سید حسین حسینى
در روایت آمده که وقتى با کسى براى نخستین بار برخورد مىکنید، اولین سخن شما بعد از سلام این باشد که اسم او را بپرسید. (۱) فرض کنیم که تازه با این آقاى بزرگوار برخورد کردهایم. ابتدا به ساحت مقدسش عرض سلام مىکنیم. سلام ما عرض ارادت است. عرضه مىداریم:
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه و حجته على عباده.
حالا ببینیم اسم مبارک ایشان چیست؟ حضرت، اسمهاى مختلفى دارند که در احادیث و روایات آمده است. در ضمن تفاسیر آیات کریمه هم آمده است.
از جابر جعفى – که از اصحاب عالیقدر ائمه طاهرین است (۲) – نقل شده که مىگوید:
اقبل رجل الى ابی علیه السلام و انا حاضر.
مردى خدمتحضرت باقر، علیهالسلام، آمد و من حضور داشتم آن شخص به امام عرض کرد.
رحمک الله; اقبض هذه الخمسمائه درهم فضعها فی مواضعها. فانه زکاه مالی.
رحمتخدا بر تو باد; این پانصد درهم را بگیر و در راهش خرج کن. این، زکات من است.
فقال له ابو جعفر علیهالسلام: بل خذها انت فضعها فی جیرانک والایتام و المساکین و فى اخوانک من المسلمین.
حضرت ابو جعفر، امام باقر، علیهالسلام، فرمود: زکاتت را بردار و به مصرف برسان و بده به همسایگانى که دارى، ایتامى که مىشناسى، مساکینى که مىشناسى، و برادران مسلمانت.
یعنى در این دوران، شما شیعیان با اجازه ما مىتوانید زکات مالتان را خودتان در موارد مناسب مصرف کنید. بعد از آن امام مىفرمایند:
انما یکون هذا اذا قام قائمنا.
یعنى اینکه باید حتما زکات را بدهید به دست امام و امام مستقیما مصرف کند، زمانى است که قائم ما قیام کند و ظاهر شود.
فانه یقسم بالسویه.
حضرت قائم بالسویه و به صورت مساوى اموال را تقسیم مىکنند.
و یعدل فى خلق الرحمان البر منهم و الفاجر. فمن اطاعه فقد اطاع الله و من عصاه فقد عصى الله.
و در میان خلق خدا، عدالتبه خرج مىدهد; چه نیکوکار باشد و چه گناهکار. کسى که اطاعت کند از او، خدا را اطاعت کرده و کسى که عصیان کند او را، خدا را عصیان نموده است.
تااین قسمتحدیثبه عنوان مقدمه بود، از اینجا به بعد شاهد ماست.
نخستین نام: «مهدى»
بخشى از کتاب «بحارالانوار» که علامه مجلسى این حدیث را در آن روایت کرده چنین عنوانى دارد: «باب اسمائه علیه السلام و القابه و کناه و عللها». یعنى باب اسامى آن حضرت، علیهالسلام، و کنیههایش و علل اینکه وى را به آنها نامیدهاند.
یکى از اسماء مبارکه ایشان که در بعضى از روایات این باب آمده، نام مقدس «مهدى» است که در ادامه این حدیثشریف علت تسمیه آن نیز بیان شده است.
چرا به حضرت مىگویند «مهدى»؟ این کلمه اسم مفعول است از ماده هدى، یهدى. «هدى» یعنى هدایت کرد و «هدى» مصدر آن است; یعنى: هدایت. در قرآن کریم، در اول سوره بقره مىفرماید:
الم × ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین.
هادى یعنى: هدایت کننده; و مهدى یعنى: هدایتشده. حضرت باقرالعلوم، سلاماللهعلیه، مىفرماید:
انما سمى المهدى لانه یهدى لامر خفى. یستخرج التوراه و سائر کتب الله من غار بانطاکیه.
آن حضرت به این جهت «مهدى» نامیده شد که هدایت مىکند به سوى کارى که پوشیده شده است و تورات اصلى و سایر کتب الهى را از غارى که در انطاکیه هست [که شهرى در ترکیه فعلى است] در مىآورد.
چرا به ایشان مىگویند «مهدى»؟ مهدى یعنى هدایتشده، کسى که مىخواهد هدایت کند، حتما خودش باید قبلا راهنمایى شده باشد. کسى که راهى مىخواهد نشان بدهد، قبلا راهنمایى شده باشد. کسى که راهى را مىخواهد نشان بدهد، قبلا باید راه را خودش بلد باشد.
بعد از آن، حضرت مىفرماید:
فیحکم بین اهل التوراه بالتوراه.
آنگاه بین اهل تورات بر اساس تورات حکم مىکند.
و بین اهل الانجیل بالانجیل.
و میان اهل انجیل بر مبناى انجیل.
و بین اهل الزبور بالزبور و بین اهل الفرقان بالفرقان.
و بین اهل زبور به زبور و بین اهل فرقان بر پایه فرقان. {mospagebreak}
یعنى از خصوصیات حضرت مهدى این است که هدایت مىشود به امور پنهانى و سپس هدایت مىکند به آنها. امور پنهانى به دست آوردن کتابهاى اصلى خدا و پیغمبران است; تورات و انجیل و زبور و فرقان و…
و تجمع الیه اموال الدنیا کلها.
همه اموال از همه نقاط جهان پیش او جمع مىشود.
ما فى بطن الارض و ظهرها.
آنچه که در ظاهر زمین و در باطن زمین است.
باطن زمین یعنى گنجها و پنهان شدهها.
و یقول للناس تعالوا الى ما قطعتم فیه الارحام.
آنوقتبه مردم مىفرماید: بیایید و بگیرید مادیات را; آنچه را که به خاطر آن قطع ارحام مىکردید!…
چون بیشتر اختلافات و قطع رحمها به خاطر پول است; به خاطر معنویت نیست! من خیلى کم افرادى را مىشناسم که به خاطر مسایل روحى و معنوى با هم اختلاف داشته باشند. اگر هم ظاهر را ما آنطور جلوه دهیم، باطنش چیز دیگرى است.
و سفکتم فیه الدماء.
بیایید بگیرید آنچه را به خاطر آن خونریزى کردید.
و رکبتم فیه محارم الله
و براى به دست آوردنش مرتکب محرمات شدید.
فیعطى شیئا لم یعط احد کان قبله.
آنوقت نوعى به مردم بخشش و عطا مىکند که پیش از آن کسى آنچنان اعطا ننموده است.
در اینجا امام باقر، علیهالسلام، از پیغمبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، نقل مىکند که ایشان فرمودند:
هو رجل منى.
مهدى مردى است از نسل من.
اسمه کاسمى.
نامش مثل نام من است.
یعنى نام اصلى او محمد است.
یحفظنى الله فیه.
خداوند من را (دین مرا) در او حفظ مىکند.
یعنى من را به او نگه مىدارد. بدین معنى که نگه داشتن من و دین من و نام من، در گرو کار او است.
و یعمل بسنتى.
به سنت و روش من عمل مىکند.
یملا الارض قسطا و عدلا و نورا.
زمین را پر از قسط و عدالت و روشنایى و نور مىکند.
یعنى کارى مىکند که عدل همه جهان را فرا مىگیرد. و نور، همه دنیا را پر مىکند. «قسط» به معناى عدالت در خصوص مسایل مادى است و «عدل» اعم از آن است. عدل، شامل عدل اجتماعى، عدل اخلاقى و عدل در خانواده هم مىشود.
بعد ما تمتلىء ظلما و جورا و سوءا.
یعنى قبل از اینکه او چنین کند، پر از ظلم و جور و بدى و زشتى است.
این حدیث امام باقر، علیهالسلام، مطالب مختلفى دارد و آنچه مستقیما به موضوع بحث ما مربوط است این است که: مهدى گفته مىشود، «لانه یهدی لامر خفى.»; به این جهت که هدایت مىکند به آن چیزهایى که مخفى است.
بعد از آن، حضرت – چنانکه از ظاهر روایت پیداست – مثالهایى ذکر مىکنند براى آن چیزهایى که مخفى است که از آن جمله تورات است که در غار انطاکیه مىباشد و حضرت آن را بیرون مىآورد; انجیل اصلى است که حضرت بیرون مىآورد; زبور اصلى است که حضرت، آن را ظاهر مىسازد.
یکى از چیزهاى مخفى دیگر – که به دلالت روایات حضرت مهدى، علیهالسلام، مردم را به آن هدایت مىکند – ذخایر زیرزمینى است (۳) که شاید عبارت «ما فى بطن الارض» در این حدیث هم به آن اشاره داشته باشد. حالا این هدایت چگونه است؟ معلوم نیست. آیا بشر طورى متکامل مىشود که تمام معادن را مىشناسد؟ و یا اینکه به قوه خارقالعاده الهى چنین کارى را مىکند؟ هر کدامش که باشد، این روایت و روایات دیگر اصل موضوع را تایید مىنماید.
{mospagebreak}
در بعضى از احادیث داریم که امام باقر، علیهالسلام، مىفرماید:
اذا قام قائمنا وضع الله یده على رؤوس العباد. فجمع بها عقولهم.
هنگامى که قائم ظهور کند، خداوند دستخود را – یا دستحضرت مهدى را – بر سر مردم قرار مىدهد.
و با آن عقلهایشان را متمرکز مىکند.
شما مىدانید که عقل، نور است و نور وقتى جمع مىشود متمرکز مىگردد. همانطور که وقتى ذره بینى را جلوى نور خورشید بگیریم، اشعه خورشید با عبور از آن، کانون مىگیرد; متمرکز مىشود و درخشانتر و گرمتر مىگردد.
حضرت، عقلهاى مردم را جمع مىکند; متراکم مىکند; کانون مىدهد; جان مىدهد; از ذرهبین ولایت عبور مىدهد و در نتیجه، حرارتش، نورش و روشنایىاش زیاد مىشود. وقتى اینطور شد، با این عقلها، مردم هدایت مىشوند و آنچه را که در ذخایر زیرزمینى است استخراج مىکنند; طلا، نقره، فیروزه، مس، اورانیم و… اینها را مىآورند فقط؟!… نه خیر! «یهدى لامر خفى». در زمین دلها هم معدنهایى از معارف توحیدى و مبدا و معادى وجود دارد که حضرت با تربیت و تعلیماتش بیرون مىآورد. در کتاب شریف بحارالانوار (۴) از خرائج راوندى نقل کرده که یکى از خصوصیات حضرت مهدى این است که وقتى مىآید۲۷ حرف علم – یعنى27 باب علم، ۲۷ زمینه علم – را کامل مىکند و این در حالى است که:
فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان.
یعنى همه علومى که پیامبران از ابتداى آدم تا خاتم و از خاتم تا امام حسن عسکرى، علیهالسلام، آوردهاند و به بشر عرضه کردهاند مجموعا فقط دو حرف از آن27 حرف علم است و امام زمان وقتى مىآید ۲۵ باب دیگر علم را اضافه مىکند و علم به27 باب کامل مىشود.
پس، امر پنهان فقط در زمینههاى مادى و ظاهرى نیست. نه! مهمتر از اینها هم هست و آن معارف مبدایى و معادى و مسایل توحیدى، مسایل اخلاقى و مسایل انسانى است که در زمین دلهاست.
پىنوشتها:
×. برگرفته شده از کتابى به نام «نام محبوب».
۱. ر. ک: الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج ۲، ص617، ح3.
۲. ر. ک: المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص29، ح ۲.
۳. ر. ک: الصافى الگلپایگانى، لطفالله، منتخب الاثر، ص ۴۷۲.
۴. ر. ک: المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۲، ص336.
ماهنامه موعود شماره ۱۴