مترجم: حسن سجادیپور
اشاره:
در دو قسمت پیشین، نویسنده، به عنوان مقدمه بحث از تاریخ پس از ظهور، به بررسی اهمیت موضوع، روش استدلال، مشکلات موجود در این بحث، راههای خروج از این مشکلات و در نهایت ترتیب بخشها و فصلهای کتاب پرداخت و شمای کلی از مباحث آینده را ارائه داد. اینک ادامه بحث را پی میگیریم.
فصل اول
ظهور امام مهدی(ع) و برنامه کلی الهی
برنامه کلی الهی که به دنبال خود، شرایط ظهور را فراهم خواهد آورد، اینک در انتظار آخرین و بزرگترین نتیجه و ثمره خویش، یعنی «روز موعود» است.
حاصل این اندیشه 1 آن است که: ما از رهگذر سخن پروردگار متعال که فرمود: «وجن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.» 2 درمییابیم که غرض ارجمند الهی از آفرینش بشر و اعطای دو نیروی تفکّر و اختیار به او، به کمال رسانیدن وی میباشد. این کمال چیزی نیست جز پرستش خالصانه پروردگار بزرگ و این هدفگذاری الهی، هرگز تغییر نخواهد کرد.
بندگی خالصانه و پرستش حقیقی خداوند ۳، منوط به شرایطی است 4 که ذیلاً به آن میپردازیم:
الف) وجود طرح و برنامهای کامل و عدالت محور که بشر آن را از سوی خداوند دریافت دارد و قانونی اساسی و فراگیر برای جامعه بشری گردد؛
ب) وجود پیشوایی حکیم که آن قانون را در «روز موعود» به طور کامل اجرا نماید؛
ج) وجود شماری کافی از مؤمنین مخلص که آن پیشوا را در اجرای مطلوب مأموریتاش یاری دهند.
توضیحی درباره شرط الف: برنامه خداوند آن است که چنین قانونی را بنیانگذارده، بشر را به مدد آن و در امتداد کاروان انبیا(ع) در درازنای تاریخ پرورش دهد تا سرانجام اجرای این برنامه در چارچوب مکتب اسلام با موفقیت صورت پذیرد. البته روشن است که آن «طرح و برنامه کامل و عدالت محور» چیزی جز اسلام نیست. 5
توضیحی درباره شرط ب: خداوند متعال این شرط را در امام مهدی(ع) به عنوان پیشوایی اسوه و نمونه ذخیره کرده است تا آن که حضرتش همان کسی باشد که آن قانون کامل را در روز موعود، پیاده سازد. خداوند او را پس از گذشت زندگی نسلهای فراوانی از انسانها، همچنان زنده نگه داشته است و بیشک زنده بودن آن حضرت در طول این دوران، برای به عهده گرفتن رهبری قیام جهانی در روز موعود، امری لازم و ضروری است. 6
توضیحی درباره شرط ج: تحقق این شرط در برنامه الهی، تنها پس از ظهور دین اسلام امکانپذیر شده است. به عبارت دیگر، اسلام است که میتواند چنان مؤمنان مخلصی را برای یاری آن رهبر جهانی در روز موعود پرورش دهد؛ زیرا تربیت افراد بر اساس درک و عمل به شرایع پیشین، آن چیزی نیست که در تحقق بخشیدن به «عدالت» در روز موعود، به کار آید و ثمربخش باشد.
بشر در دوران پیامبران گذشته، توان فهم و هضم مفاهیم عالی آن «برنامه و قانون کامل عدالت محور» را نداشته است 7 و بنابر این فقط امّت اسلامیاند که میتوانند براساس آن قانون و برنامه، هم از نظر فراگیری و درک مفاهیم آن و هم از نظر پیروی عملی از آن، تحت تربیت قرار گیرند؛ تا در این سیر و سلوک علمی و عملی، توفیق همیاری و مشارکت در تحقق وعده روز موعود و تحکیم پایههای حکومت عدل جهانی، برای گروهی از مخلصین پاک سرشت این امت فراهم آید.
از این رو باید امت اسلامی مسیر طولانی تربیت را در شرایط ویژهای همچون امتحان و پالایش روح و روان بپیمایند، که این خود در دو ساحت تربیت فکری و تربیت معنوی سامان میپذیرد:
تربیت فکری (عقلی):امت اسلامی و نیز بهطور غیر مستقیم همه بشریت، از رهگذر آموزههای علما و متفکران اسلامی و نازکاندیشیهای آنان درباره معارف والای دین اسلام، تحت تربیت قرار میگیرند تا آنکه به سطحی از تفکر و تعقل برسند که توان درک اندیشهها و قوانین جدیدی راکه در روز موعود اعلان خواهد شد، پیدا نمایند.
تربیت معنوی (ایمانی): این جنبه از تربیت، آنگاه حاصل میشود که امت اسلامی، شرایطی دشوار از ظلم و بیداد و انحرافات را از سر بگذراند و برگزیدگان صالح این امت، آنچنان اخلاص و ایمان و ارادهای داشته باشند که عکسالعملشان در برابر این کژیها و زشتیها، تنها و تنها در راستای اجرای آن «قانون کامل» و یا به عبارتی دیگر، پیروی تام و تمام از اسلام باشد.
بر همین اساس، نسل در نسل، این تربیت استمرار مییابد و در طی این فرآیند، شمار این مخلصان فزونی مییابد ـ همچنانکه برشمار هواخواهان جور و ستم نیز افزوده میگردد ـ تا آنکه روزی فرا رسد که تعداد این مؤمنان مخلص برای قیام جهانی در روز موعود به شماری کافی برسد؛ در آن هنگام است که تحقق وعده الهی حتمی خواهد شد (زیرا سه شرط پیش گفته، محقق شده است).
در اینجا میتوانیم میزان ارتباط «روز موعود» را با «برنامه کلی الهی برای بشریت» به روشنی دریابیم؛ زیرا حقیقتاً در آن روز است که عبودیت و پرستش واقعی پروردگار ـ به عنوان هدف اصلی آفرینش آدمیان ـ محقق میگردد.
پس در این صورت، روز ظهور نه روزی غیرمنتظره و اتفاقی است و نه پدیدهای موقت و زوالپذیر بلکه نتیجه طبیعی و موردنظر خداوند از آفرینش میباشد.
در این مسیر بوده است که پیامبران و اولیا(ع) و شهیدان، تلاشها و مجاهدتها نمودهاند. اگرچه تکاپوی خالصانه آنها در عصر و دوره خویش به نتیجه مورد نظر نرسید ولی تلاش آنها ذخیرهای گردید برای روز موعود.
تحمل رنج و سختیها و فداکاری و جانفشانی انسانها در طول تاریخ، در راه رسیدن به چنان روزی بوده است، زیرا پیشوای آن روز بزرگ، فریادرس فریاد خواهان، آرزوی آرزومندان، برطرف کننده درد و رنج مظلومین و پدید آورنده عدالت بزرگ است.
فصل دوم
در این فصل درباره نتایج غیبت کبرا در دوران پس از ظهور، نسبت به خود امام مهدی(ع) و نیز نسبت به اصحاب و خواص ایشان و همچنین امت اسلامی به شکل عام و بلکه تمامی بشریت، سخن خواهیم گفت.
غیبت کبرا در معنای عظیم و پردامنهاش، میتواند سه مفهوم داشته باشد:
اول: به تأخیر افتادن روز موعود تا زمانی دور و موعدی نامعلوم.
دوم: طول عمر آن امامی که برای مأموریت جهانی در روز موعود ذخیره شده است و نیز معاصر بودن وی با نسلهای بسیاری از امت اسلامی (براساس برداشت و فهم معتقدان به امامت آن حضرت).
