آخرين فصل حضور

b01fd728e7836e61340b66486a7daf16 - آخرين فصل حضور

م. یگانه
هشتم ربیع الاول یادآور غمگینانه ترین مصیبت انسان و آغازى بر پایان آخرین فصل خوش حضور امام معصوم در میان مردمان است. بهار حضور با جفاى اهل زمان جاى خود را به پاییز غیبت مى دهد و منتظران را تا رسیدن دوباره بهار در غمى جانکاه مى گذارد.

 

با شهادت امام حسن عسکرى، علیه السلام (۲۶۰- ۲۳۲ ق) دوران ۲۵۰ ساله حضور پیشوایان معصوم در جامعه اسلامى پایان مى پذیرد و دوران طاقت فرساى غیبت آغاز مى گردد.
ضمن تسلیت سالگرد شهادت اما یازدهم شیعیان، به پیشگاه فرزند ارواحنافداه و عموم منتظران آن حضرت، توجه شما عزیزان را به مطلبى که به همین مناسبت تهیه شده جلب مى کنیم.

الف) شرایط اجتماعى- سیاسى عصر امام حسن عسکرى، علیه السلام

براى درک بیشتر ابعاد مختلف زندگى امام عسکرى، علیه السلام، در طول شش سالى که منصب امامت بر عهده آن بزرگوار قرار داشت ابتدا نظرى به شرایط سیاسى، اجتماعى آن زمان مى افکنیم تابه نقش مؤثر این امام و رهبر بزرگ اسلام، در تاریخ بهتر پى ببریم.

۱. آن عصر، اوج قدرت طلبى و ظلم و اختناق دستگاه حاکمه عباسى محسوب مى شود که هر چند صباحى یک فرد خبیث و نالایق با دستیارى عمال دنیاپرست حکومت خلیفه قبلى را سرنگون کرده و خود به جاى او مى نشیند و جالب اینجاست که هر کدام، نام مقدس الله را براى فریب مردم همراه عنوان و سلطه جابرانه و غاصبانه خود به یدک مى کشند، مثل: المستعصم باله، المعتمد على الله، المسترشد بالله، المعتدى بالله، المنتصر بالله، القائم بامرالله و …
روشن است که در چنین شرایطى کسى که قدرت را به دست گرفته فقط در پى حفظ سلطه و حکومت خویش است و براى مبارزه با مخالفان از هیچ جنایتى فروگذار نمى کند، به خصوص با امام و حجت خدا و اهل بیت رسول الله، صلى الله علیه وآله.
علاوه بر این، ترس از گرایش مردم به خاندان، رسالت و شیعیان و پیروان آنان، جواب راحت را از خلفا سلب کرده و تمام نیروى خود را براى از بین بردن آن بسیج کرده بودند، به طورى که عبیدالله بن خاقان وزیر معتمد به جعفر کذاب مى گوید: خلفاى عباسى سالهاست که شمشیر کشیده و مردم را شکنجه کرده و از دم تیغ مى گذرانند تا آنان را از گرایش و پیوستن به پدر و برادر تو (امام دهم و یازدهم، علیهماالسلام) باز دارند، اما نتوانستند … ۱.
و باز عامل مهم دیگرى که باعث مى شد خلفا سخت به وحشت افتند و به فشار و ظلم و تعدى خود مخصوصاً به خاندان رسالت و بالاخص امام عسکرى، علیه السلام، بیش از پیش بیفزایند مسأله مهدى موعود، یعنى نابود کننده همه جباران و ستمگران و برپا کننده حکومت عدل الهى بود.
به همین جهت خلفاى خونخوار عباسى با تمام توان و به طرز وحشیانه اى با امام عسکرى، علیه السلام، به مبارزه برخاسته و مى خواستند به طور کلى وجود فرزند و نسل آن حضرت را نابود سازند.

۲. امام عسکرى، علیه السلام، در دوران امامت پدر بزرگوار خود امام هادى، علیه السلام، و مبارزات و فداکارى هاى ایشان حضور کامل داشت و شاهد بود که آن حضرت در بعد اجتماعى و رهبرى امت یک شبکه منسجم و کارآمد از پیروان و شیعیان فداکار و مبارز به وجود آورده بود که در سرتاسر اقطار مملکت بسیار وسیع و گسترده اسلامى آن روز ریشه داشت.

چنین نظامى بعد از امام هادى به آن حضرت رسید، و لازم بود امام یازدهم، علیه السلام، از آن استفاده کرده و آن را تقویت و گسترده نماید.

۳. جریان قیام ها و نهضت هاى علویان و ساداتى که علیه خلفا به پا مى خاستند و در رابطه با امام و حجت خدا قرار داشتند از زمان امامان قبلى، علیهم السلام، ادامه داشت و سد محکمى در راه سلطه ظالمانه خلفا به حساب مى آمد. این جریان در زمان امام هادى و امام عسکرى، علیهماالسلام، از قدرت بسیارى خوبى برخوردار بود به طورى که خلیفه عباسى با عصبانیت و خشم آمیخته با ترس اظهار مى داشت: ما در هر زمان یا گرفتار (قیام) یک حسنى هستیم یا یک حسینى …
۲.
۴. مسأله دیگرى که در جامعه آن عصر مطرح بود ارایه افکار و آرأ و نظریات گوناگونى پیرامون مسایل کلامى و جهان بینى اعتقادى بود که عمدتاً دستگاه مزور عباسى براى مشغول کردن افکار مردم و بازداشتن آنان از اندیشیدن در سیاست و حکومت و توجه به خاندان رسالت در آن دست داشت. مانند مسأله حدوث یا قدم قرآن، قضا و قدر یا تناقضات قرآن و مانند اینها.

در چنین جو و موقعیتى بود که امام عسکرى، علیه السلام، در سال ۲۵۴ ق. رهبرى امت اسلام را به عهده گرفتند. امامى بیست و دو ساله که بر طبق رسالت و فلسفه امامت الهیه خود باید با طاغوت به مبارزه پرداخته و در راه تحقق حاکمیت اصیل و واقعى اسلام از هیچ چیز دریغ نورزد. از این جهت از همه امکانات موجود استفاده کردند و در ابعاد و سنگرهاى مختلف با حکومت ظلم به مبارزه پرداختند. اکنون به طور خلاصه و فشرده به برخى از این ابعاد نظرى افکنده و به بررسى فرازهایى از زندگى آن حضرت مى پردازیم.

ب) فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى امام یازدهم

۱. برخورد مستقیم با دستگاه خلافت
بسیار اتفاق مى افتاد که دستگاه حاکمه براى ضربه زدن به حیثیت و اعتبار و آبروى امام عسکرى، علیه السلام، توطئه هاى مختلفى ترتیب مى داد تا در انظار مردم موقعیت آن حضرت را زیر سؤال برده و حتى ایشان را به قتل برساند. امام نیز با روحانیت و جذبه قدرت ولایت خود توطئه ها را خنثى مى کرد و در اثر این نحوه سلوک، نه تنها بر وجهه و آبرو و اعتبار امام افزوده مى گشت، بلکه به رسوایى و افتضاح دستگاه نیز مى انجامید.

به عنوان نمونه حضرت را مجبور مى کردند، بر مرکب وحشى و چموشى که هیچ کس را یاراى سوار شدن بر آن نبود، در مقابل دیدگان دیگران سوار شودو یا آن بزرگوار را در جایگاه حیوانات وحشى و درنده وارد مى کردند و یا عمداً قصد مى نمودند هنگام ورود آن حضرت با بى اعتنایى از جاى خود بلند نشوند، و یا اشخاص مسخره و دلقک را به حرکات سبک و پوچ و خنده آور نسبت به حضرتش وامى داشتند و مانند این امور.

نتیجه اینگونه رفتار از طرف خلفا و عمال عباسى جز افزایش عظمت و هیبت، و بزرگى و منزلت براى امام، علیه السلام، چیز دیگرى نبود و چنانکه قبلًا گفتیم مهابت و منزلت و شخصیت عظیم امام، علیه السلام، تمام مردم و حتى مقامات دولتى و لشکرى را نیز فرا گرفته بود.

از جمله دیگر این موارد برخورد بسیار جذاب و معنوى امام عسکرى، علیه السلام، با شرورترین خطرناکترین افراد بود که براى اذیت و آزار و احیاناً کشتن آن حضرت انتخاب شده بودند. این افراد در زندان با دیدن زهد و عبادت و معنویت حضرت و نظر عنایت آن بزرگوار، به اشخاصى عابد، سر به زیر ومسلمان حقیقى مبدل مى شدند و حتى در برابر آن حضرت صورت بر خاک مى مالیدند. ۳

۲. رهبرى و نظارت نسبت به پیروان و مجاهدان

چنانکه گفتیم امام عسکرى به دنبال امام هادى، علیهماالسلام، با توجه به شبکه اى منسجم و فداکار و مجاهد از یاران و شیعیان خود، عرصه را بر حاکمیت طاغوت تنگ کرده بود.

امام، علیه السلام، با این اشخاص حتى در زندان نیز (چه در وقتى که آنان در زندان بودند و چه هنگامى که خود حضرت در زندان بود) ارتباط داشتند و با دستورات لازم و رهنمودهاى مفید خود آنان را رهبرى مى کردند.

کمک هاى بى دریغ اقتصادى و مالى حضرت به آنان و رسیدگى به مشکلات و نیازهایشان و به خصوص نسبت به شیعیان مبارز و مجاهد، از جمله فعالیت هاى مبارزاتى و سیاسى و اجتماعى امام یازدههم، علیه السلام، بود.

تشکیل شبکه اى کارآمد و مخفى حتى در زندان نیز، نشانه توجه کامل حضرت به جریانات اجتماعى و سیاسى و خلاصه این بعد مهم مبارزه بود.
به نمونه هایى از این موارد توجه فرمایید:

۱. ابوهاشم جعفرى مى گوید:

از تنگى و فشار زندان و شکنجه و کند و زنجیر (توسط نامه) به امام حسن عسکرى، علیه السلام، شکایت کردم. حضرت در جواب من مرقوم فرمودند: تو امروز نماز ظهرت را در منزل خود خواهى گزارد. هنگام ظهر بود که از زندان آزاد شدم و چنانکه فرموده بود نماز ظهر را در منزلم گزاردم. و نیز در تنگى زندگى بودم و مى خواستم در نامه از آن حضرت تقاضاى پول کنم، اما خجالت کشیدم، چون به منزلم رسیدم آن حضرت صد دینار برایم فرستاد و در نامه نوشته بود: هرگاه احتیاج داشتى شرم مدار و پروا مکن، بخواه که طبق میلت خواهى دید. ان شأالله. ۴

۲. جعفربن شریف جرجانى گوید:
سالى حج گزاردم، و سپس خدمت امام حسن عسکرى، علیه السلام، رسیدم. خضرت فرمودند: وقتى (روز جمعه سوم ربیع الاول) به جرجان رسیدى به مردم اعلام کن که من در آخر همان روز به جرجان خواهم آمد. چون به مردم اعلام کردم، آن روز شیعیان همه در خانه من جمع شدند … که ناگهان آن حضرت بر ما وارد شد و بر ما سلام نمود … آنگاه حضرت با لطف و مرحمت خود، نیازها و حاجات و گرفتارى هاى همه را برطرف کرده و همان روز مراجعت فرمود. ۵

۳. ابوهاشم گوید:
ما با عده اى از یاران نزدیک و مبارز امام عسکرى، علیه السلام، در زندان بودیم که خود امام و برادرش جعفر را نیز به همان زندان آوردند … ما با امام همدم و مونس بودیم و با یکدیگر اخبار و جریانات اجتماع و حکومت غاصب و نیز مسایل سرى خود را بررسى مى کردیم. در میان ما مردى بود که ادعا مى کرد علوى است و مبارز، و خلیفه به همین جهت او را زندانى کرده، اما در حقیقت جاسوسى بیش نبود که براى جاسوسى و کسب خبر از شبکه متحد یاران امام، علیه السلام، روانه زندان شده بود ولى ما از این موضوع خبر نداشتیم تا اینکه روزى امام عسکرى، علیه السلام، فرمود: اگر در میان شما جاسوس و بیگانه نبود خبر مى دادم که چه وقت خداوند شما را از این زندان آزاد مى فرماید و در این حال به آن مرد اشاره نمود. آن مرد با دیدن این منظره سریع خود را از مجلس خارج کرد. حضرت فرمود: این مرد از شما نیست مواظبش باشید چون در نامه اى که در جیبش قرار دارد مسایل شما را به خلیفه گزارش داده است. یکى از افراد برخاست و جیب لباس او را که آنجا بود تفتیش کرده و نامه را بیرون آورد که در آن علیه ما بسیار بدگویى شده و خلیفه را هشدار داده بود که ما مى خواهیم در زندان نقب زده و از آن فرار کنیم! ۶
علاوه بر اینها، امام عسکرى، علیه السلام، اتفاقات و مسایل جارى سیاسى و حکومتى را کاملًا مورد توجه و اشراف خود قرار داده و در مواقع لزوم یاران و دوستان مبارز و شیعیان خود را راهنمایى کرده و در جریان امور قرار مى دادند ۷ و از این رهگذر بود که آنها را از خطرات نجات داده و به دشمن ضربه مى زدند.

۳. نهى از ارتباط با خلیفه
از دیگر مصادیق مبارزه امام عسکرى، علیه السلام، با طاغوت، نهى دیگران از ارتباط با خلیفه و مراجعه به او بود. در این زمینه حضرت علاوه بر بیدارى دادن به افراد و منع از ارتباط، مشکلات و نیاز آنان را برطرف کرده و از هرگونه کمک و یارى دریغ نمى فرمود.

۴. توجه به سادات و علویون
انقلابى توجه و عنایت امام، علیه السلام، به مبارزان و مجاهدان چنانکه گفتیم بدون شک عامل بسیار مهمى در قدرت و امید و مبارزه آنان بود.
در زمان حضرت عسکرى، علیه السلام، نیز مانند سایر امامان، در گوشه و کنار مملکت اسلامى، انقلابیونى از سادات و علویان علیه حکومت دست به قیام مى زدند که براى خلفا گران تمام مى شد.
محدث قمى که نهضت عده اى از انسان در زمان امام یازدهم، علیه السلام، را ثبت کرده است. مى نویسد: در ایام معتز و مهتدى جماعتى از آل ابوطالب خروج کردند … و سپس برخى از آنان را نام مى برد. ۸

ج. فعالیت هاى فکرى و فرهنگى امام یازدهم

امام عسکرى، علیه السلام، ، در بعد فکرى و فرهنگى نیز به ارشاد و هدایت مردم و جلوگیرى از انحرافات و کجروى ها مى پرداختند.
روشن است که مبارزه همیشه نمى تواند در قالب سیاسى و نظامى باشد، بلکه از جهت فکرى و عقیدتى نیز باید مورد توجه قرار گیرد. از این جهت امام یازدهم، علیه السلام، در این مورد هم به روشنگرى و بیدارى افکار عنایت خاصى داشتند.

نکته دیگر آنکه اصولًا یکى از وظایف امام و حجت خدا، اصل هدایت اشخاص به مبانى و ارکان دین خدا و مکتب اهل بیت، علیهم السلام، است و وظایف امام را تنها در بعد سیاسى نباید منحصر پنداشت. با توجه به مسایل فوق بود که حضرت حسن بن على، علیهماالسلام، این سنگر را نیز حفظ مى فرمود و در هر موقعیتى به ایفاى نقش هدایت و رهبرى مى پرداخت. به نمونه هایى از این مورد توجه فرمایید:
آن حضرت در پاسخ پرسش یکى از شیعیان چنین فرمود:
الفقر معنا خیر من الغنى مع غیرنا، القتل معنا خیر من الحیوه مع عدونا، و نحن کهف لمن التجأ اًّلینا، و نور لمن استبصر بنا و عصمه لمن اعتصم بنا، من أحبنا کان معنا فى السنام الأعلى و من انحرف عنا فالى النار. ۹

فقر و کشته شدن با ما اهل بیت بهتر از غنا و زندگى با غیر ما و دشمنان ماست. و ما خانواده، پناه و نور و نگاهبان هر کس هستیم که از ما پناه جوید و هدایت طلبد و به ما متمسک گردد، هر که ما خاندان رسالت را دوست دارد (و زیر پرچم ولایت ما قرار گیرد) در بهشت جاودان با ما، و هر که از ما منحرف شود در آتش خواهد بود.
در حدیث دیگرى حضرت عسکرى، علیه السلام، در پاسخ یکى دیگر از دوستان به نام على بن عاصم کوفى که مى پرسد: من جز موالات و دوستى شما و اظهار بیزارى و نفرین نسبت به دشمنانتان در خلوت قادر به هیچ کار دیگرى براى نصرت و کمک شما نیستم، پس حال من چگونه خواهد بود؟ فرمود:
حدیث کرد مرا پدرم از جدم رسول خدا، صلى الله علیه وآله، که فرمود: هر که از نصرت و یارى ما اهل بیت عاجز شود (اما) در خلوت از دشمنان ما بیزارى جسته و نفرینشان کند حق تعالى صداى او را به جمیع ملائکه مى رساند. پس هر زمان که یکى از شما دشمنان ما را نفرین کرده و از آنها بیزارى جوید، فرشتگان را بالا برده و نفرین مى کنند، هر کس را که (از روى اعتقاد) ایشان) یعنى دشمنان ما (را نفرین نکند. و هرگاه که صوت او به ملائکه آسمان برسد براى او استغفار کرده و ثنایش مى گویند و دعا مى کنند که: خدایا بر روح این بنده ات که تمام کوشش خود را در راه یارى موالایان خود مبذول داشت درود و صلوات نثار فرما که اگر بیش از این قدرت داشت کوتاهى نمى کرد. آنگاه از جانب حق تعالى ندا آید که اى ملائکه من، دعاى شما را در حق این بنده ام اجابت کرده و نداى شما را شنیدم و بر روح او همراه با ارواح نیکان صلوات فرستادم و او را از برگزیدگان خوب خویش قرار دادم. ۱۰
در این دو جریان مى نگریم که امام عسکرى، علیه السلام، یاران و پیروان خود را در مکتبى تربیت مى کند که محور و اصل در آن، رهبرى و امامت الهى، و مبارزه با دشمنان و طاغوت ها است؛ از کمترین درجه آن یعنى مبارزه زبانى در خلوت گرفته تا شهادت در این راه!
یعنى یک پیرو اهل بیت باید همیشه رد حال مبارزه باشد حتى در خلوت ترین مواقع تنهایى! و هیچگاه بغض و دشمنى خود را نسبت به دشمنان فراموش نکند و همواره توجه به امام زمان و حجت
موعود، شماره ۲۰، ص: ۱۴
پروردگار خود داشته باشد.
دفاع از کیان دین
از این موارد که بگذریم در موارد دیگرى امام، علیه السلام، از اصول و مبانى و ارکان دین دفاع مى کردند و جلوى هرگونه انحراف و فسادى را مى گرفت که از آن جمله است منصرف کردن اسحاق کندى فیلسوف عراق از تصمیم خود درباره تألیف کتابى (به خیال خود) در تناقضات قرآن. ۱۱
زمینه سازى غیبت امام عصر، علیه السلام
یکى از مهمترین ابعاد فعالیت هاى امام یازدهم، علیه السلام، آماده سازى جامع شیعه براى غیبت آخرین حجت حق، حضرت بقى الله الاعظم، عجل الله تعالى فرجه، است. این جهت، از زمان امام هادى، علیه السلام، به طور عملى شروع گردید. زیرا قسمت زیادى از عمر امام هادى و عسکرى، علیهماالسلام، در زندان و تحت مراقبت مى گذشت و ارتباط و ملاقات مسلمین و شیعیان با آن بزرگواران میسر نبود. و این خود شاید لطفى باطنى از جانب حق بود که شیعیان و مسلمانان به تدریج با غیبت حجت خدا و ندیدن او انس بگیرند و یکباره در اثر غیبت کلى امام وحشت نکنند و دین خود را حفظ نمایند.
علاوه بر این امام عسکرى، علیه السلام، تنها به عده اى خاص و قلیل از شیعیان و یا عده اى کم از دیگران به منظور اتمام حجت، فرزند خود امام مهدى، عجل الله تعالى فرجه، رانشان مى دادند و این به همان منظورى بود که ذکر گردید.

قسمت مهمى از این امر را امام، علیه السلام، با احادیث و فرمایش ها و نامه هاى خود محقق مى فرمود: از آنجا که بیان تفصیلى این مطلب مجال وسیعى مى خواهد در اینجا به ذکر یک نامه از حضرت عسکرى، علیه السلام، در این زمینه اکتفا مى کنیم. این نامه را حضرت به ابوالحسن على بن الحسین بن بابویه قمى مرقوم فرمودند:
علیک بالصبر و انتظار الفرج. قال النبى، صلى الله علیه وآله: أفضل أعمال امتى اًّنتظار الفرج، و لا یزال شیعتنا فى حزن حتى یظهر ولدى الذى بشر به النبى یملأ الأرض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً فاصبر یا شیخى یا اباالحسن و أمر جمیع شیعتى بالصبر فاًّن الأرض لله یورثها من یشأ من عباده و العاقبه للمتقین والسلام علیک و على جمیع شیعتنا … ۱۲

بر تو باد به صبر و انتظار فرج، چرا که پیامبر خدا، صلى الله علیه وآله، فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. و پیوسته شیعیان ما در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (مهدى) ظاهر شود. همو که پیامبر خدا وعده فرموده که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد. اى شیخ بزرگوار من خود صبر کن و تمام شیعیان مرا نیز امر به صبر (در برابر سختى ها، مبارزات، شهادت ها و سایر مشکلات در راه خدا) بنما؛ چرا که زمین از آن خداست و (حکومت) آن را به بندگانى که خود بخواهد، خواهد داد. و عاقبت از آن تقوى پیشگان است. سلام بر تو و همه شیعیان باد …

آرى و این ایام امام یازدهم حضرت عسکرى، علیه السلام، به همه ماست: صبر و انتظار فرج. صبر در مقابل ناملایمات و سختى هاى دوران غیبت و انتظار فرج امام عصر، عجل الله تعالى فرجه، که به گفته رهبر کبیر انقلاب انتظار قدرت اسلام است.
پى نوشت ها:
______________________________
(۱). ر. ک: المجلسى، محمدباقر، جلاهالعیون.
(۲). کلینى: محمدبن یعقوب، اصول کافى) با ترجمه (، ج ۲، ص ۴۳۹- ۴۴۳.
(۳). المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۰، ص ۲۱۳ و ۲۵۴.
(۴). همان.
(۵). کلینى، محمدبن یعقوب، همان، ج ۲، ص ۴۴۰.
(۶). قمى، شیخ عباس، منتهى الامال، باب ۱۳، فصل ۳ و ۲.
(۷). همان.
(۸). همان.
(۹). کلینى، محمدبن یعقوب، همان، ج ۲، ص ۴۳۶ و ۴۴۳؛
المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۴۹؛
(۱۰). قمى، شیخ عباس، تتمهالمنتهى، ص ۳۴۷.
(۱۱). الًّاربلى، ابوالحسن على بن عیسى کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۲۱.
(۱۲). ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۲۵.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *