امام حسین علیه السلام و حکومت اسلامی

98c95b0421d53a99239cb3d3d6b35eed - امام حسین علیه السلام و حکومت اسلامی

شناخت سیدالشهداء از مهم ترین نیازهای بشر در طول تاریخ است. اصولاً شناخت چهره های تأثیرگذار در تاریخ، چه مثبت و چه منفی از آگاهیهای ضروری برای زندگی انسانهاست

اوّل. نیاز به شناخت

شناخت سیدالشهداء از مهم ترین نیازهای بشر در طول تاریخ است. اصولاً شناخت چهره های تأثیرگذار در تاریخ، چه مثبت و چه منفی از آگاهیهای ضروری برای زندگی انسانهاست. شناخت و معرفت حضرت سیدالشهداء، آب حیات امت اسلامی است و پیشنهاد ما این است که در کل کشور اسلامی دانشگاهی ویژه شناخت اهل بیت پیامبر اعظم به ویژه امام حسین علیه السلام تأسیس شود و “امام حسین شناسی” به عنوان یک گرایش مهم در تاریخ پیشوایان اسلام مورد توجه نظام آموزش و پژوهش کشورهای اسلامی قرار گیرد.

دوم. درجات شناخت

شناخت هر کس، به ویژه چهره های برجسته تاریخ مراتب و درجاتی دارد. شناخت شناسنامه ای در حدّ نام و نام خانوادگی و القاب و کنیه ها و محل تولد و نام پدر و مادر و تاریخ ولادت و ازدواج و شهادت و رحلت، حداقل شناختی است که در مورد همه انسانها نیاز است و کلید معرفت آنها به شمار می رود. شناخت ویژگیهای جسمانی و رنگ و قد و شمایل و هر کدام از اعضای انسان؛ از پیشانی و سر و گردن و سینه و دست و پا و چشم و گوش مرحله و مرتبه ای دیگر از شناخت محسوب می‌شود، ولی این نوع شناخت، قابل تقلید و اقتباس نیست و مشکل امروز بشر را حل نمی‌کند.

شناخت اخلاقی و ویژگیهای روحی، روانی مثل شجاعت، سخاوت، فروتنی، غیرت، عرفان، مهربانی، صلابت، اعتماد به نفس، دانش، بردباری، صبوری، و دلسوزی، مرتبه ای دیگر از شناخت است که نقش تربیتی، آموزشی دارد و انسانها می توانند از آن الهام بگیرند. شناخت امام حسین علیه السلام در آینه اخلاقی یکی دیگر از ابعاد مهمّ “امام حسین شناسی” است که از راه‌اندیشه ها، گفتارها و مواضع آن بزرگوار می توان بدان دست یافت.

شناخت اعتقادات و افکار و اندیشه های هر کس بنیادی ترین نوع شناخت از افراد است. و شناخت اندیشه های حسینی علیه السلام از راه شناخت قرآن، اندیشه های نبوی و علوی امکان پذیر است. سیدالشهداءعلیه السلام را باید در سیمای قرآن و محمّد و علی و فاطمه علیهم السلام یافت. افکار و آرمانهای حسینی علیه السلام از دیگر اعضای خانواده پیامبرصلی الله علیه وآله، آل عبا و اهل کساء جدا نیست و اینان ارکان خمسه یک عقیده و عمل اند.

شناخت سیره عبادی، نیایش و دعا و رفتار خداگرایانه و عرفانی افراد، بخشی از هویت انسانهاست. این بخش از معرفت سیدالشهداء را باید در نماز و دعاها و نوافل و تلاوت و اذکار حسینی علیه السلام به ویژه در دعای عمیق و عرفانی عرفه جستجو کرد.

سیره اجتماعی و معاشرتی هر کس، زاویه ای دیگر از شخصیت او است. شناخت این بخش از زندگی افراد، روابط متقابل و احیاناً ارزشی یا ضد ارزشی افراد را در برابر دیگر انسانها نشان می دهد. این بخش از شخصیت سیدالشهداءعلیه السلام را باید در برابر دو گروه، مستضعفان و مستکبران و مظلومان و ظالمان مورد بررسی و پژوهش قرار داد، تا اطلاعات دقیق تری از زندگی آن بزرگوار آشکار شود.

