تشنه دیدار

سعید سیدنژاد

در ایّام تابستان یکى از سال‌‌هایى که در نجف اشرف سکونت داشتم به قصد زیارت عسکریین، عجّل‌‌اللَّه تعالى فرجه، عازم سامّرا شدم به‌‌علت عدم آشنایى کافى به راه‌‌ها و نبود علامت و نشانه‌‌هاى دقیق در اواسط مسیر راه را گم کردم و به مقدارى که رمق داشتم در سمتى که احتمال مى‌‌دادم به مرقد سید محمّد (فرزند بزرگوار حضرتامام على النقى، علیه‌‌السلام) منتهى مى‌‌شود به راه‌‌پیمایى ادامه دادم ولى به هیچ نوع علامت امیدوارکننده‌‌اى که مسیر اصلى را نشان دهد برخورد نکردم. از یک طرف چون این مسافرتم مقارن با ماه مرداد بود، هر لحظه بیش از پیش هوا گرم‌‌تر مى‌‌شد و حتى به واسطه حرارت باد گرمى که جریان داشت نمى‌‌توانستم براحتى نفس بکشم، ازطرف دیگر آذوقه و آب مختصرى که برداشته بودم تمام شده بود و درنتیجه این امور و خطرات دیگرى که در آن وضع مرا تهدید مى‌‌کرد ضعف شدیدى بر همه وجودم مستولى شده بود، در شرایطى که تقریباً از زندگى خودم مأیوس بودم احساس کردم سرم گیج مى‌‌رود و حالت بى‌‌هوشى عارض مى‌‌گردد بدون آنکه بتوانم خودم را جمع کنم و در سایه یک سنگى یا بوته علفى و بریدگى یا برآمدگى زمین پناه بگیرم، در همان حال راه رفتن بى‌‌اختیار حالت غشوه مانندى عارض شد و به‌‌صورت به زمین افتادم، دیگر چیزى نفهمیدم.

نمى‌‌دانم چه مدتى در آن حال بودم ولى ناگهان چشم باز کردم دیدم سر مرا شخص خوش‌‌سیما و مهربانى به دامن گرفته است وقتى او متوجه شد که من به‌‌هوش آمده‌‌ام ظرف آبى را که در دست داشت به‌‌طرف لب‌‌هاى من نزدیک ساخت و فرمود: »میل کنید« آب به قدرى خنک و شیرین بود که در طول عمرم آبى به‌‌آن شیرینى و خوش‌‌گوارى نخورده بودم. کم‌‌کم که حال من بهتر شد، سفره‌‌اش را باز کرد. چند قرص نان در آن بود که به من تعارف کرد تا از آنها بخورم. سپس آن شخص بزرگوار به من فرمودند: »در سر و صورتت زیاد گرد و غبار نشسته است حالا بهتر است که در این نهر آب بدنت را شستشو نمایى تا حسابى سرحال بیایى…«

عرض کردم: »در این اطراف من هرچه گشتم کمى آب براى خوردن پیدا نکردم آن وقت شما مى‌‌فرمائید در نهر آب بدنم را شستشو کنم؟« آن مرد عرب در جواب من در حالى که با دست خویش به نقطه‌‌اى اشاره مى‌‌کرد فرمود: »آب این نهر بسیار صاف و گواراست«.

وقتى به آن سمت که ایشان اشاره مى‌‌کرد نگاه کردم با کمال تعجب دیدم نهر آب باصفایى کمى پائین‌‌تر از محلى که ما در آنجا نشسته بودیم وجود دارد. با خود گفتم یعنى این نهر در این نزدیکى‌‌ها بود که من متوجّه آن نشدم و از شدت تشنگى و بى‌‌آبى نزدیک بود بمیرم؟

به‌‌هرحال از این پیشامدهاى عجیب و غریب همینطور هاج و واج مانده بودم که آیا در خواب هستم یا بیدارم و… ناگهان با صداى آن عرب بزرگوار به‌‌خود آمدم که مى‌‌گفت: »اى سید عازم کجا بودى؟« عرض کردم: قصد زیارت عسکریین، علیهماالسلام، را دارم، ولى درصدد بودم تا در مسیر سرى هم به حرم مطهر حضرت سید محمد فرزند بزرگوار امام هادى، علیه‌‌السلام، بزنم که راه را گم کردم.

مرد عرب فرمود: »آنجا مرقد سید محمد است« وقتى به طرفى که او اشاره مى‌‌کرد نگاه کردم دیدم ما درست در قسمت پائین بقعه سید محمد هستیم. یک لحظه با ناباورى به اطراف با دقت نگاه کردم ولى با کمال تعجب دیدم که حق با آن مرد است و من کمى پائین‌‌تر از حرم مطهر سید محمد قرار دارم. با این همه من متوجه این موضوع هم بودم که وقتى راه را گم کردم هنوز چند فرسخ با بقعه سید محمد فاصله داشتم، ولى آنچه غیرقابل انکار بود آن که حالا من در چند قدمى بقعه شریف سید محمد بودم. بدون آنکه بتوانم عکس‌‌العمل خاصى نشان دهم در دل خودم به این حقیقت اذعان داشتم که تمام این صحنه‌‌هایى که هم‌‌اکنون شاهد آنها هستم یک سلسله امور غیرعادى هستند.
در آن فاصله که با مرد عرب همراه بودم صحبت‌‌هاى زیادى در بین ما ردّ و بدل شد، ازجمله امورى که در آن فرصت نصیبم شد اینهاست:

– ایشان به من با تأکید فراوان سفارش مى‌‌کردند که زیاد تلاوت قرآن بکنم.
– قائلین به تحریف قرآن کریم را انکار مى‌‌کردند و افرادى را که احادیث تحریف را جعل کرده‌‌اند نفرین نمودند.
– تأکید داشتند بر گذاشتن عقیقى که اسماء مقدسه چهارده معصوم، علیه‌‌السلام، بر آن نوشته شده است در زیر زبان میّت.
– سفارش به احترام بر پدر و مادر داشتند چه در حال حیات باشند یا نباشند.۲
– تأکید بر تعظیم و تکریم ائمه اطهار، علیهم‌‌السلام، و زیارت بقاع شریف آنها و اولادشان.
– سفارش بر احترام به سادات، حتى به من فرمودند: »قدر خود را به‌‌خاطر انتساب به اهل بیت، علیهم‌‌السلام، بدان و شکر این نعمت را که مایه سعادت و نیکبختى است به‌‌جا بیاور«.
– هم‌‌چنین مرا به خواندن نماز شب سفارش کرده، فرمودند: »اى سید واقعاً حیف است از اهل علم که خود را وابسته به ما بدانند ولى مداومت بر نماز شب نداشته باشند«.
– به خواندن تسبیحات حضرت زهرا، علیهاالسلام، پس از نمازهاى پنجگانه تأکید داشتند.۳
– تأکید بر زیارت امام حسین، علیه‌‌السلام، از دور و نزدیک (اگر نزدیک کربلاست از طریق مشرّف شدن به حرم آن حضرت و اگر این‌‌کار میسر نبود از طریق خواندن زیارت عاشورا و سایر ادعیه و زیاراتى که وارد شده است در همان محلى که سکونت دارد).
– تأکید بر رفتن به زیارت امام‌‌زاده‌‌ها و سر قبر علما و صلحا.
– تأکید بر حفظ خطبه حضرت زهرا، علیهاالسلام.۴
– سفارش بر حفظ خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین، علیه‌‌السلام.۵
– تأکید بر حفظ و دقت در مضمون خطبه حضرت زینب کبرى، علیهاالسلام، که در مجلس یزید آن را ایراد فرمودند.۶
آن مرد عرب علاوه بر مطالبى که بیان شد سفارش‌‌هاى دیگرى را داشتند که به‌‌همین مقدار اکتفاء مى‌‌شود. در اثناء صحبت‌‌ها ناگهان به ذهنم خطور کرد که این مرد بزرگوار با این همه فضل و لطف و محبت چه کسى مى‌‌تواند باشد؟
به محض آن که این مطلب از ذهن من گذشت آن شخص عرب از نظرم ناپدید شد.
من ماندم و حسرت دیدار دوباره و اینکه چرا او را نشناختم تا سر در قدمش گذارم و…
× × ×
آنچه گذشت حکایت دیدار آیهاللَّه العظمى نجفى مرعشى، قدّس سرّه، با امام عصر، علیه‌‌السلام، بود.
گفتنى است که این حکایت را در پاسخ به نامه مرحوم حسین عمادزاده که از ایشان درخواست کرده بودند تا حکایاتى را درباره کسانى که به حضور امام زمان، علیه‌‌السلام، مشرّف شده‌‌اند بیان نمایند به نگارش درآورده‌‌اند.
در عبارات آغازین پاسخ آیهاللَّه نجفى مرعشى این تعابیر به‌‌چشم مى‌‌خورد:
… و بعد به عرض سامى گرامى مى‌‌رساند رقیمه کریمه محترمه زیارت،

از بشارت سلامتى و بقاء توفیق سرکار خوشوقت شدم تلواً چند نفر از اشخاصى که مشرّف به زیارت حضرت ولى عصر، عجّل‌‌اللَّه‌‌تعالى‌‌فرجه، نائل شده‌‌اند ذکر مى‌‌شود، گرچه در وقت تشرّف و درک فوز عظیم آن وجود مقدس را نشناخته‌‌اند. البته مسبوق هستید عده این اشخاص بسیار و کتبى در خصوص آنها تألیف شده از قبیل نجم‌‌الثاقب شیخ مشایخنا النورى و بغیه الطالب ممّن رأى الامام الغایب لمحدث الزمن الاخیر استادنا الحاج الشیخ محمد باقر البیرجندى و غیرهما علاوه بر آنها جمع کثیرى نیز رستگار به این سعادت شده‌‌اند که مجال و حال این شکسته بال مقتضى ذکر آنها نیست و از باب مالایدرک کلّه لا یترک کله فقط اکتفا مى‌‌نمایم به ذکر سه قضیه که در زمان حقیر واقع شده [است].

۱ – سید جلیلى که از اهل علم و قطع به صدق و سداد و تقواى او هست و از خاندان جلیل رسالت پناهى و دودمان مرتضوى، علیه‌‌السلام، مى‌‌باشد نقل مى‌‌نماید که در…

پس از رحلت حضرت آیهاللَّه العظمى نجفى مرعشى برطبق نوشته‌‌هایى که از ایشان به دست آمد معلوم شد که این حکایت‌‌ها هر سه مربوط به تشرّف خود ایشان به حضور امام زمان، علیه‌‌السلام، بوده است، رحمهاللَّه علیه و على اجداده الطاهرین.
والسلام


ماهنامه موعود شماره ۲۷


پى‌‌نوشتها:

۱. سید محمد فرزند بزرگ امام هادى است که در زمان حیات پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند. از وى کرامات بسیارى دیده شده است. همه عرب‌‌ها اعم از شیعه و سنى به آن سید بزرگوار اعتقاد کامل دارند، در ایّام سال به زیارتش مى‌‌روند و به او نذر و نیاز مى‌‌کنند. مرقد او هشت فرسخى سامرا قرار دارد.
۲. احترام به پدر و مادر در حال حیات آنها معلوم است و قرآن از طریق آیاتى چون »وصیّناالإنسان بوالدیه حسناً« به آن اشاره دارد، امّا در مورد اکرام پدر و مادر پس از رحلت آنها روایات زیادى از ائمه اطهار، علیهم‌‌السلام، و پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، وارد شده است که به ذکر دو نمونه از آنها اکتفاء مى‌‌گردد.
حضرت باقر، علیه‌‌السلام، مى‌‌فرمایند:
چه بسا فردى درحال حیات والدین‌‌اش به آنها نیکوکار است، امّا پس از مردن آندو آنان را فراموش مى‌‌کند؛ یعنى براى آنها استغفار نمى‌‌کند، بدهى آنها را نمى‌‌پردازد و… چنین کسى را خداوند عاق والدین محسوب مى‌‌کند…
و عکس این هم صادق است؛ یعنى چه بسا فردى در حال زنده بودن والدینش به جهت بعضى اعمال عاق والدین محسوب شود ولى پس از مرگ آنها از طریق استغفار و خیر و نیکى نمودن بر آنان خداوند متعال او را جز احسان‌‌کنندگان به والدین محسوب نماید.
نقل شده است که روزى مردى از پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، سؤال کرد: آیا پس از مرگ والدین چیزى از حقوق آنها بر عهده فرزند باقى است؟ حضرت فرمودند:
بلى، نماز و استغفار و دعا براى آنها و احترام به دوستان آنان و صله رحم کردن از جمله حقوق والدین است که حتى پس از مرگ آنها باید انجام گیرد…
۳. یعنى پس از تمام کردن هریک از نمازهاى یومیه سى و چهار مرتبه »اللَّه‌‌اکبر« و سى و سه مرتبه »الحمداللَّه« و سى و سه بار »سبحان‌‌اللَّه« بگوید.
۴. آن حضرت این خطبه را با هدف افشاى چهره منافقان و جنایتکاران و تبیین حوادث بعد از پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، و دفاع از ولایت در مسجد ایراد فرمودند. این خطبه را ابن‌‌ابى‌‌الحدید در جلد ۴ شرح نهج‌‌البلاغه صفحات ۹۳ به بعد و طبرسى در احتجاج، ج ۱، صفحه ۱۳۱ به بعد نقل کرده‌‌اند…
۵. این خطبه سومین خطبه از خطبه‌‌هاى نهج‌‌البلاغه است که در ضمن آن على، علیه‌‌السلام، به تحلیل وقایع پس از پیامبر اکرم، صلّى‌‌اللَّه‌‌علیه‌‌وآله، مى‌‌پردازند.
۶. نقل مى‌‌کنند وقتى یزید در حضور افسرا و سایر حاضرین به خواندن اشعار کفرآمیزى چون: »لعبت هاشم بالملک فلا خبرٌ جاء و لا وحى نزل و…« مشغول شد حضرت زینب، علیهاالسلام، جسارت یزید را به سر مبارک امام حسین، علیه‌‌السلام، و همینطور در خواندن این اشعار کفرآمیز تحمل نکرد، درنتیجه در وسط مجلس بدون کوچکترین اعتنایى به تکبر و فخرفروشى یزید به‌‌پا خاسته خطبه‌‌اى را ایراد کردند و در ضمن آن پس از حمد خداوند به افشاء جنایات یزید و معرفى اهلبیت، علیهاالسلام، پرداختند. وجه مشترک هر سه خطبه مورد سفارش امام زمان، علیه‌‌السلام، افشاء جنایات ستمگران و دفاع از ولایت است.
 

همچنین ببینید

پیرمرد قفل ساز

مثل پیرمرد قفل‏ساز دینداری کنید تاامام(ع) به سراغ شما بیایند*یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة‏اللّه‏ ارواحنا فداه را داشت و از عدم ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *