حتی لازم نیست از دور هم دستی بر آتش داشته باشید، یک حساب سرانگشتی نشان میدهد راهاندازی شبکهای ماهوارهای مثل فارسیوان آنقدر پول میخواهد که از عهده هر کسی برنیاید. راستی چه کسی حاضر است این همه پول هزینه کند و برای ایرانیان، یک شبکه ماهوارهای راه بیندازد که دیگر مجبور نباشند برای خواندن زیرنویس فیلمها به زحمت بیفتند! اگر تا حالا گربهای برای رضای خدا موش گرفته، «رابرت مرداک» هم همینجوری و برای پر کردن اوقات فراغت فارسیزبانهای دنیا، شبکهاش را راهانداخته. این گزارش، مرور زندگی مالک فارسیوان و صدها رسانه دیگر دنیاست برای اینکه بدانیم او چطور از یک روزنامه معمولی در استرالیا به یکی از قدرتهای رسانهای جهان تبدیل شده و اینکه اصلا چرا فارسیوان؟!
درباره آدمهای معروف همیشه داستانهایی نقل میشود که الزاما واقعی نیستند، گاهی پیازداغ داستان زندگی این آدمها بیشتر و بیشتر میشود تا با جذابیت فوقالعادهای نقل شوند. درباره مرداک میگویند وقتی چند سال قبل بهشدت بیمار شد، برخی رسانهها به نقل از یکی از پزشکانش نوشتند که حتی احتمال مرگ او هم وجود دارد. هنوز خبر احتمال مرگ مرداک بهاندازه کافی منتشر نشده بود که قیمتها در بازار بورس انگلستان تغییر کرد و این هیچ دلیلی نداشت جز احتمال مرگ یک آدم خیلی خیلی پولدار. این ماجرا حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باز چیزی از قدرت مرداک کم نمیکند، برای نشان دادن نفوذ او در دنیا بهاندازه کافی نشانه هست. اما واقعا این رابرت مرداک کیست؟!
جادوی سرب
آقای کیث مرداک و خانم الیزابت جوی گرین سال ۱۹۲۸ میلادی با هم ازدواج کردند. آنها صاحب ۴ فرزند شدند: ۳ دختر و یک پسر که سال ۱۹۳۱ به دنیا آمد و اسمش را رابرت گذاشتند.
پدر خانواده، روزنامهنگار کهنهکاری بود که تجربه سالها خبرنگاری برای بخش سیاسی روزنامه «عصر ملبورن» استرالیا را داشت. «مرداک» پدر که در تأسیس انجمن روزنامهنگاران استرالیا مشارکت کرده بود، سال ۱۹۳۳ سردبیر روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد (Sydny Morning Herald) و بعدها مدیر گروه روزنامهای هرالد اندویکلی تایمز (Herasd &weeklg Tims) استرالیا شد.
رابرت در سن ۱۰ سالگی با اصرار مادر به مدرسه «گیلانگ گرامر» فرستاده شد، ولی هرگز از تحصیل در این مدرسه راضی نبود.
او هرطور بود، دوره ۷ ساله مدرسه را طی کرد و البته در این مدت، بیشتر، روزنامهنگاری و حال و هوای چاپخانه، او را جادو کرده بود. رابرت نوجوان در مدرسه، مجلهای به نام«ایف» راهانداخت و این آغاز راهی بود که کمتر از ۶۰ سال بعد به راهاندازی بیش از ۵۰ روزنامه ختم شد. او که به بوی تند جوهر، صدای مهیب دستگاههای چاپ و فضای سنگنین محل کار پدرش عادت کرده بود، بعدها جایی در مرور خاطرات دوران کودکی اینطور گفت: «زندگی یک ناشر بهترین نوع زندگی در سراسر جهان است. وقتی بچهها در معرض آن قرار بگیرند، بدون شک قادر نخواهند بود در مقابل جذابیتهایش مقاومت کنند.»
