با بهار در رستاخیز حج

معصومه نجفى مطیعى

آن هنگام که عطر نسیم بهارى در کوچه هاى تنهایى مى پیچد،
آن هنگام که منادى خدا در صور عشق مى دمد، ۱
 و آنگاه که مؤذن، فرا رسیدن صبح دیدار را مژده مى دهد،
زائران روشنى به تماشاى خانه دوست مى آیند،
مسافران غریب، قدم در شهر آشنایى مى نهند
و رهگذران خسته در سایه محبت محبوب مى نشینند.
این چنین است که خدا دست هاى سبزشان را شکوفه باران مى کند تا رویش دو باره خویش را نظاره گر باشند.

و اینک…
با آغاز بهار
و در رستاخیز حج
آسمان چشمان من
دریاى دل و جان تو
و کویر لب هاى او
شادمان و مسرور از نور باران خدا گشته است…
من از هر چه زمستان سرد و بى روح، دل کنده ام تا آتش عشق خدا دلگرمم کند؛
تو فارغ از هر که غریبه است به سوى محبوب آشناى خویش شتابان آمده اى تا دعوت او را لبیک بگویى؛
و او از همه کس خود جدا گشته است تا به دیدار خدا بیاید۲
 من تمام خانه ام را براى میزبانى مهربانترین مهمان از گرد و غبارها زدوده ام؛
تو باغ دلت را براى حضور بهترین باغبان از علف هاى هرز گناه پاک کرده اى؛
و او یک عمر، چشمانش را با اشک ندامت شستشو داده است تا آفتاب عنایت خدا بر دلش بتابد.۳
 من پاکترین لباس هایم را در استقبال از ورود خجسته و مبارک عید پوشیده ام؛
تو با پاکترین و سپیدترین لباس ها احرام بسته اى؛
و او آخرین لباس پاک و سپید خویش را بر تن کرده است. ۴
 
من چشم انتظار زمان موعود تحویل سال نشسته ام؛
تو میقات با خدا را لحظه شمارى مى کنى و خواب از شهر چشمانت گریخته؛
و او بیدارتر از همیشه در وقت معلوم آمده است. ۵
 
من در هیاهوى انبوه مردمان، تنهایى ام را با خدا قسمت مى کنم؛
تو تنهاتر از همیشه تا صحن مقدس خدا و به شوق طواف کعبه راه پیموده اى؛
و او در آستان پاک آفریدگار خویش تنهاترین است، آنچنانکه هنگام آمدن نیز تنهاترین بود.۶
 
من مست از تلاوت آیه هاى روشن و زیباى خدا در آسمان و زمینم،
تو در تماشاى شکوه و عظمت خانه خدا متحیرى؛
و او در مقابل میزان حق و عدالتى که بر پا گشته است غرق در شگفتى است. ۷
 
من با قطره هاى باران رحمت الهى وضو مى گیرم؛
تو از زمزم عشق خدا تبرک مى جویى؛
و او در طلب جرعه اى از زلال کوثر استغاثه مى کند.۸
 
من در سپاس از این همه نعمت بى شمار، سر بر سجده فرود آورده ام و بر پیشانى خاک بوسه مى زنم؛
تو، به شکرانه این زیارت دست بر دعا بلند کرده اى و قنوت را زمزمه مى کنى؛
و او در محراب بخشش خدا، با زمزمه آیه هاى نورانى حمد به معراج مى رود۹ .

آرى…
من رهگذر جاده هاى سبز بهارم؛
تو زائر همیشه مشتاق خانه خدایى؛
و او مسافر دیارى است که بى آبى حیات، جاودانه ماندن را نصیبش مى کند.۱۰
 اینچنین است که خدا آسمان روحمان را ستاره باران مى کند تا طلوع دوباره خویش را نظاره گر باشیم .
 


پى نوشت ها

۱. »و آنگاه که در صور بدمند (و ملائک ندا کنند که) این است روز وعده گاه خلق«. سوره ق (۵۰)، آیه ۲۰.
۲. »آن روز که هر کس از برادرش مى گریزد و از مادر و پدرش و زن و فرزندش هم مى گریزد در آن روز هر کس چنان گرفتار کار خود است که به هیچکس نتواند پرداخت«. سوره عبس (۸۰)، آیه ۳۷- ۳۴.
۳. »آنانکه مرتکب عمل زشت شده سپس از آن عمل بد توبه کردند و به اخلاص ایمان آوردند، خداى تو بر آنها بعد از توبه به یقین بخشنده و مهربان است« سوره اعراف (۷)، آیه ۱۵۳ .
۴. »اى فرزندان آدم ما لباسى که ستر عورت شما کند و جامه هاى زیبا و نرم براى شما فرستادیم و بر شما باد به لباس تقوى که این نیکوترین جامه شماست…«. همان، آیه ۲۶.
۵. »و همه در وعده گاه روز معین محشر جمع مى گردند«. سوره واقعه (۵۶)، آیه ۵۰.
۶. »و محققاً شما یکایک (براى حساب) به سوى ما بازآیید بدان گونه که شما را آفریدیم«. سوره انعام (۶)، آیه ۹۴ .
۷. »و ما ترازوهاى عدل را براى روز قیامت خواهیم نهاد و ستمى به هیچ نفسى نخواهد شد و اگر عملى به قدر دانه خردلى باشد در حساب آوریم«. سوره انبیا(۲۱)، آیه ۴۷ .
۸. »… و خدایشان شرابى پاک و گوارا بنوشاند«. سوره انسان (۷۶)، آیه ۲۱.
۹. »… تنها او را بخوانید و به اخلاص بندگى کنید که ستایش و سپاس مخصوص خداى یکتا و آفریدگار عالمیان است«. سوره مؤمن (۴۰)، آیه ۶۵.
۱۰. »… این روز جاودانى است«. سوره ق (۵۰)، آیه ۳۴.
 

ماهنامه موعود شماره ۳۰

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *