یادگارهاى موعود (سرداب سامرا)

وقتى سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکرى(ع) شدند و بخشهاى مختلف خانه را مورد بررسى قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند و از صداى تلاوت قرآن که به گوش مى رسید متوجه شدند که امام مهدى(ع) در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت او را دستگیر نمایند.

  • اشاره :

در گوشه و کنار سرزمینهاى اسلامى مکانهایى وجود دارند که منتظران یار در آنها گرد مى‌‌آیند و به یاد عزیز سفر کرده خود نجواهاى عاشقانه سر مى‌‌دهند. این مکانها که هر کدام به نوعى یادگار حضرت موعود هستند براى همه شیعیان مقدس است و بزرگداشت آنها وظیفه‌‌اى همگانى به شمار مى‌‌آید.
براى آشنایى بیشتر شما عزیزان با مساجد، مقام‌‌ها و اماکن خاصى که یادآور آن امام منتظر هستند، بر آن شدیم که در هر شماره به اجمال یکى از این مکانها را معرفى کنیم. باشد که مورد قبول حضرت موعود واقع شود.

مفهوم واژه سرداب
از بررسى کاربردهاى گوناگون واژه سرداب در لغت و عرف عامه مردم به خوبى معلوم مى‌‌شود که این کلمه در کتابهاى لغت و اصطلاح رایج در زبان اغلب مردم در طول تاریخ به یک معنى به کار مى‌‌رود. توضیح آن‌‌که سرداب و سردابه به خانه‌‌اى گفته مى‌‌شود که آن را در زمانهاى سابق به ویژه در مناطق گرمسیر، در آن موقع که هنوز وسایلى چون کولر و پنکه و یخچال و… ساخته نشده بود، در زمین مى‌‌ساختند تا در ایام بسیار گرم تابستان از طریق سکونت در آنجا از گزند گرما در امان باشند و به وسیله قرار دادن اغذیه و اشربه فاسد شدنى در این مکان، از فاسد شدن آنها جلوگیرى نمایند. مرحوم على‌‌اکبر دهخدا در این باره مى‌‌نویسد:
سرداب خانه‌‌اى را گویند که در زمین سازند، خانه‌‌اى که در زیرزمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد بماند…۱

از جمله مناطق گرمسیرى که در گذشته ساختن سرداب براى خانه‌‌ها در آن بسیار رواج داشته است شهر سامرا بود. این شهر را معتصم عباسى در سال ۲۱۲ق. بنا کرد و پایتخت خود را از بغداد به آنجا منتقل نمود. سامرا در کرانه شرقى رودخانه دجله و در میانه راه بغداد به تکریت واقع شده است. درباره علت بناى این شهر نظرات گوناگونى نقل شده است. یعقوبى در این باره مى‌‌نویسد:

شهر »سفرَّمَن‌‌رَاى« در گذشته بیابانى از سرزمین طیران بود که هیچ‌‌گونه عمارتى در آن وجود نداشت؛ تنها بناى آن دیرى بود که متعلق به نصاراى آن منطقه بود… پس از آن‌‌که معتصم به حکومت رسید به خاطر بعضى از امتیازات که در منطقه سرّمن راى بود آنجا را به عنوان پایتخت جدید برگزید.

چون این محل از نظر موقعیت جغرافیایى نسبت به سایر مناطق رجحان داشت آبهاى زیادى در اطراف شهر جریان داشت که هر یک از آنها به منزله دژى شهر را از خطر حمله‌‌هاى ناگهانى حفظ مى‌‌کرد.

علاوه بر این، مرتفع بودن این منطقه نسبت به کرانه غربى دجله موجب مى‌‌شد که این شهر از آسیبهاى طغیان احتمالى دجله در امان باشد. از طرف دیگر این منطقه نسبت به سایر مناطق از آب و هواى مطلوب‌‌ترى برخوردار بود. از نظر نظامى نیز یک منطقه سوق‌‌الجیشى بود که به لحاظ دفاعى از جهاتى موقعیت بهترى نسبت به بغداد داشت.
شهر سامرا به »عسکر« نیز معروف است. وقتى معتصم این شهر را بنا نمود با سپاهیان خود عازم آنجا شد، از این رو به جهت استقرار نظامیان در این شهر آن را عسکر مى‌‌نامیدند۲.

از آنجا که منطقه سامرا نسبت به کرانه راست دجله مرتفع بود در زیر لایه‌‌هاى خاکى این منطقه یک لایه سنگى از ریگ که ماده چسبنده‌‌اى آنها را به یکدیگر چسبانده است، وجود دارد. این دو عامل، یعنى ارتفاع زمین از سطح آب و وجود لایه سنگى مذکور موجب شده است که کندن سردابهاى گود و عمیق در زیر ساختمانهاى این شهر راحت باشد. به همین جهت ساختن سردابهاى زیادى در زیر اغلب خانه‌‌هاى قدیمى و حتى بناهاى جدید بسیار رایج است که على‌‌رغم ساخته شدن انواع وسایل سرمایش در ایام گرم تابستان بیشتر این سردابها مورد استفاده ساکنان آن قرار مى‌‌گیرد.

سرداب غیبت
متوکل عباسى نسبت به شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) بسیار سخت‌‌گیرى مى‌‌کرد. تاریخ‌‌نگاران نقل مى‌‌کنند که هیچ‌‌کس مثل متوکل به گماردن جاسوس و جمع‌‌آورى اخبار مناطق گوناگون اهتمام نداشت. وقتى جاسوسان وى و فرماندار نظامى مدینه، عبداللَّه بن محمد هاشمى، در مورد فعالیتهاى سیاسى امام هادى(ع) و نفوذ معنوى او در بین مردم و به ویژه شیعیان گزارشهایى به متوکل دادند او بسیار نگران شد؛ زیرا شرایط به گونه‌‌اى نبود که بتواند آن حضرت را به زور به زندان یا تبعید بفرستد یا جلوى فعالیتهاى او را بگیرد؛ از این رو به حیله و نیرنگ متوسل شد و به ظاهر نامه محبت‌‌آمیزى به امام هادى(ع) نوشت و او را به سامرا دعوت کرد.

آن‌‌گاه بدون معطلى یحیى بن هرثمه را با سیصد سرباز مأمور کرد که امام هادى(ع) را به همراه خانواده به سامرا، مرکز خلافت عباسى، منتقل نماید تا در سامرا از هر جهت بتواند آن حضرت را زیر نظر داشته باشد. به این ترتیب حضرت هادى(ع) در سال ۲۳۶ق. به سامرا برده شد و بیش از بیست سال در بدترین شرایط، تحت‌‌نظر دژخیمان عباسى در شهر سامرا زندگى کرد و در نهایت با توطئه‌‌اى که متوکل چیده بود در سال ۲۵۴ق. به شهادت رسید و جنازه مطهر آن حضرت در همان خانه مسکونى خود به خاک سپرده شد.

پس از شهادت امام هادى(ع) حضرت عسکرى(ع) در همان خانه‌‌اى که پدر بزرگوارشان در آنجا زندگى مى‌‌کردند سکونت گزیدند. در آن خانه همانند سایر خانه‌‌هاى سامرا سردابى وجود داشت که در ایام گرم تابستان مورد استفاده قرار مى‌‌گرفت.

طبق برخى روایات، دیدار حضرت مهدى(ع) با شخصیتهاى بزرگ و قابل اطمینان شیعه در زمان حیات پدر بزرگوارشان در این خانه و سرداب شریف انجام گرفته است. در این زمینه جعفر بن محمد بن مالک روایت کرده است:
على بن بلال و احمد بن هلال و محمد بن معاویه بن حکم و… به من گفتند: روزى ما در خانه امام حسن عسکرى(ع) حاضر شده بودیم تا درباره جانشین آن حضرت از ایشان سؤال کنیم. حاضران در آن مجلس حدود چهل نفر از شیعیان مورد اعتماد بودند. در آن مجلس عثمان بن سعید خطاب به امام عسکرى(ع) گفت: »یابن رسول‌‌اللَّه ما به خدمت رسیده‌‌ایم تا درباره موضوعى که شما آن را بهتر از ما مى‌‌دانید سؤال کنیم«.
در این لحظه امام عسکرى(ع) به عثمان بن سعید فرمودند: »بنشینید!« وقتى عثمان بن سعید نشست امام عسکرى(ع) از جاى خود بلند شدند و به سمت در به راه افتادند چون به آستانه در اتاق رسیدند خطاب به جمعیت فرمودند: »هیچ‌‌کس از اتاق خارج نشود تا من برگردم«. سپس به سرعت از اتاق خارج شدند و مدتى نگذشت که حضرت عسکرى(ع) برگشتند در حالى که کودک بسیار زیبایى را – که چهره‌‌اش چون ماه درخشان بود – همراه داشتند. آنگاه به حاضران در آن مجلس فرمودند: »بعد از من امام شما ایشان است از او پیروى کنید و ضمناً بدانید که بعد از این دیگر شما او را نخواهید دید«.3

