شعر

قبله عشق
با چشم دل هر لحظه، تماشا کنم ترا
در کوى عشق، قبله زیبا کنم ترا
مجنون رخت گردم و لیلا کنم ترا
»کى رفته اى ز دل که تمنا کنم ترا
کى بوده اى نهفته که پیدا کنم ترا«

خورشید نخوانم که تویى ماوراى نور
در جلوه اى هر آینه و مى شوى ظهور
اى چشم و جان و دل که تویى مایه سرور
»غیبت نکرده اى که شوم طالب حضور
پنهان نگشته اى که هویدا کنم ترا«

چشمان دلرباى تو جان مى برد ز تن
در عشق و غمزه گرى ماهرى به فن
با غمزه گر آتش به دل ما زنى، بزن
»با صدا هزار جلوه برون آمدى که من
با صدا هزار دیده تماشا کنم ترا«

اى کاش کوى دلشدگان مى زدى سرى
تا مى گشودى از سر رحمت به ما درى
اى آنکه از لطافت گل، لطیف ترى
»مستانه کاش در حرم و دیر بگذرى
تا قبله گاه مونس و ترساکنم ترا«

هر شب به یاد روى تو من اقتدا کنم
برگرد روى ماه تو پروانه اى منم
رخصت اگر به حریم تو یابم اى صنم!
»خواهم شبى نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم ترا«

یک ره اگر به سوى من آیى نگار من!
یک دم اگر تو نشینى کنار من
از چهره براندازى از نقاب یار من!
»زیبا شود به کارگه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم ترا«

خورشید را اگر ز کرامت به من دهند
مهتاب را اگر ز سخاوت به من دهند
فردوس را »رضا« به تمامت به من دهند
»طوبى و سدره اگر به قیامت به من دهند
یکجا فداى قامت رعنا کنم ترا«
رضا قاسم زاده

موعود شماره ۲۲

Check Also

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *