استاد دانشکده طبّ سنّتی
اشاره:
طبّ سنّتی ایران، شاید پس از یک دوره فترت یکصد ساله و با وجود تأکید رهبر فقید انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مبنی بر احیا و گسترش آن، اخیراً مورد توجه مسئولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار گرفته و پس از طیّ مراحل قانونی بهصورت یک رشته دانشگاهی به تصویب «شورای عالی برنامهریزی کشور» رسیده است.
- از سابقه طبّ سنّتی در کشورمان و روند رشد آن شروع کنیم.
در دنیا مکاتب پزشکی بسیار محدود بودند و هنوز هم هستند، امّا روشها و شیوههای درمانی بسیار متعدد و متکثر بوده و هست. یک مکتب پزشکی همواره براساس یک تفکر منطقی یا فلسفی شکل گرفته است. مثلاً مکتب طبّ چینی براساس تفکر «تائو» (دائو) و مکتب طبّ هندی یا آیورودا براساس تفکر «ودا» صورت گرفته که هر یک از اینها یک مکتب فلسفی هستند. آنچه امروز از آن بهعنوان طبّ سنّتی یاد میشود سه بخش دارد:
مکتب طبّ اَخلاطی در کنار طبّ رایج قرار میگیرد یا در تقابل با آن؟
این مکتب چه بیماریهایی را درمان میکند و تحت پوشش قرار میدهد؟
هر مکتب پزشکی به واسطه تعریف و نگرشی که از انسان، صحت، مرض، درمان، دارو و… دارد مسلّماً دارای امتیازات، موفقیتها و همچنین ضعفها یا بنبستهای علمی است. امّا نکته مهم آن است که یک مکتب پزشکی باید دارای پویایی باشد؛ یعنی دارای مبانی اجتهادی علمیباشد و چون مکتب طبّ اخلاطی دارای این ویژگیهاست لذا ما نمیتوانیم آن را محدود به حدود کنیم. بنابراین ما به هر میزان که امکانات، تجهیزات، نیروی انسانی تعلیم یافته و مجرب و مراکز پژوهشی متناسب تأمین کنیم، امکان دخالت در درمان انواع بیماریها برای این مکتب بیشتر و بیشتر میشود.
- در طبّ سنّتی در بخش درمان مسئلهای به نام «وحدت جسم و روح» وجود دارد که در طبّ رایج کمتر به آن پرداخته میشود. در مورد جایگاه وحدت جسم و روح در طبّ سنّتی توضیح میدهید؟
- شیوههای درمانی این مکتب چه شباهتهایی با طبّ رایج دارد؟
به قول مرحوم استاد دکتر سیدجلالالدین مصطفوی کاشانی که بیش از ۶۰ سال از عمر گرانمایهاش را در رابطه با تحقیق و پژوهش در مکتب طبّ اخلاطی گذرانده بود و اعتقاد به طبّ التقاطی داشت و شعارش «خوبهای قدیم و خوبهای جدید در اختیار سلامت انسان» بود. تا امروز یکسوم از مطالب مکتب طبّ اخلاطی در کتب و آموزشهای طبّ رایج عیناً دست نخورده باقی مانده است و یک سوم دیگر آن از نظر طبّ رایج غیرقابل استفاده است و یک سوم باقیمانده، نه اثبات و نه رد شده است.
در حالیکه پاسخ بسیاری از معضلات و بنبستهای دانش پزشکی رایج در آن وجود دارد و این مهم در گرو فراگیری زبان فنی مکتب طبّ اخلاطی است و تا زمانی که ترمینولوژی مکتب طبّ اخلاطی فراگیر نشود متخصصان و دستاندرکاران حرفه پزشکی قادر به کشف و درک این معانی نخواهند شد.
- جایگاه طبّ سنّتی و روند رشد آن در ایران در مقایسه با جایگاه طبّ سنّتی در کشورهای دیگر چگونه است؟
البته روند رشد این دانش در کشورمان به خاطر نبود امکانات کافی و به کار نگرفتن نیروهای مجرب و علاقهمند و نبود قوانین لازم، روند بسیار کندی است، امّا چنانچه دولتمردان و دست اندرکاران توسعه این علم قادر باشند قوانین لازم و ابزار و ادوات مورد نیاز را فراهم کنند در آینده میتوان شاهد جهش این علم و پرچمداری آن و سیادت جهانی آن میان سایر کشورها باشیم، زیرا مکتب طبّ ایرانی (طبّ اخلاطی) که مثل گنجی پنهان است، دارای استعداد و تواناییهای بالقوّه زیادی در حیطه درمان است، در حالی که مکتب طبّ آلوپاتی با وجود شاخ و برگهای زیادی که دارد از ضعفها و کاستیهای بسیاری برخوردار است.
به عنوان مدرس دانشکده طبّ سنّتی دانشگاه علوم پزشکی تهران اوّلین دوره برگزاری رشته طبّ سنّتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
صرفنظر از کاستیهایی که قبلاً عرض شد هم به لحاظ علاقه و انگیزه دانشجویان و هم به لحاظ علاقهمندی و پشتکار دستاندرکاران این دوره، آیندهای پر از موفقیت و روشنی و کامیابی را انتظار داریم.
- در کنار بخش آکادمیک که سامان گرفته است آیا برای جمعآوری آموزههای طبّ بومیکه نزد مردم در نقاط مختلف کشور وجود دارد، برنامهریزی شده؟
وقتی این رشته در سطح دانشگاههای کشور گسترش پیدا کند قدر مسلّم برای هر یک از این مقولات راهچاره، روش تحقیق- بررسی و انتقال آن به اشخاصی که متناسب با پتانسیلهای طبّ بومی و … هستند راهکارهایی بررسی و ارائه میشود.
- چرا با وجود اینکه ضرورت توجه به طبّ سنّتی در بخش درمانی احساس میشود و با وجود آکادمیک شدن این رشته، برخی از پزشکان نسبت به این شیوههای درمانی بیاعتنا هستند؟
دو علت عمده وجود دارد: یکی جهل است و دیگری خودباختگی. انسان نسبت به چیزی که آگاهی ندارد عناد میورزد بهخصوص که این عنادورزی با نبود تعهد اخلاقی نیز همراه باشد، زیرا کسی که تعهد اخلاقی دارد در مورد دانشی که نسبت به آن اشراف ندارد، اظهار نظر نمیکند چه برسد به اینکه آن علم را تخطئه کند. این نهایت تعهد نداشتن فرد نسبت به جهان دانش است. علت دوم خودباختگی افراد در برابر غرب است. اینگونه افراد ارزشهای میهنی خودشان را در ذهن تبدیل به ضدّ ارزش کردهاند و امروز که از طبّ ایرانی ویژگیها، تواناییها و قابلیتهایش سخن به میان میآید، احساس میکنند که به شخصیتشان توهین میشود و درصدد دفاع از محفوظات خود برمیآیند.
ماهنامه موعود شماره ۱۱۰
پینوشت:
٭ برگرفته از: «همشهری آنلاین.»