یکى از مهم‌‌ترین علل تحت نظر قرار گرفتن امام هادى(ع) و امام عسکرى(ع) دستیابى به حضرت مهدى(ع) بود؛ چون خلفاى عباسى از طریق دهها روایت – که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده بود – خبر داشتند که فرزند حضرت عسکرى(ع)، امام مهدى(ع) بساط حکومتهاى جائر و غاصب را در هم خواهد پیچید و به ستمگرى و ظلم پایان خواهد داد. از این رو همیشه در کمین بودند تا به محض تولد فرزند امام عسکرى(ع) او را دستگیر نموده و به شهادت برسانند. اما مشیّت الهى آن بود که جریان تولد حضرت مهدى(ع) همانند تولد حضرت موسى(ع) به صورت نهانى در نزدیکى کاخ فرعون واقع گردد، بدون آنکه فرعون و دژخیمان او از این واقعه بویى ببرند. با این وجود تلاش براى دستیابى به حضرت مهدى(ع) همچنان ادامه داشت. حتى سالها پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع) خلفاى عباسى منزل امام عسکرى(ع) را زیرنظر داشتند و گاهى به طور ناگهانى به آنجا یورش مى‌‌بردند تا بلکه بتوانند حضرت مهدى(ع) را دستگیر کنند؛ زیرا در جریان شهادت امام عسکرى(ع) وقتى امام مهدى(ع) عموى خود جعفر را از نماز خواندن بر پیکر امام عسکرى(ع) باز داشتند و خود بر پیکر آن حضرت نماز خواندند تقریباً بر همگان معلوم شد که امام مهدى(ع) على‌‌رغم مراقبتهاى دژخیمان عباسى متولد شده‌‌اند و هم‌‌اکنون جانشینى حضرت عسکرى(ع) را برعهده دارند. بنابراین، پس از شهادت امام یازدهم نه تنها از شدت تعقیب و جست‌‌وجوى عوامل حکومت کاسته نشد بلکه به جهت احساس خطر بیشتر بر شدت این کار افزوده شد. در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسى) عده‌‌اى از سربازان خود را از بغداد به سامرا فرستاد تا به طور ناگهانى، در یک فرصت مناسب در حالى که اطراف خانه امام عسکرى(ع) را به محاصره در مى‌‌آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر حضرت مهدى(ع) را در آنجا یافتند دستگیر نمایند.

یکى از سربازان شرکت کننده در آن یورش این واقعه را چنین شرح مى‌‌دهد:
وقتى سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکرى(ع) شدند و بخشهاى مختلف خانه را مورد بررسى قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند و از صداى تلاوت قرآن که به گوش مى‌‌رسید متوجه شدند که امام مهدى(ع) در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت او را دستگیر نمایند. مدتى بعد امام(ع) در جلو چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون اینکه حتى یک نفر از سربازان جرأت پیدا کنند تا کارى انجام دهند.
وقتى که امام(ع) کاملاً از دید سربازان دور شدند. فرمانده نیروهاى خلیفه عباسى به نیروهاى خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام(ع) را دستگیر نمایند سربازها به او گفتند: مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسى در حالى که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت: من کسى را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آنها در پاسخ گفتند: ما گمان مى‌‌کردیم که خود شما او را مى‌‌بینید و لزومى نمى‌‌بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ‌‌گونه عکس‌‌العملى نشان ندادیم.۴

از این تاریخ به بعد سرداب امام حسن عسکرى(ع) به سرداب غیبت مشهور شد. این در حالى بود که سالها پیش از آن؛ یعنى در سال ۲۶۰ق. به دنبال شهادت حضرت عسکرى(ع) دوران غیبت صغرا شروع شده بود.۵
سرداب خانه امام عسکرى(ع) از آن جهت که محل سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنى امام هادى، امام حسن عسکرى و امام مهدى(ع) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است. علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخى، قبر بیش از بیست و دو تن از امام‌‌زادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیاى الهى است.

بر این اساس، شیعیان همیشه پس از زیارت مرقد نورانى حضرت هادى(ع) و حضرت عسکرى(ع) در این سرداب حاضر مى‌‌شوند و در آنجا به نیایش و عبادت مى‌‌پردازند. اگر بخواهیم دلایل توجه شیعیان به این سرداب را دسته‌‌بندى کنیم، به ترتیب زیر خواهد بود:

نخست، این مکان شریف به قدوم مبارک سه تن از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و همینطور بندگان صالح و پرهیزگارى چون حضرت حکیمه خاتون، عمه امام عسکرى(ع) و حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت مهدى(ع) متبرک شده است و در نتیجه مى‌‌توان گفت این سرداب بإ؛ ۳؛ ؛ توجه به تمام ویژگیهایى که دارد مصداق بسیار روشنى است براى آیه »فى بیوتف أذن اللَّه أن ترفع و یذکر فیها اسمه؛ ۶ در خانه‌‌هایى که خداوند اذن داده است تا رفعت داده شوند و نام و یاد خداوند در آنها ذکر شود.«

دوم، احترام کردن به آن مکان شریف و در حقیقت اظهار محبت به امام زمان(ع) و پدران بزرگوارشان است؛ چون از جمله نشانه‌‌هاى دوست داشتن و اظهار محبت، احترام کردن به آن چیزهایى است که به محبوب منتسب است.
سوم، این کار حکایت از معرفت به حق و مقام و منزلت ائمه اطهار(ع) دارد؛ چون بدون اطلاع از فضائل و کمالات افراد محال است که بتوان آنها را به طور کامل مورد تکریم و احترام و محبت قرار داد و به اصطلاح پایه محبت زیاد، شناخت بیشتر است.

بنابراین، وقتى کسى فردى را به‌اندازه‌‌اى دوست دارد که حتى محل زندگى و یا نشست و برخاست او را مورد تقدیس قرار مى‌‌دهد این کار نشانه آن است که از ابعاد مختلف شخصیت آن فرد اطلاع کامل دارد و به فضائل و کمالات او آشناست که این همه احترام به او قائل مى‌‌شود.

چهارم، این کار در حد خود تعظیم شعائر اسلامى محسوب مى‌‌شود و این امر نیز حکایت از تقوا و پایبندى زیاد فرد نسبت به احکام و مقررات اسلامى دارد؛ چون مواقف و مشاهد ائمه(ع) از آن جهت مورد تکریم قرار مى‌‌گیرند که منتسب به خلیفه‌‌هاى الهى‌‌اند و این تکریم به نوعى اظهار محبت و ارادت به خداوند متعال محسوب مى‌‌شود.
گذشته از همه اینها، حفظ و تکریم اینگونه اماکن هم به لحاظ روانى و هم به لحاظ اجتماعى و تاریخى در ترویج و تبیین و نشر فرهنگ اسلامى بسیار مؤثر است لذا در همه جوامع، صرف‌‌نظر از اینکه چه اعتقاد و تفکرى دارند به آثار به جاى مانده از گذشتگان، چون نماد فرهنگ و اندیشه و افتخارات آن ملت و جامعه محسوب مى‌‌شوند به دیده احترام مى‌‌نگرند و در حفظ، آبادانى و تکریم آن دقت بیشتر مبذول مى‌‌دارند و آنها را سند عینى تمدن و تفکر و رشد فرهنگى و وسیله حفظ و تداوم فرهنگ و اعتقادات ملى و مذهبى خود به حساب مى‌‌آورند.

موقعیت کنونى سرداب سامرا
امروزه هر کس از هر نقطه شهر سامرا به مرکز شهر نگاه کند دو گنبد با شکوه مى‌‌بیند که یکى از آنها با کاشیهاى طلایى براق و دیگرى با کاشیهاى رنگى زیبائى پوشیده شده است. هر یک از این گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند. گنبد بزرگ طلایى بر بالاى ضریح مطهر که مرقدهاى مقدس امام دهم(ع) و امام یازدهم(ع) در آن جاى دارد، قرار گرفته است ولى گنبدهاى کوچک بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است. ساختمان حرم مطهر به شکل مستطیل و ساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولى متصل به صحن حرم است و سرداب غیبت درست در زیر ساختمان مسجد قرار گرفته و در طول تاریخ بارها در بنا و بخشهاى مختلف آن تعمیرات و تغییراتى انجام شده است.

همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد سرداب غیبت از جمله سردابهاى عمیقى است که در زیر یک لایه سنگى حفر شده و در کل داراى سه قسمت عمده به شرح زیر است:

یک غرفه شش ضلعى، یک غرفه مستطیل کوچک و یک غرفه به شکل مستطیل بزرگ. توضیح بیشتر آنکه غرفه مستطیل بزرگ در میان مردم به »مصلاى مردان« و غرفه مستطیل شکل کوچک به »مصلاى بانوان« معروف است. این بخشها با دو راهرو بلند و طولانى به یکدیگر مربوط مى‌‌شوند؛ یعنى یک راهرو طولانى مصلاى مردان و مصلاى زنان را به هم وصل مى‌‌کند و یک راهرو طولانى دیگر بین مصلاى مردان و غرفه شش ضلعى وجود دار
د.
همچنین این بخشهاى سه‌‌گانه هر یک از طریق روزنه‌‌اى کوچک و طولانى که از قسمتهاى فوقانى دیوار آغاز شده تا پایین‌‌ترین حد دیوار بیرونى مسجد جامع امتداد مى‌‌یابد و نور و هوا دریافت مى‌‌کند.

پلکانى که راه ورود و خروج سرداب است و به غرفه شش ضلعى منتهى مى‌‌شود داراى بیست پله است. ورودى این پلکان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر دیوارى قرار گرفته که ورودى نمازخانه نیز در آن واقع است.
طول مصلاى مردان پنج متر و هشتاد سانتیمتر و عرض آن سه متر و پنجاه سانتى‌‌متر است در ضمن طول مصلاى زنان چهار متر و شصت سانتى‌‌متر و عرض آن سه متر است.

طول راهرویى که مصلاى مردان و زنان را به هم مربوط مى‌‌سازد چهار متر است.
طول روزنه‌‌اى که نور غرفه شش ضلعى را تأمین مى‌‌کند حدود شش متر و طول روزنه‌‌اى که نور مصلاى زنان را تأمین مى‌‌کند چهار متر و پنجاه سانتى‌‌متر است. در انتهاى غرفه مستطیل شکل یعنى انتهاى همان مصلاى مردان، یک در چوبى که معروف به باب غیبت است وجود دارد، در پشت این در اتاق کوچکى قرار دارد که طول آن یک مترو پنجاه سانتى‌‌متر است. این اتاق به نام محل غیبت شهرت پیدا کرده است که در حقیقت بخش مکمل غرفه مستطیل شکل بزرگ محسوب مى‌‌شود و در جلوى آن حفاظ مشبکى است که آن را از بقیه غرفه جدا مى‌‌کند. چاه معروف به چاه غیبت هم در گوشه‌‌اى از همین اتاق قرار دارد.

اشاره به این نکته نیز خالى از فایده نیست که این سرداب در جهت غربى صحن عسکریین(ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاریخ اصلاحات و تعمیرات زیادى در آن انجام گرفته است. همیشه در موقع تعمیر و ترمیم بارگاه عسکریین(ع) در ساختمان سرداب نیز تغییرات و اصلاحاتى به عمل آمده است؛ به عنوان مثال در زمانهاى گذشته، از داخل بارگاه عسکریین(ع) از کنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب مى‌‌رفتند و این وضع به همین صورت تا سال ۱۲۰۲ق. ادامه داشت و در این سال احمد خان دنبلى براى سرداب راهى جداگانه از طرف شمال باز کرد و راه سرداب از طرف روضه عسکریین(ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت که تقریباً از یک فضاى بزرگى به طول ۶۰ متر و عرض ۲۰ متر برخوردار است.

بنابراین اگر در کتابهایى چون مزار شهید اول اعمال و دعاهاى مربوط به زیارت این سه امام در یک مکان ذکر شده است؛ علت آن است که در زمان سابق راه سرداب نیز از پشت حرم عسکریین(ع) در یک ساختمان بوده است، لذا پس از زیارت عسکریین(ع) بلافاصله زیارت امام زمان(ع) و سپس زیارت حضرت نرجس خاتون ذکر شده است.
در هرحال این سرداب در طول تاریخ به‌اندازه‌‌اى مورد توجه مردم بوده است که در آن آثار ارزشمندى از منبت‌‌کارى و کاشى‌‌کارى و سایر هنرهاى معمارى به کار رفته است. از جمله این اشیاء در چوبى نفیسى است که از دوران خلافت عباسیان به جاى مانده است و از ویژگیهاى هنرى و تاریخى ارزشمندى برخوردار است.

باب غیبت
همان در چوبى است که حجره غیبت را از مصلاى مردان جدا مى‌‌کند. سمت جلو اتاق را به صورت کامل فرا گرفته است و به وسیله دو قطعه مستطیل شکل به ارتفاع یک متر و بیست و پنج سانتى‌‌متر از جلو حجره فراتر مى‌‌رودو بدین ترتیب قسمت پایین دیوار رو به روى مصلا را نیز مى‌‌پوشاند. بنابراین مى‌‌توانیم بگوییم که طول در، برابر با عرض نمازخانه مردانه اما ارتفاع آن بیش از سه متر است. قسمتهاى مختلف این در که سمت پیشین اتاق غیبت قرار دارد مشبک است ولى بخشهایى که دیوار نمازخانه را پوشش داده مشبک نیستند. قسمتهاى مشبک در از پیوستن قطعه‌‌هاى چوبى با اشکال هندسى به یکدیگر ساخته شده که در چشم بیننده به سه گونه جلوه مى‌‌کند.

الف) قسمت مشبک که به عنوان دو لنگه در محسوب مى‌‌گردند؛
ب) دو قسمت مشبک که در دو طرف در واقع شده‌‌اند؛
ج) یک قسمت مشبک که کتیبه تزیین شده سر در را تشکیل مى‌‌دهد.

فراهم آمدن این قسمتهاى سه‌‌گانه مشبک هندسى و زیبا به این در، جلوه هندسى دلپذیرى بخشیده است روى قطعه‌‌هاى چوبى هم – که چهارچوبهاى این شبکه‌‌ها را شکل داده است – نقش و نگارهاى واقعاً ظریف و دقیقى کنده‌‌کارى شده است.

سرداب و مخالفان
دشمنان مکتب تشیع در طول تاریخ از روى جهالت و یا به خاطر عنادى که با اهل بیت(ع) داشتند، همواره در صدد بودند تا از هر راهى که امکان دارد به این مکتب ضربه بزنند تا بلکه از این طریق به تحکیم موقعیت خود دست یابند، ولى خوشبختانه همیشه به برکت معارف و روشنگریهاى ائمه اطهار(ع) در عرصه‌‌هاى علم و برهان و استدلال با شکست مواجه شده‌‌اند و این امر به جاى آن که سبب تنبه آنها گشته و آنان را وادار به تسلیم در برابر حقیقت نماید؛ متأسفانه در اغلب موارد موجب شده است که به غیر منطقى‌‌ترین روشها نظیر: تحریف حقایق تاریخى، جعل روایات بى‌‌اساس، افترا و تهمت و دروغ‌‌پردازى و… متوسل گردند تا شاید به گونه‌‌اى ادعاهاى بى‌‌اساس خود را به کرسى بنشانند و به اصلاح براى اعتقادات غلط خود توجیهى پیدا کنند.

در بررسى مسئله سرداب سامرا وقتى متوجه شدند که على‌‌رغم استبداد و شدت عملى که خلفاى بنى‌‌امیه و بنى‌‌عباس در راستاى ایذاء و اذیت ائمه شیعه با هدف هدم و نابودى اساس تشیع به کار بستند – به جهت حقانیت اهل‌‌بیت(ع) – نه تنها کارى از پیش نبردند بلکه اقبال مردم به آنها روز به روز بیشتر شدو حتى این احترام و گرامى‌‌داشت تا به آنجا رسید که مردم حتى به مکانهایى نظیر سرداب که بعضى از امامانشان چند صباحى در آن زندگى کرده بودند به دیده احترام مى‌‌نگریستند و آنجا را مقدس و عزیز مى‌‌شمردند. این بار هیچ راهى به نظر دشمنان نرسید جز اینکه در صدد برآمدند با به کارگیرى عوامل خود، از راه جعل افسانه‌‌هاى خیالى و بى‌‌اساس و نسبت دادن آن به شیعیان، اصل مکتب تشیع را زیر سؤال ببرند و پیروان آن را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند.

به منظور هر چه بیشتر روشن شدن مطلب به بخشى از اظهارات و دروغین بعضى از افراد مغرض که درباره سرداب سامرا به افسانه‌‌سرایى پرداخته‌‌اند و آنها را به شیعیان نسبت داده‌‌اند اشاره مى‌‌کنیم.
بدون شک هر فرد منصفى پس از خواندن بخش کوچکى از این افتراها متوجه غرض‌‌ورزیهاى ناجوانمردانه و غیر منطقى مشتى افراد نادان و متعصب یا آگاه و مغرض خواهد شد و حداقل از این پس در نسبتهاى ناروایى که به شیعه داده مى‌‌شود تأمل بیشترى خواهد نمود.

الف) ابن خلدون در این زمینه مى‌‌نویسد:
غلو کنندگان شیعه مخصوصاً دوازده امامى‌‌ها مى‌‌پندارند: دوازدهمین امامشان که محمدبن حسن العسکرى است که از او به لقب مهدى یاد مى‌‌کنند، داخل سرداب خانه‌‌شان در شهر حله متولد شد و در حالى که در آغوش مادرش مخفى بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمین را از عدل و داد پر مى‌‌کند…۷
و در ادامه گفتارش اضافه مى‌‌کند که:
… شیعیان هم‌‌اکنون نیز بعد از نماز مغرب جلو در این سرداب، با اسبهاى آماده جمع مى‌‌شوند واو را به اسم صدا مى‌‌زنند که: اى سرور ما اکنون ما آماده‌‌ایم ظهور کن…!!!

ب) میرزا حسین نورى طبرسى در کشف الاستار مى‌‌گوید:
ابن خلکان در تاریخ خودش مى‌‌نویسد: شیعیان در انتظار امامشان که او را مهدى مى‌‌نامند به سر مى‌‌برند و معتقدند او در مقابل چشم مادرش در سن چهار یا پنج یا نه سالگى داخل سرداب شده و در آنجا نهان گشته است و در آخرالزمان از همانجا ظهور خواهد کرد…۸

ج) ابن حجر عسقلانى ضمن بیان سخنان ابن خلکان، شعرى را ذکر مى‌‌کند که مؤید همان مطالب است:
یعنى آن شخصى که شما گمان مى‌‌کنید او در سرداب به سر مى‌‌برد هنوز چشم به جهان نگشوده است.۹

د) ابن تیمیّه هم گمان کرده است که شیعیان معتقدند امام منتظر در سردابى که در سامرا ا

سیدصادق سیدنژاد

پى‌نوشت‌ها :
۱ . لغت نامه، ج ۹، ص ۱۳۵۸۶.
۲ . اقتباس از فتوح البلدان یعقوبى، صص۲۵۸، ۲۵۵ و… ۳۶۲ به نقل از: آشنایى با عتبات مقدسه، جعفر الخلیلى، ص۹۶ تا ۱۰۳.
۳ . اثباهالهداه، ج۶، ص۳۱۱.
۴ . بحارالانوار، ج۵۲، صص۵۳ù52.
۵ . این واقعه در زمان معتضد که در سال ۲۷۹ق. حکومت را به دست گرفته بود اتفاق افتاده است؛ یعنى حداقل نوزده سال پس از آغاز دوره غیبت صغرى…
۶ . سوره نور(۲۴)، آیه ۳۶.
۷ . مقدمه ابن خلدون، صفحه ۱۵۷.
۸ . کشف الاستار، ص۲۱۰.
۹ . الصواعق المحرقه، ص۱۰۰.
۱۰. مهناج السنه به نقل از: زندگانى الامام المهدى، ص۱۲۹.
۱۱. »افسانه سرداب«، روزنامه همشهرى، ش۶۰۰، ص۸، مورخه ۷۳/۱۰/۲۶.
۱۲. الصراع بین الاسلام والوثنیه، ج۱، ص۳۷۴.
۱۳. بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۵۴، ح۹.
۱۴. همان، ص۱۵۲، ح۴.
۱۵. اثبات الهداه ج۷، ص۱۵۸.
۱۶. بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۹، ح۲؛ ص۳۹۹، ح۶۳.
۱۷. همان، ص۲۹۰، ح۳۰.
۱۸. همان، ص۳۰۱، ح۶۶.
۱۹. همان، ص۳۰۴، ح۷۳.


ماهنامه موعود شماره ۳۷

 

 

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *