بيا كه عشق ببارد

333261cfd2dbcbf08a3326b933ce9d37 - بيا كه عشق ببارد

بیا که عشق ببارد

محمد رضا سلیمى‏

چه سال ها که گذشت و بهار منتظر است
بهار زخمى پشت حصار منتظر است‏

چه سروها که به دست تَبر شهید شدند
شقایق دل ما، داغدار منتظر است‏

از این لباس سیاه عزا، دلش پوسید
سحر مگر برسد، شام تار منتظر است‏

بهانه گیر شدند و به گریه افتادند
ستاره کُشت خودش را، سه تار منتظر است‏

چه قدر پنجره باز است رو به سوى امید
چه قدر دلشده ى بیقرار منتظر است‏

مگر به مقصد خورشید رو بگرداند
در ایستگاه تغزّل، قطار منتظر است‏

کویر شد دل عشّاق و آسمان خشکید
بیا که عشق ببارد، بهار منتظر است‏

Check Also

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *