مسیح یهودی و فرجام جهان-۲

رضا هلال
مترجم: قبس زعفرانى

(مسیحیت سیاسى و اصول‏گرا در امریکا)
اشاره :
در شماره پیش مقدمه کتاب المسیمح الیهودى و نهایهالعالم که براى نخستین‏بار در مجله موعود ترجمه و ارائه مى‏شود، تقدیم شما خوانندگان عزیز شد، در این شماره فصل اول این کتاب را که بررسى چگونگى نفوذ افکار و اندیشه‏هاى یهود در مسیحیت و شکل‏گیرى یهودیت مسیحى و مسیحیت یهودى مى‏پردازد، پى‏مى‏گیریم.

فصل اول: مسیح یهودى

»… گمان مبرید که من آمده‏ام تا شریعت پیامبران را نجات دهم… من جز براى کامل کردن دین فرستاده نشده‏ام.«
(متى: ۱۷:۵)
»… یهود فرزندان خداوند هستند و ما مهمانان و بیگانگانى بیش نیستیم… بنابراین باید، به این رضایت دهیم که بسان سگهایى باشیم که از پس‏مانده سفره سرورانش مى‏خورد، دقیقاً به‏سان زن کنعانى«.
مارتین لوتر، برگرفته از کتاب مسیح یهودى زاده شد

»یسوع مسیح« از تبارى یهودى در شهر ناصرى به دنیا آمد. »متى«1 شجره‏نامه تبار مسیح را در سر لوحه انجیلش قرار مى‏دهد و این شجره‏اى است که چهارده نسل را در بر مى‏گیرد، از ابراهیم تا داوود – که سلام و صلوات خداوند بر آنها باد – و چهارده نسل از داوود تا تبعید در بابل و چهارده نسل از تبعید در بابل تا مسیح.
امّا »لوقا« سلاله مسیح را تا قبل از حضرت ابراهیم؛ یعنى تا حضرت آدم ادامه۲ و سپس اطلاعاتى از نیاکان ابراهیم تا آدم ارائه مى‏دهد، که ۱۹ نام از این نامها در عهد قدیم و در سفر تکوین ذکر شده است.۳
انجیلها به ما خبر مى‏دهند که: یسوع ناصرى، به هیکل مى‏رفت و بخش بزرگى از شریعت و آموزه‏هاى پیامبران یهود را حفظ کرد و در تعالیم و آموزه‏هاى خویش از آنها بهره برد.
اما انجیلها از هجده سال بعد سخنى نگفته‏اند که یسوع در آن زمان میان سالهاى دوازده تا سى بود و »سالهاى سکوت در ناصره« نام داشت.
اما غسل تعمید۴ یسوع در رود اردن و به دست »یوحناى تعمیدگر« انجام شد تا مرحله سکوت را در ناصره در هم بشکند.
انجیلها مى‏گویند: یسوع چهل روز در صحراى ماوراى رود اردن عزلت گزید و طى آن مورد امتحان و آزمایش شیطان قرار گرفت، امتحان او با رد تسلیم شدن مقابل شیطان و هوى و هوسهایى از قبیل عیش و نوش و خودنمایى و تکبر و جاه‏طلبى (به عنوان این‏که پادشاه یهودیان باشد) پایان یافت. خود یسوع مى‏گوید که آموزه‏هایش، تکمیل کننده تعالیم موسى(ع) است.
یسوع وصایاى دهگانه را همانگونه که در تورات ذکر شده بود، گرفت، اما به آنها معنایى روحانى و معنوى بخشید که بر روح و روان تمرکز داشت.
او ملاحظه کرد، ظاهرگرایى (فرمالیسم) و توجه به ظاهر معانى به‏ویژه در »فریسیان« آشکار است.۵ آنها در فهم و درک شریعت و آیین پیامبران به ظاهر تعالیم توجه مى‏کردند و گمان مى‏بردند، برتر از دیگران هستند و نجات و رهایى فقط براى ایشان است.
به همین دلیل، یسوع گفت: براى تکمیل کردن آمده، نه نجات دادن و محبت و عشق تکمیل کننده شریعت است. آموزه‏ها و تعالیم او که در »موعظه کوه« (موعظه‏انجیل) نمود پیدا مى‏کند، انقلابى علیه صورت‏گرایى به شمار مى‏آمد:
هر کس عمل کند و به عمل خویش آگاه باشد، او در ملکوت آسمانها بزرگ خوانده مى‏شود. من به شما مى‏گویم، اگر بر نیکى و احسان خویش نسبت به نویسندگان و فریسیان نیفزایید، وارد ملکوت آسمانها نمى‏شوید. شنیده‏اید که به پیشینیان گفته‏اند، نکشید… اما من به شما مى‏گویم، هر کس بیهوده بر برادر خویش خشمگین شود، مستوجب عقوبت (مرگ) است… اگر قربانى خود را براى ذبح به قربانگاه بردى و ناگاه به یاد آوردى که برادرت حقى برگردن تو دارد، قربانى‏ات را در آستانه قربانگاه رها کن و نزد برادرت برو، با او آشتى کن و پس از آن بیا و قربانى‏ات را تقدیم کن… شنیده‏اید که به پیشینیان گفته شده که زنا نکنید… اما من به شما مى‏گویم، هر کس به زنى نگاه کند و او را هوس نماید، در قلب خویش با او زنا کرده است… هم‏چنین شنیده‏اید که به پیشینیان گفته‏اند: سوگند و پیمان خود را نشکنید، بلکه پیمانهاى خویش را براى خداوند ادا کنید… اما من به شما مى‏گویم، البته که نباید قسم بخورید، نه به نامهاى خداوند که آنها کرسى خداوند هستند و نه به زمین چون قدمگاه اوست… به سر خود نیز قسم مخور، چون تو توانایى خلق یک تار موى سفید یا سیاه را ندارى… بلکه سخنت باید فقط، بله، بله و نه، نه باشد، هر کس بر آن چیزى بیفزاید، شرور و بدنهاد است… شنیده‏اید که گفته شده، نزدیکانت را دوست مى‏دارى و بر دشمن خویش کینه مى‏ورزى… اما من به شما مى‏گویم، دشمنان خویش را دوست بدارید، براى لعنت کنندگان خویش طلب رحمت و برکت و به دشمنان خویش نیکى کنید و براى کسانى که به شما گزند مى‏رسانند و بدى مى‏کنند و شما را طرد مى‏نمایند، نماز بخوانید تا فرزندان پدرانتان باشید، پدرى که در آسمانهاست…؛ چرا که، اگر به کسانى که شما را دوست دارند، محبت کنید، چه پاداشى براى شما وجود دارد؟۶.
یسوع در انقلاب خویش علیه صورت‏گرایى یهود ادامه مى‏دهد:
هر چیزى که از خارج وارد بدن انسان شود، انسان نمى‏تواند آن را نجس و ناپاک نماید، چون وارد قلب او نمى‏شود، بلکه به شکم او سرازیر مى‏شود و سپس از بدن دفع مى‏شود… آنچه که از انسان خارج مى‏شود، آن است که انسان را ناپاک و آلوده مى‏نماید، چون از درون، از قلب انسان‏هاست که افکار ناپسند سرچشمه مى‏گیرد: زنا، فسق، قتل، سرقت، آز، شرارت، مکر، بى‏عفتى، چشم ناپاک، کفران، خودپسندى، نادانى… تمام این ناپاکى‏ها از درون خارج مى‏شود و انسان را آلوده مى‏نماید۷.
انقلاب یسوع به شدت با دروغها و فریبکاریها برخورد کرد و هنگامى که او وارد هیکل شد، به دانش‏آموزانش گفت که خانه پدرش، خانه نماز بوده است، در حالى که این قوم آن را پناهگاه و مأمن دزدان کرده‏اند و براى این‏که تأکید کند، او »مسیح سیاسى« براى یهود نیست، آنها را به ملکوت خداوند دعوت کرد. احبار از او پرسیدند:
آیا مى‏توان به سزار (امپراتور رم) جزیه داد یا خیر؟«، او از آنها خواست، فقط (یک دینار) به او به عنوان جزیه بدهند. به آنها گفت: این فهرست و نوشتار را براى چه کسى تهیه مى‏کنید؟ پاسخ دادند: براى سزار. یسوع به آنها گفت: هر آنچه مال سزار است به او بدهید و هر آنچه از آن خداست به خدا بدهید.۸.
و اعلام کرد: سرزمین و مملکت خداوند براى همه است.
و به رؤساى کاهنان و شیوخ گفت:
»باج‏گیران و زناکاران براى رسیدن به ملکوت خداوند از شما سبقت مى‏گیرند«9.
نشو و نماى مسیح (یسوع) و نشو و نماى مسیحیت، دو حقیقت زیر را براى ما آشکار مى‏کند:
– اصل و تبار یهودى یسوع مسیح؛
– ریشه یهودى دین و آئین مسیحیت.
به‏نظر مى‏رسد، شکل‏گیرى و تأسیس مسیحیت به عنوان یک آیین جدید، در زمان حیات یسوع صورت نگرفته است، بلکه این مسئله نیاز به گذر بیش از یک قرن دارد. از لحظه‏اى که حضرت مسیح این زمین را ترک گفت تا نیمه قرن دوم میلادى که تأسیس و شکل‏گیرى مسیحیت به دست »قدیس پولس« صورت گرفت. طى این فاصله زمانى مسیحیت یهودى یا به عبارت دیگر: »یهودیت مسیحى« به حیات خویش ادامه داد.
پس از غیبت و رفتن مسیح، ۱۰ مهم‏ترین عامل حافظ کلیساى اورشلیم، پیروى و اطاعت فرستادگان از سفارشات و وصایاى آیین یهود و عدم انحراف از آنها بود. ایشان با آن به‏سان یک آیین جدید یهودى برخورد کردند و مسائل غیر سنتى و جدید را به ایمان و باورهاى یهود اضافه نمودند؛ چون اعتقاد داشتند، یسوع همان مسیح است که پیشگوئیهاى تورات از آن سخن گفته است و دوباره در آسمانها به عنوان پسر آدم ظاهر خواهد شد و مردگان و زندگان را مطیع خویش خواهد ساخت.
رئیس گروه یهودیت مسیحى »یعقوب« (برادر مسیح)۱۱ بود، در ابتدا »قدیس پتروس« و پس از آن »قدیس یوحنا« با او بودند. بدین ترتیب مى‏توان یعقوب را ستون یهودیت مسیحى به شمار آورد که به سیره یهودیت مسیحى ملتزم و پایبند باقى ماند. افراد خانواده مسیح جایگاه بزرگ و رفیعى در کلیساى یهودیت مسیحى اورشلیم داشتند. از یعقوب و کالوپا (از خانواده‏هاى مسیحى) »سیمون« زاده شد. در دهه‏هاى اخیر پژوهشهاى بسیارى مبتنى بر تحقیقات تاریخى صورت گرفته و این امکان را فراهم ساخته است تا به اطلاعات جدیدى پیرامون یهودیت مسیحى دست یابیم. از جمله، پژوهشها و تحقیقهاى »کاردینان دانیلو« که در دسامبر سال ۱۹۶۷ در مجله فرانسوى »تحقیقات« تحت عنوان »نگاه نوین به اصول مسیحیت و یهودیت مسیحى« به چاپ رسید.
»کاردینال دانیلو« در این تحقیق عنوان مى‏کند، گروه یهودیت مسیحى – در ابتدا – متشکل بود از حواریانى که در معبد به‏سر مى‏بردند و به عبادت مى‏پرداختند، بدین ترتیب آنها تعالیم و آموزه‏ها را حفظ کرده و رعایت پاکیزگى و استراحت در روز شنبه را فریضه و واجب مى‏دانستند.
این گروه، انجیلها و نوشته‏هایى مانند »انجیل عبرى‏ها« (که از آن یهودیان مسیحى مصر است) و »روایات کلیمنت« و »فضائل کلیمنتى« و »پایان دومین جهان یعقوب« را در اختیار داشتند.
طى قرن دوم حاکمیت کلیسا، یهودیت مسیح فقط بر اورشلیم و فلسطین حکم نمى‏راند، بلکه هیأتهاى یهودى مسیحى عزم خود را جزم کردند تا سرتاسر سواحل سوریه – فلسطین را از غزه گرفته تا انتاکیه و از آنجا تا آسیاى صغیر و بالاخره تا یونان که در آن زمان رفم مرکز آن بود، زیر سلطه این کلیسا درآورند. کاردینال دانیلو، هم‏چنین معتقد است، اولین انجیلهایى که وارد آفریقا شد و وعده آنها به آفریقائیها داده شد، انجیلهاى یهودى مسیحى بود.
از جمله تناقضات تاریخ، یکى این است که گفته شده است، کسى که مقابل نفوذ و انتشار یهودیت مسیحى ایستاد، یهودى‏اى بود که بعدها به آیین مسیحیت درآمد – البته پس از این‏که او یکى از بزرگ‏ترین مخالفان مسیحیان اولیه بود – و او کسى جز »شاول« نبود که پس از مسیحى شدن »قدیس پولس« نام گرفت.۱۲
شاول در شهر »طرسوس« از توابع »قلقیلیه« به دنیا آمد. »قلقیلیه« در آن زمان از جمله مناطق مهم رفم بود و در آن دانشکده‏اى وجود داشت که فلسفه رواقى و اپیکورى تدریس مى‏شد. شاول با ادیان یونانى و رومى آشنا شد، اما او یک یهودى فریسى بود، به همین دلیل قصد اورشلیم کرد تا در آنجا در »مجمع اورشلیم« آیین و شریعت را فرا گیرد و هنگامى‏که مسیحیان از ترس تحت پیگرد قرار گرفتن فریسیان و صدوقیان۱۳ به دمشق و ماوراى آن فرار کردند، شاول از رئیس کاهنان خواست تا نامه‏هایى براى جمعیتهاى دمشق بنویسد و او آنها را براى ایشان ببرد تا یاران و پیروان یسوع را دستگیر کرده و دست بسته به اورشلیم بازگردانند. اما: »در طول مسیر و در نزدیکى دمشق حادثه‏اى برایش به‏وقوع پیوست، یکباره نورى از آسمان گرداگرد او را فراگرفت. بر زمین افتاد و صدایى شنید که به او مى‏گفت: شاول، شاول، چرا بر من ستم روا مى‏دارى؟ گفت: تو کیستى، آقا؟ خداوند گفت: من یسوع هستم که به او ستم مى‏کنى… در حالیکه ترسان و هراسان و آشفته بود، گفت: خدایا، مى‏خواهى چه کنم؟ خداوند به او گفت: بلند شو و وارد شهر شو، به تو گفته مى‏شود که چه باید بکنى«14 در آنجا شاول به‏دست دانش‏آموزش »حنانیا« غسل تعمید داده شد، »قدرتش هر روز فزونى مى‏یافت و این یهودیان ساکن دمشق را به حیرت وامى‏داشت. به درستى او همان مسیح است«15.
پس از آن، پولس به عنوان معلمى مسیحى به دمشق بازگشت و در دمشق و انتاکیه رهبر و پیشوایى مسیحى شد. سه سال بعد، پولس براى دو هفته از اورشلیم دیدن کرد، پس از آن بود که مسافرتهاى تبلیغى – تبشیرى‏اش آغاز شد و جمعیتها و گروههایى در قبرس و شهرهاى آسیاى صغیر و مقدونیه و شهرهاى یونان مانند آتن، کورنتوس، آفیسس و ایونیا تشکیل داد.
پولس تعالیم خود را حول دو محور اصلى متمرکز نمود: الوهیت مسیح و تعمیم مسیحیت (عدم اختصاص داشتن آن به یهود). مسیح، همان خداست که در کالبد انسان تجلى پیدا کرده است، او فروتنى نمود و از آسمان فرود آمد و به شکل انسان درآمد و بر روى صلیب از دنیا رفت تا پیروزى بر مرگ را با این اقدامش محقق نماید… هر کس ایمان و امید خویش را به مسیح بندد، انسان جدیدى مى‏شود، حال هر که مى‏خواهد باشد »اگر انسان عهد عتیق را از اعمال و کرده‏هایش جدا سازید و لباس جدیدى که معرفت است، آن‏هم به شکل تصویر خالق و آفریدگار او بر تنش کنید، او دیگر نه یونانى است و نه یهودى، نه ختنه شده است و نه ختنه نشده۱۶، نه بربر است، نه سکیتى، ۱۷ نه بنده است و نه آزاد، بلکه او مسیح است، که در همه تجلى کرده است«.18 پولس کلیسا را معبد به شمار نمى‏آورد، بلکه آن را پیکره و جسم مسیح تلقى مى‏کرد. پولس بر قید و بندهاى موجود در آیین صورت‏گرایى یهودیت و یهودیت مسیحى قیام نمود. در مسیح یسوع، ختنه کردن و یا ختنه نکردن، سود یا ضررى نمى‏رساند، آنچه مهم است، نهاد و سرشت جدید است۱۹ کلیسا عبارت است از افرادى که غسل تعمید ایمان به مسیح را در میان آنها به مساوات انجام داده است، بدین ترتیب یهودى و یونانى، بنده و آزاد، نر و ماده همه آزاد و رها هستند۲۰ به این ترتیب اعتقادات پولس با باورهاى گروه یهودیت مسیحى که پس از مجمع مسکونى اورشلیم (۴۹م.) به‏طور کامل از او جدا شده بودند، برخورد کرد. مجمع، ورود مشرکان ختنه نکرده و اجراى اصول و قوانین آیین یهودیت را مجاز و روا کرده بود. بسیارى از یهودیان مسیحى، دادن این امتیاز و عقب‏نشینى از باورهاى خود را رد کردند و ورود این افراد به آیین مسیحیت منجر به بروز زد و خوردهایى میان پولس و یهودیان مسیحى شد۲۱ پولس آیین ختنه و توجه به استراحت در روز شنبه و عبادت در معبد را جزو مسائل قدیمى و کهنه، حتى براى خود یهود مى‏دانست. او اعتقاد داشت: مسیحیت باید، تبعیت سیاسى و مذهبى از یهودیت را به کنار نهد تا بتواند آغوش خود را براى غیر یهودیان بگشاید.
اما یهودیان مسیحى، یهودیان مخلص و وفادار باقى ماندند و پولس را خائن و دشمن به شمار آوردند و یهودیت مسیحى تا سال ۷۰ میلادى بیشتر کلیسا را تشکیل و به خود اختصاص دادند.
»اعمال رسل« (اعمال پیامبران) اشاره‏اى دائمى به دشمنان پولس و درگیریهایى که با او داشتند، دارد. مبارزه‏اى که هر جا مى‏رفت به دنبال او بود، در غلاطیه، کورنتوس، کولوسى، روم و در انتاکیه. در این درگیریها برترى همیشه با یهودیان مسیحى بود، امّا با سقوط اورشلیم در سال ۷۰ میلادى، یکباره جایگاهها عوض شد، یهودیان در امپراتورى به افراد طرد شده‏اى تبدیل شدند و مسیحیان زمزمه‏هاى جدایى از ایشان را سر دادند و برهلنى‏ها استیلا یافتند. اینگونه بود که مسیحیت در ابعاد اجتماعى و سیاسى از یهودیت جدا شد تا به »ملت سوم« معروف شود و پولس پس از مرگش به پیروزى دست یافت تا پس از یسوع، دومین بنیانگذار مسیحیت به شمار آورده شود.
با این حال، تا پایان شورش یهودیان در سال ۱۴۰م. این یهودیت مسیحى بود که از بعد فرهنگى بر جامعه حاکم بود.
پس از تحقق پیروزى نهایى براى مسیحیت پولسى، یهودیان مسیحى تحت عنوان »یهودى شدگان« (Juduisants) باقى ماندند. پس از بریدن از کلیساى بزرگ که به تدریج از زیر یوغ یهودیت آزاد مى‏شد، یهودیان مسیحى به غرب مهاجرت کردند، این در حالى است که برخى از ایشان، از قرن سوم تا قرن پنجم در شرق دیده شده‏اند، به‏ویژه در فلسطین و ماوراى اردن و سوریه و بین‏النهرین و برخى از ایشان با حفظ پیشینه سامى خویش وارد کلیساى بزرگ شدند.
پیروزى مسیحیت پولسى، در قرن سوم و چهارم میلادى منجر به دمیده شدن روح جدیدى شد که خود پولس هم انتظار آن را نداشت. کلیسا خود را اسراییل جدید به شمار آورد و جاى ملت برگزیده خداوند (یهود) را اشغال نمود، این در حالى است که تا قبل از آن کلیسا جزیى از اسراییل بود و از آداب و رسوم یهودیت تبعیت مى‏کرد. اما از آن زمان کلیساى تمام ملل شد و فلسفه و تمدن خویش را به هلنى‏ها هم منتقل کرد.
کلیسا سقوط اورشلیم و فروپاشى دولت یهود را مجازات خداوند به شمار آورد؛ چون آنها مسیح را به صلیب کشیدند. از جهت دیگر عدم ایمان یهود و خیانت ایشان باعث شد تا آنها گناهى جمعى و گروهى را بر دوش حمل نمایند و موضع لعن و نفرین همیشگى خداوند باشند و کلیسا تمام برکتها و الطافى را که قبل از آن به ملت اسراییل مى‏رسید، به خود منتسب کرد.
هنگامى که کنستانتین مقرر کرد، مسیحیت، دین رسمى دولت روم باشد، یهودیان در سرتاسر امپراتورى مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در سال ۳۳۹م. به آیین یهودیت درآمدن جرمى شد که به‏طور قانونى با آن مقابله مى‏شد و کلیسا روزه‏دارى مسیحیان با یهودیان را محکوم کرد و آن را بدعت‏گذارى به شمار آورد.
طى قرون وسطى، تمدن مسیحى، یهود را طرد نمود و آنها را ملزم ساخت در مناطقى جدا و منعزل از شهرها زندگى کنند و لباسهاى متفاوت به تن نمایند و کلاههاى خاصى برسر بگذارند. از آن پس یهود به »شیاطین«، »قاتلان مسیح« و این‏که »بوى خاصى« از آنها به مشام مى‏رسد، توصیف شدند. هم‏چنین متهم شدند به این‏که کودکان مسیحى را مى‏کشند تا از خون آنها به جاى شراب در فطیر (نان) عید فصح۲۲ استفاده کنند.
هنگامى که پاپ آریان دوم، شروع حمله صلیبى دوم را در سال ۱۹۵۰م. براى رهایى قدس از دست مسلمانان اعلام کرد، یهودیان »خائن« مورد آزار و اذیت صلیبیان قرار گرفتند. در این جنگها صلیبیان هزاران تن از یهودیانى را که غسل تعمید براى گرویدن به آیین مسیحیت را رد کرده بودند، به قتل رساندند.
از زمان سومین حمله صلیبى، فشارهاى فزاینده‏اى از سوى جوامع اروپایى مسیحى اعمال شد تا یهود را از جوامع خویش طرد کنند یا قیدو بندهایى بر فعالیتهاى تجمعات یهودى موجود در آن بزنند. این در حالى است که یهودیان جزو اولین کسانى بودند که داخل حوزه امپراتورى روم قرار گرفتند و جمعیتها، مراکز و مؤسساتى در اروپا تأسیس نمودند، از جمله مراکز مذهبى مهمى که در فرانسه تأسیس کردند.
با پایان یافتن قرن یازدهم، تجمعات یهودى در اروپا از بین رفتند و یهودیان به گناه ضربات وارد شده به پیکره مسیحیت مورد سرزنش قرار گرفتند، هم‏چنین آنها متهم به مصایب اجتماعى شدند و مسئولیت تمام مشکلات بر گردن آنها انداخته شد و در نهایت متهم به نوشیدن خون مسیحیان در عید فصح شدند. تمام موارد یاد شده منجر به طرد یهود از بریتانیا در سال ۱۲۹۰م؛ سوزاندن تلمود در پاریس در نیمه قرن سیزدهم و طرد ایشان از فرانسه در پایان قرن چهاردهم شد.
تلاشهاى بسیارى در اسپانیا و پس از آن در پرتقال مبذول شد، تا یهودیان از یهودیت خویش بازگردند که نسبتاً موفق هم بود، اما یهودیانى که در شبه جزیره ایبرى به آیین مسیحیت در نیامدند، در سال ۱۴۹۲م از اسپانیا و در سال ۱۴۹۷م از پرتغال طرد شدند.
اما در آلمان و ایتالیا، یهود در »گیتو« محاصره شدند تا جلوى ارتباط ایشان با مسیحیان گرفته شود، هم‏چنین از انجام بسیارى از فعالیتها و کارها منع گردیدند.
على‏رغم خصومت و دشمنى رو به افزایش مسیحیان اروپا نسبت به یهودیان – که آنها را دشمن حضرت مسیح و خطرى مهلک بر جان و روح مسیحیت و مسیحیان تلقى مى‏کردند – این دوره شاهد رشد یهودیت مسیحى و مسیحیت یهودى بود. فلاسفه و اندیشمندان جهان مسیحیت به‌اندیشه‏ها و افکار یهودیت توجه نشان دادند و یهودیان به آیین مسیحیت درآمده، نقش مهمى در حیات مذهبى، فرهنگى و اجتماعى اروپاى مسیحى ایفا نمودند.
بدین ترتیب، تصوف یهودى که تحت عنوان »قبّالیه«22 از آن تعبیر مى‏شود و آراء و اندیشه‏هاى فلسفه یهودیت که فیلسوفى همچون »موسى بن میمون« تعبیر کننده آن بود، نزد مسیحیان اهمیت بسیار یافت.
تفسیر و تبیین کتاب مقدس۲۳ نیز در قرون وسطى در میان فرهیختگان مسیحى اهمیت زیادى پیدا کرد و نیاز مبرمى به تحصیل زبان عبرى احساس شد تا بتوان متن کتاب مقدس را به زبان و لغات اصلى‏اش تفسیر کرد. اینگونه بود که یهودیان و یهودیان مسیحى شده به‏ویژه در ایتالیا و آلمان به مشاوران مردان مذهبى و قدرتهاى کلیسا و تحصیلکردگان و هنرمندان تبدیل شدند.
افکار و اندیشه‏هاى مذهبى یهودیت، به‏ویژه در مورد نهاد و سرشت مسیح و مسیحیت و ماهیت رسالت الهى نیز نزد جنبش اصلاح‏طلبان و مخالفان این جنبش مورد بحث و مناقشه قرار گرفت. کسانى که پیرامون »مذهب تثلیث« (یا جمع سه اقنوم در خداى واحد) شک و تردیدهایى داشتند، شک و تردیدهاى خود را پیرامون سرشت و ماهیت »اله« در یهودیت و ماهیت مسیح منتظر در عهد قدیم ابراز داشتند.
به‏نظر مى‏رسد، نقش مهم در رشد و تحول یهودیت مسیحى و مسیحیت یهودى، به یهودیان مسیحى شده در اسپانیا طى سالهاى ۱۳۹۱-۱۴۹۲م. و در پرتغال به سال ۱۴۹۷م. باز مى‏گردد؛ چون این یهودیان داراى پیروان و یارانى بودند که تخمین زده مى‏شود، تعداد آنها به هزاران نفر مى‏رسید که »مسیحیان جدید« نامیده مى‏شدند. تاثیر مسیحیت در میان این مسیحیان جدید که با تهدیدات مادى یا اجتماعى یا اقتصادى به آیین مسیحیت درآمده بودند، به عنوان یهودیان مسیحى متفاوت بود.
برخى در ظاهر مسیحى بودند، اما در درون خویش یهودى بودند، مانند »یهودیان مارانو«. برخى دیگر اندکى مسیحى شده بودند، به عبارت دیگر برخى از اعتقادات و آداب و رسوم مسیحیت را پذیرفته بودند و مابقى به ایجاد »هماهنگى« میان اعتقادات و آداب و رسوم مسیحیت و اعتقادات یهودیت که اعتقادات اصلى ایشان به شمار مى‏آمد، روى آورده بودند.
به دلیل دادگاههاى تفتیش عقاید که در شبه جزیره ایبرى تشکیل شده بود و آزار و اذیت یهود، آنها مجبور بودند به ایالات و شهرهاى امپراتورى عثمانى و برخى از شهرهاى ایتالیا و بعضى از کشورهاى مسیحى روى آورند و خود را مسیحیان جدیدى معرفى کنند که از ظلم و ستم اسپانیائیها فرار کرده‏اند.
به‏طور قطع، مسیحیان جدید، به هر کشورى که مى‏رفتند با خود تعالیم و افکار و اندیشه‏هاى یهودیت را نیز مى‏بردند. همانطور که در میان این مسیحیان جدید، افرادى یافت شدند که آموزه‏ها و اندیشه‏هاى یهودیت را با اندیشه‏ها و افکار مسیحیت ادغام و میان آنها سازش ایجاد کرده بودند.
به همین دلیل، طى دوره اصلاح، نقش مهمى در کلیساى مسیحیت اروپا ایفا نمودند و از آن پس درگردهمائیها و تجمعات مسیحیان جدید کاتولیک مانند تجمع »یسوعى‏ها« حاضر مى‏شدند.
از جمله مسیحیان جدیدى که تأثیر بزرگى بر جن

پى‏نوشتها:
۱ . »متى« و »لوقا« دو انجیل از انجیلهاى معتبر مسیحیت به شمار مى‏آیند (مترجم).
۲ . اصحاح ۴و۵و۱۱.
۳ . هر دو انجیل تبار مسیح را به حضرت داوود منتسب مى‏کنند. از طریق یوسف نجار و دو اسقف بزرگ متفاوت (متى ۲-۱۷:۱، لوقا ۳۸-۲۳:۳) بى‏آن‏که به این نکته توجه شود، انتساب این تبار با گفته تولد یسوع از عذرا متناقض است.
۴ . یکى از اصول مقدس دینى است که قبل از ظهور حضرت مسیح نیز معروف بوده است و آن حضرت آن را جزو فرایض کلیسا قرار داد و به معناى پاکى از نجاست و ناپاکى گناه است (مترجم).
۵ . »فریسى‏ها« طایفه‏اى یهودى هستند که پس از بازگشت یهود از اسارت بابل ظهور نمودند. این طایفه به تورات تمسک جست و یسوع را رد کرد و به مبارزه با او برخاست.
۶ . متى ۵، ۶ و ۷.
۷ . مرقس ۱۸:۷ – ۲۳.
۸ . مرقس ۱۷-۱۴:۱۲.
۹ . متى ۳۱:۲۱.
۱۰. قابل ذکر است که هر یک از آیینهاى یهودیت و مسیحیت و اسلام، داراى مسیحى است که به آن اعتقاد دارد، یهودیان از زمان اسارت و انتقال به بابل منتظر ظهور »یسوع مسیح« از آل‏داوود هستند تا حکومت را به ملت اسراییل بازگرداند. مسیحیها به »یسوع مسیح« به عنوان پسر خداوند که به شکل و هیأت انسان و به صلیب کشیده شد تا خداى بشریت شود، اعتقاد دارند. او را یکى از کاهنان یهود لو داد و به مرگ محکوم شد، این کاهن، مسیح را تسلیم رومیها نمود تا مجازات به صلیب کشیده شدن در مورد او را به اجرا گذاشته شود. اما قرآن از یسوع مسیح سخن نمى‏گوید، بلکه از حضرت مسیح، عیسى پسر مریم، سخن مى‏گوید که به عنوان پیامبر براى بنى‏اسراییل فرستاده و به او کتاب (انجیل) داده شد، او نه کشته و نه به صلیب کشیده شد، بلکه خداوند او را به نزد خویش به آسمانها برد و روزى زنده برانگیخته خواهد شد.
۱۱. در انجیل متى (۵۵:۱۳) و مرقس (۳:۶) عنوان شده که یسوع داراى برادرانى به نامهاى: یعقوب، یوسف، سمحان و یهودا بوده است.
۱۲. صدوقیها طایفه‏اى یهودى هستند که پس از بازگشت یهود از اسارت بابل ظهور نمودند، کاهنان »صدوقى« از طریق تحکم و واداشتن مردم به عبادت بر مردم حکم مى‏راندند.
۱۳. پس از این رویا و خواب، پولس روى به کشورهاى عربى نمود تا حکمت را فرا گیرد، او به این نکته در نامه به مؤمنین غلاطیه (۱۸-۱۵:۱) اشاره و منظور از کشورهاى عربى در اینجا کوه سینا است. (اعمال رسل ۶-۳:۹)
۱۴. اعمال رسل ۲۲:۹.
۱۵. ختنه کردن نشانه پاک شدن از نجاست است و در اینجا منظور افراد پاک و ناپاک است(مترجم).
۱۶. »سکیتى« یکى از طوایفى که بین دریاى سیاه (مدیترانه) و قزبین (مناطق اطراف) گردش مى‏نمودند و منظور در اینجا حالت وحشى‏گرى و بربریت آنهاست (مترجم).
۱۷. کولوسى ۱۱-۱۰:۳.
۱۸. غلاطیه ۱۵:۶
۱۹. نامه اوّل او به اهالى کورنتوس.
۲۰. حوادث انتاکیه، سال ۴۹م.
۲۱. »فصح« از جمله عیدهاى بسیار مهم یهودیان است که اشاره به قربانى شدن مسیح (بره خداوند) براى آمرزش گناهان بشریت دارد(مترجم).
۲۲. جنبشى صوفیانه است که در قرن ۱۲ ظهور نمود، این فرقه اعتقاد داشت، آنچه در تورات آمده، در صورتى که معنا و مفهوم درونى آن درک شود و نه معناى ظاهرى، اسرار و رموز مقدس جهان دنیوى و جهان اخروى (معنوى) را دربرمى‏گیرد. بدین ترتیب قبالیه متحول شد و تغییر یافت تا این‏که تبدیل به فلسفه‏اى شود که از اسرار معنوى و روحى و راز و رمزهاى جادوگرى سخن گوید.
۲۳. کتاب مقدس مشتمل بر دو بخش »عهد قدیم« و »عهد جدید« است. عهد قدیم مشتمل بر پنج سفر تورات است (تکوین، خروج، لاویین، عدد و تثنیه که تمام آنها به حضرت موسى(ع) منتسب است)، اما اسفار پیامبران یا انبیا، بیست و یک سفر و اسفار کتب، سیزده سفر است.
اما »عهد جدید« مشتمل بر چهار سفر است که انجیلها نامیده مى‏شوند (متى، مرقس، لوقا، یوحنا)، پس از آن سفر »اعمال رسل«، »رسائل« قرار دارد که مجموعاً بیست و یک رساله است، سیزده سفر از این اسفار به قلم پولس رسول و آخرین سفر »رویاى لاهوتى یوحنا« است. در مفهوم لاهوتى مسیحیت، عهد قدیم بیانگر عهد بسته شده میان خدا و ملت برگزیده‏اش (بنى‏اسراییل) است، اما عهد جدید، عهدى است میان خدا و تمام جهان، که پس از مرگ یسوع مسیح منعقد شد و یسوع مسیح به صلیب کشیده شد تا خود را فداى بشریت کند.
۲۴. روحانى و فیلسوف مسیحى و یکى از پدران بزرگ کلیساى کاتولیک است. در »تاگشت« به دنیا آمد که امروزه به نام بازار پاسداران (سوق الأحراس) معروف است، این منطقه در شرق الجزایر قرار دارد. وى در سال ۳۵۴م. به دنیا آمد و در سال ۴۳۰م. از دنیا رفت.
۲۵. روحانى و کاهنى که کلیساى غرب را به دو بخش کاتولیک و پروتستان تقسیم و جدا کرد. او در سال ۱۴۸۳م. در ایالت ساکسون آلمان به دنیا آمد… رسماً کاهن و روحانى بود و در سال ۱۵۰۷ به عنوان استاد، در دانشگاه »ویتنبرگ« منصوب شد. پس از این‏که از روم دیدن کرد از دستگاه پاپ متنفر شد. در پاییز سال ۱۵۱۷م. بر سر در کلیسا نود و پنج گفته معروف خود را نصب کرد که از انحرافات کلیسا به‏ویژه برگه‏هاى بخشش انتقاد مى‏کرد. او خواستار اصلاح کلیسا با توجه به کتاب مقدس شد، وى کلیسا را نه یک مؤسسه و سازمان که گروهى از مؤمنین تلقى مى‏کرد و قدرت و حاکمیت مذهبى را از آن کتاب مقدس مى‏دانست، او اعتقاد داشت هر فرد مؤمن داراى شایستگى و لیاقتى است که از او »کاهن و روحانى« مى‏سازد و به تنهایى و بدون سفارش و توصیه کاهنان کتاب مقدس را مى‏فهمد.

 

موعود ۴۱

همچنین ببینید

پروتستانتیزم ، روشنگری و میستی‌سیزم عبرانی

شاید عنوان این نوشته در برخورد اول بسیار تعجب‌برانگیز باشد. همچنین ممکن است این سؤال مطرح شود که قرار گرفتن واژه «میستی‌سیزم (نهان‌گرائی) ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *