیل از مصر به کنعان رفت، قومی‌به نام کنعانیان در آنجا ساکن بود. تاریخ از آنها، در حدود ۲۰ قرن (ق.م) یاد کرده است. بسیاری از شهرهای کنعان ـ مانند غزّه ـ هم‌عصر با سلطنت فراعنه می‌باشد؛ عصر مفرغ، یعنی حدود ۳۱۰۰ قبل از میلاد مسیح. این شهرها عبارتند از: مجیدو Meggido»»، جریکو و تل الفار «Tell-el-far». از مدارکی که در حفّاری‌ها به دست آمده و ابا ابان ـ وزیر امور خارجه گلدامایر ـ از آنها در کتاب خود به نام «قوم من» یاد کرده، معلوم شده که مردم کنعان دارای فرهنگ پیشرفته‌ای بوده است و اطراف شهرهای مذکور با آجر نپخته حصار کشیده بودند. این شهرها دارای استقلال داخلی بود. فقط بعضی از فراعنه در آنجا نفوذ سیاسی داشته‌اند. این نفوذ تا عهد «رامسس دوم» ادامه داشت. پس از آنکه حکومت مصر در آن نواحی دچار ضعف شد «هیبروها» (عبرانی‌ها) بعضی از شهرهای آن را گرفتند و در آنجا ساکن شدند و «خیمه عهد»7 را بر زمین گذاردند. نکته جالب توجّه این است که در کتاب عهد عتیق، کراراً از جنگ قوم بنی‌اسرائیل با اقوام فلسطینیان یاد شده است. از این نکته به خوبی آشکار می‌شود که آنها ساکنان اوّلیه فلسطین نبوده و آن سرزمین را به زور و توسل به جنگ گرفته‌اند و حضرت داوود پیغمبر، بعد از جنگ‌های بسیاری که با ساکنان فلسطین کرد، بالاخره در اورشلیم که در آن وقت جیبوس «Jebus» نامیده می‌شد، خیمه عهد را زمین گذارد. برگ دیگری از اینکه فلسطین، سرزمین موعود نیست، مطلبی است که در تورات کتاب اوّل سیموئیل آمده است و آن از فرار حضرت داوود به سرزمین فلسطینیان حکایت دارد به این شرح که: «… داوود پیغمبر در دل خود گفت: الحال روزی به دست شاوول هلاک خواهم شد… چیزی برای من بهتر از این نیست که به زمین فلسطینیان فرار کنم».8
با توجّه به مطالب فوق، نه فلسطین سرزمین موعود است و نه قوم بنی‌اسرائیل را بر آن حقّی است. اگر ارض موعودی هست، آن کنعان یا باریکه غزّه است. گرچه در نقشه ارض موعودی که صهیونیست‌ها تهیه دیده‌اند و در کنگره اوّل سال ۱۸۹۷ صهیونیست‌ها ارائه شد، اراضی آناتولی عثمانی نیز داخل قلمرو دولت موعود یهودی قرار داشت»9 و «در میان بلادی که جزء موطن اصلی یهودیان قلمداد می‌شود، به قسمتی از آناتولی ترکیه نیز برمی‌خوریم. در چنین موقعیّتی، برنامه‌های آتی صهیونیسم، اخراج مردم ترکیه از آناتولی را نیز شامل می‌شود».10
بنابر آنچه راندلف. اس. وینستون چرچیل (نوه وینستون چرچیل بزرگ) در کتاب «جنگ شش روزه» نوشته است، «از ۱۲ سبط حضرت یعقوب، دو قبیله گم شد. خیلی‌ها، از جمله ادمیرال فیشر (Admiral Fisher) می‌گویند که بریتانیایی‌ها [یکی از آن دو قبیله] گمشده هستند».11 بدیهی است که چرچیلی‌ها دروغ نمی‌گویند. در هر حال، مسلّم این است که فلسطین از آن فلسطینیان ـ اعمّ از مسلمانان، عیسوی و یهودی ـ است که از آغاز تاریخ در آنجا ساکن بوده‌اند و خاک آن سرزمین با خاک استخوان اجداد، نیاکان و پدران آنان آمیخته است. دولت اسرائیل نفرین‌زده این خاک است.
و امّا مسئله قوم برگزیده، خود داستان دیگری است. در این قسمت، به گفته دکتر آلفرد لی‌لی ینتال، که از نویسندگان مشهور آمریکایی، یهودی متدیّنی است، تمسّک می‌جوییم، «اصولاً کلمه «هیبرو» (یهودی) قوم یهود [یهودیت] از طرف افسانه‌پردازان برای نشان دادن ادامه یک جامعه تاریخی بوده است. در حقیقت، آنان مردم مختلف در زمان‌های متفاوت در تاریخ، با نحوه زندگی مختلف بوده‌اند. قدیمی‌ترین آنها از دوران مسیحیت [اجداد یهودیان عصر حاضر]۱۲ در خاورمیانه می‌زیسته‌اند. که از ازدواج با اقوام اموئیان، کنعانیان، فنیقی‌ها و سایر اجداد سامی اعراب امروزی که در آنجا ساکن بودند، می‌باشند… آنها که، سرزمین خود را با یهودیان تقسیم نموده بودند». نامبرده در ادامه مطلب نوشته است: «نه یهودیان و نه اجداد آنان هرگز، یک نژاد یا حتّی گروه قومی مشخّص و خالصی را تشکیل نداده‌اند». کلمه عبرانی «هیبرو» نیز اشتقاق از یک محل یا ناحیه ندارد. بلکه، از کلمه «Ibhri» [کسی که طیّ طریق کرده] گرفته شده است. «این کلمه برای اوّلین بار، جهت اشاره به حرکت ابراهیم(ع) وقتی که از خانه‌اش در اور«Ur of Chaldeesur» از اردن گذشت و داخل سرزمین مقدّس شد، به کار رفته است».13
در قرآن مجید در سوره‌های مائده و اعراف۱۴ نیز از لطف پروردگار درباره قوم بنی‌اسرائیل حکایت شده است. پس از آنکه در بیابان «تیه» از سرگردانی نجات یافتند و خداوند به موسی(ع) فرمان داد که قومش در آن شهر درآیند و از نعمات آن بهره گیرند. این مبحث نه به دلیل آن بود که آنان برای همیشه «قوم برگزیده»اند؛ بلکه به این مناسبت بود که در آن برهه از زمان، قوم موسی ـ البتّه آن دسته از قوم که به حق خداپرست بودند ـ تنها گروه معتقد به خداوند بودند. لذا خداوند نیز نعمت را بر آنان تمام کرد. لکن پس از آنکه حضرت عیسی مبعوث شدند، آنان بر اساس دستور خداوند که در تورات آمده است، بایستی به آن حضرت و سپس به حضرت محمّد(ص) می‌گرویدند؛ امّا آنها از پیوستن و گرویدن به ادیان مذکور سر باز زدند و به هیچ‌یک از اوامر خداوند عمل نکردند. آنان همچنان با همه اعمال خلاف انسانی و خدانشناسی، خود را قوم برگزیده دانستند.
صهیونیست‌ها حتّی کلمه قوم برگزیده را نیز تحریف کرده‌اند. واقعیت این است که حضرت موسی(ع) پس از زمانی طولانی بعد از حضرت ابراهیم، مأمور اشاعه دین یکتاپرستی شد و با دریافت الواح ده‌گانه به سوی قوم خود رفت و به آنان اعلام کرد که، خداوند آنان را از میان جماعات آن روز برای ترویج مذهب خداپرستی انتخاب کرده است. این کلمه «انتخاب» بدان معنا نبود که آنان بر دیگران «برتری» قومی و نژادی دارند. پس از موسی، حضرت مسیح و حضرت محمّد(ص) نیز هر یک به ترتیب برای اشاعه دین خداوند که مبتنی بر یکتاپرستی است، ظهور کردند. در پایان به قول پروفسور روژه گارودی استناد می‌کنیم که، «خداوند بایستی نسبت به سایر مخلوقات خود بخل ورزیده باشد که یک قوم را در میان همه آفریدگان خود [بی‌دلیل] برگزیند».

ماهنامه موعود شماره ۱۰۱

پی‌نوشت‌ها:


٭ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
۱. یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، پاورقی ص ۱۸.
۲. در تواریخ از کنعان به چندین نام یاد شده است، قوم «عکار» آن را به نام «آمورو» به معنای غرب یا سرزمین «Amurites» می‌خواندند، مصریان در سده نوزدهم (ق ـ م) آن را «Retno» می‌گفتند، این همان نامی است که به عبری، کنعان را می‌نامند و آن «سرزمین کوچکی است بین عربستان و دریای مدیترانه و شرم الشیخ». عده‌ای از مورخان معتقدند، کنعان همین باریکه غزّه می‌باشد، باریکه‌ای که از چهل منطقه تشکیل شده و همه اسباط را در خود جای داده بود.
۳. Henry Cattan, Palestine-Arab and Israel, The Search for Justice, Longman.
۴. Maxim Rodinson, Israel and the Arabs, Penguin Books, 1988,P.216,p.p.6-7.
۵. «How-Israel Lost its soul». این جمله را من «چگونه اسرائیل ماهیت وجودی خود را از دست داد» ترجمه کرده‌ام.
۶. Maxim Ghilan, How Israel Lost Its Soul, London: C.NichollstCo, 1974, P109.
۷. صندوق موسی یا «خیمه عهد» محتوی باقیمانده‌ای از یادگارهای حضرت موسی و هارون می‌باشد. آیه ۲۰۷ سوره بقره یهودیان در سال (۱ ق.م) در جنگی که با یکی از همسایگان به راه‌انداختند، آن را که سرّ پیروزی خود می‌دانستند، از دست دادند. اینک صندوقی مربوط به یهودیان در قسمت فوقانی موزه مصر باستان در قاهره وجود دارد، بعضی‌ها آن را همان «صندوق عهد یا خیمه عهد» می‌دانند.
۸. ر.ک: ص ۴۶۸، باب بیست و هفتم، کتاب اوّل سموئیل ـ تورات.
۹. علی اوغور، کنگره صهیونیست‌ها، ترجمه جعفر سعیدی، ص ۱۰۰.
۱۰. ر.ک: ص ۴۶۸، باب بیست و هفتم، کتاب اوّل سموئیل ـ تورات.
۱۱. همان، پاورقی ۱۰۰.
۱۲. Randolph S. Churchill and Winston Churchill. The Six Day War. London: William Heinemann Ltd, 1967.P.1.
۱۳. توضیحات داخل کروشه از نویسنده می‌باشد.
۱۴. A.M. Lilienthal, The Zionist Connention, What Price Peace-New York: Dodd Mead and Co-1978, P.10.
۱۴. سوره مائده (۵)، آیه ۱۹؛ سوره اعراف (۷)، آیات ۱۵۹ـ۱۶۰.

همچنین ببینید

مسیحیت صهیونیستی

احداث معبد بزرگ در بیت ‏المقدس

 مسیحیت به سه شاخه كاملاً جدا و مخالف یكدیگر، یعنی كلیسای  كاتولیك روم،  ارتدوكس و  …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *