منتقم دادگر

محسن قنبریان

۱. طرح مساله
مساله مهدویت از جمله مسایلى است که در روایات اسلامى تاکید بسیارى بر آن شده است. در بین روایات مربوط به ابعاد مساله مهدویت، روایاتى عهده‏دار تبیین «هدف قیام امام عصر»، ارواحنا فداه، مى‏باشند که بطور کلى شاید بتوان این روایات را به دو دسته تقسیم کرد:

الف) روایاتى که هدف ظهور آن حضرت را «پر کردن جهان از عدل و داد» (یملا الارض قسطا و عدلا) و امور مربوط به آن معرفى مى‏کنند که برخى‏123 روایت (۱) و برخى دیگر ۱۳۲ روایت (۲) از مراجع شیعه و سنى در این باره شمرده‏اند.

ب) روایاتى که هدف ظهور آن حضرت را «انتقام خون اباعبدالله‏»، علیه‏السلام، یا انتقام پیامبران و… شمرده و آن حضرت را «الطالب بدم المقتول بکربلا» (3) و امثال آن معرفى مى‏نماید. امام صادق، علیه‏السلام، در ذیل حدیثى طولانى در وصف یاران آن حضرت آورده است «و شعار آنان اینست اى خونخواهان حسین‏»! (یا لثارات الحسین، علیه‏السلام) (۴)

اکنون این سؤال مطرح است که هدف قیام آن عصاره هستى و یگانه عصر، کدام امر است؟ یکى از این دو، یا هر دو؟

آیا هدف آن بزرگوار اولا برگزارى قسط و عدل جهانى و سپس انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت، علیهم‏السلام، است؟ یا یک هدف بیشتر ندارد؟ اگر چنین است آن یک هدف چیست؟

مدعا اینست که آن یگانه عصر در هدف هم یگانه است; هدف او یک چیز بیشتر نیست، آنهم انتقام خون امام حسین، علیه‏السلام، که خود عین برقرارى قسط و عدل جهانى است!

۲. مقدمه
اما بیان اینکه چگونه برقرارى قسط و عدل جهانى همان انتقام خون حسین، علیه‏السلام، است و بالعکس، نیازمند به مقدماتى است که در ذیل مى‏شمریم. (۵)

۲-۱ برقرارى قسط و عدل هدف زمینى ارسال رسل و انزال کتب
برقرارى قسط و عدل هدف زمینى ارسال رسل و انزال کتب است که در پرتو آن کمالات انسانى هم به غایت‏خود خواهد رسید و انسان به کنه عبودیت و قرب ربوبیت نایل خواهد شد. پر واضح است‏برقرارى قسط و عدل فقط در بعد اقتصادى یا سیاسى، اجتماعى و حتى آمیزه‏اى از ایندو و به تنهایى وجهه همت رسولان الهى نیست; اگر نگوییم چنین چیزى اصلا امکان ظهور ندارد مگر بر پایه اعتدلال اخلاقى و بینشى.

بر اساس عدالت اقتصادى و سیاسى گرچه تشکیل حکومت و برقرارى قسط و عدل اقتصادى، سیاسى مورد توجه پیامبران الهى بوده است، اما آنها توجه همه جانبه به عدل و قسط داشته و عدل جامع را طلب مى‏کردند; یعنى هم مبعوث براى «اتمام مکارم اخلاق‏» بوده‏اند (عدل اخلاقى) و هم «قائم بالقسط‏» (عدل اقتصادى سیاسى).

۲-۲ اصالت اعتدال اخلاقى و رابطه آن با عدل اقتصادى، سیاسى
در اینکه رابطه تنگاتنگى بین اعتدال اخلاقى و عدل اقتصادى سیاسى هست، خیلى نیازمند استدلال نیستیم. واضح است اقامه قسط و عدل (اجتماعى، سیاسى و اقتصادى) از غیر عادل (ظالم) محال است، چرا که فاقد شئى نمى‏تواند معطى شئى باشد. برقرارى قسط و عدل لازمه‏اش بودن اعتدال اخلاقى و بینشى در متولیان اقامه چنین چیزى است. و از آنسو نیز بر اساس اصل «من لا معاش له لامعاد له‏» (کسى که معاشش تامین نگردد، معادش نیز راست نیاید)، چگونه ممکن است در زیر یوغ «فرعونها» و «قارونها» که بر هم زنندگان قسط و عدل «سیاسى‏» و «اقتصادى‏»اند، خیل مردم بتوانند به اعتدال اخلاقى برسند؟ روشن است که با «زور» و «زر» ظالمین مردم مستضعف به استثمار کشیده شده و به عبادت غیر خدا رو خواهند آورد و از اعتدال اخلاقى و بینشى روز به روز دورتر خواهند شد که تاریخ گواه بر این مدعاست و از همین رو مبارزه با فرعونها و قارونها از رؤوس برنامه مبارزاتى انبیا براى برقرارى قسط و عدل همه جانبه بوده است.

اما سخن در این است که على رغم این رابطه تنگاتنگ کدامیک اصل است؟ به فرموده شهید بهشتى، رحمه‏الله‏علیه:

در جامعه اسلامى زیربناى همه عدلها، عدل اخلاقى است و حتى عدل اقتصادى و عدل سیاسى به دلیل نقشى که در عدل اخلاقى دارد مورد توجه است. (۶)

سر مطلب در این است که عدل اخلاقى بیش از سایر عدلها با اهداف عالى‏تر خلقت‏سنخیت دارد. توضیح اینکه هدف اصلى خلقت‏یعنى کنه عبودیت و رسیدن به قرب الهى مقدماتى دارد که البته به بیان شهید مطهرى، رحمه‏الله‏علیه، مقدمات آلى (۷) نیستند، بلکه داراى ارزش ذاتى‏اند. از این مقدمات مى‏توان قسط و عدل اقتصادى، سیاسى و هم اخلاقى را نام برد که ارزش آنها بسته به در برداشتن میزانى از هدف عالى در آنهاست. براى مثال نسبت‏به هدف رسیدن به دانشگاه، تحصیلات ابتدایى و راهنمایى و دبیرستان مقدمات‏اند; اما تحصیلات ابتدایى گرچه چیزى نیست که پس از رسیدن به مرحله بالاتر دیگر بى‏ارزش شود و وجود و عدمش بالسویه گردد، بلکه عدم آن مرتبه بالاتر را از بین مى‏برد (دقت‏شود) اما روشن است که به‌اندازه تحصیلات دبیرستان در بر دارنده معلومات دانشگاه نیست; از اینرو مى‏توان گفت تحصیلات دبیرستان اصل است‏یا به تحصیلات دانشگاه نزدیکتر است. (۸) در قسط و عدل هم سخن همینگونه است; گرچه برقرارى قسط و عدل اقتصادى، سیاسى و اخلاقى همه مقدمه رسیدن به قرب الهى هستند اما چون قرب الهى بیش از عدل اقتصادى، سیاسى با اعتدال اخلاقى هم سنخ است، اعتدال اخلاقى در بین این سه، اصل به شمار آمده و آندو و به نوعى مقدمه (البته مقدمه با ارزش ذاتى نه آلى) براى آن مى‏شوند و در مرتبه پایین‏تر قرار مى‏گیرند.

نشانه این اولویت جایى نمود مى‏یابد که به فرض اینها با یکدیگر معارض شوند که با این مبنا «اگر در مقطعى از زمان دیدیم که عدل اخلاقى را باید قربانى کنیم تا به عدل اجتماعى یا عدل اقتصادى برسیم حق نداریم اولویت را به عدل اقتصادى و اجتماعى بدهیم و عدل اخلاقى را قربانى کنیم. (۹)