رابرت هم نتوانست در برابر جذابیتهای روزنامهنگاری مقاوت کند و اولین کار جدی خود در حرفه روزنامهنگاری را در حین تحصیل در «دانشگاه آکسفورد» و در روزنامه «دیلی اکسپرس» در شهر لندن از سال ۱۹۵۰ شروع کرد. ۲ سال بعد و در ماه اکتبر اما پدرش مرد و تنها پسر خانواده، تحصیل در آکسفورد را موقتا نیمهکاره رها کرد و به استرالیا برگشت تا بهعنوان ارثیه پدری، چرخ روزنامه «آدلاید نیوز» را بچرخاند. رابرت برای اداره روزنامه از همان ابتدا به شیوه خودش عمل میکرد و معتقد بود: «اگر شما میخواهید دستی در دنیای نشر و ارتباطات داشته باشید، باید فقط آدم خودتان بوده و متکی به هیچکس دیگر نباشید و اجازه ندهید که عمل براساس روابط دوستانه، شما را وامدار دیگران کند.» این تئوری اساس زندگی او را شکل میداد و البته انگار خیلی هم تئوری بدی نبود، چون او توانست کمتر از ۲ سال بعد مالک همه بخشهای روزنامه شود و بلافاصله بخشی از روزنامه «سیدنی قبل» را هم بخرد. زمان زیادی طول نکشید که هر دو روزنامه کوچک به سوددهی رسیدند. آن روزها مرداک جوان فقط ۲۳ سالش بود…
ورود به امپراتوری
سال ۱۹۵۸ را باید سال طلایی زندگی مرداک دانست. او سرمایهگذاری اندکی در روزنامه «ساندی تایمز» کرد و خیلی زود با سودی که به دست آورد، فهمید باید تا میتواند روزنامه بخرد! از این به بعد، هر روز باید منتظر خبری جدید از فعالیتهای رسانهای او بود. سال ۱۹۶۰ NSW یک روزنامه حومه شهری و همچنین Daily Miror در سیدنی و Truth در ملبورن را خرید. دو سال بعد هم تصمیم گرفت خودش را به روزنامهها محدود نکند و به این ترتیب ۲۵ درصد سهام ایستگاه شبکه ۹ استرالیا در سیدنی و ملبورن و ایستگاه تلویزیونی Wollangong را به نام خودش سند زد.
۴ سال بعد یعنی در ۱۹۶۴ اولین روزنامه ملی استرالیا به نام TneAustralian را تأسیس و منتشر کرد و طی مدت کوتاهی روزنامههایش، استرالیا را تحت سلطه خود گرفتند.
او که حالا چندین و چند روزنامه و شبکه تلویزیونی داشت، تصمیم گرفت چندتایی هم شرکت انتشاراتی داشته باشد و این کار را با خرید ۲۴ درصد شرکت انتشاراتی Wellington که بعدها منتقل و به بزرگترین شرکت رسانهای «زلاندنو» تبدیل شد، آغاز کرد. هنوز جوهر قرارداد این خرید خشک نشده بود که توانست سهامش را تا ۴۹ درصد برساند.
بهعنوان یک آمریکایی
تحصیل در آکسفورد و آمریکا کار خودش را کرد. او که در سالهای دهه ۱۹۵۰ دیدارهای منظمی از آمریکا داشت، با آگاهی و دید ویژهای نسبت به آمریکا بزرگ شده بود و زمانی که در آکسفورد به تحصیل اشتغال داشت، با پیچیدگیهای «جنگ سرد» دستوپنجه نرم کرد. تا اینکه خیلی زود اعلام کرد زمان آن رسیده که موقعیت آمریکا را بهعنوان یک قدرت فائقه جهانی بهرسمیت بشناسیم. او بهزودی دلباخته آمریکا به ویژه شهر «نیویورک» شد.
مرداک دنبال جای پایی در بازار رسانهای آمریکا بود و واقعا چه کاری بهتر از خرید SanAntonioNews در سال ۱۹۷۳ میتوانست چنین کمکی به او بکند.
در همین سالها بود که The news of the world و روزنامه سان The Sun را به دست گرفت. این دو روزنامه، پایههای مطبوعات تابلوئید انگلیس محسوب میشوند. اما مرداک بیش از انگلستان دلباخته آمریکا بود و چشم به رسانههایش داشت. برای همین هر طور بود، نیویورک پست (News York Post) و نیویورک مگزین (New York Magazin) را تصاحب کرد. او فقط برای News York Post مبلغ ۳۰ میلیون دلار و برای مجلههای Newyork و Village Voice و New west حاضر شد مبلغ ۲۶ میلیون دلار بپردازد و میلیونها دلار صرف خرید چندین نشریه دیگر کرد. مرداک پس از این، دامنه کارهای مطبوعاتیاش را بهسمت آمریکا کشاند و سهام زیادی از چندین روزنامه آمریکایی را خریداری کرد. در اوایل ۱۹۸۰ بود که تصمیم گرفت به حضور خود در آمریکا ثبات بیشتری ببخشد. برای همین شرکت نیوز کورپروشین (News Corporation) را راهانداخت و از همان زمان بیشتر بهعنوان مدیر این شرکت پرآوازه معرفی میشود. در طول مدت کوتاهی «نیوز کورپورشین» به یکی از سودآورترین شرکتهای جهانی تبدیل شد؛ بهطوری که تنها در سال ۲۰۰۲ مجموع درآمدهای آن به ۱۷ میلیارد دلار رسید.
مرداک سال ۱۹۸۵ تابعیت آمریکایی کسب کرد تا آزادی عمل بیشتری داشته باشد. در نتیجه خیلی زود توانست Herald American و چندین روزنامه پرتیراژ در شیکاگو را هم بخرد.
اما وقتی مرداک همه حواسش به خریداری و تصاحب رسانههای آمریکا بود، آیا میتوانست از انگلستان غافل شود. البته که این اتفاق نیفتاد و سال ۱۹۸۱ تایمز The Times و ساندی تایمز Sunday Times را بهعنوان روزنامههای مرجع انگلستان خرید و این آغاز دور جدید سلطه او بر رسانههای انگلیس بود.
مرداک خیلی زود یاد گرفت که باید چطور کار کند تا همه نسخههای روزنامههایش فروش بروند و آموخت که برای مدیریت رسانههای خود از تمام ضربهها استفاده کند. او در مدت کوتاهی توانست روزنامه «سان» را به یک نشریه جنجالی تبدیل کند. بدین ترتیب که بهطور مرتب «صفحه سوم» روزنامه را به عکسهایی از زنان زیبا اختصاص میداد. از اینجا بود که دیگر همه دنیا او را بهعنوان یک صاحبرسانه شناختند.
مهمترین اقدام مرداک راهاندازی شبکه تلویزیونی Fox در آمریکا بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ اقدام به توسعه امپراتوری رسانهای خود در انگلستان و آسیا کرد و چندین شبکه ماهوارهای را خرید یا تأسیس کرد. مرداک مبلغ ۲۲۵ میلیون دلار برای خرید ۶۳ درصد از STAR TV و یک میلیارد دلار برای حق پخش فوتبال از شبکه Fox پرداخت کرد و در سال ۱۹۹۳ خدمات اینترنت Del Phi را نیز صاحب شد.
با اینحال، کمتر کسی از فهرست دقیق رسانهها و داراییهای او خبر دارد. از سال ۲۰۰۰ تاکنون او تا دلتان بخواهد، روزنامه و رادیو و تلویزیون ماهوارهای و کابلی خریده و فروخته که البته یکی از مهمترین همه آنها، خرید ۹ درصد از کانال ۱۰ رژیم صهیونیستی است و همچنین خرید جنجالی یک شرکت در سال ۲۰۰۷. او در سن ۷۶ سالگی ۵ میلیارد دلار به مالکان «داو جونز» داد و این یکی را هم به فهرست اموالش اضافه کرد. مدیریت ۱۰۵ ساله خانواده بن کرافت بر داو جونز با پیشنهاد ولخرجانه مرداک به پایان رسید و به این ترتیب، تنها رقیب گروه رسانهای رویترز هم در اختیار مرداک قرار گرفت.
در همه این سالها مهمترین راز موفیقت مرداک این بود: روزنامهها و شبکههای ورشکسته را بخر، جریانسازی کن و آنها را هرطور شده، درست و حسابی بفروش! لطفا حواستان بهعبارت «هرطور شده» باشد تا بعد…
این سالها
حاصل اینهمه تجربه و خرید و فروش در تمام این سالها این است که مرداک دیگر بیشتر از هر چیزی به شبکههای ماهوارهای در سرتاسر دنیا فکر میکند. بر اساس آخرین آمار که البته خیلی هم به روز نیستند، او الان صاحب ۱۷۵ روزنامه، و ۶۰ شبکه تلویزیونی با ۱۳ زبان مختلف است و شبکههای او بیش از هر چیزی برای جوانها برنامهریزی میکنند. کسی درباره ثروت او اطلاع دقیقی ندارد. براساس طبقهبندی نشریه (Forbes) از ۴۰۰ آمریکایی پولدار در سال ۲۰۰۶، رابرت مرداک در رده ۳۲ است. اطلاعات موجود درباره نوع عملکرد، ثروت کنونی و حتی وضعیت خانوادگیاش تا حدی ضد و نقیض بوده و عمدتا در پردهای از ابهام قرار دارند. برای نمونه در حالیکه او در ردیف ثروتمندترین مردان جهان قرار دارد، اعداد و ارقامیکه از میزان ثروتش ذکر میشوند کاملا متفاوت است. چراکه عدهای میزان سهام مرداک در هر یک از شرکتهای مطرح را در افت و خیز دائمی میدانند که البته خود این نیز میتواند از شگردهای حرفهای او باشد. فراموش نکنید که فقط روزنامه سان ۵ میلیون نسخه در روز میفروشد…
نفوذ یک پولدار
یک نفر با این همه پول و رسانه چقدر میتواند نفوذ داشته باشد؟! چند داستان از ماجراهای واقعی زندگی مرداک را بخوانید:
۱- سال ۱۹۸۶ مرداک انتشار الکترونیکی روزنامههای خود را در انگلیس، آمریکا و استرالیا آغاز کرد. این اقدام در انگلیس باعث شد تا ۶۰۰۰ کارمند رسانههای انگلیسی از کار اخراج شوند و این موضوع بهانهای برای شورش سندیکاها بود که تا مدتی لندن را با بحران سیاسی مواجه کرد و بهطور جدی محبوبیت مارگات تاچر نخستوزیر وقت را کاهش داد. این ماجرا به پرونده وایپنگ معروف است.
۲- آنطور که نیویورک تایمز گزارش داده در پاییز سال ۲۰۰۳، قانونی در کنگره به تصویب رسید که براساس آن، مالکیت شرکتها بر تلویزیونهای محلی که در ۳۵ درصد از منازل آمریکاییها قابلدریافت است، محدود میشد. ایستگاه فاکس متعلق به مرداک تقریبا در ۳۹ درصد خانهها قابلدریافت بود و این میتوانست برای آن مشکلساز شود. اما مرداک با استفاده از لابیهای قویای که داشت، رایزنیهایش را آغاز کرد تا در پایان با حمایت کاخ سفید در جلسهای که در یک نیمه شب برگزار شد، رهبران کنگره را راضی کرد که درصد به ۳۹ تغییر پیدا کند.
۳- مجله نیویورکر هم مدتی قبل در ویژهنامهای درباره مرداک نوشت که چگونه وی در انتخابات شهرداری نیویورک در سال ۱۹۷۷ با حمایت از نامزدی که در نظرسنجیها شکست خورده اعلام شده بود، نقش تعیین کنندهای را در انتخاب شهردار نیویورک ایفا کرد. «اد کوچ» که تا سال ۱۹۸۹ شهردار نیویورک ماند، گفته بود: حمایت «نیویورک پست» نتیجه رقابت انتخاباتی مرا تغییر داد و من بدون مرداک پیروز نمیشدم. نیویورکر یادآوری میکند که چطور نخستوزیر آینده انگلیس از سال ۱۹۹۵، ۱۴ هزار کیلومتر را برای شرکت در یکی از نشستهای نیوزکورپوریشن طی و نظر مرداک را به خود جلب کرده بود.
۴- در استرالیا و در سال ۱۹۷۲ بعد از موافقت ویتلم رهبر حزب کارگر استرالیا مبنی بر اتخاذ یک سیاست حامی اسراییل، همه رسانههای مرداک برای موفقیت «ویتلم» به کار افتادند. اما مدتی بعد «ویتلم» پسر حرف گوشکنی نبود و با خلف وعده و فتح باب مذاکره با اعراب از اعطای امتیاز بهرهبرداری معدن به «هری اوپنهایمر» رئیس شرکت عظیم «انگلو – آمریکن» و «کارتل طلا» و «الماس دیبرس» خودداری کرد. مرداک هم با همان ابزاری که «ویتلم» را به قدرت رسانده بود او را از قدرت برکنار کرد و «باب هاوک» یکی از طرفداران سرسخت صهیونیسم را جایگزینش کرد.
او چطور فکر میکند؟
پول و نفوذ مرداک زمینه را برای اثرگذاری او در جریانهای مختلف اقتصادی و البته سیاسی فراهم کرده. اما او چگونه فکر میکند، با چه کسی موافق و با چه کسی مخالف است. واقعیت این است که مرداک هیچجور خاصی فکر نمیکند و تقریبا طرفدار هیچکسی نیست. مروری بر روابط او با چهرههای مختلف نشان میدهد که او همیشه جایی میایستد که باد بهنفع یکی از صدها شبکهاش بوزد.
مرداک در آمریکا بهعنوان کسی شناخته شده که با راهاندازی فاکس نیوز، کفه را به نفع رسانههای محافظهکار، سنگینتر کرد. اما بسیار دیده شده که در راستای منافع تجاری، حاضر است از ایدئولوژی محافظهکارانهاش هم دست بکشد. نشریات وابسته به مرداک در انگلیس، حامیان جدی سیاستهای محافظهکارانه مارگارت تاچر و جان میجر جانشین وی بودند. او در جریان انتخابات پیشین ریاستجمهوری ایالات متحده برای انتخاب دوباره هیلاری کلینتون نامزد دموکراتها در سنای آمریکا از طریق «نیویورک پست» بار دیگر همه را شگفتزده کرد. در یک نمونه دیگر هنگامیکه در یک نظرسنجی، احتمال موفقیت «نیل کینوک» در برابر «تونی بلر» در انتخابات رهبری حزب کارگر زیاد بود، روزنامه «سان» در صفحه اولش نوشت: «اگر «کینوک» در انتخابات پیروز شود، انگلیس به یک ویرانه تبدیل میشود.» در سال ۱۹۹۷ نیز روزنامههای مرداک نقش مهمی در پیروزی «بلر» و حزب کارگر در انتخابات این کشور داشتند. بلر هم البته پس از به قدرت رسیدن با «رومانو پرودی» نخستوزیر ایتالیا تماس گرفت و از او خواست تا در راستای توسعه فعالیتهای شرکت«نیوز کورپوریشن» متعلق به مرداک در اروپا تلاش کند و به این ترتیب با حامی انتخاباتیاش تسویهحساب کرد.
اما رابطه او با حزب کارگر و «تونی بلر» در سال ۲۰۰۳ رو به سردی گذاشت. مرداک به «بلر» خاطرنشان کرد که بیشتر از این نمیتواند روی این دوستی حساب کند. او مخالفتش با قانون اساسی اتحادیه اروپا را اعلام کرد و و آن را مایه نابودی حاکمیت اقتصادی انگلیس دانست. این در شرایطی بود که «تونی بلر» یکی از موافقان قانون اساسی اتحادیه اروپا به شمار میرفت. با وجود این، به دلایلی در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد که این قانون را به همهپرسی میگذارد. برخی معتقدند که دلیل اتخاذ این تصمیم پیغام مرداک بوده که اگر همهپرسی انجام نشود، مبارزات گستردهای را بر ضد حزب کارگر در انتخابات بعدی انجام خواهد داد.
رابرت مرداک با همه این احوال اما همیشه به یک چیز وفادار بوده: صهیونیسم!
او یک یهودی است
«من یک مسیحی ارتدوکس هستم» این را خود مرداک گفته و البته کیست که نداند او یک یهودی و حتی یک یهودی متعصب است. برای بررسی این موضوع باید از دوران نوجوانیاش شروع کرد؛ جاییکه او تصمیم گرفت برای نام فامیلیاش از عنوان «مرداک» که از نام اول پدربزرگ مادریاش گرفته است و ریشه یهودی دارد استفاده کند.
او البته و خیلی زود به این نتیجه رسید که بهتر است یهودی بودنش را جار نزند و حتی پنهان کند، این یک قاعده مرسوم در بین یهودیهای پرنفوذ است که دین خودشان را کتمان میکنند و برای این کار هم همیشه دلایلی وجود داشته.
رابرت مرداک در مورد خودش گفته: «روزنامهها درباره تولد دوباره من بهعنوان یک مسیحی و کاتولیک چیزهایی مینویسند. واقعیت این است که من مانند یک مسیحی عبادت میکنم و گاهی به کلیسای کاتولیک میروم، زیرا همسرم یک کاتولیک است، اما من بهطور رسمی تغییر مذهب ندادهام و یک فرزند مذهبی شدید نیستم.»
«ریگ وارن» روحانی مسیحی هم میگوید: «رابرت مرداک یک مسیحی متولد شده و من پیشوای روحانی او محسوب میشوم.»
با این حال بهجز اصل و نسب خانوادگی، ملاحظات غیرقابلانکاری برای صهیونیست بودن مرداک وجود دارد. حمایتهای بیدریغ و سخاوتمندانه او از صهیونیسم باعث شده که خیلیها ادعای مسیحی بودنش را جدی نگیرند.
جورج پتاکی، فرماندار نیویورک، یکبار گفته بود هیچ روزنامهای در ایالات متحده بیش از نیویورک پست (متعلق به مرداک) حامی و پشتیبان اسراییل نیست. علاوهبراین، مرداک عضو فعال بسیاری از سازمانهای صهیونیستی از جمله لیگ ضد افترا، اتحادیه استیناف یهودی و موزه یهود در نیویورک، مرکز یادبود کورههای آدمسوزی است. وی در برخی از آنها همچون اتحادیه استیناف یهود، موفق به کسب جایزه بشردوست سال از دست افرادی مثل هنری کیسینجر یهودی شده است. او همزمان آشکارا از شاخه صهیونیست «راست افراطی» صهیونیستی و افرادی مانند «بنیامین نتانیاهو» و «آریل شارون» حمایت میکند.
او در مراسم جمعآوری کمک مالی برای موزه یهود – مرکز یادبود قربانیان کورههای آدمسوزی-، در ۲۹آوریل ۲۰۰۱گفته بود: «من همیشه به آینده اسراییل معتقد بوده و از اهداف جامعه بینالملل یهود طرفداری کردهام.»
مرداک، حتی مدتی قبل با به مزایده گذاشتن کارت دعوت یک مراسم ناهار در نیویورک که خودش میزبان آن خواهد بود، اعلام کرد قصد دارد برای دانشگاهی در بیتالمقدس کمک جمعآوری کند. این کار با انتشار یک آگهی در سایت eBay و با قیمت پایه ۲۵ هزار دلار به مزایده گذاشته شد. مرداک وعده داد هر کسی که این مزایده را ببرد، میتواند با چهار نفر از دوستانش در ستاد مرکزی شرکت خبری، مهمان او باشد.
اما چرا او باید یهودی بودنش را کتمان کند؟ برای این کار دلایل مهمی وجود دارد که اولین آنها یک استراتژی قدیمی صهیونیستهاست که بر اساس آن، افرادی را انتخاب میکنند تا با بودجه صهیونیستها ولی به نام شخصی افراد، رسانههای گروهی جهان را به زیر سیطره صهیونیسم بکشانند. این افراد، صهیونیست بودنشان را کتمان میکنند تا بهعنوان افرادی بیطرف و غیرمتعصب تبلیغات مؤثرتری داشته باشند.
دلیل دیگر باز هم به منفعتطلبی او برمیگردد. مرداک ادای یک مسیحی ارتدوکس را درمیآورد و گاهگاهی به کلسیا میرود و دعای مسیحی میخواند و در رسانهها و مجامع عمومی، خود را یک مسیحی معرفی میکند تا جلبنظر اکثریت مسیحی آمریکا آسانتر باشد.
او چه میخواهد؟
یک نفر مگر چقدر پول میخواهد؟ این همه پول به چه کار یک نفر میتواند بیاید؟ رابرت مرداک حالا با این همه ثروت به چیزی غیر از پول فکر میکند. او میخواهد سبک زندگی مردم دنیا هرچه بیشتر جوری باشد که رسانههایش تبلیغ میکنند، بیش از ۱۳۰ روزنامه او در دنیا که محتوای خیلی از آنها با تمرکز بر ۳ موضوع روابط نامشروع جنسی، حوادث و ورزش به سمت ادبیات عامهپسند و مبتذل سوق داده شده است. شبکههای تلویزیونی بیشمار مرداک هدف اصلی خود را جوانان قرار دادهاند و به همین دلیل روی مسائل جنسیتی، روابط آزاد اجتماعی، سرگرمی و ورزش تأکید ویژهای دارند. او حالا آنقدر نفوذ دارد که حتی انگلیسیها را هم نگران کرده. BBC که از پول دریافتی از بینندگان داخلی و بودجه دولتی تغذیه میشود، در برابر شبکه ثروتمندی مانند SKY که سود آن تنها در چهار ماهه نخست سال ۲۰۰۳، دو برابر کل بودجه سالانه BBC در سال پیش اعلام شده، هیچ بختی برای رقابت ندارد.
منتقدان و روشنفکران انگلیسی که میدانند مرداک برای پول بیشتر و تسلط گستردهتر بر رسانهها از هیچ کاری فروگذار نمیکند، همچنان نگران اقدامات او هستند. او سراغ هر قومی و فرهنگی با نسخه مخصوصی میرود. همه اینها برای این بود که بدانید چه کسی و چرا برای ترویج فارسیوان تلاش میکند، یک یهودی پولدار که فرکانس شبکههایش تقریبا همه جا هستند…
ازدواج اول و ازدواجهای بعدی
مرداک سال ۱۹۵۶ با «پاتریشیا بوکر» ازدواج کرد و از او دارای یک فرزند دختر شد اما این ازدواج دیری نپایید و در سال ۱۹۶۰ به طلاق کشیده شد. این اولین ازدواج رابرت بود ولی هرگز آخرین آن نبود. او یکبار دیگر در سال ۱۹۶۷ با «آناماریا تورف» ازدواج کرد و از او دارای یک دختر و ۲ پسر شد و این بار هم در سال ۱۹۹۹ از همسرش جدا شد. طلاق «تورف» به یکی از پرسروصداترین طلاقها تبدیل شد، زیرا او بیشترین مقدار دارایی و اموال به میزان ۷/۱ میلیارد دلار بهصورت املاک و ۱۱۰ میلیون دلار پول نقد را از طلاق خود به دست آورد. مرداک ۲ هفته بعد از این ماجرا در سن ۶۹ سالگی با سومین همسر خود یعنی «وندی دنگ» ۳۱ ساله و اهل چین که معاون مدیر استار تی وی بود ازدواج کرد که از وی دارای ۳ فرزند است. رابرت و وندی هنوز از هم جدا نشدهاند و یا اگر این اتفاق افتاده، دستکم کسی خبر ندارد…
دوستان مرداک
با چه کسانی دوست است؟
آریل شارون
او با «آریل شارون» دوستی خوبی داشت و در هنگام رقابت بین شارون و نتانیاهو برای رهبری حزب لیکود در سپتامبر ۲۰۰۵ بهشدت از او حمایت کرد و حتی در جریان سفر شارون به آمریکا در ژوئن همان سال برایش ترتیب یک ضیافت شام را داد و به دفاع از دیدگاههای او پرداخت.
سام کلی، روزنامهنگار کهنهکار امور خاورمیانه در نشریه تایمز با اشاره به دوستی نزدیک این دو نفر چنین نوشته: «دوستی مرداک با نخستوزیر اسراییل موجب شده بود که کارمندان عالیرتبه در روزنامه، شمارههای مهم نشریه را بازنویسی کنند.
مدیران اجرایی مرداک از این که مبادا کاری کنند که باعث ناخشنودی او شود، وحشت دارند. »
تونی بلر
دوستی این دو اگر چه قدمت دارد اما دوام نداشت. مرداک که از بلر در انتخابات حزب کارگر دفاع کرده بود، ناگهان روابط خود را با او قطع کرد و مدتی بعد در آگوست ۲۰۰۸ به سمت دیوید کامرون نامزد حزب محافظه کار و رقیب گوردون براون گرایش پیدا کرد.
لری سیلوراستین
۵۰ روز قبل از حملات ۱۱ سپتامبر با حمایت مرداک، سیلوراستین اجاره ۹۹ ساله مرکز تجارت جهانی و برجهای جهانی را بهدست میآورد.
با انفجار برجهای جهانی، ساختمانها تخریب میشوند. سیلوراستین حق بازسازی مجدد بناها را بهدست آورده و اجازه دارد مساحت مکان تجاری را تا ۳۰ درصد افزایش دهد. ضمن اینکه سیلوراستین به دلیل خسارت تخریب مرکز تجارت جهانی و درآمدهای پیشبینی شده آن، ۲/۷ میلیارد دلار از بیمه ادعای خسارت میکند. این خسارت بهخاطر اموالی است که او با پیشپرداختی به مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار وجه قرضی از مرداک، اجاره کرده بود. برای همین است که حادثه ۱۱ سپتامبر بیش از اندازه مشکوک بهنظر میرسد.
رابرت مورگنتو
مورگنتو رییس موزه یهود و یکی از نزدیک ترین دوستان مرداک است. او زمانی که طرح گسترش موزه یهود و مرکز یادبود کورههای آدمسوزی را آغاز کرد، برای جلب کمک سراغ مرداک رفت و این پاسخ را شنید: «من از شما حمایت خواهم کرد، مادامیکه آن را زیر ۱۱۰ طبقه اداره کنید.» این یعنی حاضر است تا هزینه ۱۱۰ طبقه برای موزه یهود را پرداخت کند.
دیگران
مرداک زمانی با «مارگارت تاچر» روابط خوبی داشت و میخواست در کنار «رونالد ریگان» در واشنگتن باشد، برای همین روابطش با کاخ سفید را مستحکمتر کرد. او حتی در ضیافت شام ریگان شرکت و بعد از آن نیز روابط دوستانهای با «ریچارد نیکسون» برقرار کرد.
منبع: هفته نامه پنجره