عنایات امام زمان(ع) به علما و اندیشمندان
حسین رضاییفرد
اشاره :
فقها، مراجع و علمای با تقوای شیعه همواره مورد عنایت ویژه حضرت بقیهالله(ع) بودهاند؛ به نحوی که گروهی از آن بزرگواران به شرف بزرگ درک حضور مبارک آن حضرت نایل شده یا صدای ملکوتی و نغمه دلنواز ایشان را شنیدهاند یا به گونههای مختلف؛ مانند تقدیر و تشکر، دعای خیر، ارشاد و راهنمایی، تصحیح اشتباهات، پاسخ به سؤالات و… مشمول لطف و عنایت آن حضرت(ع) واقع شدهاند.
از جمله این عنایات ویژه دستور حضرت ولیعصر(ع) به برخی از علما و اندیشمندان شیعه جهت تألیف کتاب است، که در این نوشتار به مواردی از آنها اشاره میکنیم:
۱. شیخ صدوق(م 381 ق.)
عمر با برکت «علی بن بابویه» از پنجاه میگذشت و او هنوز فرزندی نداشت. از آنجا که فرزند میوه شیرین باغ زندگی است و همه انسانها آرزوی داشتن فرزندانی را دارند که پس از خود نام و آثار آنها را حفظ کنند، ابنبابویه جهت طلب فرزندی صالح دست به دعا برداشته و برای استجابت دعایش از مولایش حضرت ولیعصر(ع) استعانت میجوید. بدین منظور درخواست خود را در نامهای نوشته و توسط «محمد بن علی الاسود» برای «حسین بن روح»، سومین نایب خاص حضرت ولیعصر(ع) میفرستد تا وی آن را به محضر حضرت حجت(ع) تقدیم نماید.
محمد بن علیالاسود میگوید: من پیغام را به نماینده حضرت(ع) رساندم پس از سه روز به من خبر داد که آن حضرت برای علی بن بابویه دعا کرده و فرموده است:
به زودی فرزندی مبارک برای او متولد خواهد شد که خداوند به وسیله او جامعه را بهرهمند خواهد گردانید و بعد هم فرزندان دیگری نصیب وی خواهد شد.
و بدینسان بود که در حدود سال 306ق. شیخ صدوق با دعای امام زمان(ع) و با تعابیری چون «فقیه خیر و مبارک» به دنیا آمد. دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر، از یک سو، و تیزهوشی و ذکاوت، حافظه فوقالعاده و استعداد ذاتی خود او، از سوی دیگر، موجب گردید که شیخ صدوق در اندک مدتی به قلههای بلندی از کمالات انسانی دست یابد و در سن کمتر از بیست سالگی هزاران حدیث و روایت با سلسله سند آنها به حافظه بسپارد و خود نیز به مضامین آنها عمل نماید.
مؤلف ریحانه الا´دب با این تعابیر از وی یاد میکند:
او از وجوه اعیان و مشایخ عظام و فقهای کرام شیعه امامیّه، بسیار جلیلالقدر و عظیمالشأن، استاد شیخ مفید، خازن احادیث حضرت سیدالمرسلین(ص) و حافظ اخبار و آثار حضرات ائمه طاهرین(ع)، بلکه شیخ المشایخ و رئیس المحدثین و رکن رکین مذهب جعفری و حصن حصین فرقه محقّه اثنی عشری، در تحقیق و انتقاد اخبار خبیر، و در معرفت حال رجال و محدثین بصیر میباشد. موافق فرموده شیخ حر عاملی و بعضی دیگر از اکابر اهل فن، نظیر او در کثرت علم و حفظ و ضبط اخبار اسلامیه دیده نشده، بلکه اگر وجود مسعودش نبودی آثار اهلبیت رسالت(ص) به کلی محو و نابود بودی. 1
این عالم بزرگ و محدث کبیر ـ که به دلیل زحمات طاقت فرسایی که در جهت حفظ و جمعآوری احادیث و انتقال آنها به آیندگان متحمل شده است، او را «رئیس المحدثین» لقب دادهاند ـ حدود سیصد تألیف داشته که همگی در نهایت نیکویی و استحکام و حسن سلیقه و شیوایی بیان است. از جمله آنها کتاب گرانسنگ من لایحضره الفقیه است که یکی از چهار کتاب معتبر شیعه (کتب اربعه) شمرده میشود. البته ایشان کتابی هم به نام مدینه العلم در ده جلد داشتهاند که در حدود ۴۰۰ سال قبل از بین رفته است. پدر شیخ بهایی میگوید: «کتب معتبر شیعه پنج تاست: الکافی، مدینهالعلم، من لا یحضره الفقیه، التهذیب والاستبصار». این بیان به خوبی ارزش و اهمیت آن کتاب را مشخص میکند.
سرانجام این عالم جلیل القدر پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر شریف و پر برکتش در سال 381ق دعوت حق را لبیک گفت و در شهرری دیده از جهان فرو بست.
علامه خوانساری (م. 1313ق.) در روضات الجنات مینویسد:
از کرامات صدوق که در این اواخر به وقوع پیوسته و عده کثیری از اهالی شهر، آن را مشاهده کردهاند آن است که در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود ۱۲۳۸ هجری مرقد شریف صدوق که در اراضی ری قرار دارد از کثرت باران خراب شد و رخنهای در آن پدید آمد به جهت اصلاح آن، اطرافش را میکندند پس به سردابهای که مدفنش بود برخوردند هنگامی که وارد سرداب شدند دیدند که جثه او همچنان تر و تازه با بدن عریان و مستورالعوره و در انگشتانش اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن به شکل فتیلهها بر روی خاک قرار گرفته است… 2 .
تألیف کتاب کمالالدین
یکی از آثار قلمی رئیس المحدثین، شیخ صدوق کتاب کمال الدین و تمام النعمه اوست که جامعترین و کاملترین کتاب درباره اثبات وجود امام زمان(ع) و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی است. در این کتاب از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و تاریخ انبیای سلف(ع) به شیوهای بدیع استفاده شده و طول عمر حضرت ولیعصر(ع) با استدلالات عقلی و ادله نقلی به اثبات رسیده است و به اشکالات و شبهات مطرح در این زمینه به بهترین وجه پاسخ داده شده است. آنچه ارزش و اعتبار کتاب را مضاعف میکند، یکی شأن و منزلت، عدالت و وثاقت نویسنده کتاب و دیگری نزدیکی زمان تألیف آن به زمان آغاز غیبت حضرت مهدی(ع) است. استناد بسیاری از محدثان شیعی به این کتاب و نقل روایات آن حاکی از جایگاه برجسته و اعتبار این کتاب است.
شیخ صدوق(ره) در مقدمه کتاب یادشده راجع به انگیزه خود برای تألیف کتاب چنین مینگارد:
چیزی که مرا به تألیف این کتاب واداشت این بود که چون به خواسته و مراد خودم که زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بود، رسیدم به نیشابور آمدم و در آنجا اقامت کردم و مشاهده نمودم اکثر کسانی که به نزد من رفت و آمد میکردند راجع به جریان غیبت ] امام زمان(ع) [ دچار تحیر و سرگردانی شده و در امر قائم ] آل محمد(ص) [ به شبهه افتادهاند و از مسیر تسلیم و پذیرش به اظهار نظر و قیاس، روی آوردهاند. من برای ارشاد و هدایت آنان به راه راست با ذکر اخباری که از پیغمبر و امامان(ص) وارد شده، کوشش و تلاش بسیار کردم. بعد از مدتی مردی بزرگ از اهل فضل و خرد به نام شیخ نجمالدین ابو سعید محمد بن الحسن از بخارا، در شهر قم بر من وارد شد من از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و برای جنبه دیانت و فکر استوار و اندیشههای بلند او مشتاق دیدارش بودم پس خدا را بر این نعمت و رسیدن به آرزویم و بر دوستی و محبت و صفای او شکر کردم تا یک روز که با من مشغول صحبت بود نقل کرد که در بخارا به مردی از بزرگان فلاسفه و اهل منطق برخورد کرده و از او درباره حضرت قائم(ع) سخنی شنیده که موجب تحیر و شک و شبههاش در موضوع غیبت امام زمان و انقطاع خبر آن حضرت شده، من در اثبات وجود امام زمان(ع) مطالبی برای آن شخص فاضل و دوست باوفا گفتم و اخباری را از پیغمبر و ائمه(ع) راجع به غیبت امام زمان برایش ذکر کردم که شک و شبههاش مرتفع گردید و قلبش اطمینان یافت و در برابر این اخبار صحیح کاملاً تسلیم شد و از من درخواست کرد که برای او کتابی در این موضوع بنگارم من وعده دادم که خواسته او را در آینده انجام دهم. در این میان شبی درباره خانواده و فرزندان و برادارن و نعمتی که در ری رها کرده بودم، فکر میکردم، ناگهان خواب بر من غلبه کرد. در عالم خواب دیدم گویا در مکهام و بر گرد بیتالله الحرام طواف میکنم و در دور هفتم میباشم و به نزد حجرالاسود آمدهام، دست بدان میکشم و آن را میبوسم و این دعا را میخوانم: «امانت خود را ادا کرده و عهد و پیمان خویش را مواظبت نمودم تا به وفاداری من شهادت و گواهی دهی».
در این هنگام مولایم حضرت قائم(ع) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده من با قلب مشغول و فکر پریشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست پس سلام کردم و جواب سلامم را دادند سپس فرمودند: «لم لا تصنّف کتاباً فی الغیبه حتّی تکفی ما قد همّک؟»؛ چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمیکنی تا اندوه دلت را برطرف کنی؟ عرض کردم: «ای فرزند پیامبر(ص) درباره غیبت چیزهایی نوشتهام». فرمودند: «به آن روش و سبک تو را امر نمیکنم که کتاب را بنویسی بلکه الان کتابی در غیبت بنویس و غیبتهایی را که پیامبران(ع) داشتهاند ذکر کن». این را فرمودند و سپس رفتند. من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع صبح به دعا و گریه و درد دل و شکایت مشغول بودم صبح که فرا رسید در پی امتثال امر ولیالله و حجت الهی شروع به تألیف این کتاب کردم در حالی که از خداوند، استعانت جسته و بر او توکل میکنم و از تقصیرات خود طلب آمرزش میکنم.
ماهنامه موعود شماره ۴۹
پینوشتها:
۱ .کمالالدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، مترجم: منصور پهلوان، تصحیح: آقای غفاری صفت.
۲ .شیخ صدوق، محمدعلی خسروی، ناشر اطلاعات، ۱۳۷۷.