خانواده آسمانی

1193f93d590ab70b335fd829a29c10a1 - خانواده آسمانی

بحث درباره ضرورت آشنایی با وطن و مقصدمان بود و اینکه بدانیم اصل و ریشه ما چیست؟ چگونه به اینجا آمده‌ایم؟ قبلاً کجا بودیم؟ و به کجا خواهیم رفت؟ گفتیم اگر خانواده آسمانی خویش را پیدا نکنیم و صرفاً با خانواده زمینیمان زندگی کنیم، در بازگشت به نظام ابدی و نزد آن خانوادۀ آسمانی، اگر با آنها در دنیا انس و آشنایی نداشته باشیم، باعث جدایی ما در نظام ابدی و خانواده آسمانی ما می‌شود. آنچه که در اسلام و در نظام دنیایی و آخرتی به عنوان خوشبختی طرّاحی شده است، منوط به فهم، کشف و ارتباط با خانواده آسمانی افراد است. هر قدر ارتباط انسان با خانواده آسمانی‌اش بیشتر می‌شود، حجم شادی و آرامشش بیشتر می‌شود. به همین دلیل اگر کسی دچار غصّه، اضطراب و گرفتاری شده است، یقیناً از اصل و وطن خود و خانوادۀ آسمانی‌اش دور شده است. هر قدر انسان به این خانواده نزدیک‌تر می‌شود، به اصل و ریشه خود نزدیک‌تر شده است؛ هرقدر انسان خود را در پناه آنها قرار دهد، در امان‌تر و آرام‌تر، شادتر و خوشبخت‌تر است.

همه گرفتاری‌ها و بدبختی‌ها، غصّه‌ها و تحقیر شدن‌ها به این دلیل است که از حامیان حقیقی خود فاصله گرفته‌ایم؛ یعنی دست آنها را از کمک به خودمان کوتاه می‌کنیم و می‌خواهیم با اکتفا به توانایی‌ها و هوش خود کار کنیم.
اگر می‌توانیم راحت عبادت کنیم، حرم برویم و زیارت کنیم این در ضمیر ما است که شب به خانه‌هایمان بر می‌گردیم. مثلاً اگر به کسی بگویند امشب جایی را ندارید که برگردید؟ این شخص فکر می‌کند که اگر از اینجا خارج شدم به کجا پناه ببرم؟
در حرکت به سمت ابدیّت این مسئله بسیار مهم است. بزرگ‌ترین اشتباه ما این است که فکر می‌کنیم که شوهر، خانه، فرزند، پدر و مادر موجب امنیّت و آرامش هستند. دل انسان، طالب آرامش است و با داشتن خواهر، مادر، پدر، همسر، شغل و خانه به آن آرامش نمی‌رسد؛ بلکه اصل و ریشۀ خود را می‌خواهد و تا زمانی که پیوند با خانوادۀ آسمانی ایجاد نشود ناآرامی، درگیری، طلاق، گرفتاری و دعواها دامن‌گیر انسان است، اگر انسان ارتباطش را با اصل و ریشۀ خود قطع کند، دیگر نمی‌داند که کیست؟ در نتیجه نمی‌تواند خوب فکر کند و تصمیم بگیرد.
در این زمینه تعبیر فوق العاده زیبایی از امیرالمؤمنین(ع) است که: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَقَلَ وَ مَنْ جَهِلَهَا ضَلّ‏؛ ۱ هر که شناخت نفس خود را، دانا شد و هر که ندانست آن را، گمراه شد..» کلمۀ عقل، یعنی تعقلّش طبیعی است و عقلش به کار می‌افتد؛ یعنی در انتخابات، ارتباطات، رفتارها و افکار که سازندۀ دنیا و آخرت انسان می‌باشند، می‌تواند معقول عمل کند.
قرآن می‌فرماید:
«وقتی به جهنّمی‌ها می‌گویند: چطور شد که شما جهنّمی‌شدید؟ آنها پاسخ می‌دهند: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ و گویند: اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقّل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم.» سعیر از بدترین جایگاه جهنّم است و جهنّم، محصول بی‌عقلی و خوب فکر نکردن می‌باشد.»
انسان وقتی خودش را زن یا مرد معنا می‌کند و از تولّد تا مرگ را می‌نگرد، چون این نگاه به خود، اشتباه می‌باشد در نتیجه هر تصمیمی‌که می‌گیرد اشتباه است؛ حتّی انسان فکرش را به کار می‌اندازد و نقشه می‌ریزد؛ ولی موفّق نمی‌شود. آیا از خود پرسیده‌ایم که چرا از هر چهار ازدواج سه تا از آنها دچار شکست می‌شوند؟ مگر اینها عقل ندارند؟ در حالی که ۷۰ درصد از این افراد مدرکی بالاتر از دیپلم دارند؟ چون عقل مبتنی بر شناخت صحیح نمی‌باشد؛ بنابراین فرد دچار آسیب می‌شود. بنابراین برای اینکه بتوانیم در دنیا آرام، شاد و قدرتمند زندگی کنیم باید خود را به خانوادۀ آسمانیمان برسانیم و پناه بگیریم. در «زیارت عاشورا» می‌خوانیم «ان یجعلنی معکم فی الدّنیا و الاخرۀ؛ آرزویم و دغدغه‌ام این است که با شما (خانوادۀ آسمانی‌ام) باشم.» این نباید یک شعار یا یک دعا باشد که من فقط این دعا را بخوانم، خواندنی نیست؛ بلکه خواستنی می‌باشد. انسان باید برای اتّصال به خانواده آسمانی‌اش، خود را به زحمت بیاندازد و این اتّصال، خیرات و برکات زیادی را همراه دارد که می‌توانیم این را در وجود خود هر لحظه احساس کنیم.
حضرت می‌فرمایند: «من جهلها ضلّ؛ کسی که خودش را نمی‌شناسد، گمراه می‌شود.» انسانی که خود را اشتباه معنا می‌کند تمام ساختار بلندای وجودش را نمی‌تواند ببیند و خود را از تولّد تا مرگ معنا می‌کند و به وفات و برزخ و به آن عالم عظیم که میلیاردها برابر از این دنیا بزرگ‌تر، جذّاب‌تر، شیرین‌تر و پیشرفته‌تر است، فکر نمی‌کند. مثل جنین که وقتی به آن گفته می‌شود قرار است چند روز دیگر وارد عالمی‌بزرگ‌تر، پیشرفته‌تر و کامل‌تر از رحم مادر شود، او نمی‌تواند درک کند؛ ولی جنین سالم خودش را برای دنیا آماده کرده است؛ یعنی برای فرکانس‌ها، گوش درست کرده، برای طول موج، چشم ساخته و برای هوایش، دستگاه تنفّسی ساخته است.
اگر انسان بفهمد که چند ساعت دیگر وارد چه عالم با عظمتی می‌شود، دنیا برایش جز یک رحم بسیار کوچک نیست. پس با این دید انسان می‌تواند انتخاب ارتباط افکار و ارتباط صحیحی داشته باشد.
امیرالمومنین، علی(ع) می‌فرمایند: «لا تجهل نفسک فانّ جاهل نفسه جاهل لکلّ شی؛ ۲ نسبت به خودت جاهل نباش، چون کسی که خودش را نمی‌شناسد، هیچ چیز را نمی‌شناسد.» داستان زندگی بشر امروز همین است که با این همه پیشرفت علمی، در بدترین شرایط و وضعیّت روحی و جسمی و اقتصادی و فرهنگی قرار دارد؛ زیرا اساس پیشرفت علوم، مبتنی بر شناخت نفس انسان نیست.
اینکه حضرت تأکید می‌کنند که شما به جای اینکه حجم زیادی عبادت کنید، بیشتر فکر کنید؛ یعنی خودت را بشناسی از کجا آمده‌ای، در کجا هستی و به کجا خواهی رفت. حضرت در فرمایش بند دیگری می‌فرمایند: «من لم یعرف نفسه بعد ان سبیل النجاه و خبط فی الضلال و الجهالات؛ ۳ هر کس خودش را نمی‌شناسد از راه نجات دور می‌شود و در گمراهی و جهالت‌ها قدم می‌گذارد.» انسان اگر نداند برای چه زمانی می‌خواهد تصمیم بگیرد، تصمیم‌هایی که می‌گیرد همه به ضررش می‌شود؛ زیرا نگاه اشتباه به خود، تصمیم اشتباه به خود می‌آورد. آن هم برای خود نیست؛ بلکه برای ناخود است؛ یعنی بخش طبیعی انسان می‌باشد.
میزان غصّه، دل‌شوره، ترس و اضطراب‌های انسان، به فاصله‌اش با خود حقیقی مربوط است، هر چقدر فاصله با خود حقیقی کم شود، سطح اضطراب‌ها، ناآرامی‌ها و غصّه‌ها کم می‌شود. هر چقدر فاصله با خود حقیقی بیشتر می‌شود، مشکلات بیشتر می‌شود. این یک قاعده و فرمول بسیار مهم است. وقتی با خود حقیقی انس بگیریم محتاج عاطفه، توجّه، نگاه و محبّت کسی نیستیم؛ زیرا همۀ وابستگی انسان به خارج از خود به دلیل، نشناختن خود حقیقی است؛ چون خود حقیقی انسان فوق‌العادّه اهمّیت دارد که خداوند در این باره در قرآن می‌فرماید: «همۀ آنچه که در آسمان و زمین است تسخیر شما کردم.» «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاًً؛ ۴ همۀ آنچه در زمین است، برای شما خلق کردم.»
خود حقیقی آن‌قدر بزرگ است که می‌فرماید: «آن موقع که با امام حسین(ع) صحبت می‌کنید به کمتر از مقام امام حسین(ع) راضی نشوید.» «اسئله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله؛ به آن مقامی‌که تو داری می‌خواهم برسم.» اگر انسان به خود چنین نگاهی داشته باشد دیگر تحقیرپذیر و غصّه‌دار نمی‌شود.
و بدبختی‌ها، زودرنجی‌ها، حسّاسیت و احساس پوچی برای این است که با خود حقیقی رابطه نداریم. هر چقدر با خود حقیقی رفیق شویم شادتر، خوش اخلاق‌تر و آرام‌تر می‌شویم؛ اینکه می‌فهمیم هر بار عصبانیّت، زودرنجی و ناراحتی، حجم زیادی فشار قبر برای ما ذخیره می‌کند.
انسان وقتی از خود طبیعی‌اش فاصله می‌گیرد و با خود حقیقی‌اش آشنا می‌شود دَرِ خیرات و آرامش به رویش باز می‌شود و چیزی که خیلی سخت است برای او آسان می‌گردد. اگر انسان از کسی تنفّر و کینه دارد به این علّت است که از خود فاصله گرفته است. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاء؛ ۵ هر چه ایمان بنده‏ای افزایش یابد، علاقه و محبّت وی هم، نسبت به زنان (خود) افزایش می‏یابد.» انسان زمانی می‌تواند به دیگران محبّت بورزد بدون اینکه نیازمند عاطفۀ کسی باشد که با خود حقیقی پیوند برقرار کند تا انسان اسیر خود طبیعی است نمی‌تواند حقیقتاً کسی را دوست داشته باشد. اگر هم کسی را دوست بدارد، طبیعی است؛ یعنی برای خود می‌خواهد که خودخواهانه است؛ زیرا خودش را نمی‌شناسد و با خودش قهر است. اگر من با خانوادۀ آسمانی‌ام آشتی کنم این خانواده بسیار مرا سرشار از محبّت و عاطفه می‌کنند که دیگر محتاج کسی نیستم.

از مهرت ای خورشید جان
چون ذرّه‌ام هر سو روان
مجذوب حسن دیگران
ای ماه خوبان نیستم
حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «من شغل نفسه بغیر نفسه تحیر فی الظلمات و ارتکب هلکات؛ ۶ کسی که خودش را به غیر خود مشغول کند، در ظلمات و تاریکی‌ها متحیّر می‌مان .» و دائماً مرتکب کارهای خطرناک و بدبختی‌ها و هلاکت‌ها است. بنابراین انسان باید از هر چه که تعلّق دارد و موجب غفلت او می‌شود، فاصله بگیرد تا با خانوادۀ آسمانی‌اش آشتی کند.
«و الحمدلله رب العالمین»

پی‌نوشت‌ها:
۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص ۵۲.
۲. تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص ۲۲۳.
۳. همان، ص ۲۳۳.
۴. سورۀ بقره (۲)، آیۀ ۲۹.
۵. النوادر راوندی، ص ۱۳.
۶. الطرائف الحکم یا اندرزهای ممتاز، ج ۲، ص ۵۸.

 

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *