راز درهای بسته!

انتظار مردم برای استقبال از یک مقام دولتی
در تاریخ دوشنبه، هشتم شهریور ۱۳۸۹ ش. برادر محترم آقای جعفریان، شاعر و مستندساز متعهّد کشورمان، در برنامه تلویزیونی «راز» که از شبکه چهار سیما پخش می‌شد، زبان به نقد عملکرد برخی مدیران گشود و به قول معروف، دلی از عزا درآورد. تردیدی ندارم که او حرف دلِ خیلی از دل‌سوزان اسلام و انقلاب را زد؛ اگرچه او تنها پرده از برخی ایرادات وارده بر «وزارت امور خارجه» برداشت. البتّه او از هزاران نفر دل سوخته دیگر، به قول معروف خوش‌شانس‌تر هم بود؛ چون دو بار امکان بزرگ و ذی‌قیمت دیدار با مقام معظّم رهبری و بیان درد دل‌هایش را یافته بود و دیگران در سینه پنهان داشتند.
موضوع مسدود یا پیچیده بودن راه‌های دیدار با مقامات مسئول، به رغم آنکه مسئولند، از دردناک‌ترین موضوعات مبتلابه و در عین حال خطرناک‌ترین و مضرّترین موضوعات ضدّ سیاسی، ضدّ اجتماعی و حتّی ضدّ امنیّتی هر کشور است.
تردیدی ندارم که هیچ مقام مسئول آگاه و مدیرِ مدبّری مایل به بی‌خبر ماندن نیست؛ لیکن دو عامل پنهان ندانم‌کاری و عوامل میانی کاشته شده، مهم‌ترین نقش را در این فرایند خطرساز و زیان‌آور ایفا می‌کنند.
موضوع ندانم‌کاری و به عبارت دیگر، سوء مدیریّت به انتخاب نابه‌جا و مطالعه نشده برخی از مدیران میانی برمی‌گردد.
 گزینش‌های حزبی و قبیله‌ای مدیران که عموماً به بده ‌بستان‌های انتخاباتی، رفاقت‌ها و رودربایستی‌ها برمی‌گردد؛ نه تنها موجب بروز آسیب و لطمه به مدیران ارشد می‌شود و حیثیّت و صلاحیّت آنها را مخدوش می‌سازد؛ بلکه خسارات جبران‌ناپذیری را به کشور وارد می‌سازد که بی‌تردید و البتّه در پیشگاه الهی آن مدیر ارشد درباره کلّ و جزء آن، مسئول و ناگزیر به پاسخ‌گویی است.
نزد اهل معنا؛ مدیر، بر دایره‌ای به چرخش درمی‌آید، بی‌آنکه قادر به تدبیرگری باشد و به عکس مدبّر، کسی است که با تدبیر و از روی حکمت و دانایی، اداره امری را عهده‌دار شده و از دقایق پیامدهای دنیوی و اخروی آن آگاهی دارد.
در موقعیّت یاد شده، آنکه در فرایند داد و ستدها به پست و موقعیّتی رسیده، به صلاح و فساد مقام بالادستی هم بی‌توجّه است  و در این میان کاملاً واضح است که عموم مردم، ضعف و نقصان را به مدیر بالادستی نسبت می‌دهند.
درباره این ماجرای دیرینه، ذکر مواردی ضروری است، هر چند که تکرار مکرّرات ره به دیاری نمی‌برد.
 متأسّفانه در کشور ما، استاندارد ویژه‌ای برای انتخاب مسئولان و صاحب منصبان وجود ندارد. از همین روست که مدیر و مسئول ارشد، تنها به اتّکای منافع، مصالح و مضارّ شخصی و بدون ملاحظه صلاح عمومی‌کشور، اقدام به انتخاب صاحب منصبان می‌کند و حتّی پرسش و کنترل آنها را هم بر خود لازم نمی‌شمارد. از اینجا، مهندسان نورسته، صاحب پست‌های بزرگ فرهنگی می‌شوند، جوانانی نوخط، پیشرو، هادی و تدبیرگر امور مرتبط با میلیون‌ها جوان در ده‌ها پست و منصب. معلّمی‌با استعداد مدیریّت یک کلاس درسی به ناگهان لباس استانداری و وزارت به تن می‌کند و… تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
در «ایران»، متأسّفانه پست‌ها برای صاحبانش نوعی حصار امنیّتی ویژه ایجاد می‌کنند و مدیران را از هر گونه سؤال و نقد در امان نگه می‌دارند تا آنگاه که ویرانی امور، شهره آفاق می‌شود و از هم گسیختگی همه را جان به لب می‌سازد.
در کجای عالم دیده شده که صاحب منصبی در راه خطا به ختا برود و کج رویش از ثریّا بگذرد و عوام و خواص به سمتش انگشت اتّهام دراز کنند، امّا حلقه ویژه امنیّتی، او را از هر گونه پرسش مصون نگه دارد؟!
از همین جاست که عرض می‌کنم در انتخاب صاحب‌منصبان، حدّاقلی از معیارها و استانداردها وجود ندارد.
 متأسّفانه فقدان سیستم نظارتی و کنترل کننده در سازمان‌ها و ادارات و در رسته‌های مختلف و مقرّرات توبیخی نیز باعث بسیاری خسارات شده است.
البتّه بر روی کاغذ و گاه در شعارها از نظارت و قوّه تنبیهی و تشویقی سخن به میان می‌آید، امّا در عمل، ما فاقد این نظام مهم و ضروری هستیم. به عبارت دیگر مدیران و مسئولان، مبسوط الید می‌مانند و پس از پایان دوره خدمتی نیز، همه سوابقشان در فایل‌ها و گنجینه‌ها ‌مانده و به دست فراموشی سپرده می‌شود. از همین جا، منصب‌ها، مسئولیّت‌‌آور نیستند، فرصتی شناخته می‌شوند برای  زدن گوی آرزوها و آمال. چه تعداد از مسئولان را می‌شناسید که به رغم همه سوابق سوء، به مسلخ سؤال و پرسش کشیده شده باشند؟ به همین دلیل برخی، به رغم دست داشتن در مفسده‌های بزرگ، مصون از داغ و درفش، درانتظار دور جدید انتخابات می‌مانند تا شاید به قول عوام، «طغاری بشکند، ماستی بریزد، جهان افتد به کام کاسه لیسان».
 مطبوعات صالح و مصلح، خبرنگاران آزاده و خیرخواه و واعظان و معلّمان جامعه می‌توانند چشم و گوش حجّت خدا باشند، در زمین مشاوران امینی هستند که بی ما به ازاء و دستمزد، خدمات کارشناسی ارائه می‌کنند، خطرها را می‌نمایند، عیوب را متذکّر می‌شوند، راه برون رفت را بارز می‌سازند و تصویری از فضا و محیط بیرونی و دور از دید و دسترس مسئولان و صاحبان مناصب ارائه می‌کنند. به شرط آنکه، مسئولان و مشاوران آموخته باشند که از این خدمات رایگان بهره ببرند، آنها را به حساب آورند و همه روزه، اطّلاعات و اخبار را رصد کنند.
متأسّفانه خطّ نادرستی، طیّ سال‌های گذشته در کشور جاری شده، این خط را هم برخی از همان صاحب منصبان زیرکانه جاری ساخته‌اند: منتقد، مزدور است.
آنان، برای فرار از پاسخ‌گویی، منتقدان را پیشاپیش، ناصالح و مغرض معرّفی می‌کنند و نقد جزئی آنها را درباره عملکرد یک فرماندار یا رئیس اداره در یک شهرستان، به منزله نقد کلّی نظام، انکار نظام و گاه دشمن و اجیر شده بیگانه فرض کرده‌اند؛ در حالی که چنین فرضی اساساً غلط است.
ای کاش ارج نهادن مقام واعظان، متذکّران، منتقدان و مطبوعات مسئول و متعهّد چنان نهادینه شده بود که آنان چونان وجدان بیداری، قادر به حفاظت و حراست امور و متذکّر ساختن صاحبان امضا می‌شدند. در شرایطی روزگار می‌گذرانیم که گاه یک وزیر مجرّب هم در طرفـ[ العینی تاوان ساده‌ترین انتقاد را با دریافت نامه معزولی می‌پردازد.
 مصنویّت‌بخشی، مهم‌ترین طریق مصون ماندن از انگشت نقد و اتّهام است و این مصونیّت‌بخشی، قبل از آنکه با شلّاق طرد و نفی منتقد حاصل شود، از مسیر اصلاح امور و پیراستن خود از لغزش‌ها و اشتباهات صورت می‌پذیرد. به عبارت دیگر، ما نیاموخته‌ایم که، «حاسبوا قبل ان تحاسبوا؛ به حساب خودتان برسید قبل از آنکه به حسابتان برسند.» از آنجا که تدبیری برای تربیت مدیران نیندیشیده‌ایم، مدیران، «حسابرسی و پرسش» را برادر دوقلوی «احراز پست» نمی‌شناسند و همواره از آن می‌گریزند و تصلّب رأی را با قاطعیّت ممدوح اشتباه می‌گیرند.
 وجود خیل کثیر کورباش و دورباش، از قدیم الایّام موجب افتخار، قدرت‌نمایی، نمایش و مانور صاحب منصبان بوده است؛ هم آنان که اگر فرمان بیابند تا کلاهی را بیاورند، برای خودنمایی سر می‌آورند.
متأسّفانه، سازمان‌هایی همچون «منافقین»، با ترورهای کور و به قصد اجرای فرمان مستکبران، نقش مهمّی را در ایجاد دیوار حایل بین مردم و مسئولان ایجاد کردند تا آنکه به تدریج داشتن دیوار و حایل نهادینه شد و دسترسی به متصدّی کارپردازی یک اداره در یک شهرستان نیز سخت و مستلزم دیدن و نواختن جماعت حایل و مراقب است. این سخن نافی ضرورت نظم و ترتیب امور و داشتن منشی و رئیس دفتر نیست.
ماندن در حلقه گزمه‌ها و دفترها برای مصون ماندن از دیدار مردم سخنی دیگر است.
 گاه سازمان‌ها و نهادهای دولتی با سر و صدا و تبلیغ از اقدامی نو و منحصر به فرد و طرحی ویژه سخن می‌گویند و نظرها را جلب می‌کنند؛ در حالی که مراجعه‌ای ساده به آرشیو مطبوعات نشان می‌دهد که بارها و بارها این کشف و کرامت‌های اتّفاق افتاده، توسط مردانی بی‌ریا به انجام رسیده و در قالب ده‌ها کتاب و رساله و صدها مقاله مُفت و مجّانی انجام شده و قابل دسترسی است. در میان ما و در بدعت برخی مدیران، نادیده گرفتن سوابق و لواحق امور و حرکت بر مدار صفر درجه مرسوم است. بی‌خبری مدیران و رندی کارگزاران میانی مانع از آن است تا دانسته شود طرحی و پروژه‌ای پیش از این به اجرا در آمده است، بنابراین ره به عقب نباید پویید و بیت‌المال را نباید ضایع ساخت.
وقتی منشی معاون فرهنگی یکی از سازمان‌های فرهنگی برای دیدار و شنیدن سخنان مصلحانه نویسنده‌ای و روزنامه‌نگاری مجرّب و شناخته شده چونان جرّاحی منحصر به فرد و دور از دسترس، وقت دو ماهه می‌دهد و ساعت ۶ صبح را برای دیداری نیم ساعته معلوم و مقرّر می‌سازد و بعد از آن دیدار ناگزیر نیز تا سال‌های سال امکان پیگیری و دیدار مجدّد حاصل نمی‌آید، تو خود حدیث مفصّل بخوان…
 امروزه، وظایف ذاتی بسیاری از متولّیان مسئول و صاحب ردیف و بودجه را اشخاصی حقیقی و حقوقی به انجام می‌رسانند. این امر درباره بسیاری از امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور صادق است. این اشخاص، تنها به دلیل احساس مسئولیّت و علاقه و اعتقاداتشان به هر در و دیواری می‌زنند؛ وب سایت و وبلاگ تأسیس می‌کنند، نشریه و کتاب منتشر می‌کنند، به وعظ و خطابه مشغول می‌شوند و خود را با صدها خطر و حادثه درگیر می‌سازند؛ در حالی که سازمان‌های بسیاری چون، «سازمان تبلیغات اسلامی»، «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی»، «صدا و سیما» و… با بودجه‌های کلان و داشتن مسئولیّت قانونی و جدّی، حتّی آمار این اشخاص حقوقی و حقیقی را هم ندارند، تا چه رسد به کمک و مساعدت به آنها. حال اگر بخت برگشته‌ای، در سایت یا نشریه و حتّی سخنرانی‌اش، دچار لغزش ناخواسته‌ای شود، عکسی را منتشر کند یا به ساحت قدسی وزیری و وکیلی انتقاد نماید، همه خدمات سی ساله‌اش نادیده گرفته شده و مدّعی العموم در پی اعتراض و شکایت آن مسئول به دنبالش روانه می‌شود. در لحظه‌ای دفتر و اتاقش را پلمپ و برای همیشه از مدار فعّالیت خارجش می‌کند. امّا در همان حال، آن مدیران مصون از هر پرسش، در امنیّت از هر سؤال ساده در امان می‌مانند.
 روزی به یکی از وزرای آموزش و پرورش که از اتّفاق سابقه دوستی هم با من داشت، گفتم: اگر شما به جای این همه هزینه کردن، جمعی از اشخاص حقوقی همراه و دل‌سوز را که هر کدامشان بی‌مزد و منّت در کشور هزاران نوجوان و جوان را به گرد خویش آورده و آنها را تغذیه آموزشی و فرهنگی می‌کنند، حمایت می‌کردید، این همه ناگزیر به هزینه کردن و انتشار صدها مجلّه و کتاب متوسط و گاه بی‌خاصیّت رسمی نمی‌شدید؛ در حالی که همین آثار رسمی و دولتی، بدون آنکه به طور جدّی مطالعه شوند، به کارخانه‌های مقوّاسازی عودت داده می‌شوند.
شکستن دیوار انحصارهای دولتی و حذف تصدّی‌گری بی‌حدّ و حصر سازمان‌های رسمی، نه تنها دولت را لاغر کرده و به حرکت سریع وا می‌دارد، به افزایش کمیّت و کیفیّت فعّالیت‌ها در رشته‌های مختلف نیز می‌افزاید. برای نمونه عرض می‌کنم، در کشور ما، امکان فراوانی برای تأسیس رادیو و حتّی تلویزیون خصوصی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی فرهنگی و مسئول و متعهّد وجود دارد؛ چنان که این اتّفاق می‌افتاد تا این حد ناگزیر به تبدیل کردن برخی از شبکه‌های تلویزیون به برادر دوقلوی سینماهای آمریکایی نبودیم.
طیّ همین ماه (رمضان) برای چندمین مرتبه، «سایت موعود» در شبکه جهانی اینترنت مسدود شد. این واقعه پس از بارها هک شدن توسط هکرهای مأمور بود. تردیدی نیست که «مجلّه موعود» در زمره یکی از پرمخاطب‌ترین مجلّات مذهبی ایران، قابل شناسایی است و سایت موعود طبق آخرین برآورد، رتبه چهارم در میان همه سایت‌های فرهنگی و مذهبی ایران را داراست.
سازمان‌های فرهنگی رسمی، با چه رقمی از بودجه و امکانات ساختمانی و نیروهای انسانی می‌توانند آنچه را که موعود به اذن الله به انجام می‌رساند، انجام دهند؟ مشابه موعود در کشور فراوان است.