سوم: غیبت آن رهبر در این میان و بیاطلاعی مردم از شخص او و نیز محل سکونت و روش زندگیاش. 8
هر کدام از این سه مفهوم، تأثیری حقیقی و مهم در روز موعود برجای خواهد گذاشت.
اما مفهوم اول: این مفهوم را شیعه و غیرشیعه قبول دارند؛ زیرا مسأله به تأخیر افتادن روز موعود، از امور روشن و مسلم در نزد همه مسلمانان از صدر اسلام تا آینده است. در چارچوب این مفهوم، تفاوتی نمیکند که در خلال این مدت زمانف طولانی، آن حضرت به دنیا آمده باشد یا خیر و یا این که غائب باشد یا حاضر.
این «به تأخیر افتادن» از جهات مختلفی، ثمرات مهم و آثار ژرفی در ارتباط با روز موعود و دولت جهانی، از خود به جای میگذارد:
جهت اول: عبور امت اسلامی از گردنههای آزمایش و ابتلائات و ظهور جوهره ایمان در انسانهای صالح و رهسپردن آنان در راه تعمیق اخلاص و بیداری.
جهت دوم: این شرایط سخت و طولانی، باعث برآمدن شماری کافی از انسانهای مخلص و کاملی خواهد شد که افتخار فرماندهی نبرد عدالتخواهانه جهانی در روز موعود، نصیبشان میشود.
جهت سوم: این مدت زمان طولانی، چونان یک مربی، عهدهدار کامل کردن تربیت نسلهای امت اسلامی در دو ساحت فکری (درک برنامه عدالت محور و کامل الهی) و معنوی (تمرین و ممارست برای اطاعت از آن قانون و برنامه و جانفشانی در راه آن) میباشد.
باید یادآور شد که این تربیت، تنها مخصوص مؤمنان کامل و مخلص نیست بلکه امری است فراگیر که دیگران را نیز با وجود اختلاف مرتبه فکری و عملی، دربرمیگیرد. چنین تربیتی موجب میگردد امت اسلامی در سطحی قرار گیرد که آمادگی لازم برای درک قوانین و نیز اندیشههایی، که در دولت جهانی اعلان خواهد شد، داشته باشد. همچنانکه گفتیم این جهتهای سهگانه، ربطی به وجود امام غایب(ع) ندارد بلکه میتوان به نتیجهدهی آنها باور داشت و در عین حال به وجود آن حضرت ـ مثلاً ـ ایمان نداشت؛ همچنانکه غیر امامیه چنیناند.
تا آنگاه که خداوند باعلم بیکران خویش دریابد که این امور طبق آن برنامه کامل، به کمال خویش رسیده و نتیجه داده است. در آن هنگام است که خداوند امام مهدی(ع) را در زمان خویش پدید خواهد آورد تا ایشان امت اسلامی و بشریت را با رهبری خود به ساحل صلح و عدالت برساند.
البته اگرچه بهطور اجمال، معتقدیم که بین آن جهتهای سهگانه و وجود امام غایب ربطی نیست اما نباید در این باره تن به مبالغه دهیم. برای روشن شدن این سخن، توجه خوانندگان رابه دو مطلب زیر جلب مینماییم:
نکته اول: همه مذاهب اسلامی با وجود اختلافاتی که دارند، در این باور مشترکند که «حقانیت»، منحصر به یکی از آنهاست و مذاهب دیگر، همگی کم و بیش از اسلام واقعی دورند. در اینجا هر مذهبی مدعی برحق بودن خویش است.
نکته دوم: تزکیه و پالایش دلهای مؤمنان ـ که برای روز موعود، امری ضروری است ـ جز برمبنای «حق» نیست و آزمایشها و امتحانات جز از رهگذر اطاعت پروردگار و اخلاص ورزیدن نسبت به او معنی ندارد. براین اساس میتوان گفت که آموزش و تربیت انسانها براساس مذهب یا مذاهبی که از اسلام حقیقی دورند، جز آموزش براساس باطل نیست هر چند که اسم اسلام روی آن باشد.
در این صورت، امر تزکیه و پالایش جانهای مؤمنان، منحصر به مذهبی است که حقمدار، مطابق با اسلام و مورد رضایت خداوند و به طور اجمال، مذهبی که پرورش دهنده انسانهای کاملی باشد که در روز موعود تحت ولایت امام مهدی(ع) بهپا خیزند.
بنابراین ثمرات و نتایجی که از مفهوم اول به دست میآید، جز بر همان مذهب حق مترتب نمیشود.
اما مفهوم دوم که عبارت است از: طول عمر امام مهدی(ع) و همعصری آن حضرت با تاریخ طولانی امت اسلامی بهطور خاص و تمامی بشریت به شکل عام.
هر نتیجهای که از این مفهوم بهدست میآید، تنها مربوط به دیدگاه امامیه در خصوص امام مهدی(ع) است. در نتیجه هرگاه بدانیم این مفهوم چه نقش مهمی در تکمیل و تثبیت عدالت در عصر ظهور خواهد داشت. آنگاه به برتری دیدگاه امامیه بر دیگران، در این موضوع، پی خواهیم برد.
خداوند متعال، بهترین طرح برای تحقق عدالت در دولت جهانی را طرح و برنامه غیبت قرار داده است؛ از همینجاست که به درستی دیدگاه امامیه پی میبریم. 9
اینک با تحلیل بیشتری از این موضوع آشنا خواهیم شد:
در دیدگاه امامیه، حضرت امام مهدی(ع) ویژگیهای زیر را داراست:
ویژگی اول: عصمت آن حضرت(ع)؛ زیرا ایشان دوازدهمین نفر از ائمه معصومین(ع) هستند؛
ویژگی دوم: آن حضرت چه غائب باشند و چه حاضر، یگانه رهبر حقیقی جهان ـ به طور عام ـ و رهبر امت اسلامی ـ به طور خاص ـ میباشند؛
ویژگی سوم: همعصری ایشان با نسلهای بسیاری از امت اسلامی ـ به طور خاص ـ و بشریت ـ بهطور عامـ؛
ویژگی چهارم: قرار داشتن او در افق بالایی از علم و آگاهی بهنحوی که از حوادث و رویدادها و علل و نتایج و ویژگیهای آنها، هر روزه و هر ساله آگاه میگردد؛
ویژگی پنجم: ارتباط آن حضرت با مردم در دوران غیبت، به نحوی که او آنها را میبیند و آنها نیز او را؛ او با مردم در ارتباط است و آنها نیز با او، جز آنکه آنها او را به طور حقیقی نمیشناسند و نمیدانند که او امام مهدی(ع) است مگر در مواردی بسیار نادر. ۱۰
بدیهی است که این ویژگیها در تصور و فهم غیر امامیه درباره امام مهدی(ع) نمیگنجد. در باور آنان، امام مهدی(ع) شخصی است که در آینده بهدنیا خواهد آمد و خداوند شرایط انقلاب جهانی را برایش، سهل و آسان خواهد نمود.
با این وصف، آیا این کار سترگ از سوی شخصی غیر معصوم شدنی است؟ هر چند که او نماینده فرهنگ عصر خویش و نماد بیداری اسلامی باشد؟ حقاً باید اعتراف کرد چنین انسان غیرمعصومی هرگز شایستگی رهبری جهان را نخواهد داشت.
ویژگیهای امام مهدی(ع) در نگاه امامیّه، ویژگیهایی موقت و غیر اصیل نیست بلکه ویژگیهایی است ثابت و حقیقی که به او امکان میدهد جامعهای عدالت محور را که خداوند و عده فرموده، پایهریزی نماید.
توضیحی درباره ویژگی اول: ویژگی عصمت امام، ثمراتی به دنبال دارد، از جمله:
۱. او وارث علم امامت است؛ علمی که متضّمن پایههای اصلی تفکر در رهبری جهانی است. ایشان این علم را از پدران معصومش(ع) و آنان نیز از پیامبر اکرم(ص) و آن حضرت هم از خداوند متعال دریافت نموده است.
چگونه میتوان در دوران متأخر به این عصمت دست یافت مگر با وحی جدیدی از سوی خداوند متعال؛ و البته این چیزی است که سایر مسلمانان ـ بهطور اجماعی ـ آن را برای امام مهدی(ع) منتفی میدانند.
پوشیده نماند که آگاهی و احاطه بر پایههای اصلی این تفکر (تفکر متناسب برای رهبری جهان که از عصمت برمیخیزد)، موجب افزایش قدرت و توانایی در رهبری جهانی است؛ اگر نگوییم که بدون این آگاهی و احاطه، رهبری برجهان ناممکن است.
هرگاه امری برای رهبری جهانی لازم باشد و یا آنکه وجودش بهتر باشد، قطعاً خداوند آن را پدید خواهد آورد؛ زیرا این کار در مسیر هدف خلقت آدمی است و حرکت برخلاف آن، ظلم به بشریت و به معنی تخّلف از آن هدف عالی است؛ و این هر دو بر خداوند محال است.
۲. احساس پدری و عطوفت نسبت به همه انسانها؛ زیرا امام(ع) هنگامی که با کفّار و منحرفان میجنگد و شورشیان را میکشد، هرگز در دلش نسبت به آنها ذرهای کینه ندارد و فقط برای مصلحت آنها و گسترش عدل و نیکی در سرزمینهایشان و رساندن سخن حق به آنها میجنگد.
پیوند زدن بین این دو جهت به ظاهر متضاد، یعنی احساس پدری داشتن در کنار قصد کشتن، با توجه به تاریخ جنگهای مسلمانان، جز از شخص معصوم ساخته و پرداخته نیست. و از اینروست که میبینیم در فتوحاتی که در غیاب معصومین صورت گرفت نه تنها از آن حس پدری و عاطفی نسبت به قوم مغلوب خبری نبود بلکه آن جنگها صرفاً شکلی غنیمتطلبانه و اقتصادی به خود گرفت.
هنگامی که این احساس متعالی برای افراد غیرمعصوم در فتوحات با دامنه محدود، وجود نداشته باشد پس چگونه میتوان در آن نبرد جهانی، که کشتهها خواهد گرفت و غنایم فراوانی را بهدنبال خواهد داشت و دامنه تسلط رابه تمام جهان خواهد کشاند، از غیر معصوم انتظار داشت نسبت به قوم مغلوب، احساس پدری داشته باشد؟ بدون حضور شخص معصوم، این نبرد، نبردی کاملاً سودجویانه و نامقدّس و در جهت گردآوری غنایم مادّی خواهد بود. ۱۱
۳. رهبری قیام جهانی از مفهوم صحیح اسلامیاش منحرف نخواهد شد؛ زیرا اسلام حقیقی، هرگونه سوءاستفاده از آن مقام را برای تحکیم پایههای قدرتطلبی ردّ میکند و چسبیدن به حکومت را برای ارضای طمعهای شخصی، محکوم مینماید.
در جایی که این اخلاق زشت و خویهای ناپسند ـ تقریباً ـ بر همه حاکمان، چیره میباشد، پس چگونه است هنگامی که حکومت، جهانی شود و سلطه و نفوذ از نظر گستره و فراگیری به اوج خود برسد؟
تا زمانی که یک رهبر، از ارتکاب گناهان و زشتیها، عملاً مصون و معصوم نباشد، هرچند که پیش از رهبریاش صالح و پاک هم باشد، این رهبری برای او محکی خواهد بود که میزان کژرفتاری و آزمندیهایش سنجیده شود؛ زیرا پس از کسب قدرت، فشار انگیزههای شخصی و دلبستگیهای فردی بر شخص حاکم بیشتر خواهد شد.
۴ـ دقت کامل در اجرای «برنامه جهانی عدالت محور» و از آن رهگذر، سوق دادن اجتماع و هدایت آنان به سوی پرستش حقیقی خداوند بزرگ که هدف اساسی خلقت انسانهاست.
به اعتقاد امامیه این دقّتورزی برای شخص معصوم به سادگی امکانپذیر است. انسان معصوم، علاوه بر دوری از گناه، از اشتباه و فراموشی نیز مبّرا است و بر طبق روایات هرگاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند آن رابه او میفهماند. ۱۲
در اینصورت، مشکلات جهانی هر قدر هم فراوان و پیچیده شود، امامی که این صفات را داراست میتواند برای رفع آنها، نزدیکترین راهحلها را آماده سازد. و چه بسا سرّ اساسی در اعطای موهبت «عصمت» به ائمه(ع) همین امر باشد وگرنه تنها امری شخصی بود که برای معصوم فقط ثمرات فردی به دنبال داشت.
اشکال: یکی از اشکالهای کهنی که به مسأله عصمت گرفته میشود، این است که: ادله اثباتکننده عصمت، حداکثر، وجوب مصونیت از گناهان و به ویژه دروغ را در امر تبلیغ و ارشاد مردم، ثابت میکند، تا آنکه سخن معصوم در دیگران مؤثر و قانعکننده باشد. برخلاف حالتی که او را به احتمال دروغگویی درگذشته زندگیاش بشناسند که در این صورت هرگز آن تأثیرگذاری لازم را نخواهد داشت. اما عصمت او را از اشتباه و فراموشی نمیتوان با این ادّله ثابت کرد؛ زیرا این امکان وجود دارد که شخص معصوم پس از آن که پی به اشتباه خود برد، آن را جبران نماید؛ یا در صورت فراموشی چیزی، پس از یادآوری آن را انجام دهد.
پاسخ: در پرتو نتایج گذشته باید گفت، عصمت از اشتباه و فراموشی از جمله شروط اصلی در اجرای برنامه عدالت جهانی است؛ به ویژه در نخستین مأموریت امام که تغییر جهان پر از تباهی به جهانی لبریز از صلح و عدالت است و شخص معصوم باید آنچنان قابلیتهای داشته باشد که هیچ چیز مانع از اجرای آن برنامه جهانی، توسط او نگردد؛ زیرا اساساً بر خداوند محال است که به فردی که از اجرای آن برنامه، ناتوان است، کاری را بسپارد بلکه باید همواره ادّعای داشتن رسالت الهی در ساحت نظر با امکان پیاده نمودن آن در ساحت عمل هماهنگ باشد.
این، حال معصوم است، اما رهبری جهان، براساس عدالت هرگز از غیرمعصوم ساخته نیست بهویژه در ابتدای کار که باید جهانف پر از ستم و بیداد را تبدیل به جهانی لبریز از عدالت کند؛ کاری که آکنده از مشکلات و موانع سخت است.
شاید بهترین توضیح برای این مطلب، روایتی باشد که از «ذوالقرنین» نقل شده است:
آن هنگام که خداوند رهبری جهان رابه او سپرد (در حالی که تا پیش از آن تنها برب
ماهنامه موعود شماره ۴۹
پینوشتها :
۱ .ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ص233 به بعد.
۲ .سوره الذاریات(51)، آیه 56.
۳ .برای آشنایی با مفهوم پرستش حقیقی خداوند؛ ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ص234.
۴ .ر.ک: همان، ص467 به بعد.
۵ .همان، ص261.
۶ .همان، ص501 به بعد.
۷ .همان، ص255 به بعد و ص258 به بعد.
۸ .ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ص34.
۹ .ر.ک: التخطیط الخاص بایجاد القائد، ص497 به بعد.
۱۰.ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ص34 به بعد.
۱۱.همان، ص96 به بعد.
۱۲.ر.ک: الاصول الکافی، باب: إنّ الائمه إذا شاءوا أن یعلموا علموا.