سوم. امام حسین علیه السلام و حکومتها

سید الشهداء در سال سوم هجرت در روز سه شنبه سوم شعبان در عصر حکومت نبوی صلی الله علیه وآله در خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله متولد شد، و پنجاه و هفت سال و پنج ماه در جهان زندگی کرد و در عمر شریف خود تا دهم محرم سال ۶۱ هجری زندگی در هشت حکومت را تجربه کرد.

۱. حکومت نبوی صلی الله علیه وآله؛ ۲. حکومت خلیفه اوّل؛ ۳. حکومت خلیفه دوم؛ ۴. حکومت خلیفه سوم؛ ۵. حکومت علوی علیه السلام؛ ۶. دوران کوتاه حکومت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ ۷. حکومت معاویه؛ ۸. حکومت یزید.

شناخت هر کدام از این حکومتها و بررسی مواضع امام علیه السلام در عصر هر کدام، بخشی از شخصیت آن بزرگوار را نشان می دهد. در مجموع سید الشهداء با دو نوع حکومت و ولایت الهی و طاغوتی رو به رو بوده است. بررسی عملکرد آن بزرگوار در برابر حکومتهای اسلامی و ضد اسلامی، یکی از مهم ترین ابعاد شخصیت سیدالشهداء است.

شیوه تعامل و ارتباط متقابل چهره ها و دولتها، یکی از گویاترین روشها برای شناخت زوایای ناشناخته زندگی افراد و مواضع آنان در دوره های گوناگون است.

چهارم. امام حسین علیه السلام در عصر نبوی

رفتار سیدالشهداءعلیه السلام در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله چندان رنگ و بوی سیاسی ندارد، یا دست کم با نگاه ظاهربین ما و مورّخان آن عصر، امام کودکی در خانواده زعیم و بزرگ امت اسلامی است و روابط بسیار گرم و صمیمی دو سویه بین پیامبر اعظم و امام، رنگ عاطفی و عشق پدر و فرزندی گرفته است. ولی بدون تردید براساس تفکّر شیعی، رفتار آن دو بزرگوار با یکدیگر و سخنان پیامبر درباره امام حسین علیه السلام و عملکرد این دو معصوم نسبت به هم، نمی تواند بدون بار عرفانی، اخلاقی، آموزشی و حتی سیاسی باشد، همچنان که برخی سخنان نبوی صلی الله علیه وآله، و شأن نزول برخی آیات قرآن مثل آیه تطهیر، آیه مباهله، سوره هل اتی درباره امام حسین علیه السلام و گفتار امام علیه السلام نسبت به پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله، سخنان صادر شده از روی حکمت و عصمت و دارای اعتبار و حجیّت شرعی است.

برای نمونه دو حدیث از گفتار امام حسین علیه السلام در مورد عملکرد رسول خداصلی الله علیه وآله، یکی از منابع شیعه و دیگری از منابع اهل سنت نقل می‌کنیم:
امام رضاعلیه السلام با واسطه پدران خویش از سید الشهداء نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود: “رَأَیْتُ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله انّه کَبَّرَ عَلی حَمْزَهَ خَمْسَ تَکْبیراتٍ وَ کَبَّرَ عَلَی الشُّهَداءِ بَعْدَ حَمْزَهَ خَمْسَ تَکْبیراتٍ فَلَحِقَ حَمْزَهَ سَبْعُونَ تَکْبیرَهً؛ (۱)
پیامبرصلی الله علیه وآله را دیدم که [در جنگ احد] بر حمزه پنج تکبیر گفت و بر هر کدام از شهداء پس از حمزه پنج تکبیر گفت و در مجموعه بر حمزه هفتاد تکبیر گفته شد.”

حضور امام حسین علیه السلام در کودکی در ادامه جنگ احد، هنگام نماز بر شهیدان و دقت حضرت در مورد شیوه نماز و تکبیر پیامبرصلی الله علیه وآله نشان می دهد که آن حضرت درس شهادت و فقاهت و شجاعت و بزرگداشت مجاهدان اسلام را از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله آموخته است.

علاء الدین علی متّقی، فرزند حسام الدین هندی متوفای ۹۷۵ ه در کنز العمال از حسین بن علی علیهما السلام نقل کرده که وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله حمزه را برهنه یافت، گریه کرد، و هنگامی‌که مثله شدن آن بزرگوار را مشاهده کرد، شیون برآورد.” (۲)

حضور سید الشهداءعلیه السلام در دشوارترین جهاد تاریخ اسلام؛ در صحنه احد، گرچه پس از اتمام جنگ، پرده از بسیاری حقایق بر می دارد و پیوند نزدیک آن امام را با رسول خداصلی الله علیه وآله نشان می دهد.
ابو هریره نقل کرده که: من و ابوبکر و عمر و فضل بن عباس و زید بن حارثه و عبدالله بن مسعود نزد رسول خدا بودیم که حسین بن علی علیهما السلام وارد شد، پیامبرصلی الله علیه وآله او را گرفت و بوسید، سپس فرمود: “حُزُقَّهٌ، حُزُقَّهٌ تَرَقِّ عَیْنُ بَقَّهٍ؛ کوچولو، موچولو، بیا بالا، چشم کوچولو!”
سپس دهان بر دهان حسین گذاشت و گفت: “اَللَّهُمَّ اِنّی اُحِبُّهُ فَاَحِبَّهُ وَ اَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُ یا حُسَیْنُ اَنْتَ الاِْمامُ ابْنُ الاِْمامِ، اَبُو الاَْئِمَّهِ سِتَّهٌ مِنْ وُلْدِکَ اَئِمَّهٌ اَبْرارٌ؛ (۳) خدایا، من او را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار، و هر کس او را دوست دارد، دوست بدار. ای حسین، تو امام فرزند امام و پدر امامان هستی و نه تن از فرزندان تو پیشوایان نیکوکار خواهند بود.”

براساس مبانی عقیدتی، منابع حدیثی و اسناد تاریخی، امامت حسینی، تداوم ولایت نبوی صلی الله علیه وآله است و شیخ صدوق در کتاب امالی، ص ۲۱، حدیث دوم، نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را دور خویش نشانید و در این باره که کدامیک پیش پیامبر محبوب تر هستند فرمود: “اَنْتُمْ مِنّی وَ اَنَا مِنْکُمْ؛ شما از من هستید و من از شما.”

پنجم. امام حسین علیه السلام و حکومت خلفا

وقتی ابوبکر خلیفه شد، روز جمعه ای بر منبر بر آمد. امام حسن و امام حسین علیهما السلام که در سنین کودکی بودند، برای نماز جمعه آماده شدند، حسین که جلوتر بود پیش رفت تا به ابوبکر که بر فراز منبر قرار داشت رسید و به او فرمود:
“هذا مِنْبَرُ اَبی لامِنْبَرُ اَبیکَ؛ (۴) این منبر پدر من است نه منبر پدر تو!”

در احتجاج طبرسی آمده است، پس از روزگار خلیفه اوّل، وقتی عمر بر فراز منبر رسول خدا مشغول سخنرانی بود و می‌گفت من از جان مؤمنین به آنان نزدیک ترم، امام حسین علیه السلام از گوشه مسجد صدا زد: ای دروغ گو! از منبر پدرم رسول الله پایین بیا، منبر پدر تو نیست. خلیفه گفت: آری منبر پدر توست، سوگند به جانم، نه منبر پدر من. بگو چه کسی این را به تو آموخت. پدرت علی بن ابی طالب؟
حضرت فرمود: اگر دستور پدرم را اطاعت کنم، سوگند به جانم، او هدایت کننده است و من هدایت شونده. او در گردن من از عهد پیامبر حق بیعت دارد که جبرئیل از سوی خدا آورده است.

جز منکران قرآن کسی آن را انکار نمی‌کند، برخی مردم آن را با دل خویش باور دارند و با زبان انکار می‌کنند. و وای بر منکران حق ما اهل بیت علیهم السلام، چگونه محمد پیامبر خداصلی الله علیه وآله با آنان از شدت خشم و عذاب رفتار خواهد کرد.

خلیفه دوم گفت: ای حسین! لعنت خدا بر کسی که حق پدرت را انکار کند. مردم ما را امیر کردند و ما هم قبول کردیم و اگر مردم پدرت را امیر می‌کردند، ما اطاعت می‌کردیم.
حسین علیه السلام فرمود: چه کسی قبل از آنکه تو ابابکر را بر خود امیر کنی، تو را بر خویش فرمانروا قرار داد.
تو او را بر خود امیر کردی تا تو را بدون سند و مدرکی از پیامبر و خشنودی آل محمّد، حاکم کنند.
آیا رضایت و خوشایند شما رضایت و خشنودی پیامبر است ولی رضایت و پسند اهل بیت وی، مایه خشم و ناخشنودی او است.

سوگند به خدا! اگر آزادی گفتار بود که تصدیق آن مدّتها زمان می‌برد و رفتاری بود که مؤمنان آن را کمک می‌کردند، بر گردن آل پیامبرصلی الله علیه وآله سلطه نمی‌یافتی که بر منبر آنان بالا بروی و با کتابی که در خاندان محمّد فرود آمده و تو از اسرار آن خبر نداری و تأویلش را نمی دانی، بر آنان حاکم نمی‌شدی، خطاکار و درست کار در نزد تو برابراند، خدا جزایت را بدهد، و در برابر بدعتی که نهادی، به طور کامل از تو بازخواست کند…. (۵)

ششم. قدرت طلبی هرگز!

از دیدگاه سیدالشهداءعلیه السلام حکومت هدف نیست.
کل دنیا در نگاه حسینی علیه السلام کوچک تر از آن است که هدف قرار گیرد: آن بزرگوار در نامه به محمد بن حنفیه برادر ناتنی خویش چنین نوشته است.
“بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ اِلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلُهُ مِنْ بِنی هاشِمٍ. اَمَّا بَعْدُ فَکانَ الدُّنْیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَ الآْخِرَهُ لَمْ تَزَلْ وَالسَّلامُ؛ (۶) به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به محمّد بن علی و کسانی از بنی هاشم که نزد او هستند. امّا بعد، گویا دنیا از بنیاد نبوده است و گویا آخرت مدام بوده است. والسلام.”

نامه به مردم بصره

حکومت برای سیدالشهداء هدف نیست، بلکه مهم ترین ابزار احیای معالم حق و جلوگیری از بدعتهاست. حضرت در نامه ای که به مالک بن مسمع، احنف بن قیس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو و قیس بن هیثم نوشتند، پس از بسم الله الرحمن الرحیم آورده‌اند:
“سلام علیکم. اَمَّا بَعْدُ، فَاِنّی اَدْعُوکُمْ اِلی اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ فَاِنْ تُجیبُوا تَهْتَدُوا سُبُلَ الرَّشاد؛ … من شما را به احیای نشانه حق و نابودی بدعتها فرا می خوانم. اگر پاسخ مثبت دهید، راه هدایت را یافته اید.”

هفتم. تلاش برای حکومت اسلامی

سیدالشهداءعلیه السلام در پاسخ مردم کوفه چنین نوشت:
“بسم الله الرحمن الرحیم
نامه ای از حسین بن علی به سوی گروهی از مسلمانان و مؤمنان.
امّا بعد:
همانا، هانی و سعید که آخرین فرستادگان شما بودند، همراه با نامه ها بر من وارد شدند، به راستی تمام آنچه گفتید و جریانهایی که نقل کردید، همه را فهمیدم. سخن بزرگانتان این است که رهبر و حاکمی ندارند. به سوی ما بیا، شاید خداوند ما را بر هدایت گرد آورد.

من برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتمادم از خاندانم را به سوی شما می فرستم. اگر به من بنویسد که دیدگاه بزرگان، و خردمندان و دانشوران شما منطبق بر اطلاعات رسیده توسط فرستادگان شما و مضمون نامه های شما است، به زودی به سوی شما می آیم، ان شاء اللَّه تعالی.

به جانم سوگند: “مَا الاِمامُ اِلاَّ الْحاکِمُ بِالْکِتابِ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ، وَالدَّائِنُ بِدینِ اللَّهِ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللَّهِ وَالسَّلامُ؛ (۷)
حاکم مشروع [و نظام مقبول الهی ]نیست مگر کسی که طبق قرآن حکومت کند، پاسدار عدالت باشد، سر بر دین خدا فرود آورد، و جان را در راه خدا وقف کند.”

امام حکومت را یک مسئولیت الهی می داند و قدرت را برای خویش و منافع فردی و گروهی خود نمی خواهد، امّا برای اقامه معروف و زدودن منکرات، آن را یک وظیفه بزرگ الهی می‌شناسد و اینک متن سخن امام: شگفتا و چگونه شگفت زده نباشم و حال آنکه زمین پر است از بداندیشی مهاجم و مالیات بگیر ستمگر و کارگزارانی که بی رحمانه با مردم رفتار می‌کنند. خداوند در آنچه ما با این دست اندرکاران اختلاف داریم حکومت کند و در مورد گفتگوی ما داوری نماید.

“اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنَّا تَنافُساً فی سُلْطانٍ وَ لاَ الْتِماساً لِفُضُولِ الْحُطامِ وَلکِنْ لِنُریَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فی بِلادِکَ وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ اَحْکامِکَ فَاِنَّکُمْ اِلاَّ تَنْصُرُونا وَ تَنْصِفُونا، قَوِیَ الظُّلْمُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فی اِطْفاءِ نُورِ نِبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا وَ اِلَیْهِ اَنَبْنا وَ اِلَیْهِ الْمَصیرُ؛ (۸)

بارالها! به راستی تو می دانی که تلاشهای ما از باب رقابت در قدرت و جستجوی اموال بیشتر نبود، بلکه برای آن است که نشانه های دین تو را نشان دهیم و اصلاح را در شهرهای تو پدید آوریم و ستمدیدگان از بندگانت را امنیّت بخشیم تا واجبات و مستحبات تو و احکام تو عمل شود.
شما مردم اگر ما را یاری نکنید و حق ما را ندهید، ظالمان بر شما مسلّط می‌شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می‌کوشند و خدا برای ما بس است و بر او توکل می‌کنیم و به سوی او باز می‌گردیم و سرانجام همه به سوی اوست.”

پی نوشت :

۱) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص ۷۷.
۲) کنز العمال، ج ۱۳، ص ۳۳۳.
۳) محدث قمی در واژه حسن سفینه البحار این حدیث را از کفایه الاثر فی النصوص نقل کرده است. در واژه حزق به نقل از طبرانی با اسنادی خوب از قول ابو هریره بخشی از حدیث را آورده و توضیح داده است.
۴) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص ۱۳۸.
۵) احتجاج، ج ۱، ص ۲۹۲ و فرهنگ جامع سخنام امام حسین علیه السلام، ص ۱۴۷.
۶) بلاغه الحسین، با ترجمه علی کاظمی موسوندی، ص ۲۳۴.
۷) بلاغه الحسین علیه السلام، سیدمصطفی آل اعتماد، ص ۲۴۴.
۸) تحف العقول، ص ۱۶۸ و موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص ۳۳۷.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۸۷ .

همچنین ببینید

از حسین تا مهدی

از حسین ع تا مهدی علیه السلام

عبدالله‌بن شريك در ضمن حديثي طولاني نقل مي‌كند كه امام حسين(ع) بر گروهي ديگر از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *