گوشه ای از وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام)

7fbbdacc1aa04b56763cab8f10a1ef00 - گوشه ای از وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام)

حضرت زهرا(علیها السلام) که خود پرورش‌یافتهٔ دامان وحی است و در بالاترین مرتبهٔ ایمان و عمل صالح قرار دارد، همواره به احکام و واجبات دینی توجه می‌نمود و زندگی خود را با رعایت احکام دین، رنگ و بوی خدایی می‌بخشید. یکی از واجباتی که آن حضرت بدان مقیّد بود، وصیّت کردن است.

سید جواد حسینی

اشاره

از مسائلی که گاه واجب و ضروری است و گاه مستحب و مطلوب، وصیّت کردن و وصیّتنامه نوشتن است. در طول تاریخ پیشوایان دینی و بزرگان، وصیت‌ها و سفارش‌های مهمّی از خود به یادگار گذاشته‌اند؛ وصیت‌های پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به اطرافیان، توصیه‌های امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)به اصحاب و امت و … از این نوع است.

حضرت زهرا(علیها السلام) که خود پرورش‌یافتهٔ دامان وحی است و در بالاترین مرتبهٔایمان و عمل صالح قرار دارد، همواره به احکام و واجبات دینی توجه می‌نمود و زندگی خود را با رعایت احکام دین، رنگ و بوی خدایی می‌بخشید. یکی از واجباتی که آن حضرت بدان مقیّد بود، وصیّت کردن است.

وصیّت در قرآن

از جمله مسائلی که در اسلام به آن سفارش و تأکید شده، وصیّت کردن و وصیّتنامهداشتن است. اصل وصیّت کردن مستحب است؛ ولی در مواردی واجب می‌شود. به طور مثال شخصی که حق‌الله یا حق‌الناس بر ذمه‌اش است و فرصت نکرده آن را ادا کند یا عبادات واجبی همچون حج، روزه و نماز از او فوت شده، لازم است بعد از وفاتش وصیّت کند آن دِین و حقوق را ادا کنند.

در قرآن کریم وصیّت به معانی گوناگون و توسط افراد مختلف به کار رفته است، از جمله:

۱. وصیّت خداوند به بندگان:

یکی از مواردی که در قرآن کریم به عنوان وصیّت آمده، وصیّت خداوند متعالی به بندگان است؛ چنانچه می‌فرماید:

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً؛ [۱]«و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.»

و در آیه دیگر فرمود: یُوصیکمُ اللَّهُ فی أَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ[۲]؛ «خداوند وصیّت می‌کند شما را در حق فرزندانتان که برای پسر نصیبی همانند دو دختر است.»

هرچند وصیّت در آیات فوق به معنای وصیّت اصطلاحی نیست؛ بلکه به معنای فرمان و دستور یا سفارش اخلاقی است؛ ولی خداوند از آن به سفارش و وصیّت تعبیر نموده تا زمینه عمل به این دستورات بیش‌تر فراهم شود.

‌۲. وصیّت انبیا(علیهم السلام):

قرآن کریم برخی توصیه‌ها و سفارش‌های انبیاء به امت‌های خود را نیز به عنوان «وصیّت» تعبیر می‌کند:

وَ وَصَّی بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۳]؛ «ابراهیم به فرزندان خود وصیّت کرد و یعقوب فرزندان خود را سفارش کرد که: ای پسران من! خداوند برای شما دین اسلام را برگزید، پس نمیرید، مگر اینکه در اسلام [و تسلیم در مقابل الهی] باشید!»

۳. وصیّت مؤمنان:

قرآن در وصف مؤمنان می‌فرماید: وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْ؛ [۴]«[یکدیگر را] به حق وصیّت کردند و [یکدیگر را] به بردباری وصیّت کردند.» در این آیه نیز مقصود فقط وصیّت اصطلاحی نیست؛ بلکه گستره آن شامل توصیه‌ها و سفارش‌های اخلاقی نیز می‌شود.

بنابراین می‌توان گفت وصیّت در معانی مختلفی آمده و قرآن کریم نیز برخی از این معانی را استفاده کرده است؛ حال در این مقاله نیز مراد از وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام) معنای مصطلح وصیّت نیست؛ بلکه معنای غیر مصطلح آن که «سفارش‌ها و توصیه‌ها» باشد، مدنظر است.

وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام)

در شماره قبل وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام) را به وصیت‌های شخصی و تقاضای انجام عمل خیر، سفارش‌هایی در مورد فرزندان و اطرافیان، و وصایای سیاسی و اجتماعی تقسیم کردیم و در این مقاله وصیت‌های مالی نیز اضافه و مباحث جدید از این چهار نوع بیان می‌شود که در مقاله قبل به آن اشاره نشده است:

الف) وصیت‌های مالی

بخشی از وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام)، مربوط به وصیت‌های مالی است که سفارش به وقف اموال و تقسیم آن بین همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بنی‌هاشم، فقرا و نیازمندان بوده است.

۱. برای فرزندان

ابوبصیر می‌گوید: حضرت ابوجعفر، امام باقر(علیه السلام) فرمود: آیا وصایای فاطمه(علیها السلام) را به تو بگویم؟ عرض کردم: آری [بیان بفرمایید]! آنگاه حضرت بسته‌ای را بیرون آورد و از درون آن نوشته‌ای را نشان داد و آن را به این صورت قرائت فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این چیزی است که فاطمه، دختر محمد(صلی الله علیه و آله) به آن وصیّت کرده است. او به علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) وصیّت کرد باغ‌های هفت‌گانه عواف، دلال، برقه، مبیت، حسنی، صافیه و آنچه برای امّ‌ابراهیم است. و بعد از علی (حدائق هفت‌گانه) مربوط به [امام] حسن و بعد از او به [امام] حسین(علیهما السلام) و بعد از حسین، به بزرگ‌ترین فرزندانم [خواهد رسید] و خداوند و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر این امر گواه‌اند و علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) آن را نوشته است.»[۵]

۲. برای همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بنی‌هاشم

محمد بن اسحاق می‌گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: فاطمه(علیها السلام) بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شش ماه [معروف ۷۵ یا ۹۵ روز است] زنده بود و این نامه را مرقوم فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این نامه [و وصیّتنامه]ای است که فاطمه، دختر محمد(صلی الله علیه و آله) دربارهٔمالش نوشته است: اگر حادثه‌ای برای او پیش آمد و از دنیا رفت، هشت اوقیه از آنها را صدقه [و وقف] قرار داد که از فایده و محصول آن هر سال بعد از هزینه آبیاری و هزینه‌های دیگر، انفاق شود… و امر کرده است که چهل و پنج اوقیه[۶]برای زنان پدرش، محمد(صلی الله علیه و آله) و پنجاه اوقیه برای فقرا و نیازمندان بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب باشد.»

اما درباره وصیّت حضرت زهرا(علیها السلام) بر اصل مالش در شهر مدینه چنین آمده است: «علی(علیه السلام) از او خواست تولیت مالش را با اموال رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع نماید و او تا زمانی که زنده است، متولّی آن اموال باشد و اگر حادثه‌ای برای او رخ داد، آن را به دو فرزندش، حسن و حسین(علیهما السلام) واگذار نماید تا آن دو متولی آن باشند و حضرت فاطمه(علیها السلام) در آن نامه (و وصیّتنامه) مرقوم داشت که من آن را به علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) دادم، همان‌گونه که در آن اموال به او اجازه دادم، پس مال من و [نیز] مال محمد(صلی الله علیه و آله) را بدون اینکه از آن چیزی جدا سازد [در اختیار او قرار دادم تا] از محصول مال، آن طوری که من سفارش نمودم و آن مقدار که صدقه قرار دادم، بپردازد، پس اگر صدقه آن اموال و آنچه من به آن دستور دادم، قضای خداوند بر آن واقع شد [و حادثه‌ای پیش آمد، همچون خشک‌سالی و…] پس امر آن به دست علی(علیه السلام) است که هرگونه بخواهد، صدقه دهد و هرگونه بخواهد، انفاق نماید و بر او حرجی نیست. و اگر برای علی(علیه السلام) حادثه‌ای پیش آمد، تمام اموالم و مال محمد(صلی الله علیه و آله) را به فرزندانم، حسن و حسین(علیهما السلام) واگذار نماید، و آن دو نیز هرگونه که خواستند، انفاق و تصدق نمایند و بر آنها حرجی نیست. و برای دختر جندب (ابوذر غفاری) آن صندوق کوچک و مقداری از مال و اثاثیه را قرار دادم… و پوشش‌های زنانه را به یکی از دو دخترم و علی(علیه السلام) و اگذار نمودم. از آن پوششها، اگر می‌خواهند تا زمانی که ازدواج نکرده‌اند، استفاده نمایند. و این نامه‌ای است که فاطمه در باب مال خود مرقوم داشت و به آن حکم نمود و خدا بر آن گواه است. مقداد بن اسود و زبیر بن عوام و علی بن ابی‌طالب [نیز بر آن گواه‌اند و] آن را نوشتند و بر علی حرجی نیست، آنچه از معروف انجام دهد.» جعفر بن محمد (امام صادق)(علیه السلام) می‌گوید: پدرم فرمود: ما وصیّت فاطمه(علیها السلام) را این گونه یافتیم.[۷]

در روایت دیگری، ابوجریح از امام باقر، از پدرانش(علیهم السلام) نقل کرده است که فرمود: «فاطمه(علیها السلام) برای هر کدام از زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دوازده اوقیه وصیّت کرد و برای زنان بنی‌هاشم نیز همان مقدار وصیّت نمود و برای امامه، دختر ابوالعاص نیز مقداری وصیّت نمود.»[۸]

از عبدالله بن حسن از زید بن علی نقل شده است که گفت: «فاطمه(علیها السلام) مال خود را بر بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب صدقه (و وقف) قرار داد و علی(علیه السلام) [را به عنوان متولی و صاحب اختیار] بر آنها تصدق کرد و دیگران را نیز در آنها داخل نمود.»[۹]

در وصیّتنامه‌های فوق، جامع‌نگری (هم زنان بنی‌هاشم، هم همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و…) دیده می‌شود؛ دقت در تنظیم آن و تعیین شهود و متولّی در طول زمان‌ها و همچنین اختیار تام و ویژه به امام علی(علیه السلام) دادن برای هرگونه تصرف، از ویژگی‌های این وصیّتنامه است.

ب) وصیت‌های خصوصی و شخصی

بخشی از وصیت‌های حضرت زهرا(علیها السلام)، به زندگی شخصی و خصوصی آن حضرت ارتباط دارد که عبارتند از:

۱. وصیّت به دفن قباله شفاعت امت

روایت شده است که حضرت فاطمه(علیها السلام) وصیّت کرد: «ای اباالحسن! هنگامی‌که خواستی مرا دفن کنی، از این ظرف، کاغذی را بیرون بیاور و آن را در کفن من قرار بده و به آن نگاه نکن!» حضرت علی(علیه السلام) فرمود: در آن کاغذ چیست؟ عرض کرد: راز است. فرمود: به حق پیامبر(صلی الله علیه و آله) قسمت می‌دهم که مرا از آن باخبر کن! پس فاطمه(علیها السلام) گفت: پدرم خواست مرا به تزویج شما درآورد، فرمود: ای فاطمه! آیا راضی هستی تو را به مهریه چهارصد درهم به ازدواج علی(علیه السلام) درآورم؟ عرض کردم: به ازدواج با علی(علیه السلام) راضی هستم؛ اما به مهریه چهارصد درهم راضی نیستم. پس جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله! خداوند متعال می‌فرماید: ما بهشت و آنچه در آن است را مهر فاطمه قرار دادیم. من گفتم: راضی نیستم. پدرم فرمود: ای فاطمه! چه می‌خواهی؟ گفتم: [نجات] امت شما را می‌خواهم؛ زیرا قلب شما مشغول (و نگران) امت است. پس جبرئیل بازگشت و سپس این ورقه را آورد که در آن نوشته شده بود: من امت محمد را صداق فاطمه قرار دادم! پس هنگامی‌که روز قیامت فرا رسد، من این کاغذ را بر روی دست می‌گیرم و عرضه می‌دارم: بار خدایا! این قباله شفاعت امت محمد(صلی الله علیه و آله) است.[۱۰]

به دو نکته توجه شود:

اول: حضرت فاطمه(علیها السلام) در همه حال به فکر نجات امت پدرش بود، پس به جای مهریه سنگین چند هزار سکه‌ای – که متأسفانه امروزه در جامعه ما رسم شده است – تلاش کرد مهریه خویش را امری معنوی؛ یعنی شفاعت امت پدرش قرار دهد و حتی در آخرین لحظات شهادت نیز به فکر نجات امت و شیعیان بود. اسماء بنت عمیس، همسر جناب جعفر طیار(علیهما السلام) می‌گوید: در لحظه‌های پایانی زندگی حضرت زهرا(علیها السلام) متوجه آن سیده زنان عالم بود. ابتدا غسل کرد و لباسها را تغییر داد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، دیدم رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان بالا برده است و چنین دعا می‌کند: «إلهی وَ سَیِّدی! أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أنْ تَغْفِرَ لِعُصاهِ شیعَتی، وَ شیعَهِ ذُرّیتَی؛ [۱۱]خدای من و سرور من! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‌های فرزندانم (حسن و حسین(علیهما السلام)) در فراق من، از تو می‌خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری.»

دوم: شفاعت آن حضرت شامل کسانی می‌شود که تا آخر جزء امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بمانند؛ زیرا بخشی از مردم با اعمال خلاف خویش، خود را از امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خارج می‌کنند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بارها می‌فرمود شفاعت من به فلان گروه نمی‌رسد، یا فلان گروه از اصحاب و امت من نیستند. در نتیجه این توهم به ذهن نرسد که شفاعت حضرت زهرا(علیها السلام) تمام کسانی را که حتی به نام مسلمان هستند؛ ولی بهره‌ای از اسلام و امت محمدی(صلی الله علیه و آله) نبرده‌اند، شامل می‌شود.

۲. وصیّت به تابوتی ویژه و پوشش روی نقش

شخصیت بزرگی همچون حضرت زهرا(علیها السلام) به عنوان مجسمه عفّت و حیا، حتی بعد از شهادت خویش نیز برنامه‌ای می‌ریزد که حجم بدنش در معرض دید دیگران نباشد.

اسماء بنت عمیس نقل می‌کند: روزهای آخر زندگی حضرت زهرا(علیها السلام) با او بودم. روزی مرا به یاد کیفیت حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانی فرمود که چرا جنازه زن را روی تخته‌ای می‌گذارند و بالای دست مردان حمل می‌کنند؟ و سپس فرمود: «إِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ أَنْ یُطْرَحَ عَلَی الْمَرْأَهِ الثَّوْبُ، فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأَی فَلَا تَحْمِلْنِی عَلَی سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اسْتُرِینِی سَتَرَک اللّهُ مِنَ النّارِ؛ من بسیار زشت می‌دانم که (جنازه) زنان را بر روی تابوت (تخته مانند) بدون دیوار می‌گذارند و بر روی آن پارچه می‌افکنند؛ چراکه [حجم] بدن را برای بینندگان نمایش می‌دهد. مرا بر روی تابوت اینچنینی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد.»

حضرت به این سفارش به اسماء اکتفا نکرد؛ بلکه این امر آنقدر برای او مهم بود که در کنار وصیت‌های اصلی، باز به امام علی(علیه السلام) نیز وصیّت ویژه نمود که: «أُوصِیک یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ؛ [۱۲]وصیّت می‌کنم به شما ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کن، همانگونه که ملائکه شکل و قیافه آن را به من نشان داده‌اند.»

اسماء می‌گوید: خدمت آن حضرت توضیح دادم که در سرزمین حبشه، تابوتی برای حمل جنازه‌ها درست می‌کنند که بدن میّت را [با دیواره‌ای که دارد] می‌پوشاند و سپس به وسیله چوب‌های تر و شاخه‌های نازک درخت، شکل آن را ترسیم کردم. حضرت(علیها السلام) خوشحال شد و فرمود: «اِصنَعِی لِی مِثلَهُ اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ؛ [۱۳]برای من تابوتی مثل آن درست کن و مرا با آن بپوشان! خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نماید.»

ابوعبدالرحمن حدّاء، از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: اول تابوتی که در اسلام درست شد، تابوت فاطمه(علیها السلام) بود. وقتی او بیمار شد، در آن مریضی که از دنیا رفت، به اسماء فرمود: من لاغر شدم و گوشت من رفته است. آیا برای من چیزی قرار نمی‌دهی که مرا بپوشاند؟ اسماء گفت: من هنگامی‌که در حبشه بودم، دیدم که آنها چیزی (تابوتی) درست می‌کنند. آیا آن را درست کنم که اگر شما از آن خوشتان آمد، برایتان آماده کنیم؟

حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: آری. پس اسماء تختی را طلبید و روی آن را بر زمین نهاد و سپس جریده‌هایی را طلبید و بر پایه‌های آن بست و سپس پارچه‌ای روی آن انداخت و گفت: دیدم که آنها این گونه درست می‌کردند. پس فاطمه(علیها السلام) فرمود: برای من مانند آن را درست کن. مرا پوشاندی، خداوند تو را از آتش حفظ نماید![۱۴]

ساخت چنین تابوتی در مدینه توسط حضرت فاطمه(علیها السلام) رسم شد. از ابن عباس نقل شده است که: حضرت فاطمه(علیها السلام) اول کسی بود که برای او نقش (تابوت) قرار داده شد و اسماء بنت عمیس آن را برای او درست کرد و اسماء آن را در حبشه دیده بود که درست می‌کردند.[۱۵]

ابن عبدالبرّ گفته است: فاطمه اول کسی بود در اسلام که تابوتی این گونه برای او ساخته شد.[۱۶]

این مسائل به خوبی نشان می‌دهد که حضرت به شدت نسبت به مسئله عفاف و حجاب خویش حساس بوده است، آن هم بعد از شهادت و نسبت به جنازه خویش. این درس بسیار خوبی برای بانوان جامعه ماست که تلاش کنند لباسهایی بپوشند که بدنشان را کامل می‌پوشاند و حجم بدن را در منظر نامحرمان به نمایش نمی‌گذارد.

۳. مرا فراموش نکن

وقتی انسان از دنیا رفت، دستش از انجام اعمال کوتاه می‌شود، لذا بر بستگان و اقوام لازم است که اموات را فراموش نکنند و با انجام زیارت، اعمال خیر، صدقات و خیرات، مرتب به یاد آنها باشند. حضرت زهرا(علیها السلام) با توجه به این نکته در واپسین لحظه‌های عمر خویش به امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین وصیّت کرد: «یا اَبَاالْحَسَنِ! لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاهِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَعْدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَهَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی؛ [۱۷]ای اباالحسن! بیش‌تر از لحظه‌ای از زندگانی‌ام نمانده و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. تو را وصیّت می‌کنم ای اباالحسن که مرا فراموش نکنی و پس از وفاتم، همواره مرا زیارت نمایی!»

چراغ عمر زهرا رو به پایان است ای مولا
شهادت از سر و رویم نمایان است ای مولا
به زحمت قتلگاه محسنم را می‌کنم جارو
گلاب قبر او این اشک چشمان است ای مولا

ج) وصیت‌های سیاسی و اجتماعی

وصیّت به شرکت نکردن دشمنان در تشییع جنازه، تغسیل شبانه و… در مقاله قبلی اشاره شده. در این مقاله فقط به یک روایت از منابع اهل‌سنّت می‌پردازیم، آنگاه به دفن شبانه حضرت اشاره می‌کنیم.

عمارهبن مهاجر، از امّ‌جعفر نقل کرده است که: فاطمه(علیها السلام) به اسماء گفت: هنگامی‌که من از دنیا رفتم، تو و علی(علیه السلام) مرا غسل دهید و هیچ کس بر من وارد نشود. پس هنگامی‌که فاطمه(علیها السلام) از دنیا رفت، عایشه آمد که بر او وارد شود، اسماء گفت: نباید داخل شوی. آنگاه عایشه نزد پدرش ابوبکر شکایت کرد. او آمد بر در خانه علی(علیه السلام) ایستاد و با اسماء صحبت کرد. اسماء گفت: فاطمه به من امر کرده است (که به کسی اجازه ورود ندهم)، ابوبکر گفت: پس هرچه امر کرده است، انجام بده! آنگاه بازگشت.[۱۸]

دفن شبانه

یکی از وصیت‌های سیاسی و اعتراضی آن حضرت(علیها السلام) این بود که دستور داد او را شبانه و مخفیانه دفن کنند تا غاصبان خلافت در تشییع جنازه او شرکت نکنند. سعی بر این است که با استفاده از منابع اهل اسنت این بخش را مطرح کنیم.

۱. محمد بن عبدالله از زهری نقل کرده است که او گفت: فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شب دفن شد و علی او را به خاک سپرد.[۱۹]

خدا داند دلم چون گریه می‌کرد
به حالم دشت و هامون گریه می‌کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه می‌کرد

۲. جابر از محمد بن علی نقل کرده است که او فرمود: فاطمه(علیها السلام) در شب مدفون شد.[۲۰]

۳. یونس بن یزید از ابن شهاب نقل کرده است که او گفت: فاطمه(علیها السلام) در شب دفن شد و علی او را دفن نمود.[۲۱]

عروه از عایشه نقل کرده است که او گفت: علی در شب فاطمه را دفن کرد.[۲۲]

همچنین در تاریخ طبری و دیگر منابع اهل‌سنّت این روایت نقل شده است.

در منابع شیعه نیز این روایت نقل شده است، به گونه‌ای که علامه مجلسی(ره) آن را در حد تواتر دانسته است و می‌گوید: روایات زیادی همانند خبر متواتر وارد شده است که حضرت فاطمه(علیها السلام) وصیّت کرد شب به خاک سپرده شود تا آن دو نفر بر او نماز نگذارند و به این امر تصریح کرد و پیمان گرفت. بعد از آنکه در بیماری او، آن دو نفر اجازه خواستند تا از حضرت عیادت کنند، او اجازه نداد تا اینکه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنچه تصمیم گرفتی، به جای آوردی؟ حضرت علی(علیه السلام) فرمود: آری. فاطمه(علیها السلام) عرض کرد: آنچه من به آن دستور دهم، انجام می‌دهی؟ فرمود: آری، انجام می‌دهم. گفت: من تو را به خدا سوگند می‌دهم که (آن دو) بر جنازه من نماز نخوانند و بر قبر من نایستند.[۲۳]

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیرامون راز دفن شبانه حضرت فاطمه(علیها السلام) سؤال شد، حضرت فرمود: «إِنَّهَا کانَتْ سَاخِطَهً عَلَی قَوْمٍ کرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا وَ حَرَامٌ عَلَی مَنْ یَتَوَلَّاهُمْ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا؛ [۲۴]بر جماعتی غضبناک بود و حضور آنها را در تشییع جنازه‌اش خوش نداشت و حرام است بر کسی که آنها را دوست بدارد و بر یکی از اولاد او نماز گزارد.»

لحظه‌ای که امام علی(علیه السلام) بدن همسر عزیزش را داخل قبر گذاشت، آنچنان مصیبت بر او سنگینی کرد که تنها آرامش دهنده‌اش حرف زدن با قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود، پس خطاب کرد: «السَّلَامُ عَلَیْک یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک … قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِک صَبْرِی.»[۲۵]

خداحافظ همه بود و نبودم
خداحافظ گل یاس کبودم
ببوس از جانب من روی محسن
رسان بر خدمت بابا درودم

جمع‌بندی

مجموع وصایای حضرت زهرا(علیها السلام) را می‌توان در وصیت‌های مالی (برای زنان پیامبر، زنان بنی‌هاشم و فقرا)، وصیت‌های شخصی (به ساخت تابوت ویژه، قرآن خواندن بر سر قبرش، زیارت کردن و فراموش نکردن) و وصیت‌های سیاسی – اجتماعی (شرکت افراد خاص در تشییع جناره و شرکت نکردن غاصبان خلافت در مراسم تشییع و تدفین، دفن شبانه، مخفی بودن قبر و…) تقسیم کرد.

پی‌نوشت:

[۱]. عنکبوت/ ۸. [۲]. نساء/ ۱۱. [۳]. بقره/ ۱۳۲. [۴]. عصر/ ۴. [۵]. التهذیب، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ج ۹، صص ۱۴۴ ـ ۱۴۵. [۶]. اوقیه، ده مثقال و پنج هفتم درهم است. (مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، نشر مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ش، ج ۱، ص ۴۵۳)؛ در لسان العرب، ابن منظور، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۴ق، ج ۱، ص ۴۰۴ نقل شده است که اوقیه معادل چهل درهم است. [۷]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج ۱۰۰، ص ۱۸۴، ح ۱۳؛ مسند فاطمه، شیخ الاسلامی، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ اول، ص۴۸۴. [۸]. تهذیب، ج ۹، ص ۱۴۴. [۹]. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۸؛ دلائل الامامه، شیخ طبرسی، مؤسسه الحیدریه، نجف، چاپ اول، ص ۴۲. [۱۰]. عوالم العلوم، عبدالله بحرانی، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، قم، چاپ اول، بی‌تا، ج ۱۱، صص ۴۶۰ و ۱۱۸۹. [۱۱]. ذخائر العقبی، محب الدین ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد طبری، عصر، مطبعه القدسی، چاپ اول، بی‌تا، ص ۵۳. [۱۲]. وسائل الشیعه، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۲۱؛ ذخائر العقبی، ص ۵۳. [۱۳]. همان دو مأخذ قبلی. [۱۴]. التهذیب، ج ۱، صص ۱۳۲ و ۴۹۶. [۱۵]. طبقات ابن سعد(الطبقات الکبری)، محمد بن سعد، دار للطباعه و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج ۸، ص۲۸. [۱۶]. سیر اعلام النبلاء، حافظ شمس الدین محمد احمد ذهبی، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج ۲، صص۱۲۸-۱۲۹. [۱۷]. کوکب الدرّی، ج ۱، ص ۲۵۳؛ نهج الحیاه، ص ۲۲۹. [۱۸]. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۲۹. [۱۹]. طبقات ابن سعد، ج ۸، ص ۲۹. [۲۰]. همان. [۲۱]. همان. [۲۲]. همان. [۲۳]. بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۳۹۰. [۲۴]. مناقب آل ابی‌طالب(علیهم السلام)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۹ق، ج ۳، ص۴۱۲. [۲۵]. همان. ص ۴۱۳.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۲۱۲.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *