مرتضى مهدوى
چرا «یک سبو عطش »؟ ابتدا مى خواستم نام این نوشتار را «در جستجوى عشق » بگذارم; تا بگویم:
اولا: «دعا براى تعجیل فرج » امام عصر، علیه السلام، جدا یک «جستجو»، «طلب » و «خواستن » است; جستجو از اعماق وجود، و ژرفاى فطرت.
و بگویم:
دعاى فرج، نشان آن است که انسان، «گمشده » دارد و به جستجوى آن مى پردازد.
به جستجوى آرمانى بلند
هدفى بس ارجمند
و غایتى بزرگ، الهى و انسانى
و بگویم:
دعا براى تعجیل فرج، یک حرکت مبارک، آگاهانه و آرمان گرایانه براى فراهم آوردن زمینه هاى تحقق آن هدف و غایت عظیم است. و جوششى است از متن عواطف و احساسات پاک انسانى، و عقاید و آرمانهاى مقدس مکتبى.
و مبارزه و کوششى والا و ژرف; که انسان منتظر و معتقد به مکتب ولایت را در مسیر صلابت و استقامت قرار مى دهد.
و ثانیا:
بگویم که «عشق »، خلاصه و عصاره «این همه » ارزش است و فضیلت، و آگاهى و کرامت; در واقع، همان «گمشده » انسان و جهان.
به دیگر سخن، اگر بخواهیم آن همه فضیلت و ارزش و مبارزه را در «یک کلمه » بیان کنیم، شاید بتوان آن را به «عشق » تعبیر کرد.
و بنابراین:
«در جستجوى عشق » بیانگر گوشه اى از معانى و ابعاد عمیق «دعا براى تعجیل فرج » و «حکایتگر جلوه اى از فرهنگ مهدویت »، است.
اما سپس نام «یک سبو عطش » به ذهنم نشست.
و همین را انتخاب کردم، تا بگویم:
دعاى تعجیل فرج، «آن همه » است همراه با یک «عطش ». «آن همه » است با محتوایى آگاهانه تر، مشتاقانه تر و سازنده تر.
و بگویم:
رسیدن به زلال حیات آفرین عشق، تشنه کامى مى طلبد. براى نیل به «ماء معین » (۱) و «عین الحیاه » (۲)، باید سبویى از عطش نوشید.
باید تشنه شد تا به «کوثر» رسید.
و باید شناخت، تا تشنه شد.
و «دعاى تعجیل فرج »، تبلور این شناخت و عطش است.
و بگویم:
«یک سبو عطش » نشان تشنگى کسى است که براستى ظهور امام عصر، علیه السلام، را از خداوند مى طلبد و از عمق وجود براى آن حضرت دعا مى کند.
و اگر بپرسى: تشنه چه؟
مى گویم:
تشنه همه آرمانهاى انسانى;
تشنه حق و فضیلت و عدالت;
تشنه پایان یافتن ظلم و ستم از پهنه تمام گیتى;
تشنه تجلى زیباترین جلوه هاى خیر و خوبى و والایى;
و رشد و تکامل معنوى;
و اسماء و صفات ربوبى.
و بگویم:
بیاییم این تشنگى و عطش را «درک و احساس » کنیم.
چه; ما انسانها همه، به فطرت خویش تشنه این زمزم زلال عشق هستیم، اما به آن توجه نداریم و احساسش نمى کنیم!
پس بیاییم آن را احساس کنیم!
و چون احساس کردیم، آن را از خداوند درخواست کنیم; «او» که بیاید، کام تشنه جهان را جرعه جرعه حق و عدالت، و جان عطشناک انسان را سبو سبو عشق و صمیمیت و آرامش خواهد نوشاند;
زیرا او:
«آب گواراى تشنه کامى انسانها» (۳) است;
و «ابر بارنده » (۴) خوبیها و والاییها;
و «باران پر بار» (۵) پاکیها و صمیمیت ها;
و «چشمه سار جوشان » (۶) ارزشها;
و «آبشار» (۷) زلال سپیدیها و کرامتها;
و «بهشت » (۸) جان آدمها.
و بگویم:
یک «بحر» در این «سبو» جا گرفته است:
و من مى دانم تو خواننده خوب و صمیمى، دوست دارى به حریم «این بهشت » قدم نهى; پس با هم بدان سو مى رویم.
طرح مساله
طرح مساله، به اشارت چنین است:
الف) بر کسى پوشیده نیست که مکتب امامت و ولایت در اسلام ناب، از اهمیتى حیاتى و جایگاهى بس بلند برخوردار است. اسلام بدون ولایت، آسمانى بى خورشید و پیکرى بى جان بیش نیست.
ب) و در این مکتب، «مهدویت » به همان اندازه مهم، ژرفناک و ارجمند است.
اعتقاد به «مهدى موعود» و منجى بشریت در اسلام، خود، یک «فرهنگ » است. اندیشه و آرمانى است که با سرنوشت اسلام، سعادت و سیادت مسلمین، آینده جهان و بشریت، و هدف آفرینش، ارتباطى اصیل و تنگاتنگ دارد.
در این مبانى، اکنون سخنى بیشتر نداریم و چنانکه گفتیم به اشاره مى گذریم.
ج) و این فرهنگ خود، از گستره و ابعادى وسیع برخوردار است و مى سزد که هر یک، به ژرفایى و زیبایى روشن شود و در خور تفصیلى شایسته تبیین گردد; همچون:
معرفت، حجت، غیبت، انتظار، حیات و مرگ جاهلى، تشکیل حکومت، وظایف و مسؤولیتهاى زمان غیبت، نشانه هاى ظهور، حقوق امام عصر، علیه السلام، بر شیعیان، ارتباط با آن حضرت، دیدار آن وجه دل آراى الهى و بسیارى از موضوعات دیگر.
در این میان، موضوع «دعا براى فرج امام عصر، علیه السلام » جایگاه و اهمیتى ویژه دارد، زیرا:
اولا: با بسیارى از آن گستره و ابعاد متنوع فرهنگ مهدویت، ارتباط دارد; با: ایمان، معرفت، محبت، وظایف و مسؤولیتهاى زمان غیبت، و جوهره اصیل این فرهنگ یعنى «انتظار»; و بنابراین مرتبه اهمیت آن به همین تناسب، ارتقا مى یابد.
ثانیا: به صورت کاملا جدى در تحقق زمینه هاى ظهور و تسریع آن، تقش و تاثیر دارد; یعنى حقیقتا موجب جلو افتادن ظهور مى شود.
و ثالثا: به طور اکید، مورد التفات و دستور خود امام عصر، علیه السلام، و دیگر ائمه، علیهم السلام، بوده است.
امام عصر، علیه السلام، فرموده اند:
و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم. (۹)
براى تعجیل در فرج و ظهور «بسیار دعا کنید»، زیرا گشایش و فرج شما نیز در همان است.
«طرح مساله » را به سخنى دیگر، این گونه نیز مى توان ارایه نمود که:
اصل مهدویت و حتمیت و قطعیت ظهور امام عصر، علیه السلام، و آمدن منجى بشریت، یک موضوع است، و اینکه چه کنیم این ظهور و آمدن، زودترواقع شود، موضوعى دیگراست.
اولى صرفا تدبیرى است الهى; اما دومى دقیقا و مستقیما با مسؤولیتها و عملکرد منتظران و انسانهاى معتقد به آرمان ظهور، ارتباط دارد.
در این راستا، مساله «دعا براى تعجیل فرج » بخصوص با توجه به ابعاد ژرف و عمیق آن، نمود بسیار مهمى از موضوع دوم است.
علاوه بر این، آن گاه که «تحلیلها و خاستگاههاى » دعا براى تعجیل فرج نیز مورد بررسى قرار گیرد، ارزش و اهمیت موضوع مزبور، بسیار روشنتر خواهد شد.
اما…
اما متاسفانه، این موضوع بسیار مهم، (۱۰) به دلیل وجود زمینه هایى چند، هیچ گاه اهمیت و جایگاه خود را در اذهان باز نیافته، و در جامعه و حتى در میان دوستداران و ارادتمندان امام عصر، علیه السلام، مورد فراموشى، بى توجهى و بى مهرى قرار گرفته است.
برخى از این زمینه ها عبارت است از:
۱- تحریف مساله «انتظار»
تحریف مساله «انتظار» و وجود بینشهاى نادرست و انحرافى در این زمینه، موجب گشته که مفهوم عمیق و بلند «دعا براى تعجیل فرج » نیز اهمیت و جایگاه خاص خود را از دست بدهد.
در این ارتباط، عده اى فقط به تشکیل مجالس دعا پرداخته و از ابعاد اصلى و سازنده آن غفلت مى ورزند.
برخى دیگر نیز، بعکس، تنها به ابعاد حماسى و انقلابى انتظار توجه کرده، ابعاد عاطفى و معنوى آن را به دست فراموشى سپرده و به مساله «دعا براى تعجیل فرج » رغبتى نشان نمى دهند.
این هر دو گروه، تلقى و نگرشى یک بعدى و ناقص نسبت به انتظار فرج، و در نتیجه به دعا در این زمینه، دارند.
۲- عدم درک و تبیین مفهوم دعاى فرج
عامل دیگر، در واقع، عدم درک درست و عدم تبیین صحیح و عمیق اصل مفهوم دعاى فرج است.
در حقیقت این عامل، زمینه ساز آن دو بینش و نگرش ناقص و نادرستى است که در بالا ذکر شد.
باید اذعان کرد که مفهوم صحیح دعا براى تعجیل فرج و ابعاد محتوایى آن، تاکنون براى جامعه بیان نشده است; جایى که اصل مساله انتظار به چنین سرنوشت تاسفبارى دچار شده باشد، دیگر در مورد یکى از فروع آن، شگفت نخواهد بود.
به هر روى، بر تمامى ارادتمندان و منتظران امام عصر، علیه السلام، مى سزد که نسبت به این مساله، شناخت و درکى صحیح و جامع پیدا کرده و نقش و تاثیر مهم آن را دریابند و در عمل از آن غفلت نورزند.
۳- برخورد نادرست با فرهنگ مهدویت
عامل دیگرى که نه تنها سخن گفتن و تبلیغ در مورد دعاى تعجیل فرج، بلکه گاه درباره اصل فرهنگ مهدویت و امام عصر، علیه السلام، را با اشکال مواجه ساخته، برخورد نادرست و انحرافى یا ناقص و سطحى با این فرهنگ از سوى برخى «خودیها» است.
اینان متاسفانه در طى زمانى طولانى که به سالها قبل از انقلاب اسلامى برمى گردد، با فرهنگ سازنده، ستیزنده، معنوى و انقلابى مهدویت چنان سطحى، یک بعدى و گاه انحرافى برخورد کرده و از آن، دفاع و تبلیغ نمودند که بعد از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامى و روشن شدن بسیارى از حقایق، هنوز هم آثار منفى آن از اذهان دور نگشته است.
یکى از آن آثار منفى، این است که زمینه تبلیغ صحیح، والا و سازنده درباره امام عصر، علیه السلام، و فرهنگ مهدویت را نیز با مشکل روبرو ساختند. این در حالى است که امام عصر، علیه السلام، و مکتب متعالى انتظار و ظهور موعود، در حقیقت روح تمامى اعتقادات، عبادات، زندگى و آرمان شیعه است، و در نتیجه، تبلیغ درباره آن حضرت و مکتب انتظار از وظایف اصلى و حیاتى آنان به شمار مى رود.
آثار منفى عملکرد این گروه موجب شد تا بسیارى از آگاهان فرزانه و دلسوز و روحانیون ژرف نگر در طى آن زمان طولانى، و حتى امام امت، رحمه الله علیه، نیز با آنان برخورد نمایند. (۱۱)
ما چه مى گوییم؟
با خواست حضرت حق، جل شانه، و عنایت مولایمان امام زمان، علیه السلام، تلاش ما در نوشتار «یک سبو عطش » در این موارد خواهد بود:
– زدودن غبار تحریف و کژفهمى از رخسار زلال این بعد عمیق از مکتب انتظار و فرهنگ مهدویت;
– تبیین مفهوم، ابعاد و محتواى بسیار مهم دعا براى تعجیل فرج;
– بیان تحلیلها و خاستگاههاى موضوع مذکور;
– بیان اشکالات و انتقادات نسبت به مساله «دعا براى تعجیل فرج » و پاسخ به آنها;
– آثار معنوى و سازنده دعا براى فرج در زندگى فردى و اجتماعى;
– و نکات و مسایل دیگرى که بتدریج مطرح خواهد شد.
شما خوانندگان گرامى نیز مى توانید ما را در غناى هر چه فزونتر این نوشتار، یارى نمایید.
ادامه دارد
پى نوشتها:
۱. اشاره به آیه آخر سوره مبارکه «ملک » که در آن، «ماء معین » به وجود مقدس امام عصر، علیه السلام، تاویل شده است: ر. ک: البحرانى، السید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۷۹ – ۸۲.
۲. تعبیرى از وجود مبارک آن حضرت در زیارت روز جمعه: السلام علیک یا «عین الحیاه » (مفاتیح الجنان)۳. «الامام الماء العذب على الظماء»: الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج ۱، ص ۲۰۰. شایان ذکر است که روایت از امام رضا، علیه السلام، نقل شده است.
۴ و ۵. «الامام السحاب الماطر و الغیث الهاطل…»; همان.
۶. «[الامام] العین العزیره »; همان.
۷. «والغدیر»; همان. (با قدرى تسامح، «غدیر» را به «آبشار» ترجمه کردیم.)۸. «والروضه »; همان.
۹. ر.ک: المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷.
۱۰. اهمیت موضوع مذکور در اینجا تنها در حد اشاره مورد عنایت قرار گرفت; به خواست خداوند متعال، در شماره هاى آینده بتفصیل بیان خواهد شد.
۱۱. در مورد این زمینه ها و عوامل، باز هم با شما سخن خواهیم گفت.
ماهنامه موعود شماره ۱۵