فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانههای صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاعهای جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانهای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفتههای آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟
در مجوعه روایات اسلامی و خصوصاً شیعی به بخشی از روایات منقول از معصومان(ع) برمیخوریم که تعیین وقت برای ظهور منجی را مردود اعلام کرده ۱ و عواقب خطرناکی نیز برای این رویکرد مشخّص فرمودهاند که تأمّل برانگیزترین آنها، وقوع «بداء» در زمینهها و خصوصاً زمان ظهور منجی است و بر همین اساس، منتظران به تکذیب «وقّاتون» موظّف گردیدهاند.۲
حال با توجّه به مقدّمهای که گذشت و توجّه بیشتر به بحث واقعگرایی و اجتناب از اخباری زدگی۳ و تطبیقهای سلیقهای، لازم است عبارتهای اصلی و معانی مدّ نظر ائمۀ هدی(ع) در مقولۀ توقیت را بررسی نماییم.
توقیت از نظر ادبی تعیین زمان و اجل برای انجام کاری است؛ یعنی انجام فعلی مدّ نظرست که منوط به گذر زمان و لحاظ ظرف خاصّی از زمان بر آن هستیم. در این صورت برای انجام آن کار، وقت خاص و مشخّصی تعیین میکنیم، ۴ امّا توقیت اصطلاحی که در مباحث مهدویت و آخرالزّمان کاربرد دارد، به اضافۀ معنای ادبی آن، واجد دو مشخّصۀ دیگر نیز میباشد، اوّل اینکه توقیت مصطلح، تعیین زمان برای امر ظهور است که از قبل و توسط خداوند متعال، زمان آن تعیین گشته است۵ و دوم اینکه با توجّه به منفی بودن نگاه آیات قرآن کریم و پیشوایان دین به مقولۀ توقیت، میتوان نتیجه گرفت، وقت گذاری ِ زمان تعیین شده با نیّتی سوء و به جهت انحراف فعلی می باشد که قرار است در آن زمان تعیین شده، انجام گیرد و به عبارت بهتر توقیت مصطلح همان «تحریف زمانی» است؛ یعنی همانطور که یک کلمۀ الهیّه با جابهجا شدن حروفش چه در ظاهر، چه در معنا و چه در سرّ نهفته در آن تحریف میگردد۶ و محرّفان با این اقدام در صدد ایجاد انحراف در سنّتالهی و هدایت شوندگی انسانها هستند، با توقیت و تحریف زمانی نیز وقوع بزرگترین وعدۀ خداوند متعال را که ظهور دین اسلام و غلبه بر همۀ ادیان و عقاید است، دچار جابهجایی نموده و حق طلبان را از پیوستن به جبهۀ حق و پیروی از ولیّالله بازمیدارند تا عملاً تحقّق وعدۀ الهی به تأخیر بیفتد.
با این توضیح به این نتیجه میرسیم که بحث توقیت نه تنها از هر فرد مسلمان و معتقدی که عِرق مذهبی دارد، ساخته نیست، بلکه اصولاً محقّقان معتقد نیز از توقیت دور و ناتوانند، چراکه لازمۀ توقیت بهرهمندی از برنامهای مدوّن و وسیع برای تقابل با برنامهریزی خداوند متعال در به کمال رساندن فرد و جامعۀ انسانی است و این امر اصولاً در تناقض با ایمان مداری و سلوک در راه حق است.
آری، اگر افق دید را وسیع تر کنیم، در مییابیم توقیت نیز سرآمد تلاش شیطان و تابعان او برای نزاع و جنگ راهبردی و عمیق با ولیّالله است و صرف اعلام زمانی خاص یا عام برای ظهور منجی، توقیت مردود محقّق نمیگردد البتّه نفی توقیت شیطانی و لزوم تکذیب آن، دلیلی بر توجیه تعیین زمان از سوی محقّقان و مشتاقان امر شریف ظهور نیست؛ چرا که یکایک اتّفاقات عالم بر اساس مشیّت الهی و آنچه در لوح محفوظ نگاشته و با مدیریت مستقیم ولیّ الله در حال انجام است و صرفاً زمانی اینگونه شبهات و سردرگمیها ایجاد میگردد که فرد یا جامعۀ اسلامی در دام خوراک، افکار و اعمال شیطانی گرفتار شده باشد و از درک و قبول پیامهای متوالی حجّت باطنی که همواره توسط حجّت ظاهری حق نیز تأیید میگردد، عاجز شود.
پس «توقیت مردود»، تحریف وقت تعیین شده از سوی خداوند برای تحقّق وعدۀ او در ظهور کامل اسلام توسط ولیّ الله است که بیانها، قلمها و رسانههایی که امروزه با مطرح کردن زمانهای مختلف و در پی زمینه سازیهای فرهنگی و عقیدتی مختلفی که در جوامع خویش و بلکه جامعۀ جهانی نمودهاند، لزوماً باید تکذیب گردند.
امّا باز هم مسئلۀ مهمّی در تکذیب توقیت مورد غفلت واقع شده است؛ فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانههای صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاعهای جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانهای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفتههای آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟
آیا با این موضع گیریِ ظاهریِ ما، جلوی «بداء» گرفته خواهد شد؟
آیا در برابر این تهاجم رسانهای شیطان که در عبارت موجز «توقیت» نهفته است، شیعیان و بهویژه علمای خبیر، موظّف به ارائۀ برنامه و راهکار برای تحقّق وعدۀ الهی نیستند ؟
واضح است که جواب این سؤالات تداعی کنندۀ وظیفۀ سنگینی است که با غفلت ما شیعیان، نه تنها به تأخیر امر فرج منتهی گشته، بلکه شیطان را به پیروزی نهایی و حقیقی خویش امیدوار میکند. آری، پاسخ به این سؤالات مستلزم درک صحیحی از وعدۀ خدا و ویژگیهای تحقّق آن است که قرون متمادی با سرگرم شدن به بسیاری از مباحث بیفرجام و ناکارآمد از فکر و بحث اندیشمندان ما دور مانده است و بیشک در این کوتاهیها، نقش اخباری گری۷ و ایجاد ترس کاذب و پوشالی از ورود به درک ویژگیهای وعدۀ الهی بسیار مؤثّر و بلکه ویرانگر بوده است.
رحمت خداوند بر امام خمینی (ره) که با نگرشی عرشی این حجب ظلمانی را شکافت و عملاً در تحقّق وعدۀ الهی و ظهور اسلام، گام نهاد و با برپایی انقلاب اسلامی ایران، انتصاب عینی و واقعی ولی فقیه به قطب عالم امکان و ولیّ الله فی ارضه را نه از حیث امور شخصیّه، بلکه از حیث شأن اجتماعی و حکومتی آن هویدا ساخت و مقدّمه و زمینۀ ظهور۸ موفور السّرور امام عصر(ع) را در قالب انقلاب عظیم اسلامی مهیّا نمود؛ یعنی همانگونه که شروع غیبت خاتم الاوصیاء همراه بود با برگزیدن خواصّی از امّت که واسطه و رابط امام و امّت باشند، اتمام این شب تاریک نیز با سحر انقلاب اسلامی ایران و به وساطت ولایت مطلقۀ فقیه که در منابع روایی ما مصداق عینی آن؛ یعنی سیّدی از «قم»۹ و سیّدی خراسانی۱۰ هستند، رقم خواهد خورد.
امام راحل(ره) در بحث زمان، مکان و دیگر ویژگیهای انقلاب الهیاش نیز همچون انبیای عظام و به ویژه جدّ بزرگوارش، سیّدالشّهدا(ع) با سیاستی معصومانه و لحاظ تاکتیکهای ثمربخش و پیچیده، شروع امر شریف ظهور را بر دوش گرفت.
باید توجّه داشت که توقیت مردود همواره توسط شیطان و ایادی او، خصوصاً یهود طرّاحی و از دو مسیر اصلی منتشر میگردد. مسیر اوّل و اصلی، رسانههای صهیونیستی است و مسیر دوم، عالمان و محقّقانی که تحتتأثیر دامهای شیطان از جایگاه معنوی و الهی خویش فاصله گرفته و به دشمن داخلی اسلام و بلکه ظهور منجی بدل گشتهاند. یهود به عنوان میداندار و مدیر اجرایی شیطان در تمامی پروژههای گمراهی، سابقۀ طولانی در «تحریف زمانی» دارد، که از مهمترین مصادیق آن، شکستن حرمت روز شنبه و تدارک جنگ زمانی با ولیّ خدا بوده است. این گروه از بنیاسرائیل که به اصحاب السّبت۱۱ مشهورند، برای سرکشی از امر خداوند متعال، به شگرد پیچیدۀ جنگ دین علیه دین روی آوردند و نهایتاً به عذاب الهی گرفتار شدند. امروز نیز پیروان آنها پرچمدار تحریف زمانی و توقیت مردود هستند که با ساز وکارهای پیچیده، عقاید شیطانی خود را تبلیغ میکنند. برای درک بهتر روشها و مسیرهای این دشمنان اسلام ناچار به ارائۀ توضیحات و نشانههایی هستیم؛
۱. همانطور که در مقدّمه آمد، دشمن اصلی اسلام در دو جبهۀ درونی و بیرونی و با میدانداری یهود در صدد مقابله با ولیّ الله است. دشمن بیرونی، تابلودار، شناخته شده، مستکبر و فاسد است. اقلّیتی شیطان پرست که بر اکثر منابع طبیعی و انسانی تسلّط یافته و در تلاش برای برقراری کامل حکومت شیطان بر روی زمین هستند. برترین ابزار شیطان برای ترویج افکار ضدّ الهی خویش که در لسان روایات شریف به دجّال مشهور است، وسیلۀ ارتباطی آنها با ایادی خویش و دیگر انسانهایی است که در دامشان اسیر گشته و پیرو هوای نفس خویش شدهاند.
۲. از صدر اسلام شیوۀ تهاجم رسانهای یهود به اسلام رایج بوده است و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و همزمان با غصب خلافت، جنگ رسانهای وسیعی علیه ولیّ الله تدارک دیده شد، که توسط یهود بیرونی برنامهریزی و هدایت شده و توسط یهود امّت و منافقان و با ورود برخی تازه مسلمانان یهودی و مسیحی که هیچگاه حقیقتاً به اسلام ایمان نیاوردند، برای ترویج افکار ضدّالهی و در قالبهای مختلف هنری و ادبی اجرا میگردید؛ اشارۀ صریح روایات معصومان(ع) به دوری گزینی از شعرای منحرف و خصوصاً «قاصّ» یا «قُصّاص» که نوک پیکان تهاجم شیطانی یهود به باورهای اسلامیبودند و تحریم اسرائیلیات، من جمله اقدامات ضدّ دجّالِ آل الله است که در دورههای مختلف به اشکال مختلف تبیین میگردید.
۳. رسانههای صهیونیستی که امروزه بهطور الکترونیک و بسیار گسترده و با شیوههای مختلف سال، ماه و روز آخر دنیا را تبلیغ میکنند، عمدتاً بر اساس اخبار مندرج در کتاب مقدّس تحریف شده و تفاسیر ذیل آیات آن، خصوصاً «تلمود» و همچنین اسناد کهن باقی مانده از اقوام مختلف و با تکیه بر پیشگوییهای جادوگران نوین و قدیم، اقدام به توقیت مینمایند و با تسلّط فراوان به منابع علمی و برتری تکنیکی، حقّانیت این توقیت را در هماهنگی آن با طبیعت و نظام تکوین که ظاهراً دور از دسترس بشر عادیست به اثبات میرسانند.
بلایای به ظاهر طبیعی که عمدتاً تحت مدیریت پنهان جبهۀ استکبار وقوع مییابد؛
تهاجم موجودات فرازمینی به اماکن و افراد مختلف که با بهرهگیری از فناوری نوین و ارتباط پیچیده با اجنّه و برخی نیروهای شیطانی و ظلمانی محقّق میشود؛
گسترش روزافزون و هدفدار بیماریهای پیچیده، کشنده و ناشناخته؛
تهاجم موجودات فرازمینی به اماکن و افراد مختلف که با بهرهگیری از فناوری نوین و ارتباط پیچیده با اجنّه و برخی نیروهای شیطانی و ظلمانی محقّق میشود؛
گسترش روزافزون و هدفدار بیماریهای پیچیده، کشنده و ناشناخته؛
شیوع نگرشها و عرفانهای پیچیده و الهام گونه که ماحصل تعالیم دو سدۀ گذشته، تعالیم شیطانی خصوصاً از طریق رسانههای دیداری و شنیداری و ارتباط نامحسوس و ناخواسته با شیاطین کافراست، گسترش افکار و اوهام غیر قابل کنترل و عجیب در اذهان آدمیان که ماحصل خوراک ناپاک و ناسالم و همچنین آلودگی محیطی و اثرپذیری شدید از امواج فراحسّی موجود، در فضای پیرامونی است.
ظهور اعجاب انگیز شخصیّتهای پیشگویی شده که غالباً با رسوخ در مراحل پیش و در حین ازدواج و دست بردن در مراحل اوّلیۀ خلقت جسمانی و شبیه سازیهای ضدّ اخلاقی صورت میپذیرد.
و دیگر مواردی که شبیه سازی شدۀ همان اتّفاقات و علائمی است که فی الجمله در تعالیم اسلام، اخبار و روایات شیعی نیز مطرح گشته، همه و همه در پی اثبات این مدّعای باطل هستند که توقیت تبلیغ شده در رسانههای استکباری، همان وعدۀ خدا و «یوم معلوم» است تا از این طریق به دو هدف شوم دست یابند:
اوّل: تسلّط کامل بر جهان و تلاش برای پیروزی نهایی شیطان در سایۀ غفلت و تخدیر شدید انسانها؛
دوم: ایجاد یأس و ناامیدی در مسلمانان و حق طلبان و منتظران منجی موعود که از یکسو از پرداختن به خصوصیات و شرایط و اجزای ظهور واهمه داشته و برحذر داشته شوند و از سوی دیگر با این سستی کردن و خمودگی به بلای عظیم «بداء»۱۲ گرفتار گردند.
یوم معلوم و توقیت حق
از جمله معارف قرآنی بحث از سرانجام زندگی انسانها بر روی زمین و برپایی بهشت زمینی توسط خلیفۀ خدا و در راستای تحقّق وعدۀ خدواند متعال است۱۳ که تحقّق این وعده، متشکّل از دو مقولۀ مهمّ ظهور منجی و رجعت صالحان است. ظهور منجی بشریّت که وعدۀ حتمی پروردگار عالمیان است، پس از گسترش ظلم و فساد و بر اساس برنامهای دقیق، رخ از پس پردۀ ناپیدایی بیرون میکشد و این شیوه نه تنها مختصّ او، بلکه سیرۀ برخی از انبیای عظام و اوصیای گرامی ایشان بوده است.
یوم معلوم و توقیت حق
از جمله معارف قرآنی بحث از سرانجام زندگی انسانها بر روی زمین و برپایی بهشت زمینی توسط خلیفۀ خدا و در راستای تحقّق وعدۀ خدواند متعال است۱۳ که تحقّق این وعده، متشکّل از دو مقولۀ مهمّ ظهور منجی و رجعت صالحان است. ظهور منجی بشریّت که وعدۀ حتمی پروردگار عالمیان است، پس از گسترش ظلم و فساد و بر اساس برنامهای دقیق، رخ از پس پردۀ ناپیدایی بیرون میکشد و این شیوه نه تنها مختصّ او، بلکه سیرۀ برخی از انبیای عظام و اوصیای گرامی ایشان بوده است.
خداوند متعال از ابتدای آفرینش آدم و تبیین اهداف خلقت او، ظرف زمانی حضور بنی آدم را بر روی زمین تشریح نموده و مقاطع مهم و تعیین کنندهای را بر شمرده است که نقطۀ عطف همۀ مناسبات ویژۀ زمانی «وقت معلوم»۱۴ نام نهاده شده است. ابلیس از سر کبر بر خدای خویش شورید، که این طغیان را در اغوای بنی آدم به فعلیّت رساند. او که خود پیش از رانده شدن از عالمان و مقرّبان درگاه الهی بوده است، به سرّ و حقیقت خلقت آدم آگاه بوده و خود را در برابر حق ناتوان و مکایدش را ناکارآمد می یابد۱۵ از اینرو با کرنش در برابر انوار الهی که متقدّم بر او، وجود، عبادت و علم او بودهاند از راه پنهان دیگری مخالفت و سرکشی خود را نمایان میسازد. برای او فریفتن انسانی خلق شده از روح و جسم، بسیار دست یافتنیتر از در افتادن با انوار عرشی و حقّ مطلق است و به گمان خویش، اگر «زمانی» برای اغواگری بیابد، با تصرّف و نفوذ در آنچه که مایحتاج بنی آدم است، پیدا و پنهان او را از حقیقت عرشی خویش دور ساخته و رفته رفته در مقابل مبداء خلقتش و حقیقت و هدف خلقتش قرار خواهد داد.۱۶
بحث عرفانی فلسفی
شیطان که خود جن است و امکان نامریی شدن دارد۱۷ به سادگی میتواند انسانهای ظاهر بین را به عجز و درماندگی بیندازد و در جایگاه خدای گونه نشسته و ظلمات فکر و عمل خویش را بر جای عقل و فطرت او بنشاند و از این راه، بندگانی را گرد خویش جمع آورده و وعدۀ روز پیشینش مبنی بر نپذیرفتن فرمان خدا و اثبات برتریاش بر آدم را عینیّت بخشد. از این روی عنصر زمان برای او مهمترین و حیاتیترین عامل است و تنها چیزی است که جایگزین نداشته و از دست دادنش مساوی با خلود در جهنّم خواهد بود. بنابراین در راهبرد اساسی شیطان برای نفوذ در عناصر خلقت مادّی انسان با هدف انحراف ریشهای و خداگریزی او، تصرّف در زمان و جهتدهی خاص به عنصر زمان از اهمّیت بسزایی برخوردار است.
بحث عرفانی فلسفی
شیطان که خود جن است و امکان نامریی شدن دارد۱۷ به سادگی میتواند انسانهای ظاهر بین را به عجز و درماندگی بیندازد و در جایگاه خدای گونه نشسته و ظلمات فکر و عمل خویش را بر جای عقل و فطرت او بنشاند و از این راه، بندگانی را گرد خویش جمع آورده و وعدۀ روز پیشینش مبنی بر نپذیرفتن فرمان خدا و اثبات برتریاش بر آدم را عینیّت بخشد. از این روی عنصر زمان برای او مهمترین و حیاتیترین عامل است و تنها چیزی است که جایگزین نداشته و از دست دادنش مساوی با خلود در جهنّم خواهد بود. بنابراین در راهبرد اساسی شیطان برای نفوذ در عناصر خلقت مادّی انسان با هدف انحراف ریشهای و خداگریزی او، تصرّف در زمان و جهتدهی خاص به عنصر زمان از اهمّیت بسزایی برخوردار است.
اوّلین و مهمترین جنگ شیطان، جنگ بهوسیلۀ زمان است؛ چه اینکه زمان از حیث ماهیّت از دیگر عناصر لطیفتر و وسیعتر و از حیث دیگر برای او محدودهای است برای خودنمایی و اثبات ادّعای روز اوّل خلقت آدم؛ پس هرآنچه از ایّام و لیالی که از جانب خدا در بساط تکوین نشانه و مرحلهای برای رسیدن به مقام خلیفـ[اللهی است۱۸ خاکریز مستحکمی است که می بایست شیطان در اندیشۀ فتح آن باشد و اگر در هِرَم ِهمۀ ایّام الله و لیالی متبرّک، رأسی معیّن شده باشد، تسلّط بر آن رأس به معنای فتح مهمترین عنصر خلقت بنی آدم و بهعبارتی نیل به هدف شوم او در تقابل با بندهپروری ربّ العالمین خواهد بود.
گرچه وجود، اغواگری و شکست حتمی و پایانی شیطان رجیم از مشیّت و برنامۀ پیش نوشتۀ الهی خارج نیست، امّا غفلت از عنصر زمان، هیبتی کاذب برای او ایجاد میکند که گویی خود ربّ بدیها و خدای شرراتهاست. بهعبارت سادهتر، تنها نقطۀ اتّکای شیطان در فریب بنی آدم، ورود به عنصر زمان است، زیرا این تنها نقطۀ ضعفی است که بر اثر غفلتهای پیاپی برای هرکس و هرچیز جایگاهی خداگونه برای شیطان در نظر بنی آدم میسازد و او بهجای ربّ العالمین، خدای دروغین را خواهد پرستید.
خداوند متعال آدم(ع) و حوّا را در بهشت سکنا داد و آنها را از نزدیک شدن به درخت و میوۀ ممنوعه بازداشت و فرمود شیطان دشمن شماست، از او بر حذر باشید. با توجّه به آیات و روایات متعدّدی که این داستان را تبیین نموده است؛ اگرچه ظاهراً دلیل اخراج آدم و حوّا از بهشت، فریب خوردن از شیطان و تناول از میوۀ ممنوعه بود، امّا با دّقت بیشتر و نگاه راهبردی و عمیق در مییابیم ورود به منطقۀ ممنوعه (عنصر مکان)، خود معلول علّتی قدیمیتر و نامحسوستر بوده و آنچه علّت اصلی این تخطّی و فریب خوردگی است، ضعف در فهم صحیح عنصر زمان میباشد. آنجا که شیطان به آن دو اینگونه خطاب نمود که اگر میخواهید ابدی باشید از این ممنوعه بخورید؛ زیرا علّت منع خدا جز این نیست که او نخواسته است همچو او ابدی شوید !۱۹
شیطان در ترفند اوّل و آخر خویش انسان را از محدودیّت زمانی که اتّفاقاً برای خودش و از جانب خدا و بهعنوان مهلت تعیین شده است، میترساند و در کلام ساده او را با انداختن در دام عجله به انجام هر ناشایستی ترغیب می نماید. با اینکه در نگاه دقیق در مییابیم این محدودیّت و امهال برای خود او معیّن گشته است۲۰ و او با احالۀ این عذاب موقوت به بنی آدم، بهظاهر، به جایگاه خدایی برای او بدل گشته و او را از مقام خلیفـ[ اللهی به اسفل السّافلین ذلّت و تباهی میکشاند.
امّت وسط
از این مقدّمه که بخشی از مباحث نظری و کلامیشیعی است، نتیجه میگیریم نهایت تلاش شیطان در جنگ با خدا، رخنه در عنصر زمان و به چالش کشیدن انسانها از طریق پس و پیش جلوه دادن زمانهای معیّن است. هم او که برای خارج ساختن آدم و حوّا از بهشت، آنها را به عجله واداشت، در سویی دیگر، پس از فریفتن اوّلیۀ انسان، او را از هر عجله و سرعتی بازداشته و به تسویف و تأخیر و بلکه، مهلت خواستن و گذر از عنصر زمان، ترغیب و وادار میسازد۲۱.
امّت وسط
از این مقدّمه که بخشی از مباحث نظری و کلامیشیعی است، نتیجه میگیریم نهایت تلاش شیطان در جنگ با خدا، رخنه در عنصر زمان و به چالش کشیدن انسانها از طریق پس و پیش جلوه دادن زمانهای معیّن است. هم او که برای خارج ساختن آدم و حوّا از بهشت، آنها را به عجله واداشت، در سویی دیگر، پس از فریفتن اوّلیۀ انسان، او را از هر عجله و سرعتی بازداشته و به تسویف و تأخیر و بلکه، مهلت خواستن و گذر از عنصر زمان، ترغیب و وادار میسازد۲۱.
البتّه اشاره به این نکتۀ عرفانی ـ فلسفی که بخشی از خواصّ «ظهور انفسی» است، جلوهای اجتماعی نیز دارد که بیانگر «ظهور آفاقی» و نقش مهمّ عنصر زمان در وقوع آن است. در نبرد بزرگ حزبالله (ولیّ الله و همۀ پیروان او) با حزب الشّیطان (شیطان و تابعانش) جنگ بر سر عنصر زمان، حسّاسترین و بزرگترین جنگ ناپیدا و تعیین کننده است. هرکس در این جنگ پیروز شود از «تقدّم» و «تاخّر» مصون گشته و در امّت وسط۲۲ جای دارد۲۳ و امام او، ولیّالله پیروز نهایی زندگی دنیایی و اخرویست و در سوی دیگر، آن کس که بیتوجّه به زمان و در غفلت از این عنصر پیچیده و مهم، دچار یکی از «پیشروی» یا «عقب افتادگی» از ولیّ خدا گردد، دنیا و آخرتش را یک جا از دست میدهد و این، نتیجۀ اغواگری شیطان رجیم است.
سطح رویین این نبرد، همان تحریف زمانی است که راهبرد اصلی دجّال در همۀ زمانها بوده و هست. در اعصار پیشین و در هنگامۀ فترت؛ بعثت انبیای الهی که وعدۀ خداوند در زمانی مقرّر و معلوم محقّق میگرداند. در اذهان انسانهای غفلت زده، تکذیب (زمانی) کرده و پس از بعثت فرستادگان حق تعالی، پیروی از آنها را موکول به فردا و فصلی دیگر میکند. از یکسو در اندیشۀ غفلت زدگان اینگونه بر میتاباند که ما پیرو پیشینیان خود هستیم و به رسالت و هدایتگری تو نیاز نداریم۲۴ و از سوی دیگر و پس از تبلیغ و تبیین حق، فرستادۀ خدا را در اذهانشان اُمّی و عقب مانده و خود را پیشرو و امروزین می نمایاند و در زمان وصیّ او نیز عَلَم تجدّد و روزآمدی و گذر از سنّت و کهنگی و کهولت بر افراشته و به اصلاح دروغین که عین افساد است، دست مییازد.
در پایان میتوان گفت: یقیناً آنچه زمینۀ اصلی عدالت گستری جهانی امام مهدی(ع) است، گذشته از تدارک آیۀ شریف «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّۀٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.»۲۵ عمق ایمان و تعالی معرفت مؤمنان و منتظران قدوم مبارک اوست؛ مقام معظّم رهبری در بیانی نورانی این حقیقت آشکار را اینگونه بازگو میفرمایند: …ما به زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه، این محبوب حقیقى انسانها نزدیک شدهایم؛ زیرا معرفتها پیشرفت کرده است…۲۶ آری این مهم که مطمئنّاً سرآمد محصولات و ثمرات مبارک شجرۀ طیّبۀ انقلاب اسلامی است، نه تنها جانهای مشتاق ایرانیان را لبریز نموده است، بلکه رفته رفته سرتاسر گیتی را نیز به رایحۀ خوش خویش مشعوف میسازد؛ از «آسیای جنوب شرقی» تا «آفریقا» و از «اروپا» تا «آمریکای جنوبی» و حتّی در دل ممالک استکباری که مهد شیطان و اذناب اوست، نور معرفت الهی ایرانیان و صاحبان ایمانهای ثابت و گامهای استوار رسوخ نموده و همۀ مستضعفان و محرومان را به طلوع خورشید صلح و عدالت امیدوارتر کرده است که به فرمودۀ حق تعالی «إِنَّ الأَرْضَ لله یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَۀُ لِلْمُتَّقِینَ؛ زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مىدهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»۲۷
ماهنامه موعود شماره ۱۲۰
مهدی طباطبایی
ماهنامه موعود شماره ۱۲۰
مهدی طباطبایی
پینوشتها:
۱. کافی، باب کراهـۀ التَّوقیت، ج ۱، صص ۳۶۸ و ۳۶۹.
۱. همان، ص ۳۶۹.
۳. ر ک: مقالۀ «ظهور از واقعیت تا تطبیق»، سایت تا ظهور.
۴. لسان العرب؛ مجمع البحرین.
۵. سورۀ حجر (۱۵)، آیۀ ۳۸.
۶. سورۀ نساء (۴)، آیۀ ۴۶.
۷. امروزه «مکتب تفکیک» در قلم و گفتار بسیاری از محقّقان عهدهدار اخباریگری نوین در عصر ما معرفی میگردد.
۸. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۲.
۹. همان، ص ۲۱۶و ج ۶۵، ص ۱۹۳.
۱۰. همان، ج ۵۲، ص ۲۱۷؛ ملاحم ابن طاووس، ص ۵۳؛ ر ک: روایات متعدد در باب رایات سود.
۱۱. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۵۶.
۱۲. جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر از سوی خداوند متعال و بنابر حکمتی خاص؛ ر ک: تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۵۲۳؛ تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۲۴۶.
۱۳. سورۀ نور (۲۴)، آیۀ ۵۵؛ ر ک: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵۸.
۱۴. سورۀ حجر (۱۵)، آیۀ ۳۸ و سورۀ ص (۳۸)، آیۀ ۸۰.
۱۵. سورۀ (۱۵)، حجر ۴۰؛ سورۀ ص (۳۸)، آیۀ ۸۳.
۱۶. سورۀ اسراء (۱۷)، آیۀ ۶۴.
۱۷. سورۀ اعراف (۷)، آیۀ ۲۷.
۱۸. سورۀ ابراهیم (۱۴)، آیۀ ۵.
۱۹. سورۀ اعراف (۷)، آیات۱۰ ۲۷.
۲۰. همان، آیات ۱۴و۱۵.
۲۱. ر ک: مباحث اخلاقی ـ عرفانی علمای اعلام مخصوصاً کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی(ره).
۲۲. بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۶۶.
۲۳. کافی، ج ۱، ص ۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۵۱.
۲۴. سورۀ مائده (۵)، آیۀ ۱۰۴.
۲۵. سورۀ انفال(۸)، آیۀ ۶۰.
۲۶. بیانات مقام معظّم رهبری در مرداد ماه ۱۳۷۸.
۲۷. سورۀ اعراف(۷)، آیۀ ۱۲۸.
۱. کافی، باب کراهـۀ التَّوقیت، ج ۱، صص ۳۶۸ و ۳۶۹.
۱. همان، ص ۳۶۹.
۳. ر ک: مقالۀ «ظهور از واقعیت تا تطبیق»، سایت تا ظهور.
۴. لسان العرب؛ مجمع البحرین.
۵. سورۀ حجر (۱۵)، آیۀ ۳۸.
۶. سورۀ نساء (۴)، آیۀ ۴۶.
۷. امروزه «مکتب تفکیک» در قلم و گفتار بسیاری از محقّقان عهدهدار اخباریگری نوین در عصر ما معرفی میگردد.
۸. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۲.
۹. همان، ص ۲۱۶و ج ۶۵، ص ۱۹۳.
۱۰. همان، ج ۵۲، ص ۲۱۷؛ ملاحم ابن طاووس، ص ۵۳؛ ر ک: روایات متعدد در باب رایات سود.
۱۱. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۵۶.
۱۲. جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر از سوی خداوند متعال و بنابر حکمتی خاص؛ ر ک: تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۵۲۳؛ تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۲۴۶.
۱۳. سورۀ نور (۲۴)، آیۀ ۵۵؛ ر ک: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵۸.
۱۴. سورۀ حجر (۱۵)، آیۀ ۳۸ و سورۀ ص (۳۸)، آیۀ ۸۰.
۱۵. سورۀ (۱۵)، حجر ۴۰؛ سورۀ ص (۳۸)، آیۀ ۸۳.
۱۶. سورۀ اسراء (۱۷)، آیۀ ۶۴.
۱۷. سورۀ اعراف (۷)، آیۀ ۲۷.
۱۸. سورۀ ابراهیم (۱۴)، آیۀ ۵.
۱۹. سورۀ اعراف (۷)، آیات۱۰ ۲۷.
۲۰. همان، آیات ۱۴و۱۵.
۲۱. ر ک: مباحث اخلاقی ـ عرفانی علمای اعلام مخصوصاً کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی(ره).
۲۲. بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۶۶.
۲۳. کافی، ج ۱، ص ۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۵۱.
۲۴. سورۀ مائده (۵)، آیۀ ۱۰۴.
۲۵. سورۀ انفال(۸)، آیۀ ۶۰.
۲۶. بیانات مقام معظّم رهبری در مرداد ماه ۱۳۷۸.
۲۷. سورۀ اعراف(۷)، آیۀ ۱۲۸.