«عبدالله بن زراره» هم از قول حضرت امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان سرسختتری نسبت به جاهلانی که رسول خدا(ص) در دوران جاهلیّت با آنها برخورد داشت، روبهرو میشود و متحمّل رنج و سختی بیشتری خواهد شد.»
شاید این قول رسول اکرم(ص) را شنیده باشید که فرمودند: «من بین دو جاهلیّت که دومین آن مخرّبتر از اوّلی است، برانگیخته شدم.»1
«عبدالله بن زراره» هم از قول حضرت امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان سرسختتری نسبت به جاهلانی که رسول خدا(ص) در دوران جاهلیّت با آنها برخورد داشت، روبهرو میشود و متحمّل رنج و سختی بیشتری خواهد شد.»2
راوی میپرسد، چگونه چنین چیزی ممکن است؟ فرمودند:
«رسول خدا(ص) در حالی به پیامبری برانگیخته شد که مردم سنگ و صخره و مجسّمههای چوبی را میپرستیدند. امّا قائم ما هنگامی قیام میکند که همه مردم برای مقابله با او به تأویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل میشوند.»3
آن روزی که شیطان این ندای خداوند عالم را شنید که خطاب به او فرمود: «فَاخْرُجَ مِنها فَإِنَّکَ رَجیم؛ ۴ بیرون شو، همانا که تو از راندهشدگانی» آخرین تقاضای خود را که امید داشت به هدف اجابت نیز برسد، مهلت ماندن بود، عمری دراز، امّا نه برای انابه و بازگشت، بلکه اغواگری. به همین نیّت هم بود که قسم یاد کرد: «فَبِعِزَّتِکَ لأ غوینَّهُمْ اجمعین؛ ۵ قسم به عزّتت که جملگی آنها (انسانها) را اغوا میکنم.»
اغوا، صرفاً گمراهی و کجروی نیست. کجروی، نوعی گمراهی بسیط و ساده است. اغوا، جهالتِ توأم با عقیده فاسد است. شیطان، در دوردست نیرنگهای خود، روزی را میدید که بشر، چنان باورهایش تغییر کند که، در وضعی که در جهالت تمام غوطهورست، خود را عالم میشناسد. عالم نمایِ جاهل، در آن زمانی که میپندارد در علم و آگاهی و ادب روزگار میگذارند، چنان در بندِ جهل است که عربِ بتپرست عصر جاهلیّت اولی پیش او انگشت به دهان میماند.
آنکه، سنگ و چوب و صخره را ما به ازای حضرت حق میپرستید، دستِ کم، موجودی خارج از خود را معبود خویش گرفته بود، لیکن مهمترین مشخصّه انسان در عهد و عصر جاهلیّت ثانوی، در وجه عقیدتی، معجوب شدن انسان در برابر خود، معبود فرض کردن خود، اصالت دادن به خود در برابر حق است.
انسان در این موقعیّت خودش را رکن رکین، معیار و واضع معیار، حجّت و فارق حق و باطل میشناسد. از همین روست که در وقت ظهور امام زمان(ع) چنان که فرمودند، با حجّت معصوم و منصوب از سوی حق، به محاجّه برمیخیزد.
شاید به کرّات این جمله معروف فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت را شنیده باشید که گفته بود: «من میاندیشم پس هستم!» شاید بتوان او و دریافتش را مدخل ورود بشر به عصر جاهلیّت ثانوی و مدرن شناخت تا پیش از عصر او بشر در جهل بسیط سیر میکرد. از این رو، بخت خضوع و خشوع در برابر حق را به تمامی از دست نداده بود. امّا از این عصر، بشر، خودبنیادی پیشه کرد و با اصالت دادن به دریافتهای حاصله از شناسایی حواسّ ظاهری، خود را حجّت و قطب، منشأ شناخت و فاعل تام «شناسنده» خواند. از عالم و آدم تفسیری مادّی ارائه کرد. چنان امر بر او مشتبه شد که خالق هستی، کتب آسمانی و کلام وحیانی انبیا و اوصیای الهی را به محکمه عقل کمی متّکی به دریافتهای حسّی کشید و احکام خود را درباره آنها صادر کرد. در واقع بنایی جدید بر پایهای جدید پدید آورد و از اینجا، خدای نو، کتاب نو و احکام نو پدید آمد.
این آغاز راه بود و از پی آن، این حجّت دوران، پای هر چه که به او قدرت، برخورداریِ و لذّت میداد، مهر تأیید زد. هر چه را با محک تجربه حسّی درمییافت، امضا کرد. هر امر و نهی را که مانع و رادع این «برخورداری، لذّتجویی و قدرتطلبی» بود به کناری افکند و آن را حاصل جهل و خرافه پنداشت و شد آنچه شد. عالمی نو، آدمی نو و جاهلیّتی نو متولّد شد.
تفکّر اومانیستی (اصالت الانسانی)، اخلاق لیبرالیستی (اباحیگری) و نگاه سکولاریستی (دنیویگری) مشخّصات مهمّ جاهلیّت دوم؛ خدای نو، اخلاق نو و انسان نو را معرفی میکنند. شاید این واقعه، تفسیر این آیه در قرآن باشد که از قول ابلیس بیان شده:
«رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ»6 اغوای انسان، نه با امر به فحشا و منکر و نه حتّی زینتبخشی به زشتیها، چنان که آیه فرموده بود: «وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»7 یعنی زینت میدهد به آنچه که میکنند، بلکه «زینت دادن به زمین» را وسیله اغوا قرار داد. نوعی ماتریالیسم که ابتدا صورت فلسفی یافت، تبدیل به فرهنگ شد و از آن پس، همه پهنههای حیات مادّی بشر را گرفت.
«علم»، زائل کننده تاریکیها و ناشناختهها و رهنما به سوی حق است. معرّف «حجّت» حق و «فارق» میان حق و باطل است. همان که کتاب الله و آل الله، حامل و مبشّر و مبلّغ آن بودند. از همین جهت شفا نیز در خود داشت. در عصر جاهلیّت دوم، بزرگترین حجاب مخفی و ضایع کننده کتاب الله و آل الله، بزرگترین منکر حجّت حق، نه تنها صورت علم به خودش گرفته و شهره به علم و آگاهی شده، بلکه در کسوت «حجّت» فارق معکوس هم شده؛ یعنی حق را باطل و باطل را حق معرفی میکند. معروف را منکر و منکر را معروف مینماید.
آنچه که قادر به شناختِ «حجّت» و «فارق» و معرفی «حجّت» نباشد، علم نیست. علم نور است، از اینجاست که راه از چاه مینماید. وقتی که از عهده رهگشایی به سوی «فارق و حجّت» حق برنیاید، قرین به جهل و رهنمای جهالت است و از قبیله آن است.
جاهل در عصر جاهلیّت اولی، حجّت حق را نمیشناخت، امّا به محض دیدار و استماع کلام او ایمان آورد و بتها و بتپرستی را رها کرد. لیکن، جاهلان عصر آخرین و جاهلیّت دوم، به محاجّه و ستیز و انکار با حجّت حق روبهرو میشوند. از همین رو، امام صادق(ع) از قول پدرانشان نقل فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس قائم از فرزندان مرا انکار نماید، به مرگ جاهلیّت مرده است.»8
شاید بزرگترین پیامد سیطره جاهلیّت دوم، که پس از فراموش کردن حجّت حق و مستور داشتن امام در پس پرده غیبت و غفلت حاصل میشود، «همهگیر شدن ظلم» باشد. تنها از این طریق؛ یعنی عمومیّت یافتن ظلم است که زمین مملوّ از ظلم میشود.
یک معنی ظلم تاریکی است. ظلمت، سیاهی و تاریکی حاصله بینوری و غیبت و دوری خورشید عالمتاب است. چنان که امروز، بشر در ظلمت دست و پا میزند. امّا معنی دیگر، ظلم در برابر عدل است؛ یعنی درهم ریختگی، جابهجایی. وقتی همه چیز از جای خود خارج شده. معروف، منکر و منکر، معروف شده، ظلم اتّفاق افتاده است و فراگیر شده و بر پهنه قلب و چشم سایه افکنده، مثل ظلمت، امّا در سلسله مراتب، ظلم، بزرگترین ظلم رفته همان است که عرض کردم، بشر خودش بدل حق و حجّت حق شده است. چنان که، بزرگترین منکر، انکار امام حق، ناشناس ماندن ایشان است و بزرگترین معروف، معرفی ایشان است. در این ظلم جابهجایی بزرگ، تمامی حسّاسیتها درباره معروف و منکر از بین میرود.
قبایح و زشتیها عمومیّت مییابند و به امری عادّی و معمولی تبدیل میشوند و از آن بدتر، قبیح، حُسن جلوه داده شده، موجب افتخار میشود.
آیا هیچ به این سؤال اندیشیدهاید که چرا ابلیس و جنودش سعی در آلوده کردن فرزندان آدمیبه گناه دارند؟
ـ همه گیر شدن گناه و نافرمانی، از حق لایه به لایه، بشر را بیپناه میسازد، همه دیوارهای محافظ را از بین میبرد تا آنکه، نه تنها انسان، مدافع حق و اهل حق نیست، بلکه در اردوگاه جنود ابلیس درمیآید. از لشکرگاه او میشود. آلودگیها، دروازههای رفت و آمد جنود ابلیس؛ یعنی اجنّه شیطانی را بر بشر میگشایند. گناه و ظلم به ویژه وقتی تبدیل به فرهنگ عمومی میشود، دروازهها را برای ورود و سلطه اجنّه شیطانی که جنود ابلیس هستند، باز میکنند. در حالی که هیچ مانع و رادع و محافظی برای مصون ماندن انسان نمیماند.
ـ فکر میکنید چرا در عصر ما، بیش از اعصار گذشته از سحر و جادو، شیطانپرستی، شعبده و ارتباط با اجانین سخن به میان آمده است؟
چرا این همه فیلم با موضوع و مضمون سحر و جادو ساخته میشود؟
آیا به کارتونهایی که بچّهها از طریق رسانههای جمعی مثل تلویزیونها و ماهوارهها میبینند، دقّت کردهاید؟! عموم این آثار حاوی موضوع و مفهوم شیطانی، ارتباط با اجنّه، سحر و جادو هستند. موضوع و محتوای پر تیتراژترین و پرفروشترین کتاب تاریخ حیات بشر؛ یعنی «هری پاتر»، سحر و جادو است. چنان که، فیلمی نیز بر اساس این کتاب ساخته شد، در سراسر جهان به نمایش درآمد و پر فروشترین شد. جز این، در طیّ سالهای اخیر و به تدریج، برخی فضولیها، دروازههای دیگری را برای ورود جنود شیطانی بر صحن و سرای زندگی مردم گشوده است.
ـ جماعتی به سراغ دفینهها و زیر خاکیها رفتند، به سراغ کتب سحر و جادو و علوم غریبه رفتند. گروهی به گرد رمالها چرخیدند، به احضار و تسخیر جنها مبادرت کردند و از این طریق، طلسماتی گشوده شدند. طلسمهایی که هزاران سال دست نخورده بودند. ناپرهیزی و ورود به این صحنه از علوم غریبه، بدون اذن و تخصّص بسیاری از بیماریهای روحی را که حاصل رسوخ نیروهای شیطانی بود، بر سر بشر بار کردند.
شیاطین، بشر را به ارتکاب گناهان بزرگ ترغیب کردند تا از این طریق بر بشر مسلّط شوند و از آنها آلت فعل مطامع خویش بسازند.
ـ سران مجامع مخفی و لژهای فراماسونری در ردههای بالا، در ارتباط با نیروهای شیطانی، از آنها نیرو و قدرت میگیرند تا بر رقیبان خود چیره شوند، مناصب را حفظ کنند و در عوض، در پاسخ به خدمت ابلیس، گناه و آلودگی را به نیابت از طرف شیطان عمومیّت میبخشند. قانونی میکنند، علنی میسازند و در این معامله و تعامل، شیطان بر جان و مال و جسم و قلب انسانهای بیپناه مسلّط میشود.
ترویج همجنس بازی از طریق هزاران برنامه ماهوارهای، شرب خمر، زنا، کفرگویی و اسائه ادب به کتب آسمانی، قرآنسوزی و امثال اینها، سریعتر از هر سفینهای جنود ابلیس را بر سر بشر آوار میسازد.
فیلمها، چنان زشتی و قبح کشتن و ضرب و جرح را از بین میبرند و همه روزه هزاران تصویر از قتل و جنایت را پیش چشم کودکان میآرایند که نه تنها روان عمومی جامعه بیمار میشود، بلکه، همپای گناهان، مسیرهای ورود جنود ابلیس بر صفحه قلب و جان انسانها گشوده میشود.
ـ از گذشتههای دور، مساجد، ابنیههای مذهبی، مجالس وعظ و تذکار، اولیای الهی و علمای دینی؛ چون حصنی شهر و کوی و برزن و خانهها را در برابر تیرهای جنود شیطانی در امان نگه میداشتند. متأسّفانه طیّ دهههای اخیر از سویی برگزاری هم این مجالس در اقصانقاط زمین رو به ضعف و کاستی نهاد. جای منبر و خطابه را صفحه شیشهای و نورانی تلویزیون گرفت. صورت معماری هم عوض شد و هیچ مهندسی از حکمت پشت معماری نپرسید و در چشم بر هم زدنی بناهای مثلثی و هرمیشهرها را در محاصره خود گرفتند، بناهایی که جاذب نیروهای منفی منتشر پیرامون زمین و انسانها بودند.
ـ سابق بر این، مردم بر اذکار و ادعیهای خاص روز خود را آغاز میکردند و بدان عادت داشتند چنان که شیطان را به ستوه میآورد و از پیرامون مردم و خانه و کاشانه آنها دور میساخت، این همه نیز، به فراموشی سپرده شدند.
همه، دست به دست هم دادند تا برجها و قلعههای محافظ فرو ریختند، آنگاه در به در سر در پی علوم جدید بیبنیاد روانشناسی و جامعهشناسی گذاشتند تا شاید به مدد آنها راز فراوانی جرم و جنایت، طلاق، بد اخلاقیهای اجتماعی، حرمتشکنیها بر آنها مکشوف شود.
چرا هیچ کس در اندیشه دیوارهای محافظ فرو ریخته شده نیست؟
علاج بلای سیل و زلزله و خشکسالی، تنها سدسازی و مقاومسازی و سیلوسازی نیست. منشأ این همه را باید در جایی دیگر جستوجو کرد یا حدّاقل آن آبشخور را هم در نظر آورد.
گفتوگوی غالب عصر ما، «سیاست، اقتصاد، لذّت و کامجویی» است. خرد و کلان سر در پی این مثلث گذاردهاند.
همه تبلیغات تجاری، سر در پی ترغیب مردم به «خُفت و خیز و خوردن» دارند. خرد و کلان سر در گرو «خفت و خیز و خوردن» نهادهاند.
جملگی در کار دنیا و دنیامداریاند. پس عقبای ما کجاست؟
آیا این همه، تفسیر آیه شریف نیست که از قول شیطان فرموده بود:
««رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ؛ من زمین را در نزد مردم تزیین میکنم.» فراموشی آسمان، حاصل رویکرد به زمین است.
حسب روایات رسیده، در سالهای سخت ظهور و قیام، امام عصر و همراهانش، با لشکریان ابلیس، جنود غیر انسانی ابلیس؛ یعنی جنیّان شیطانی نیز درگیر میشوند. همراهی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و جنود رحمانی ملائک و ارواح در کار وارد میشوند تا در رکاب امام، با همه جنود شیطان بجنگند و صحن زمین را از وجود آنان پاک کنند تا بشر، خلاص از این همه، روی به حیات طیّبه بیارد و در دولت کریمه امام آرام گیرد.
والسّلام
پینوشتها:
۱. العقل و الجهل فی الکتاب و السنّه، محمّد الرّشید، ص ۲۷۳.
۲. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲.
۳. غیبت نعمانی، ترجمه غفاری، ص ۴۱۴، باب ۱۷.
۴. سوره حجر، آیه ۳۴.
۵. سوره ص، آیه ۸۲.
۶. سوره حجر، آیه ۳۹.
۷. سوره انعام، آیه ۴۳.
۸. کمال الدّین و تمام النعمه، ترجمه پهلوان، ج ۲، ص ۱۲۵.