از اینرو نظام عدالت اقتصادى و سیاسى که مورد توجه مسلم اسلام هم مى‏باشد، باید بر اساس مبانى عدل اخلاقى تنظیم شود و در چارچوب آن به رشد و اعتلا برسد و نه تنها حدود و ثغور آن را تضییع نکند که موجب کمال و بالندگى آنهم گردد.
{mospagebreak}
۲-۳ «قانون‏» و «الگو» لازمه رسیدن به عدل جامع
قانونى که بیانگر رابطه این ارکان با هم بوده و مناسبات بین اینها را براى نیل به هدف اعلى به شکل معتدل و کامل تنظیم نماید، همان شرایع آسمانى و در اسلام; کتاب و سنت‏یا به طور خلاصه «فقه مستند» ما است; اما فقط همین قانون کافى نیست در کنار انزال کتب، ارسال رسل – یعنى تجسم عینى قانون عدل جامع – هم لازم است تا بتوان آن را به اثبات رساند. اقامه قسط و عدل علاوه بر قانون جامع و فراگیر نیاز به قائم به قسط عادل هم دارد که همان مقام امامت است.

۲-۴ نظام اسلامى، نظام امامت عدل نه امام عادل
نظام اسلامى – یعنى نظامى که هدف این جهانى آن اقامه قسط و عدل همه جانبه است – نظامى است مبتنى بر امامت عدل نه امام عادل. بدین معنى که فقط با قرار گرفتن امام عادل در راس هرم قدرت نظام اسلامى تمام نمى‏شود، بلکه باید تمام مخروط قدرت از بالا تا پایین داراى سزاوارى و شایستگى باشد و اصطلاحا عنصر عدالت در همه سطوح حکومت‏سارى و جارى باشد. این نظام را نظام امامت عدل مى‏گویند. (۱۰) به طورى که وزیر و وکیل و استاندار و… هم بسان مرجع تقلید و امام جماعت و… داراى عدالت اخلاقى و بینشى بوده تا بتوانند چارچوب نظام و حرکت آن را بر محور عدل همه جانبه اخلاقى، اقتصادى، سیاسى رهنمون شوند.

۲-۵ ملازمه نظام امامت عدل و رسیدن به عدالت همه جانبه
ممکن است چنین توهم غلطى در بسیارى از اذهان باشد که وزیر و وکیل و… چه لزومى دارد که داراى عدالت اخلاقى و ارزشى باشند او که امام جماعت و مرجع تقلید نیست، همین قدر که کار خویش را بدرستى انجام دهد کفایت مى‏کند! به دیگر سخن اینکه کارگزارى صالح براى کار است که قوانین را مو به مو اجرا کند حال فاسق باشد یا عادل. فرقى نمى‏کند و به حرکت نظام به سوى اهداف الهى خویش ضربه‏اى وارد نمى‏کند!

بطلان این فرضیه ظاهر الصلاح با اندکى تامل و هم نگاه به تجربه طولانى تاریخى واضح مى‏شود. مخروط امامت‏به سان پیکرى است که با بودن یک میکروب در درون آن دیگر اعضا هم مصون نخواهند ماند و به آرامى کل سیستم به سوى فساد میل خواهد کرد که نتیجه آن تصویب قوانین فاسد و ظالمانه یا مغایر با اهداف اصلى نظام و یا اخذ تصمیمات از روى هواپرستى و منافع شخصى و حزبى و… خواهد بود که حرکت کل نظام را به سوى هدف اصلى کند یا منحرف مى‏کند. شهید بهشتى، رحمه‏الله‏علیه، در این باره مى‏فرماید:

در جامعه‏اى که قرار است مردم به سوى اصل جامع هدایت‏بشوند اداره کنندگان آن جامعه باید جامعه را بر محور عدل بگردانند و این در صورتى امکان دارد که مسؤولین خود عادل باشند. آیا عدالت آنها باید در حدى باشد که مقررات را مو به مو اجرا کنند؟ نه، مساله بالاتر از اجراى مقررات است; اگر در او تقوا و ایمان [عدل اخلاقى] نباشد، عملا دیده خواهد شد که قسمتهایى از امور جامعه بر محور غیر عدل مى‏گردد. (۱۱)

۳- تبیین
با بیان این مقدمات کلى اکنون به این مطلب مى‏رسیم که اساسا در واقعه سال ۶۱ هجرى چه روى داد؟ به طور کلى آنچنان که از مضامین روایات و زیارات ماثوره به دست مى‏آید; کربلا تبلور ظلمى بزرگ بود که در مدت زمانى نه چندان دراز به نهایت رشد خود رسید و به شکل مصیبتى هولناک ظاهر گردید. آنچه در سقیفه رخ داد، انعقاد نطفه آن ظلم – یعنى انکار ربوبیت تشریعى خداوند و عوض کردن طرح و نقشه خداوند براى تدبیر آدم و عالم – بود که بعد از پیامبر خدا، صلى‏الله‏علیه وآله، از آن سخن رفته است. (۱۲)

بر اساس قوانین و احکام الهى چنین خواسته شده بود که بعد از پیامبر خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، اهل بیت آن حضرت در مسند حکومت قرار گیرند تا بر اساس «قانون عادلانه خداوند» و «با وجود معصومانه خویش‏» سیاست عباد کرده و جامعه را به سوى قسط و عدل همه جانبه سوق دهند تا در پرتو آن بندگان بتوانند به کمال بندگى خویش یعنى قرب الهى نایل آیند. اما توطئه سقیفه عملیاتى علیه این «طرح خداوندى‏» بود که در پى آن اهل بیت، علیهم‏السلام، از رتبه الهى خویش در عالم اثبات (۱۳) (یعنى این دنیا) سلب شد و به جاى امام عادل، کسانى دیگر بر مسند نشستند و لاجرم مخروط امامت عدل هم تشکیل نشد، بلکه در مخروط امامت فساق و جهال، بسیارى صاحب منصب شدند یعنى اکثر رانده شدگان از مدینه و حزب منحله اموى.

در زیارت شریف عاشورا مى‏خوانیم:

لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها…

با تشکیل این «مخروط امارت جور» واضح بود که حتى با وجود قرآن و تا اندازه‏اى سنت نبوى، کار جامعه بسوى عدل نگرایید و طولى نکشید که ظلم و جور، گسترش یافت. عدالت‏سیاسى نبوى جاى خود را به حکومت فاشیستى اموى داد و قسط و عدل علوى جاى خود را به کاخهاى سبز و سرخ قاسطین بخشید. گرچه این ظلم عظیم همان روزها هم براى عده‏اى اندک تبلورى روشن داشت، اما کربلا عرصه تبلور جهانى و برهنه و عیان شدن این ظلم عظیم و فربه در دوره‏اى کوتاه اما بسیار درس آموز بود که به شکل مصیبتى جانگداز و ابدى و ماندگار تبلور یافت. در این عرصه عادلترین بلکه معصومترین بندگان خدا با وضعى عجیب زیر یوغ فاسدترین افراد به مذبح رفت و فاسقترین و بدکارترین آنها به مسند امارت تکیه زد و مخروط امارت جور را تمکین و گسترش داد.

۴- تکمیل
از بیانات گذشته به دست مى‏آید که آنچه در روایات درباره انتقام امام عصر، ارواحنا فداه، از قاتلین اباعبدالله، علیه‏السلام، آمده است، (۱۴) مراد از انتقام کشتن جانیان کربلا نیست که آنها را مختار ثقفى و امثال او کشتند و از آنها چیزى امروز باقى نمانده است تا کشته شوند. همانا انتقام او واژگونى مخروط امارت جور است که تا عصر ظهور به شکل عظیمى تنومند شده و عالم را گرفته است و نشانه آن هم پر شدن دنیا از ظلم و جور و فساد و تباهى است «ظهر الفساد و فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس‏» (15) که از نشانه‏هاى حتمى ظهور آن حضرت است.

از این رو خصوصیت اصلى «دولت کریمه‏» امام عصر، ارواحنا فداه، «تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله‏» (16) است. یعنى با قرار گرفتن امام عادل در راس «مخروط امامت جهانى عدل جامع‏» زیر مجموعه‏هاى این امام همام هم عادل خواهند بود و آنها اهل واقعى اسلامند و با این مخروط امامت است که با سریان عدل اخلاقى در پیکره آن و درک صحیح قانون الهى عدل جامع (قرآن) و عمل به آن، کار دنیا به سوى عدل و قسط ره خواهد پیمود و این نقطه جمع انتقام خون حسین، علیه‏السلام، و اقامه قسط و عدل توسط امام عصر، ارواحنا فداه، مى‏باشد.

پى‏نوشتها:

۱. مهدى موعود، ترجمه بحارالانوار، ج‏13، على دوانى، ص ۵; منتخب الاثر، آیه‏الله صافى گلپایگانى.

۲. محاضرات فى الالهیات، آیه الله جعفر سبحانى، تلخیص على ربانى گلپایگانى، ص‏566.

۳. صحیفه المهدى، جواد قیومى اصفهانى، ص ۲۱۸; مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمى، دعاى ندبه.

۴. مهدى موعود، على دوانى، ص ۱۱۰۰.

۵. مقدمات این بحث‏بااستفاده از سخنان حکیمانه استاد ارجمند شهید آیه‏الله بهشتى تنظیم شده است.

۶. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى‏»، شهید بهشتى، روزنامه جمهورى اسلامى، شنبه ۴/۴/۷۳، ص‏13.

۷. مقدمات آلى مقدماتى هستند که پس از رسیدن به هدف فاقد ارزش هستند مثل مقدمه بودن سنگ براى رد شدن از رودخانه که ارزش آن فقط براى رد شدن است و با رسیدن به آن سوى رودخانه دیگر براى ما ارزشى ندارد.

۸. براى توضیح بیشتر ر. ک: وحى و نبوت، شهید مطهرى، فصل هدف بعثتها.

۹. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى‏»، شهید بهشتى.

۱۰. براى توضیح بیشتر ر. ک: مقاله «عدالت در جامعه اسلامى‏»، شهید بهشتى، و مقاله مکتب و تخصص از ایشان.

۱۱. مقاله «عدالت در جامعه اسلامى‏»، شهید بهشتى.

۱۲. براى نمونه ر. ک: زیارت عاشورا، مفاتیح الجنان.

۱۳. توجه به این نکته مهم است که رتبه اهل بیت در عالم اثبات دفع شد نه در عالم ثبوت، چراکه آنها عندالله و در نفس الامر برترین بندگان خدا و هم والیان اویند اما در عرصه دنیا بسا که مقام آنها درک نشده و تا یک همشهرى عادى در چشم مردمان تنزل یابند.

۱۴. براى نمونه مرحوم کلینى در کتاب شریف اصول کافى، ج ۲، ص‏366-367، روایتى از امام صادق، علیه‏السلام، نقل مى‏فرماید که: «چون کار حسین، علیه‏السلام، چنان شد که شد (اصحاب و جوانهایش کشته شدند و خودش تنها ماند) فرشتگان به سوى خداوند شیون و گریه برداشتند و گفتند: با حسین، علیه‏السلام، برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند؟ پس خداوند شبح و سایه حضرت قائم، علیه‏السلام، را به آنها نمود و فرمود با این انتقام او را مى‏گیرم‏».

۱۵. دعاى عهد، مفاتیح الجنان; عبارت مزبور بخشى از آیه قرآن است که در این دعا آمده است.

۱۶. دعاى شریف افتتاح، صحیفه المهدى، جواد قیومى اصفهانى، ص ۲۴۴; و هم مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمى; ترجمه این فراز دعا چنین است: (خدایا ما مشتاق آن دولت کریمه‏ایم که) با آن اسلام و اهلش را عزت بخشیده و نفاق و اخلش را ذلیل و خوار گردانى. 

 مجله موعود شماره ۱۹

همچنین ببینید

به ما نگفتند…

سید مهدی شجاعیگفتند: تو که بیایی خون به پا می کنی،جوی خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.درست مثل اینکه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *