معجزۀ رَبَّنای تو
آقا اجازه! من بنویسم برای تو
داراییام تویی، دل و جانم فدای تو
میخوانمت به حُرمت آوای قُدسیات
جان میدهد به ما نفس آشنای تو
وقتی طلوع میکنی از پشت ابرها
گل میکند زمین و زمان، زیر پای تو
در آسمان دهکده اعجاز میشود
با شعلهای که میدمد از چشمهای تو
برگرد آخرین سفری را که رفتهای
تب کردهاند هر دو جهان در هوای تو
برگرد تا گره بخورد لحظهای به هم
فریاد گریههای من و هایهای تو
آقا بیا که هر کسی از راه میرسد
سر میدهد طنین «انا الحق» به جای تو!
تنها خودت شفاعتمان کُن که این طلسم
وا میشود به مُعجزۀ رَبّنای تو
سیّد مهدی نژاد هاشمی