سید محمد قائم مقامى
از اولین روزهاى زندگى آدمى بر کره خاک نبرد حق و باطل و سیاهى و سپیدى نیز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شیطان رو در روى هم بودهاند، و این نبرد و رویارویى همچنان نیز ادامه دارد تا روزى که به دست مبارک امام مهدى، عجل الله تعالى فرجه، شیطان و حزب او براى همیشه به نابودى سپرده شوند.
هر چه زمان به نبرد نهایى حق و باطل و غلبه کامل روشنى، بیدارى و آگاهى بر تاریکى، غفلت و گمراهى نزدیکتر مى شود، بر شدت درگیرى سپاه، حق و باطل نیز افزوده مى شود و لشکر تاریکى بر تلاش خود براى تسخیر جهان دلها مى افزاید. و البته لشکر روشنایى نیز آسوده نبوده و خود را بیش از پیش براى رو در رویى با تاریکى و جهالت آماده سازد. مقاله اى که پیش روى شماست شرحى است از مقابله روزافزون جریان روحانیت و معنویت با جریان نفسانیت و قساوت در آخرالزمان.
اکنون ما با دو جریان و دو سیر که هر دو بسیار شتابانند روبرو هستیم. نخست، سیرى مبارک به سوى معنویت و روحانیت هر چه بیشتر و دوم، سیرى شوم به سوى نفسانیت و قساوت هر چه شدیدتر. سیر نخست، ما را به آسمان و خداوند و سعادت مى خواند و سیر دوم، ما را به زمین و شیطان و شقاوت مى کشاند.
ما اکنون میان این دو دعوت قرار گرفته ایم که دقیقا در نقطه مقابل هم هستند و هر چه جلوتر مى رویم هر دو شدیدتر و جدى تر مى شوند. سیر نخست، سیرى است عالمانه و روشنفکرانه و ناظر به آینده و به معناى دقیق کلمه، انقلابى، که با تمام وجود تلاش مى کند «وضع گذشته و موجود» را به «وضع آینده و موعود» و «یوم الدنیا» را به «یوم الدین» بدل نماید و سیر دوم سیرى است قهقرایى و به معناى دقیق کلمه ارتجاعى که با تمام وجود در جهت حفظ وضع موجود که وضع حاکمیت ظلم و کفر است و در جهت حراست از یوم الدنیا، تلاش مى کند و حالت «انقلاب على الاعقاب» و برگشت به گذشته دارد.
اکنون در راس سیر انقلابى و الهى، وجود مقدس امام زمان، علیه السلام، و در راس سیر ارتجاعى، قدرتهاى طاغوتى و شیطانى موجود قرار دارند که مى خواهند آدم و عالم را به عقب برگردانند و مانع طلوع آفتاب حقیقت شوند.
نکته مهمى که وجود دارد این است که در زمانه ما که هنوز آفتاب نورانى مقدس مهدوى به طور تام و تمام ظاهر نشده و در عین حال بارقه اى و جلوه اى از آن، به واسطه انقلاب اسلامى ایران، در جهان متجلى گشته و درجه اى از درجات فرج تحقق یافته، فعالیت نفسانى و شیطانى در روى زمین بسیار بیشتر شده است.
پس از وقوع انقلاب اسلامى و صلا در دادن به معنویت و ایمان و بازگشت به خداوند، توامان ما شاهد سست شدن پایه هاى حاکمیت شیطان و در عین حال افزایش فعالیت این حاکمیت هستیم و این طبیعى است که وقتى جریانى زوال خود را احساس مى کند براى حفظ خود بر شدت فعالیت خود مى افزاید. بنابراین وقتى ما در دنیایى که نفسانیت در آن حاکم بوده، دم از روحانیت زده ایم، باید تا قبل از شکسته شدن کامل سیطره نفسانیت و غلبه تام و تمام روحانیت، منتظر شدت و افزایش نفسانیت و رسیدن آن به نقطه اوج باشیم. وقوف به این مطلب به همه ما که میان این دو جنبه و دو جریان قرار گرفته ایم مى تواند کمک کند زیرا که هیچ کس بر کنار از این ماجرا و برکنار از هجوم بى سابقه نفسانیت نیست.
اکنون کفار حاکم بر زمین وضع را به گونه اى تنظیم کردهاند که در آن مؤمنین «خسته» شوند. زیرا دستور کار کافران پس از نومیدى از امحاء فیزیکى مؤمنان، خسته کردن آنان است.
وضع کنونى جهان به گونه اى است که با سخت تر شدن معیشت و با صرف شدن تمام هم و غم آدمیان جهت تامین معاش، هر گونه حال و حوصله از آنان سلب و دچار خستگى و وازدگى و گریز از فکر و ذکر شوند. سپس تمدن کنونى براى رفع این خستگى و بى حوصلگى چارهاندیشیده و از طریق رسانه هاى صوتى و تصویرى خود، انسانها را با انواع بازیها، شوخیها و نوارهاى طرب انگیز، سرگرم ساخته است.
تمدن کفرآمیز موجود، از یک سو انسانها را خسته مى کند و از سوى دیگر جهت رفع این خستگى، سیل خروشانى از لهو و لعب و موسیقى را روانه ذهن و جان انسانها مى نماید. از طرفى شیطان در این جهت بشدت فعال است و آسیب او شرق و غرب عالم را فرا گرفته و ما حتى در درون حکومت اسلامى خود، از این آسیب و از این سیل تباهى بر کنار نیستیم، و از سویى شخص دیگرى در جهت مقابل بشدت و با قدرت فعال است و امواج فکر و ذکر و دعا و عبادت او در سراسر جهان منتشر است. یعنى همانگونه که بازى و مسخرگى و پایکوبى شیطان، کسانى را به این وادى مى کشاند در عین حال فکر و ذکر و دعا و گریه و تسبیح و تهلیل امام زمان، علیه السلام، و رکوع و سجود آن وجود مقدس، کسانى را به این امور سوق مى دهد. این گونه نیست که در آخرالزمان تنها شیطان فعال باشد، بلکه امام زمان، علیه السلام، نیز فعال است و ما میان این دو فعالیت و این دو دعوت قرار گرفته ایم و دایما دو ندا به گوشمان مى رسد: ندایى از آسمان و ندایى از زمین.
نداى آسمانى در گوش جان ما مى گوید: «مهدى، علیه السلام، امام زمان، علیه السلام، در جهان وجود دارد و زنده و حاضر است، مبادا غافل شوى. مبادا فراموش کنى، مبادا فریب بخورى، و خیال کنى دولت باطل همیشگى است.»
نداى زمینى مى گوید: «تا بوده دولت، دولت باطل بوده و از این پس و تا آخر نیز این چنین خواهد بود.»
وقتى ما بدون نور و از زاویه نفسانیت به جهان نگاه مى کنیم مساله دقیقا همین گونه است و دچار این پندار مى شویم که گویى قرار است دولت باطل تا ابد برقرار باشد.
آدمى در این دیدگاه با آنکه سقوط شوروى را دیده لکن سقوط آمریکا را باور نمى کند و با خود مى گوید مگر مى شود که آمریکا هم سقوط کند. اکنون در میان برخى از مسلمین ضیعف النفس این حالت وجود دارد که خیال مى کنند آمریکا جاودانه است. وقتى انسان دچار این پندار شد به این نظر متمایل مى شود که دولت شیطان بر زمین همیشگى است و اصلا چیز دیگرى نمى تواند واقع شود مگر از طریق یک معجزه، غافل از آنکه معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدس و نورانى امام زمان، علیه السلام، البته به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن این تجلیات قرار گرفته ایم و در درون کشور اسلامى فى الواقع در دولت امام زمان، علیه السلام، به سر
مى بریم و بدیهى است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب، سختیها و مشکلات و گرفتاریها خواهیم داشت.
کسانى که مى خواهند این جریان را از جریان امام زمان، علیه السلام، جدا کنند و بگویند ما با این جریان کارى نداریم لکن منتظر ظهور حضرت هستیم؛ به خود ظلم مى کنند و دچار خسران و زیانند.
مگر مى شود به این جریان کارى نداشت. مگر مى شود امام خمینى، قدس سره، را نشناخت و همچنان منتظر ظهور امام زمان، علیه السلام، باقى ماند!؟
آن کسان که امام خمینى را نشناختند، خوف این هست که وقتى امام زمان، علیه السلام، نیز تشریف بیاورند او را نشناسند و انکار نمایند.
در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه عجیب و عبرت انگیزى وجود دارد که تنزیل آن در مورد یهود و تاویل آن در مورد هر قوم دیگرى که در انتظار ظهور مصلح الهى هستند، مى باشد. ماجرا از این قرار است که یهودیان نیز منتظر ظهرو منجى و به طور خاص منتظر بعثت آخرین پیامبر بودند و بر مبناى اطلاعات و معلوماتى که داشتند، مى دانستند که پیامبر خاتم در مدینه ظاهر مى شود و به این علت به این منطقه آمده و در مدینه و اطراف آن ساکن شده بودند تا به هنگام بعثت از جمله اولین مؤمنین به آن حضرت باشند. آنان منتظر آمدن پیامبر بودند و با طلب ظهور آن حضرت علیه کفار زمان خود طلب پیروزى مى کردند. بعد خداوند مى فرماید:
فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ. ۱
هنگامى که آمد به نزد ایشان آن کس که او را مى شناختند، به او کافر شدنددر حالى که پیش از آن ظهور او را طلب مى کردند و به واسطه او فتح و پیروزى مى خواستند:
کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا. ۲
یهود در مدینه از جمله اول کافران به پیامبر اکرم، صلى الله علیه وآله، بودند و برهانشان هم این بود که: ایشان آن کسى نیست که ما مى خواستیم. در مورد اینکه چرا یهود، پیامبر اکرم، صلى الله علیه وآله، را قبول نکردند، «آبا ابان» وزیر امور خارجه سابق اسراییل در کتاب مفصل «تاریخ قوم من بنى اسراییل» توضیح مى دهد که یهودیان به دو دلیل پیامبر را قبول نکردند، نخست به این دلیل که آنان از نظر اقتصادى و معیشتى وضع خوبى داشتند و مایل نبودند وضعشان تغییر کند و مى ترسیدند با حاکمیت پیامبر وضعشان عوض شود و دوم به این دلیل که یهودیان خود پیامبران بسیارى داشتند و نمى خواستند از اعتقاد به آنان دست بردارند!
حال، این چه پدیده اى است که انسان کسى را بخواهد لکن هنگامى که آن کس مى آید او را نخواهد و انکار نماید، این باز مى گردد به نحوه ارتباط انسان با کسى که منتظر اوست هنگامى که ارتباط انسان جنبه ذهنى و تخیلى داشته باشد و واقعى نباشد، مساله همین گونه است و از آنجا که موعود مورد انتظار منطبق با خیالات شخص منتظر نیست، هنگام ظهور مورد انکار قرار مى گیرد و نکته جالب اینجاست که در این حالت شخص منتظر در باطن خود خواهان ظهور نیست همچون بعضى از مذهبیها و منتظران ما که دلشان مى خواهد امام زمان، علیه السلام، همیشه غایب باشد و هیچ گاه ظاهر نشود، آنان امام زمان، علیه السلام، همیشه غایب را دوست دارند نه امامى که بالاخره باید ظاهر شود و ظهورش نیز درجات و مراتب دارد و تا قبل از ظهور تام و تمامش، درجاتى از ظهور و فرجش، تحقق مى یابد.
در زمانه ما وقوع انقلاب اسلامى با ظهور حضرت امام خمینى، قدس سره، قطعا و یقینا درجه اى از ظهور و فرج امام زمان، علیه السلام، است که مى خواهند ببینند مردم با این درجه از ظهور چه مى کنند؟ آیا خواهان ظهور بیشترند یا طلب اعاده تاریکى؟
آن کسان که خود را منتظر ظهور حضرت مى دانند و کارى هم به انقلاب و امام خمینى ندارند، اینان زندگى کردن در زیر سلطه طواغیت و ولایت شیطان را مى پسندند و به آن راضى هستند. در این انتظار هیچ فضیلت و هنرى نیست و هنر آن است که وقتى آن وجود مقدس مستقیم یا غیر مستقیم، بلاواسطه یا مع الواسطه، پا در صحنه گیتى مى گذارد، ما بلافاصله او را بشناسیم و به او پیوندیم و البته این توفیق لازم دارد، آگاهى و بیدارى و پاکى لازم دارد و سبکبارى مى خواهد. آن کس که مى خواهد به امام زمان، علیه السلام، بپیوندد باید آگاه و بیدار و پاک و سبکبار باشد و خود را از وزنه هاى تعلقات به این جهان سنگین بار نکرده باشد.
اگر بخواهیم در این دو سیر و دو جریانى که ذکر شد با تمام وجود در جریان آسمانى و مهدوى قرار داشته باشیم باید روز به روز بر تقوى و محبت و عرفان و عشقمان بیفزاییم. نداى آسمانى را لبیک بگوییم. در دوران حساس کنونى هر دو دعوت و هر دو سیر بسیار شدید و فعال است و ما باید بسیار هوشیار باشیم تا ندانسته در جریان نفسانى قرار نگیریم، و به سوى دعوت شیطانى نلغزیم یکى از راههاى لغزیدن به این دعوت، میل به لهو و لعب و غناست که اکنون همه ما در معرض آلوده شدن به آن هستیم.
این درست است که اکنون با حکومت اسلامى، درجه اى از فرج براى ما حاصل شده و این درست است که فرج مقتضى طرب است لکن مساله این است که ما اکنون به میزانى بسیار بیشتر از فرج حاصل شده مى خواهیم طرب کنیم گویى که تمام فرج حاصل شده و شخص امام زمان ظهور فرموده و گویى که انتقام خون مقدس امام حسین، علیه السلام، گرفته شده و شیطان از مسند فرمانروایى جهان فرو کشیده شده است، هر چند معلوم نیست که ما هنگام فرج کامل که هنگام طرب کامل است به این موسیقی ها و به طرب هاى موجود نیاز داشته باشیم و چه بسا که آن هنگام، هنگامه طرب از نوع دیگر باشد.
این موسیقی ها و غناهاى موجود که غالبا با ابزار و آلات همراه است اساسا به فرهنگ کفر تعلق دارد که آدمى را از هشت حضور خداوند است دور مى کند و به طربى جعلى و مصنوعى سرگرم مى سازد.
اگر آدمى تکالیف خود را درست انجام دهد و در راه خداوند جهاد کند، شادى از درون وجود او مى جوشد و سرچشمه مى گیرد. شادى این نیست که از بیرون از وجود انسان و از طریق ابزار و آلات به جان او وارد شود.
علت این که دنیاى کفر تا این حد بر موسیقى تاکید دارد، این است که قرار نیست در این دنیا آدمى به تکلیف خود در برابر خداوند عمل کند و بدیهى است که فرو نهادن تکالیف و ترک وظیفه، وجدان را تحت فشار و انقباض قرار مى دهد و چون این حالت دردناک است و آدمى مى خواهد خود را از آن نجات دهد از این رو گوش جانش را به غنا و طربهاى مصنوعى مى سپارد و به قول کسى: «اگر تو هنوز به حقیقت نرسیده اى و به رضا و رضوان خداوند نایل نگشته اى و در حال سلوکى، ترا با طرب چه کار و اگر به حقیقت رسیده اى و طرب از درون جان تو مى جوشد، باز هم ترا با طرب مصنوعى چه کار؟ و هیهات که بگویى این طرب مصنوعى ممکن است ذریعه اى باشد براى رساند آدمى به آن طرب حقیقى که اگر مستى ناشى از معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدس و نورانى امام زمان، علیه السلام، البته به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن این تجلیات قرار گرفته ایم و در درون کشور اسلامى فى الواقع در دولت امام زمان، علیه السلام، به سر مى بریم و بدیهى است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب، سختیها و مشکلات و گرفتاریها خواهیم داشت الکل بتواند آدمى را به آن مستى حقیقى الهى برساند این طرب نیز مى تواند انسان را به آن طرب نایل سازد.»
امیدوارم خداوند ما را به شادى وصال خود و نظر به جمال بى مثال خود، شاد و از جامى که ساقى اش امیرالمؤمنین على، علیه السلام، است، سرمست فرماید.
پى نوشتها:
______________________________
(۱). سوره بقره (۲)، آیه ۸۹.
(۲). همان.[۱] [۱] —، موعود، ۲۰۵جلد، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر(عج) – تهران، چاپ: ۱.