در حالی که برخی دایره المعارف‌ها از بودجه رسمی‌بهره می‌برند، مؤسّساتی چون موعود، هشتمین جلد از بزرگترین «دایره المعارف مهدوی» را هم منتشر ساخته است، این سه مورد دلیل و نشانه کافی است تا در هر کشور و نظامی این خدمات مورد توجّه واقع شده و حمایت پر قدرت «مالی» از آن صورت پذیرد تا چه رسد به آنکه، موعود برای یافتن جایگاهی برای «سرور» مسدود شده‌اش توسط اجانب غربی و یهودی، سرگردان بماند و مراکز رسمیِ موظّف مذهبی و دولتی، از اختصاص جایگاهی در میان مرکز بزرگ فناوری و اطّلاعات و حتّی از حجم بزرگ فعّالیت‌های خیر خود نیز ـ به صورت رایگان ـ خودداری کنند.
در همین شرایط، اگر نگارنده انگشت اشاره به سمت سازمانی مسئول و مدیری منصوب دراز کند، طوفان بلا از در و دیوار به سویش هجوم خواهد آورد. جای ذکر نکته‌ای مهم خالی ماند.
 غرب استکباری و به ویژه یهودیّت صهیونیستی، طیّ سی سال اخیر، همه سعی خود را برای نزدیک کردن مأموران بومی و وطنی به مدیران و مسئولان و جاگذاری آنها در نهادها و سازمان‌ها کرده است. این مأموران رام و مطیع و ظاهراً مذهبی و گوش به فرمان، عهده‌دار وظایف مهمّی چون:
۱. انتقال اطّلاعات و اخبار به بیگانگان (ستون پنجم)؛
۲. تأثیرگذاری بر مدیران و تصمیم‌سازی برای آنان؛
۳. ممانعت از اجرای پروژه‌های ویژه مذهبی و ملّی (ضدّ غرب و یهود)؛
۴. جلوگیری از نزدیک شدن اشخاص مستقل، ضدّ غرب و یهود به مدیران ارشد؛
۵. کمک به اعطای امتیازات و مجوّزهای خاص به اشخاص مورد نظر حقیقی و حقوقی و همسو با خصم؛
۶. رخنه در میان منابع اطّلاعاتی و سرّی سازمان‌ها و نهادها؛
۷. کمک به ورود و استقرار کارشناسان همسو در پست‌ها و مسئولیّت‌های میانی؛
۸. شناسایی و تخریب تدریجی اشخاص و اماکن مؤثّر و مهم؛
۹. بزرگ‌نمایی امور خرد و کوچک نمایی امور بزرگ؛
۱۰. شناسایی استعدادها و کمک در انتقال یا مهاجرت آنها به خارج.
راز مسکوت ماندن بسیاری از طرح‌ها و پروژه‌ها، بی‌پاسخ ماندن نامه‌ها، تأخیر دیدارها، زیست غریبانه دردمندان و دل‌سوزان، مسدود شدن راه‌های کمک و مساعدت (به رغم وجود بودجه و ردیف معیّن و تعریف شده قانونی) و… را در این موضوع مهم باید جست‌وجو کرد.
تردیدی ندارم که این سرمقاله نیز مانند صدها مقاله و اثر دیگر، مردان دل‌سوز همسو را متأسّف می‌سازد؛ در حالی که چندان کاری از دستشان برنمی‌آید. از چشم مدیران صاحب جاه و نام که به زعم خودشان مادرزادی وزیر و وکیل به دنیا آمده‌اند، دور می‌ماند تا موجب آزردگی و مکدّر شدن خاطرشان نشود؛ با این همه ما، حجّت را بر خویش تمام شده می‌دانیم و حسب آنچه که خداوند، امام عصر(عج) و شهدا بر این سرزمین بر دوشمان نهاده‌اند، پیش می‌رویم تا آنگاه که در پیشگاه صاحب و مولایمان وارد شویم. ان‌شاءالله. آن روز دیر نیست.
والسّلام ـ سردبیر

ماهنامه موعود شماره ۱۱۶

Check Also

ایرانی و ایران فرهنگی 310x165 - فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

۱. قلمرو فرهنگی ایران بزرگ دانش‌آموزان در مدارس، جغرافیای خاکی ایران را، منحصر در ۱۶۴۸۰۰۰ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *