السلام علیک یا داعى الله و ربانىّ آیاته
سلام بر تو اى خواننده خلق به سوى حق
و اى پرورش گر آیات خداوند
این جمله – که نخستین سلام خاص بر آن وجود مقدس است – متضمن دو صفت از اوصاف کمال حضرتش مى باشد:
۱- داعى الله
۲- ربّانىّ آیاته
صفت اول داعى الله است. داعى اسم فاعل است؛ به معنى خواننده و دعوت کننده که در اینجا به مفعول اضافه شده است؛ یعنى، اى کسى که خدا را مى خوانى؛ اى خواننده خدایى. ممکن است به مفعول دوم اضافه شده باشد و مفعول اول در تقدیر و حرف جرّ حذف شده باشد؛ یعنى اى کسى که بندگان خدا را به سوى خدا مى خوانى و دعوت مى کنى. هر دو احتمال و معنى در این جمله مناسب است و هر کدام از آنها بیانگر کمالى است از کمالات آن بزرگوار؛ یکى کمال لازم و دیگرى کمال متعدّى.
کمال لازم صفت نفسانى آن وجود مقدّس است که پیوسته در حال دعا و خواندن ذات قدّوس الاهى است. کمال متعدى مقام داعَویّت و دعوت نمودن و خواندن خلق است به سوى حقّ. آن حضرت در هر دو عصر غیبت و ظهور به نحوى به این مقام قیام نموده این وظیفه بس خطیر را ایفا مى نماید.
آرى او داعى الله و داعى الى الله. او ختم خاندانى است که دعاه الى الله و خوانندگان خلقند به حقّ.
از این رو که نخستین سلام به آن وجود مقدس به عنوان داعى الله ذکر شده استفاده مى شود که مقام داعویت برترین مقامى است که حضرتش حائز گردیده است؛ زیرا این مقام مجمع مقامات و در بردارنده کمالات بسیارى است که در سایه آن مقامات و کمالات، خداوند – جلّ و عزّ – این مقام را عنایت مى فرماید. هر کس نمى تواند داعى الله باشد. داعى الله کسى است که از جهل و خطا و لغزش و نادانى محفوظ و مصون است و الّا داعى الله حقیقى نیست. همچنین داعى الله باید عالم بالله باشد و الّا نمى تواند داعى و خواننده و رساننده خلق به خالق باشد. چگونه کسى مى تواند به چیزى که نمى شناسد و علم ندارد دعوت کند؟ نتیجتاً از خود این جمله مى توان مقام عصمت و قداست و علم وآگاهى مطلق آن حجّت مطلقه حقّ و داعى الله مطلق را استفاده کرد.
گفتیم مقام داعویت – که نخستین مقام مذکور در این زیارت شریفه است – مى تواند از بالاترین و برترین مقامات آن صاحب مقامات جامعه باشد؛ زیرا از سال ۲۶۰ هجرى تا به حال و از حال تا آن زمان که اراده حقّ متعال به حیات آن حقیقت حیات تعلق گرفته است، صاحب مقام داعى اللهى بوده و هست و خواهد بود. او از همه دعاه الى الله در این مقام بیشتر جا داشته و دارد که آباء گرامى و اجداد طاهرینش هر کدام چند سالى بیش تکیه گزین این مسند نبودند.
صفت دوم در این سلام، ربانىّ آیاته مى باشد. خوب است ابتداءً معناى ربانى را بیاوریم تا مفاد این سلام بهتر روشن شود. مرحوم طریحى گوید:
در کشّاف آمده است که ربّانى کسى است که تمسّکش به دین و اطاعت خداى – تعالى – محکم و شدید باشد. در قاموس است که خداپرست خداشناس را ربّانى گویند. طبرسى گوید: کسى که امر مردم را اصلاح و تدبیر نماید (چنین خوانده مى شود)… در حدیث که وارد شده است: »لا علم إلّا مفن عالمف ربّانىّف«؛ علمى نیست مگر از عالم ربّانى. مقصود کسى است که علمش موهبتى است و حق – تعالى – فرمان یادگیرى از وى را داده باشد یا آنکه راسخ و پابرجاى در علم است یا کسى که جز خدا چیزى در طلب علم در نظر ندارد یا کسى که به دین خدا پاى بند است.
گفته اند: ربّانى منسوب به ربّ است که الف و نون براى مبالغه به آن اضافه شده [یاى آخر آن یاى نسبت است]. بعضى آن را از ربّ به معنى تربیت گرفته اند.۱
با توجه به آنچه در معناى ربّانى آوردیم، این جمله را مى توان چنین معنى کرد:
سلام بر تو اى کسى که در میان آیات پروردگار و نشانه هاى او پیوند و ارتباط با دین و طاعت حقّ از همه بیشتر است تا آنجا که خودت نفس دین هستى و اطاعت از تو اطاعت از خدا است. سلام بر تو اى کسى که مربّى و تربیت کننده آیات حق متعالى.
بنا بر این معنا، جمله بیانگر مقام منیع ربّانى آن وجود مقدس نسبت به همه آیات خلقت مى باشد. خداوند سبحان تربیت و پرورش جمیع آیاتش را بجمیع معنى الکلمه به خاندان رسالت، علیهم السلام، اضافه نموده است.
امروز این مقام شامخ و منصب والا به آن امام همام اختصاص دارد. تنها کسى که بر اریکه ربّانیت حقّ به حق تکیه زده و تربیت و پرورش تمام آیات حقّ به کف با کفایت او سپرده شده آن وجود مقدس است.
ممکن است در توضیح این جمله چنین بگوییم:
با توجه به اینکه تمام آیات خلقت و آفریده هاى آفریدگار مى توانند نمایانگر او باشند و او را نشان دهند و آیه ربّ قرار گیرند، آن وجود مقدس ربّانى آیات است؛ ربّ النوع آیات حق است و از همه آیات آیتیّتش بیشتر و از همه نشانه ها نشان دارتر است. این هم از عجائب آیات است که آیتیّت آیه اى بى نشان – که کسى نشانى از او ندارد و جایش را نمى داند – از همه آیات بانشان – در مقام معرفى خلّاق سبحان و خداى مهربان بیشتر باشد تا آنجا که ربانى آیات او قرار گیرد. سلام بر تو اى کسى که از همه بیشتر خدا را نشان مى دهى.
آخرین احتمالى که در معناى این جمله به نظر مى رسد این است: سلام بر تو اى ربّانى؛ اى نشانه خداگونه؛ اى آیه هستى؛ نشانه هستى؛ اى مخلوق هستى؛ آیه و نشانه و مخلوق و بنده اى خداگونه و خدانشانه؛ با حفظ جهت مخلوقى و امکانى و حدوثى و همه آنچه در چنین مقامى باید لحاظ شود که: »لا فرق بینک و بینها إلّا أنّهم عبادک و خلقک؛ فتْقفها و رتقفها بیدک…«.۲
تو آیه اى هستى که جلوه ذوالآیه دارى؛ مخلوقى هستى که از خالق نشان دارى؛ تو خدا نشان دهى. خدا که دیده نمى شود. او با هیچ کدام از حواس ظاهرى و باطنى درک نمى گردد. باید تو را دید که وجه الله اى؛ با تو سخن گفت که افذفن الله اى؛ از تو حرف شنید که لسان الله اى. این جا قلم در مى ماند که چه بنویسد تا از دائره و مرز بیرون نرود و سرشکسته نگردد!
پى نوشتها:
×. برگفته از کتاب »سلام بر پرچم افراشته«، تألیف: سید مجتبى بحرینى
۱. مجمع البحرین ۲: ۶۵ ماده ربب.
۲. مصباح المتهجّد: ۷۴۰ (از توقیع شریف دعاى ماه رجب).
ماهنامه موعود شماره ۱۶